واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مغولها
* در آغاز قرن دهم مغولستان و چين شمالي به دست مردمي نيمه عشاير به نام ختائيان كه از شمال مرز ديوار بزرگ آمده بودند فتح شد... زبان ختايي تا آنجا كه فهميده شده صورتي از زباني است كه بعداً مغولي ناميده ميشود... در دوره زمامداري ختائيان حاكميت مستقيم «چينيها» در سرزمين مغولستان بيش از حد معمول گسترش يافت.
در دهه 1120 ختائيان نيز جاي خود را به موج جديد اشغالگراني دادند كه از شمال وارد شده بودند. اينها جورچنهاي منچوري بودند (از نظر قومي به منچوها وابسته بودند كه در قرن هفدهم آخرين سلسله امپراطوري چين تا به امروز، يعني سلسلة چئينگ را بنيانگذاري كردند).
يكي از شاهزادگان ختائي با گروه كثيري از پيروان خود كه مايل نبودند تسليم فرمانروايان جديد شوند، امپراطوري جديد (قراختائي) را بنيان گذاردند. اين امپراطوري در سال 1141 با آخرين پادشاه سلسلة سلجوقي در ايران يعني سلطان سنجر وارد جنگ شد. نيروهاي سلجوقي به سختي شكست خوردند... حكومت قراختائيان تا فتح آن به دست مغولان دوام يافت.11
* چنگيزخان و بنيانگذاري امپراطوري مغول:
براساس بعضي سنتها، وي [چنگيزخان] در سال گراز از دور حيواني به دنيا آمده است كه ميتواند سالهاي 1155 يا 1167 باشد... تا پيش از قرن دوازدهم درباره مغولها، با همين نام، چندان چيزي نميدانيم... شكلگيري قطعي آنها را ميتوان به زمان سلطه ختائيان بر مغولستان نسبت داد.
مغولها فقط يكي از گروههاي استپنشين به شمار ميرفتند و به هيچوجه مهمترين گروه نبودند.12
* حمله به چين، ضعف كارآئي سپاهيان مغول را به سرعت نمايان ساخت: يك نيروي سواره نظام مانند ارتش مغول در صحرا برتري داشت. اما براي تسخير شهرهاي مجهز به برج و باروي چين كفايت نميكرد. گفته ميشود كه چنگيزخان هنگامي كه براي نخستينبار با شهري مستحكم مواجه شد به مدافعان شهر پيشنهاد كرد كه چنانچه 1000 گربه و 000/10 پرستو به آنها داده شود از محاصره شهر دست برخواهد داشت. اين پيشنهاد پذيرفته شد. وي پارچههايي به دم آنها بست و اين پارچهها را به آتش كشيد. اين حيوانات رها شدند و راه لانه خويش را در پيش گرفتند. شهر به آتش كشيده شد و در هرج و مرج فرو رفت و در نتيجه به سرعت تسخير شد.
اين داستان نقشمايهاي است كه با تفاوتهاي جزئي در منابع قرون وسطي به كرات آمده و به افراد مختلف نسبت داده شده است.13
* اكنون مرزهاي حكومت چنگيزخان در كنارقلمرو علاءالدين محمد خوارزمشاه قرار گرفت... وي به خوارزمشاه اطلاع داده بود كه او را به عنوان فرمانرواي غرب به رسميت ميشناسد و خودش فرمانرواي شرق است. اما چنگيز در نامه خود با كناية خوارزمشاه را «فرزند» خود خطاب ميكند كه به نوعي متضمن برابري آن دو در مقام دو پادشاه نيست.
در سال 1218 كارواني متشكل از 450 بازرگان مسلمان از سرزمين مغول وارد شهر مرزي اترار در قلمرو خوارزمشاه شد. حاكم شهر با ادعاي اين كه اين به اصطلاح بازرگانان در واقع جاسوسند ـ بيشك ادعايي درست ـ همه آنها را كشت و اموالشان را مصادره كرد.
سه سفير به دربار خوارزمشاه اعزام شدند و خواستار پرداخت غرامت و مجازات حاكم اترار شدند. خوارزمشاه در پاسخ، يكي از اين فرستادگان را كشت و ريش دو نفر ديگر را نيز تراشيد كه توهيني به همان اندازه شديد بود. از نظر مغولان، رعايت احترام سفيران به ويژه سفير خودشان واجب بود. تنها پاسخ ممكن به اين عمل جنگ بود. عمل خوارزمشاه فرصت يابهانه لازم براي اقدامي را فراهم ساخت كه احتمالاً بزرگترين مصيبت وارده بر مردم دنياي اسلامي شرق بوده است.14
ارتش
* امپراطوري مغولزاده پيروزي نظامي، و عامل استمرار آن نيز تفوق نظامي بود. شايد اين گفته كهن چيني چندان خالي از حقيقت نباشد: هر چند امپراطوري بر پشت اسب فتح شده است، اما از پشت اسب نميتوان آن را اداره كرد.
* هر مغولي كه سواركاري ميدانست يك سرباز بالقوه بود. كليه مردان مغولي كه كمتر از 60 سال سن داشتند، مشمول خدمت نظام بودند. مقولهاي به نام غيرنظامي وجود نداشت. به گفته جويني، ارتش عبارت بود از:«رعيتي اندر زيلشكر كه وقت كار از خرد تا بزرگ، شريف تا وضيع، همه شمشير زن و تيرانداز و نيزهگذار باشند. ماركوپولو بر آن است كه به دليل رسم آسيايي چند همسري، همواره مردان بيشتري در دسترس قرار داشتند. به عقيده او در نتيجه اين رسم، تعداد كودكان متولد شده بيشتر از نظامهاي تك همسري بود.
* هر مغولي با چندين رأس اسب وارد ميدان نبرد ميشد... سوار كردن آدمهاي دروغين بر اسبهاي پراكنده يكي از حيلههايي بود كه گاهي به كار گرفته ميشد و در ميدان جنگ اين نتيجه را داشت كه اندازة ظاهري ارتش را چند برابر ميكرد.15
* اصولاً سربازان مغول چيزي دريافت نميكردند، جز غنيمت كه براساس اصولي ثابت تقسيم ميشد. خدمت نظامي شغل به حساب نميآمد. 16
چين
* تقريباً 70 سال طول كشيد تا مغولان توانستند چين، يعني سهمگينترين دشمن خود را به انقياد در آورند. بدون خيانت گسترده چينيها، از جمله فرماندهان ناوگانهاي سونگ، فتح نهايي چين به سختي امكانپذير بود؛ زيرا كنترل كرانه دريا و راههاي آبي داخلي، اهميت اساسي داشت... مدت 90 سال طول كشيد تا فرمانروايي مغولها بر چين به پايان برسد.17
* مغولها جز در قلمروهايي كه به اسلام گرويدند، همچنان مداراي مذهبي خود را حفظ كردند. 18
مغولان در روسيه و ايران
* لشكري كه براي تعقيب خوارزمشاه اعزام شده بود، در مسير بازگشت به مغولستان از روسية جنوبي عبور كرده و ارتشي را كه شاهزادگان روسي براي مقابله با آنها اعزام كرده بودند شكست داده بود.
وقايع نگار سردر گم نوووگراد ضمن ثبت وقايع 1224 نوشت، « در همين سال، به دليل گناهاني كه مرتكب شدهايم، قبايل ناشناختهاي پا به سرزمين ما گذاشتند كه هيچكس به درستي نميداند آنها كه هستند، كي وارد اين سرزمين شدهاند، به چه زباني تكلم ميكنند، به كدام نژاد تعلق دارند و آيين آنها چيست. اما آنها را تاتار مينامند.»
بين سالهاي 1237 و 1240 سلسله نبردهايي با روسها انجام گرفت. نخست در سمت شمال از بلغار و سپس در جنوب از كيف بود. روسها در همه جبههها به طور كامل شكست خوردند، بجز در نوووگراد كه مغولها عقب نشستند و علت آن هم مشكلات ناشي از برفابههاي بهاري بود.
اروپاي شرقي در سال 1241 پس از يك حمله گاز انبري به شيوه كلاسيك مغولي به اشغال درآمد. نيروهاي كوچكتر، لهستان را در هم نورديدند و به سمت آلمان شرقي به حركت درآمدند.
نيروي بزرگتر مغول به مجارستان حمله كرد... مجارستان اشغال شد... آنها در مجارستان به ضرب سكه پرداختند... پيشروي مغولها به سمت غرب ادامه يافت. دورترين نقطهاي كه پاي مغولها به آن رسيد ونيرينوشتاد بود.19
* شايد عمدهترين دليلي كه باعث شده است اولجايتو در يادها بماند انتقال پايتخت از تبريز به سلطانيه بوده است، و مقبره زيباي او كه در اين مكان بر جاي مانده، بارزترين گواه اين واقعيت است كه مغولها ميتوانستندبه همان خوبي كه ويران ميكنند سازنده باشند.
* عمر حكومت كامل مغولها بر ايران، كوتاهتر از عمر اين حكومت در چين بود. 20
* مسلمانان در سراسر قرون وسط اروپا را منطقهاي دورافتاده و وحشي بشمار ميآوردند كه ارزش بذل توجه يك انسان متمدن را نداشت. حتي نجيبزاده سوري قرن دوازدهم اسامه بن منقذ كه انواع فرنگيان صليبي را به خوبي ميشناخت در زندگينامه حقيقتاً تحسين برانگيز خود عباراتي از اين قبيل نوشته است:«آفريدگار كه خالق همهچيز است كارهاي عجيب و غريبي ميكند! انسان نميتواند از تجليل و تقديس الله خودداري كند، زيرا مشاهده ميكند كه آنها حيواناتي هستند كه از فضيلت، شجاعت و جنگندگي برخوردارند، اما هيچچيز ديگري ندارند؛ درست مانند حيوانات كه فقط نيرومندند و ميتوانند بار حمل كنند.
فتوحات مغول چيزهاي بسياري را در دنياي اسلام تغيير داد، اما در نگرش آنها نسبت به مسيحيت تغيير ايجاد نكرد.21
* نخستين بخش از امپراطوري مغول كه فرو پاشيد، خاننشينهاي مغول در سرزمينهاي داراي تمدن كهن يكجانشيني، يعني ايران و چين بود. براي مغولها آن جاهايي كه ميتوانستند زندگي كوچگردي اجدادي، و لذا تفوق نظامي خود بر اتباع بومي را حفظ كنند، استمرار سلطه آسانتر بود ـ مانند منطقه اردوي زرين و خاننشين جغتاي.
در ايران پس از سقوط ايلخانان در دهه 1330، مغولها از كشور اخراج نشدند. مغولهاي ايران كه احتمالاً همواره تعدادشان بالنسبه اندك بود، جذب قبايل ترك نژاد شدند كه به جز دوران كوتاهي در قرن هجدهم، تا سال 1925 فرمانروايان ايران از ميان آنان بر ميخاستند.22
منبع: مغولها، ديويد مورگان، عباس مخبر، نشر مركز، 1371. به ترتيب صفحات:
47 و 46/8 ـ 43و 41 و 40/7 ـ 34و 33/6 ـ 29/5 ـ 22/4 ـ 18/3 ـ 12 و 11 و 10/2 ـ 9و8و7/1
105 الي 102/15 ـ 84 و 83/14 ـ 80 و 79/13 ـ 80 و 79/12 ـ 61 الي 58/11ـ 56/10ـ 55 الي 50/9
238/22 ـ 232/21 ـ 208 و 206/20 ـ 168 الي 164/19 ـ 150/18 ـ 145/17ـ 109/16
سه شنبه 11 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 943]