تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837466034
پيوند مناسبي ميان آموزش دانشگاهي و تجربي وجود ندارد
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: پيوند مناسبي ميان آموزش دانشگاهي و تجربي وجود ندارد
روزنامهنگاري- عليرضا كتابدار و پدرام الوندي :
بخش دوم ميزگرد با سه استاد علوم ارتباطات با موضوع ادبيات ارتباطات در ايران كه به مسئله آموزش در علوم ارتباطات و نحوه ارتباط آن با محيط كار و سپس نگاهي به وضعيت پژوهش در علوم ارتباطات ميپردازد.
ميهمانان اين ميزگرد دكتر كاظم معتمدنژاد، استاد پيشكسوت ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبايي، دكتر عليرضا دهقان، رئيس گروه ارتباطات دانشگاه تهران و دكتر سيد وحيد عقيلي رئيس دانشكده علوم انساني و اجتماعي دانشگاه آزاد بودند، كه سه قطب آموزش علوم ارتباطات در ايران را نمايندگي ميكردند.
* در بحثهاي مطرح شده اشارهاي شد به اينكه شماري از پاياننامههاي دانشگاهي ما بهدليل شكلنگرفتن رابطه اصولي ميان دانشگاه و بازار مصرف محصولات آن، در قفسههاي كتابخانهها و دانشكدهها خاك ميخورند؛ بهنظر ميرسد ريشه اين مسئله بيشتر به اين بازميگردد كه در پاياننامههاي علوم ارتباطات ما «مسئله ايراني» به چشم نميخورد و بر اساس يك نياز داخلي توليد نميشود، فكر نميكنيد اين ضعف بيش از هر چيز به نهاد دانشگاه باز ميگردد؟
دكترعقيلي: من با اين نظر خيلي موافق نيستم، پاياننامههايي داريم كه دانشجويان در سازمانهاي خبري و در بعضي از روزنامهها يا نهادهايي كه به هر صورت با ارتباطات سروكار دارند، تدوين كردهاند كه به خوبي تدوين شده است تا جاييكه حتي در مواردي نتايج اين تحقيق كاركرد آن سازمان را نيز زير سؤال ميبرد؛ ببينيد متأسفانه بيش از هر چيز پيوند ميان مراكزي كه به اين دستاوردها نياز دارند و بايد به آن جامه عمل بپوشانند وجود ندارد، ما الآن پاياننامههاي خيلي خوبي داريم كه روي مباني و تئوريهاي علمي در واقع بنا شده و اينها خيلي قابل تأمل هستند، اما متأسفانه همانگونه كه اشاره شد خيلي مسائل پيشروي به خود رشته مربوط نيست و وضعيت جامعه و محيطي كه در آن هستيم باعث ميشود كه بعضي از اينها نتوانند كاربردي شوند. اما اين به معناي اين نيست كه اينها خوب تدوين نشدهاند يا برپايه روش و اصول تحقيق نبودهاند.
* از رشتههاي مختلف دانشگاهي انتظار مشخصي وجود دارد، از يك پزشك اين انتظار وجود دارد كه پس از پايان دوره تحصيل وارد محيط كارشده و به طبابت بپردازد. اين ارتباط ميان اين دو حوزه شايد در علوم انساني كمرنگتر باشد اما به هرحال در سطح مشخصي وجود دارد. سؤال اينجاست كه در آموزش روزنامهنگاري و ارتباطات ميان دانشكده و بازاركار فارغالتحصيلان پل كوچكي وجود دارد يا پلي بزرگ؟ و آيا ميتوانيم ادعاكنيم كه در رشته ارتباطات و روزنامهنگاري دانشجويي بعد از پايان مقطع فوق ليسانس يا ليسانس ميتواند وارد محيط كار شود، ارتباطشناس شود، روزنامهنگار شود؟
دكتر معتمدنژاد: در اين مورد علوم ارتباطات و روزنامهنگاري، وضعيت مخصوصي دارند. ما اينجا با اصل آزادي بيان برخورد ميكنيم كه تمام مردم از آن برخوردارند، آزادي بيان را اصلاً نميشود منحصر به روزنامهنگاران دانست. البته خوب با اين تصوير كه روزنامهنگار در خدمت مردم است و به نمايندگي مردم اين كار را انجام ميدهد برايش امتيازاتي قائل ميشويم؛ ولي همين مسئله باعث شده كه برخلاف فارغالتحصيلان رشتههاي حقوق و معماري كه با گرفتن مدرك وارد بازاركار ميشوند، فارغالتحصيلان اين رشته نميتوانند وارد بازاركارشوند. رويه از ابتدا اين بوده كه آموزش ارتباطات از دانشگاهها شروع شود.
بعد هم كشورهايي مثل فرانسه آموزش را از خارج دانشگاه شروع كردند و بعد دانشگاهها از آنها اقتباس كردند. در كشورهايي مثل آمريكا در عمل كساني كه در روزنامه نگاري كار ميكنند بيشتر دانشگاهي هستند. اما در فرانسه و انگليس اينگونه نيست. در انگلستان در دهه 1960 آموزش روزنامهنگاري در دانشگاه وجود نداشت. بنابراين اين اصل آزادي بيان باعث شده كه ما نتوانيم تخصص روزنامهنگاري را مثل تخصص معماري و حقوق و از اين قبيل عوامل جدا كنيم كه هر كسي مدرك آكادميك گرفت، حتما وارد بازاركار شود.
* باپذيرش اين نكته كه اصل آزادي بيان سبب ميشود نتوانيم مانع روزنامهنگار شدن كسي شويم، سؤال اينجاست كه آيا توجيهي وجود دارد كه فارغالتحصيلان اين رشته امكان ورود به بازار كار را پيدا نميكنند؟
دكترمعتمدنژاد: خوب در عمل ميشود اين را توجيه كرد ولي به لحاظ قانوني نميشود، اصولاً در دنيا سه نظام آموزش روزنامهنگاري و سه نظام روزنامهنگاري وجود دارد، ما سال 1343، ( 44 سال پيش) در مؤسسه كيهان يك دوره روزنامهنگاري را گذرانديم. آنجا از آقاي پروفسور ژاكلئوته رئيس مركز آموزشعالي روزنامهنگاري در دانشگاه استراسبورگ دعوت كرديم. وي در درسهاي اين دوره گفت كه تاكيد برسه بسته آموزشي وجود دارد. يكي روش آمريكايي است كه از اول بر مبناي تحصيلات دانشگاهي بود و كساني كه در روزنامه كار ميكنند تحصيلات دانشگاهي دارند. روش دوم روش انگليسي است كه معتقد است در تحريريه بايد روزنامهنگاري را ياد گرفت و روش سوم نظام مختلط فرانسوي است كه معتقد است كه روزنامهنگاري را بايد در كلاس ياد گرفت و اينكه كلاس بايد با همكاري استادان دانشگاه و روزنامهنگاران تشكيل شود.
ما در ايران سعي كرديم كه روش فرانسوي را اقتباس كنيم، به همين دليل در همان سال ورود پروفسور لئوته عدهاي از استادان دانشگاه و عدهاي از همكاران كيهان و روزنامههاي ديگر را دعوت كرديم، كه آمدند و كلاسها را 2 سال تدريس كردند و به مؤسسه عالي مطبوعات و روابط عمومي و بعد دانشكده علوم ارتباطات اجتماعي تبديل شد.
دكتر دهقان: مسئله اين است كه فارغالتحصيل ارتباطات يا روزنامهنگاري بلافاصله نميتواند وارد فضاي كار شود، زيرا اصولا تخصص ارتباطات يا در واقع تخصص روزنامهنگاري كه در دانشگاه آموخته ميشود يك امر خنثي نيست، يعني بخواهد و نخواهد سياسي است، روزنامهنگار شدن در واقع بستگي دارد كه مثلا موضع شما برابر دولت چيست و به كدام حزب تعلق خاطر داريد؟ در واقع جنس تخصص در علوم اجتماعي به صورت عام خنثي نيست. مطلب ديگر هم برميگردد به نوع آموزش، البته من هم فكر ميكنم كه اين سبك رويكرد آموزشي كه اقتباس شده رويكرد خيلي خوبي است، زيرا نه رسانه و سازمان رسانهاي ميتواند به تنهايي نيروي آموزشديده و ماهر تربيت كنند نه دانشگاهها.
به خاطر اينكه دانشگاه جنبههاي عملي را ندارد و سازمان رسانهاي بهطور كلي هم درواقع جنبههاي نظري و تحقيقاتياش را ندارد و فقط تكنيكال است. اين است كه اين دوتا را كه كنار هم بگذاريم يك جمع خوبي ميشود. منتها مسئله اين است كه آيا ما توانستيم اين تركيب خوب را ايجاد كنيم يا نه؟ نه، ما نتوانستيم و اين لينك بهخوبي برقرارنشده است. حالا تحولاتي كه اخيراً توي روزنامهها و به خصوص همشهري اتفاق افتاده بهنظر من تحولات مثبت و چشمانداز خوبي است، براي اينكه اين لينك بيشتر برقرار شود و از همه جهات كمك ميكند كه فارغالتحصيلاني متناسب با بازار كار و نياز مراكز كسب و كار تربيت شوند و ضمناً آن صبغه بومي شدن را اجرا كنيم.
بوميشدن اين نيست كه من بهعنوان يك چهره دانشگاهي يا مركز دانشگاهي مسئله تعريف كنم، شما در بازار كار بايد به من بگوييد مسئله چيست. مثلا فرض كنيد كه ميگوييد چرا تيراژ روزنامه در ايران پايين است، براي اين پرسش پاسخهاي متعددي وجود دارد و بايد مجموعهاي كه اين پرسش و مسئله در آن ايجاد شده است از مراكز دانشگاهي و تحقيقاتي بخواهد پاسخ اين پرسش را بدهد. اين لينكها بايد به اين ترتيب برقرار و تقويت شود تا هم فارغالتحصيل خوب داشته باشيم و هم آن جنبهاي كه ميگوييم بومي شدن اتفاق بيفتد.
دكترعقيلي: بعضي از رشتهها في نفس ذاته عنوان فارغالتحصيلي و شغلشان يكي است، همان طور كه اشاره شد مثلا دانشجوي پرستاري وقتي كه دوره آموزشياش تمام ميشود، مشخص است كه قرار است كه پرستار شود. واقعيت اين است كه اگر ما رشته ارتباطات اجتماعي را بهعنوان يك رشته دانشگاهي ببينيم بهطور مشخص شغلي كه نظير اين نام باشد وجود ندارد. اما در مورد روزنامهنگاري و روابط عمومي و حتي تبليغات اينگونه نيست. يعني ما روزنامهنگاري، روابطعمومي و تبليغات رشتههايي هستند كه عنوان رشته و شغلي كه فارغالتحصيل قرار است در آينده بگيرد يكي است. مسئله ديگر اين است كه تخصص علوم ارتباطات در بين جامعه دانشگاهي ما هم حل نشده است. خيلي از دوستانمان وقتي مراجعه ميكنند برايشان سؤال است كه فارغالتحصيل رشته ارتباطات اجتماعي به جز اينكه متخصص روزنامهنگاري و روابطعمومي و تبليغات باشد، چه تخصص ديگر ميتواند داشته باشد.
* در بحث پژوهش اين توافق ميان استادان محترم وجوددارد كه نهاد پژوهش دچار ضعفهايي است. بهنظر ميرسد جاي نهادهاي عمومي و خصوصي در بحث پژوهش در حوزه ارتباطات و رسانه خالي است و مؤسسات پژوهشي اقماري حول رسانههاي شكل نگرفتهاند، در حقيقت بهنظر ميرسد بهدليل حرفهاي نبودن نهاد رسانه اين ضعف نهادينه شده است؟
دكترمعتمدنژاد: من تجربيات شخصي خودم و همكارانم را در حوزه پژوهشهاي انجام شده در حوزه ارتباطات عرض ميكنم. ما با تاسيس دانشكده علوم ارتباطات اجتماعي تحقيق را هم شروع كرديم يكي از اين پژوهشها تحقيق در محتواي راديو ايران است. اين پژوهش انجام شد و يك روز آقاي دكترمصباحزاده صاحب روزنامه كيهان از نخستوزير وقت، هويدا، دعوت كرد و در حضور وي آقاي دكتر محسنيان نتيجه پژوهش را به وي ارائه كرد. ما به اين نتيجه رسيده بوديم كه راديو ايران در برنامههايش، برنامه سرگرم كنندهاش شش برابر مطالب خبري وسه برابر مطالب آموزشي است. وقتي سخنان دكتر محسنيان تمام شد، هويدا كه آدم شوخطبعي هم بود گفت كه پس ميخواستيد غير از اين باشد؟ ما ميخواهيم مردم را سرگرم كنيم. اگر مردم را سرگرم نكنيم. پس چگونه حكومت كنيم؟
حدود يكسال پس از تاسيس مركزمطالعات و تحقيقات رسانهها يك طرح تحقيقاتي مطرح كرديم كه 12 زمينه تحقيقاتي ارتباطات در ايران را بررسي كنيم كه تا كنون منتشر نشدهاست.
12 اولويت پژوهشي را تعيين كرديم كه بررسي شوند. در همين راستا نخستين سمينار بررسي مسائل مطبوعات ايران در اسفند 1369 برگزار شد و تعدادي مقاله انتقادي به زبان روزنامهنگاران تهيه و مطرح شد. آن موقع هم آقاي خاتمي وزير ارشاد بودند و سمينار را افتتاح كردند. دومين سمينار را مرداد 77 و سومي را در سال ۱۳۸۳ برگزار كرديم. تشكيل اين سه سمينار موقعيتي بود كه يك كار تحقيقاتي را دنبال كنيم كه نتايج خوبي را هم از آن گرفتيم. همچنين چهار طرح پژوهشي در حوزه حقوق مطبوعات مطرح و در اين سالهاي پيگيري شده است.
نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كنم اين است كه براي حل برخي از اين مشكلات در ماههاي اخير به اين نتيجه رسيديم اگر يك انجمن علمي علوم ارتباطات داشته باشيم، اين انجمن علوم ارتباطات خواهد توانست خلأهاي موجود را پر كند. در واقع با تشكيل چنين انجمني با مشكل ديگري هم مقابله ميكنيم و آن اينكه دانشگاههايي كه تدريس اين رشته را بر عهده دارند در مراحل مختلف تاسيس شدهاند از اول با هم همكاري نداشتهاند و سوء تفاهمهايي به وجود آمده است. الان چند ماه است كه اين كار دنبال ميشود. فرانسويها از اين طريق درسال 1974 توانستند با تاسيس انجمن فرانسوي اطلاعات و ارتباطات، همه كارهاي برنامهريزي را حتي تا سطح استخدام استادان و تدوين دروس و تغيير برنامهها را به عهده بگيرند.
در حال حاضر ما دو انجمن داريم، يكي انجمن ايراني مطالعات جامعه اطلاعاتي و ديگر انجمن مطالعات فرهنگي و ارتباطات. اين دو انجمن با هم يك كميته مشترك تشكيل خواهند داد و به كمك اين دو انجمن تشكيلاتي ايجاد ميكنيم كه برنامهها را بررسي كنيم و پيشنهادهايي در مورد بهبود وضع اين رشته در دانشگاههاي كشور ارائه دهيم و به اين ترتيب به جاي دولت خود ما معلمين ارتباطات در اين زمينه كار كنيم.
دكتردهقان: در مورد تحقيقات هم همان بحثي كه در مورد آموزش مطرح شد، صورت كلي مصداق دارد. يعني در واقع آموزش ما در همان فضايي تنفس ميكند كه تحقيقاتمان تنفس ميكند. ميخواهم بگويم كه در واقع تحقيقات و توليدات ما در زمينه ارتباطات در مطبوعات و رسانهها، دوتا مشتري بيشتر نميتواند داشته باشد، يا مشترياش دولت است يا بخش خصوصي. خوب حالا بايد بررسي كنيم كه در اين دو بخش چه اتفاقي افتاده و ميافتد؟ در بخش دولت مقداري همان تأثيراتي كه آموزش و مراكز آموزشي مخصوصاً مراكز آموزشي دولتي از نوسانهاي سياسي ميگيرند، تحقيقات هم به اين ترتيب از اين نوسانات تأثير ميپذيرد. يعني تندشدن و كندشدن نبض تحقيقات به واسطه نوسانات سياسي است.
نكته ديگري كه در همين مورد وجود دارد در مورد تقاضاي دولتي براي تحقيقات است. ببينيد الآن يك روال بدي بهنظر من جاري است و آن اينكه هر دستگاهي براي خودش مركز آموزش و مركز تحقيقات درست كرده است البته در بعضي از زمينههاي حساس و بر اساس مصالح ملي اين كار بايد صورت گيرد. ولي در ساير اوضاع كه اين حساسيت وجود ندارد در واقع بايد دانشگاهها اين كار را انجام دهند. دانشگاه كاركردش آموزش و تحقيقات است. بنابراين، نبايد هر دستگاهي در كنار خودش يك مركز آموزش، يك مركز تحقيقات راه بيندازد، زيرا حالا همه بودجههايي هم كه به اين مراكز آموزشي و تحقيقاتي اختصاص پيدا ميكند را جمع كنيد، ميبينيد كه در قياس با بودجه پژوهشي دانشگاه اصلا قابل توجيه نيست. در حالي كه پتانسيل و ظرفيت تحقيقات در دانشگاه است.
بخش ديگر به بخش خصوصي بازميگردد. بخش خصوصي ما ضعيف و كوچك است و نميتواند مشتري خوبي براي تحقيقات باشد. ببينيد وقتي كه بخش عمدهاي از تحقيقات و اقتصاد ما دولتي است يعني بخشها با همديگر رقابت نميكنند؛ مثلاً فرض كنيد كه چرا تحقيقات در زمينه روابط عمومي توسعه پيدا نميكند؟ براي اينكه كسي با كسي رقابتي ندارد. روابطعمومي بخش عمدهاش تبليغات و تصويرسازي از يك سازمان است و وقتي كه من بهعنوان يك شركت با شركت ديگر احساس رقابت نكنم، همه در يك فضا تنفس كنيم و مديريتها مديريت دولتي باشد، رقابتي وجود ندارد و نيازي هم به آن نيست. من اصلاً مشكلي ندارم كه بخواهم دانشگاه براي من حل كند.
دكترعقيلي: مسئلهاي كه ميخواهم به آن اشاره كنم اين است كه خيلي از مسائلي كه در جامعه وجود دارد مسائلي مثل قانون گريزي، آسيبهاي اجتماعي، مشاركت، اعتمادسازي و... درست است كه ذاتاً با مباحث جامعهشناسي و روانشناسي فردي و اجتماعي سروكار دارند، اما من فكر ميكنم ارتباطات بهعنوان يك رشته ميان رشتهاي در اين حوزهها حرفهاي زيادي براي گفتن دارد. بنابراين همّ و غم خود اهل فن ميطلبد كه باهم تعاملي داشته باشند و با يك اساسنامه و مرامنامه كه حوزه فعاليتهايشان را معرفي كند، خودشان را به محيط پيرامون و جامعه دانشگاهي بهتر بشناسانند.
براي نمونه الان گرايش به برنامههاي ماهوارهاي وجود دارد و جا دارد كه دولت يا يك وزارتخانه يك تحقيق دانشگاهي را به اهالي ارتباطات بسپارد كه مثلا دلايل كم استقبالي از بعضي از برنامههاي تلويزيوني چيست؟ يا ميزان بينندگان چقدر است؟ يك نگرش علمي ميتواند با تحليل محتوايي كه انجام ميدهد بگويد علت گرايش به برنامههاي ماهوارهاي چيست؟ يا مثلاً برنامههاي تلويزيون در بهترين حالتش چند درصد بيننده دارد؟ و چه راهكارهايي ميتواندبراي افزايش گرايش مخاطب به برنامههاي تلويزيوني و راديويي وجود داشته باشد.
تاريخ درج: 11 تير 1387 ساعت 13:21 تاريخ تاييد: 11 تير 1387 ساعت 15:12 تاريخ به روز رساني: 11 تير 1387 ساعت 16:18
سه شنبه 11 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 210]
-
گوناگون
پربازدیدترینها