واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: یادى از یك تصنیف انقلابىفریاد ها خاموش نمى شد
در آن شب شلوغ و سرد فریادها خاموش نمى شد. چه بسا آدم هایى كه آمده بودند همین چند لحظه را در ذهن خود ثبت كنند، هنگامى كه فریاد مى كشیدند: «مرغ سحر، مرغ سحر». آهنگ درخواستى آنان بعد از چند روز سخت براى پیدا كردن بلیت كنسرت محمدرضا و همایون شجریان، حسین علیزاده و كیهان كلهر، این تصنیف بود در پایان اجرایى خاطره انگیز و محمدرضا شجریان آواز سرداد: «مرغ سحر ناله سر كن/ داغ مرا تازه تر كن».شب هاى موسیقى با اجراى این تصنیف پایان مى گرفت و هر شب سه هزار نفر با طنین این آهنگ در ذهنشان از صندلى ها برمى خاستند و به جمعیت در خیابان مى پیوستند. با زمزمه شعرى كه داغ بعضى ها را تازه مى كرد و خاطرات برخى دیگر را زیر و زبر. كسانى هم بودند كه به خانه هایشان رفتند، سازشان را به دست گرفتند؛ تارشان را، سه تارشان را و مرغ سحرى دیگر نواختند.تصنیفى كه هنرجویان موسیقى در جلسات اول یادگیرى نواختن ساز ایرانى آن را فرا مى گیرند، آهنگى ساده در دستگاه ماهور كه اگرچه سهل است اما ظرایف بسیار دارد و در حقیقت نخستین تصنیفى است كه هنرجویان تار و سه تار آن را فرا مى گیرند و براى نشان دادن میزان مهارت خود به دیگران در همان روزهاى اول مى نوازندش.محبوبیت «مرغ سحر» متعلق به امروز نیست. این تصنیف از همان زمان یعنى نزدیك به ??? سال پیش، دوست داشتنى بود و همیشه یادآور روزهاى سخت انقلاب: انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامى ایران.شعر مرغ سحر را ملك الشعراى بهار سرود، بعد از اینكه مرتضى نى داوود آهنگ آن را ساخت. همچنان كه خودش در جایى گفته بود: «از روى آهنگ بنده، مرحوم ملك الشعراى بهار این شعر را ساختند و قمر هم آن را خواند. این ترانه و آهنگ آن، بهترین و معروف ترین آهنگ زمان خودش شد. حتى حالا هم وقتى خودم آن را مى شنوم، حظ مى كنم.»اگرچه مى توان شعر مرغ سحر، سروده محمد تقى بهار و سازگارى آن را با آرمان ملى و آزادى جویى مردم، پشتوانه شهرت و ماندگارى آن به شمار آورد، ولى از كار كرد زیبایى آهنگ نى داوود نیز نمى توان و نباید غافل ماند. كما اینكه بهار متن هاى زیباى دیگرى نیز براى پیوند با موسیقى سروده ولى هیچكدام شهرت و تاثیر مرغ سحر را پیدا نكرده است. مرتضى نى داوود در سال ???? كار مهم دیگرى را به انجام رسانیده و آن نواختن و ضبط نزدیك به ??? گوشه از مجموعه ردیف موسیقى سنتى ایران است كه البته به دلایل ناروشن هنوز انتشار نیافته است. از میان آفریده هاى او علاوه بر مرغ سحر، مى توان از تصنیف هایى چون شاه من، ماه من، مرغ حق و آتش دل، و نیز پیش درآمد اصفهان یاد كرد كه هنوز جاذبه خود را حفظ كرده است. مرتضى نى داوود در سال ،???? یكى دو سالى پس از انقلاب اسلامى رهسپار ایالات متحده آمریكا شد و ده سال پس از آن، یعنى در دوم مرداد ماه سال ???? در سن نود سالگى و در دیار غربت چشم از جهان فرو پوشید. محمد تقى بهار در سال ????شمسى در شهر مشهد زاده شد، در اردیبهشت ????در تهران وفات یافت و در گورستان معروف ظهیرالدوله به خاك سپرده شد. بهار فرزند حاج محمدكاظم (صبورى) ملك الشعراى آستان قدس رضوى و او نیز از بازماندگان احمد صبور بود. قصیده سرایى كه مورد توجه عباس میرزا ولیعهد نوگراى قاجار قرارگرفت. جدبهار از كاشان مهاجرت و به شهر مشهد نقل مكان كرد. او پس از مرگ پدرش در سال، ????در سن ??سالگى لقب ملك الشعرایى آستان قدس رضوى را از مظفرالدین شاه قاجار دریافت كرده و در زمان انقلاب مشروطیت ایران (????) به صف آزادیخواهان ایرانى پیوست. او در این سال ها با تاثیرپذیرى از جو تجدد گرایانه كشور، تا حدودى از قالب شعرى كهن قصیده فاصله گرفت و به قالب هاى جدید مستزاد و ترانه روى آورد. مستزاد معروف «با شه ایران ز آزادى سخن گفتن خطاست}/ كار ایران با خداست» را او در ایام استبداد صغیر محمد على شاه (??-????) سرود و همین تصنیف «مرغ سحر» و قصیده «دماوند» از آثار شناخته شده اوست. بهار در دوره هاى سوم (?- ????) ، چهارم (?-????)، پنجم (?- ????)، ششم (?-????)، چهاردهم (?-????) و پانزدهم (?-????) به نمایندگى از طرف مناطق و شهرهاى سرخس، بجنورد، كاشمر (ترشیز) و تهران به مجلس شوراى ملى ایران راه یافت، چندین سال هم استاد دانشگاه تهران بود. كتاب هاى «سبك شناسى» و «تاریخ احزاب سیاسى ایران» را نوشت و اندك زمانى نیز وزیر فرهنگ ایران بود. بى گمان بهار، با فعالیت در عرصه هاى گوناگون شعر و ادب، روزنامه نگارى و سیاست به یكى از چهره هاى برجسته ایران معاصر تبدیل شده و بررسى افكار او خالى از فایده نیست.
قمرالملوك وزیرى تصنیف مرغ سحر را نخستین بار در كنسرتى كه در گراندهتل برگزار شد، اجرا كرد و بعد از آن همه جا سر زبان ها افتاد و دیگر از ذهن ها پاك نشد تا جایى كه بیشتر خوانندگانى كه بعد از قمر آمدند، آن را بازخوانى و در كارنامه خود ثبت كردند. تصنیفى كه مضمونى سیاسى اجتماعى دارد و یادآور روزهاى سیاهى است كه مردم ایران گذراندند و به همین دلیل در مقاطعى اجرا و پخش از سوى حكومت ممنوع شد یا خیلى مواقع هم شعر آن را به صورت كامل در كنسرت ها و برنامه ها اجرا نمى كردند. در آن روزگار عارف قزوینى و ملك الشعراى بهار كسانى بودند كه شعر سیاسى اجتماعى را وارد موسیقى كردند، دورانى در موسیقى كه هیچ وقت بعد از آن تكرار نشد و برخى از این شعر ها مثل مرغ سحر تبدیل به سرود ملى و سیاسى شد. مرحوم فریدون مشیرى شاعر معاصر اسفندماه ???? در مجله دنیاى سخن مى نویسد: «... به نظر مى رسد آن حركت عظیم و جریان پربارى كه چند دهه جارى و سارى بود و به اعتقاد من دوره درخشانى از شعر پارسى را دربرمى گرفت، اینك دیرزمانى است با آهستگى و كندى مى گذرد و به آن جوشش و پویایى سال هاى گذشته نیست. نه تنها شعر كه ترانه هم چنین سرنوشتى دارد. فى المثل هنوز بعد از شصت سال ترانه «مرغ سحر» ملك الشعراى بهار و مرتضى خان نى داوود بر سكوى اول ترانه هاى ما ایستاده است و هنوز از آنچه در این روزگار بر دل مى نشیند و مورد توجه قرار مى گیرد، بازسازى كارهاى قدیمى است.»بازسازى این تصنیف اما شاید بیش از دیگر ترانه ها و آهنگ هاى ایرانى مورد توجه بوده است. از معروف ترین كسانى كه به بازخوانى آن دست زدند مى توان به محمدرضا شجریان و مرحوم فرهاد مهراد اشاره كرد، خوانندگانى از دو طیف مختلف.مرغ سحر سمبل همراهى شعر و موسیقى با جریان روز اجتماع آن دوره یعنى انقلاب است و نمونه كاملى از همنشینى صحیح این دو با هم؛ یعنى شعر و موسیقى و مردم آن را در تظاهرات و راهپیمایى هاى خود علیه رژیم شاهنشاهى یك صدا با هم مى خواندند. چراكه دردها و رنج ها و در عین حال امیدوارى آنان به بهبود شرایط در این تصنیف تبلور یافته بود. آهنگ و شعرى كه هر دو به آرامى آغاز مى شوند و یك باره اوج مى گیرند و چون تن گداخته بیمارى مى مانند كه درمانش در رهایى و آزادى است. هم ملك الشعراى بهار قبل و بعد از این تصنیف و هم مرتضى نى داوود آهنگ هایى ساختند كه ماندگارى شان كمتر از این تصنیف بود. تصنیفى كه تاریخ ملت ایران در آن جریان دارد و اگرچه براى برهه اى از زمان ساخته شد اما همچنان محبوب است، همچنان كه بسیارى در آن شب هاى موسیقى، اجراى مرغ سحر را از ته دل آرزو مى كردند و به آرزویشان رسیدند و محمدرضا شجریان كه از عهده بازخوانى آن به خوبى برآمد، آواز سر داد:مرغ سحر ناله سر كن/ داغ مرا تازه تر كنز آه شرر بار، این قفس را/ برشكن و زیر و زبر كنبلبل پر بسته ز كنج قفس درآ/ نغمه آزادى نوع بشر سراوز نفسى عرصه این خاك توده را/ پر شرر كن، پر شرر كنظلم ظالم، جور صیاد/ آشیانم داده بر باداى خدا، اى فلك، اى طبیعت/ شام تاریك ما را سحر كناى خدا، اى فلك، اى طبیعت/ شام تاریك ما را سحر كننوبهار است، گل به بار است/ ابر چشمم ژاله بار استاین قفس چون دلم/ تنگ و تار استشعله فكن در قفس اى آه آتشین/ دست طبیعت گل عمر مرا مچینجانب عاشق نگه اى تازه گل از این/ بیشتر كن، بیشتر كن، بیشتر كنمرغ بى دل، شرح هجران/ مختصر كن مختصر كن مختصر كن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 764]