تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820942141




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پاورقي سير تمدن غرب


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي سير تمدن غرب


تاريخ نگاري

فلاسفه مسئول ايجاد يك «انقلاب» در نوشتن تاريخ بودند. مزاج سكولار،‌آنها را به حذف نقش خدا در تاريخ و تمركز بر وقايعي كه انسان در آن نقش دارد و يافتن روابط علت و معلولي در دنياي طبيعي وادار مي‌كرد. پيش از آن، تاريخ‌نويسان بشر دوست دوره رنسانس تاريخ خود را در يك محيط كاملاً سكولار مي‌نوشتند، ولي خدا را تا اين حد از صحنه حذف نكرده بودند. زماني كه بشر دوستان فرض مسيحيان را به نفع انسان تضعيف كردند، ولتر و ساير فلاسفه ـ تاريخ‌نويسان تمام اين فرض‌ها را حذف كردند.

فلاسفه ـ تاريخ‌نويسان حوزه تاريخ را از ملاحظات بشردوستانه و سياست فراتر بردند. سياست هنوز در كارهاي تاريخ‌نويسان دوره روشنگري غلبه داشت، اما آنها به مباحث ديگري مانند توسعه اقتصادي، اجتماعي، فكري، و فرهنگي نيز مي‌پرداختند. همان‌طور كه ولتر در شاهكار خود توضيح مي‌دهد، عصر لويي چهاردهم: تنها زندگي لويي نيست كه بايد آن را بنويسيم، ما هدفي گسترده‌تر از اين داريم. ما سعي در نشان دادن روح مرداني در روشن‌ترين عصري كه جهان به خود ديده است براي آيندگان داريم، نه تشريح اعمال يك فرد بخصوص (ولتر، 1961، ص1).

براي توضيح در مورد «تماميت تجربه‌هاي گذشته انسان»، ولتر، فكر مدرن تاريخ اجتماعي را ابداع كرد.

ضعف اين فلاسفه ـ تاريخ‌نويسان ريشه در پيش داوري آنها به عنوان فيلسوف داشت. فلاسفه در پيروي از ايده‌آل‌هاي كلاسيك‌ها كه برافكار آنها غلبه داشت، سعي در آموزش همراه با سرگرمي داشتند. هدف آنها كمك به متمدن ساختن عصر خود بود و تاريخ مي‌توانست درس‌هاي خود را براساس ديد آنها بازگو كند. تاكيد بر علم و منطق و تنفر از مسيحيت آنها را مجبور به موافقت كمتري با دوره قرون وسطي مي‌كرد. اين موضوع را بخصوص در ساير كارهاي بزرگ تاريخ‌نگاري قرن هيجدهم، زوال و سقوط امپراطوري رم، اثر ادوارد گيبسون مي‌توان ديد.هرچند گيبسون فكر مي‌كرد كه زوال رم دلايل زيادي داشت ولي او رشد مسيحيت را به عنوان مهم‌ترين عامل سقوط رم تلقي مي‌كند.

فرهنگ عالي

تعداد تاريخ‌نويسان و مردم‌شناسان فرهنگي كه تميز بين يك فرهنگ معمولي و فرهنگ سطح بالا را درك كرده‌اند رو به ازدياد بوده است منظور از فرهنگ سطح بالا معمولاً فرهنگ ادبي و هنري افراد تحصيل كرده و طبقات حاكم است و مراد از فرهنگ معمولي فرهنگ نوشته و نانوشته توده‌هاست كه اغلب آنها به صورت شفاهي انتقال يافته است.

تا قرن هيجدهم، فرهنگ سطح بالاي اروپايي شامل يك دنياي هميشه درحال گسترش و توسعه بوده است. اين فرهنگ شامل افراد تحصيل‌كرده، عالمان الهيات، دانشمندان، فلاسفه، روشنفكران، شعرا و نمايش‌نامه‌نويس‌ها بوده است كه از زبان لاتين به عنوان يك زبان بين‌المللي استفاده مي‌كرده‌اند.

آثار اين افراد توسط يك گروه ثروتمند و باسواد غيرروحاني كه مهم‌ترين آنها اشراف زمين‌دار و ثروتمندان طبقه بالاي ساكن در شهرها بودند، حمايت مي‌شد.

فرهنگ سطح بالاي اروپايي به‌طور قابل‌ملاحظه‌اي جهاني بود. علاوه بر زبان لاتين، فرانسه هم براي نخبگان فرهنگي به صورت يك زبان بين‌المللي درآمده بود. اين فرهنگ نخبگان اروپايي به‌طور رسمي توسط تالارهاي اجتماعات، دانشگاه‌ها و فرهنگستان‌ها منتشر مي‌شد.در قرن هيجدهم، گسترش مطالعه و انتشار كتاب خصوصاً قابل‌توجه بود. براي مثال يك مطالعه در مورد انتشارات فرانسوي نشان مي‌دهد، درحالي كه در سال 1750 تعداد انتشارات فرانسوي شامل 300 عنوان بود، در سال 1780 اين تعداد به 1600 عنوان رسيد.هرچند مخاطب بسياري از اين عناوين را هنوز گروه‌هاي كوچك نخبگان تحصيل‌كرده تشكيل مي‌داد، بسياري ديگر از خوانندگان جديد را طبقه متوسط شامل زنان و حتي هنرمندان شهري تشكيل مي‌دادند.

رشد سازمان‌هاي انتشاراتي امكان كسب درآمد و قطع تدريجي وابستگي از حاميان ثروتمند را براي نويسندگان فراهم آورده بود.البته اين افزايش كمي انتشارات به معني خواندن كتاب‌هاي مهم و باكيفيت نبود، و عنوان پرفروش‌ترين كتاب قرن هيجدهم در انگلستان به نام «نامه اسقف لندن به روحانيون و مردم لندن درباره زلزله‌هاي اخير» كه توسط اسقف شرلوك1 منتشر شده بود، گوياي اين مطلب است.

يك جنبه مهم رشد مطالعه و انتشارات در قرن هيجدهم، گسترش مجلات براي عموم مردم بود. بريتانياي كبير به عنوان يك مركز مهم انتشار مجلات جديد، در سال 1700 داراي 25 مجله بود، كه اين تعداد در سال 1760، به 103 مجله و در سال 1780 به 158 مجله رسيد.

معروف‌ترين آنها مجله جوزف اديسون2 و ريچارد استيل3 كه مدت كوتاهي منتشر شد در سال 1711 شروع به كار كرد.

ادامه دارد

پي نويس ها :

Bishop Sherlock-1

Joseph Addison-2

Richard Steel-3




 دوشنبه 10 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 204]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن