واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سیرى در چند حج نامه

حج نماد اصلى مسلمانان جهان است . هرساله صدها هزار مسلمان، سیاه و سفید، شیعه و سنى، عرب و فارس و ترك و هندو و ... گرد هم مىآیند تا به سنت محمدى، حج ابراهیمى را به جا بیاورند .دهها و صدها نویسنده و شاعر ایرانى از هزار سال پیش به این سو، پس از سفر حج، حج نامههایى نگاشتهاند . این نوشتهها براى کسانی كه این توفیق عظیم را تجربه نكردهاند بسیار شیرین و خواندنى است . اینک، نگاهى كوتاه به چند سفرنامه حج :قدیمى ترین سفرنامه حجبه زبان فارسى از ناصر خسرو قبادیانى است. هموكه هزارسال پیش چنین نوشت:«و احرام گرفتن آن باشد كه جامه دوخته از تن بیرون كنند و اِزارى بر میان بندند و اِزارى دیگر یا چادرى بر خویشتن درپیچند و به آوازى بلند مىگویند كه لبیك اللهم لبیك و سوى مكه مىآیند ...»معاصران ما هم، سفرنامههاى حج زیبایى نوشتهاند، كسى كه با سفرنامه او این سنت قدیمى جانى دوباره گرفت جلال آل احمد است . حج نامه این قصهنویس «خسى در میقات» نام دارد:«و من هیچ شبى چنان بیدار نبودهام و چنان هشیار به هیچى، زیر سقف آن آسمان و آن ابدیت، هر چه شعر كه از برداشتم خواندم، به زمزمهاى براى خویش، هرچه دقیقتر كه توانستم در خود نگریستم تا سپیده دمید، و دیدم كه تنها خسى است و به میقات آمده و نه كسى به میعادى و دیدم كه «وقت» ابدیت است یعنى اقیانوس زمان و میقات در هر لحظهاى و هرجا و تنها با خویش . چرا كه میعاد جاى دیدار توست با دیگرى، اما میقات زمان همان دیدار است تنها با خویشتن ...»دكتر على شریعتى هم حج نامههایى دارد:«از اولى كه انسان براى رفتن به حج آماده مىشود در حال حركت است . از وقتى كه حج شروع مىشود هیچ توقفى نیست. نه عملاً و نه نظراً، نه آدم مىتواند توقف بكند و نه هم باید توقف كند ... این تحرك دائم از آغاز یادآور تحرك ابراهیم در راه مبارزه با بت پرستى است و احیاء توحید و استقرارعدالت در تاریخ بشرى ... یادآور تحرك هاجر، یادآور مهاجرت دائم است كه ادیان ابراهیمى و دین اسلام، دین هجرت هستند . هجرت از درون؟ دائماً . هجرت از برون؟ دائماً . نه در جایت بمان! نه در حالت بمان! همواره روحى مهاجر باش! به سوى مبدأ، به سوى مقصد، به سوى آنجا كه مىتوانى انسان باشى .»پس از انقلاب، حج نامهها رونقى دو چندان یافت .اگر یك مجتهد بخواهد سفرنامه بنویسد چه خواهد نوشت؟ سفرنامه حج آیت الله العظمى لطف اله صافى گلپایگانى را بخوانیم:«اینجا عمل، عبادت و خداپرستى است . اینجا سرزمینى است كه انسانها در آن، خود را به رحمت خدا نزدیكتر از سایر مكانها مىبینند. عرفان و وجدان و یافت و احساس حضورى كه براى شخص متوجه به موقف خود حاصل مىشود مادى نیست .در هنگام دعا اشكها بىاختیار جارى مىشود و نالهها بلند مىگردد، دستها به سوى درگاه قاضى الحاجات بالا مىرود .شعور انسان به فقر و ناچیزى و مسكنت و تقصیر خودش، و غنا و بىنیازى و توانایى و رحمت و آمرزش و عفو و بخشش خداى تعالى زیاد مىشود. دعاهایى كه خوانده مىشود همه عروج دهنده و بینش آفرین و كمال بخش روح است ...»

هدایت اله بهبودى یك روزنامه نگار حرفهاى است، مدیر دفتر ادبیات انقلاب اسلامى و صاحب امتیاز مجله كمان:«به قلبم نگاه مىكنم . ضربهها را یواشتر مىزند. به اطراف نگاه مىكنم، چشم مىگردانم . گرما بدون تبعیض همه را منبسط كرده، از امام جمعه گرفته تا خدمه . چشم مىگردانم، این دو تكه پارچه همه را به یك خط كرده، از رئیس سازمان صدا و سیما گرفته تا یك خبرنگار. چشم مىگردانم، عضو شوراى نگهبان، نماینده مجلس، مدیر كل، مدیر جزء و من . عدالت خدا اینجا چشیدنى است . باور كنید هیچ كس جرأت نمىكند خودش را یك وجب بالاتر از دیگرى بداند . همه آن مقام ها، همه آن میزها و بى. ام. و. ها به دو تكه پارچه محدود شده است. و به دلى كه در حد تقوایش جز خدا براى همه پوشیده است. چشم مىگردانم، چپ ها و راست هاى بنام در اینجا مستقیماند. رو به خدا. همه جذب فراكسیون برهوت شدهاند. اى كاش وقتى برگشتند، این خط كش هاى سیاسى را براى همیشه به صندوقچه فراموشى بسپارند ... .»زهرا زواریان قصه نویس نام آشنایى است . سفرنامه او واقعاً یادداشت هاى او در لحظه حج است، بىهیچ تغییرى . سفرنامهاى متفاوت و از معدود حجنامههاى زنان، «شبستان دل»:«اللهاكبر! اللهاكبر! اللهاكبر! عجب شگفتى عظیمى! عجب بهت باشكوهى! عجب و هزار عجب كه از گیجى و حیرت آن، نه مىتوانم چیزى بنویسم و نه دلم مىخواهد سطورى بنگارم . این را هم كه مىنویسم فقط به خاطر این است كه بدانى به یادت هستم و یادگارى از این لحظات داشته باشم . روى كوه صفا نشستهام . طواف انجام دادهایم، نماز طواف را هم خواندهایم . صداى غوغاى جمعیت و همهمه تكبیر گویان عشق، لرزه بر اندام زمین و آسمان افكنده است . اینجا همه عشق است و شیفتگى و هرچه هست زبان از بیان آدم قاصر است. طواف عشق به پایان رسیده است و هنوز سعى شروع نشده است. نمىدانم چه بنویسم. اینجا نگاه خدا جارى است ...»

به نظر شما سفرنامه حجسردبیر مجله موعود چگونه باید باشد؟ اسماعیل شفیعى سروستانى حجنامهاى با نام «شوق كعبه» نگاشته است:«داستان میثاق و رجعت به حق، داستان انسان است. داستان همراه شدن با همه سنتهاى لایتغیر هستى، همه قانونمندى ویژهاى كه عالم و آدم را در بسترى طبیعى و ساده به سوى حق مىخواند .انالله و اناالیه راجعون.از همین منزل است كه «حج» آدمى را به آینده پیوند مىدهد . به آن سان كه بایسته است و نه بدان صورت كه زائر از خانه بیرون آمده بود .خروج از شهر و دیار، از زائر، طالبى مىسازد كه خود را مهیاى تجدید عهد مىسازد . او مىرود تا همه حج را به حال و روز كنونىاش پیوند دهد، ورنه، همه اعمال و مناسك مخصوص به آن تبدیل به اعمالى كور، تكرارى و بىمعنى مىشود .شاید از همین روست كه امروزه، حاجى، در وقت بازگشت از سفر، قادر به نشر دروس حج و بسط اخلاق ویژه حاجیان نیست .حج نگاه معنى خویش را باز مىیابد كه زائر، با میثاق آغاز كند، رجعت به هویت فراموش شده از طریق تذكر تاریخى، و حج آن زمان به آینده حاجى پیوند مىخورد كه، عاملى براى استمرار حیات حقیقى او در عرصه هستى شود . زیرا، تنها در وقتى «حج» از زندان صورتها خارج مىشود كه، حاجى، با دریافت سنتها و شناخت قانونمندىها، پا به پاى نمونه و الگوها، جایگاه خویش را دریابد . مصادیق عینى كفر و حقیقت زمانش را بشناسد و پى ببرد كه او و دیگر هم دینانش در كجاى این مسیر طولانى قرار گرفتهاند .دریابد كه در كجا و چگونه آن عهد و میثاق شكسته شده و بالاخره چگونه مىتوان آن عهد را تجدید كرد و مهیاى عروج شد.»خدا توفیق حج را نصیب همه ما بگرداند . توفیق درك حقایق باطنى حج و معرفت به اسرار آن .ان شاءاللهسیدعلى كاشفى خوانسارى(ماهنامه موعود)لینکهای مرتبط: عرفان در عرفات حج ، عرصه وارستگی از وابستگی ها حج در قرآن و روایات آداب و احکام حج تمتع حج در کلام رهبر كعبه او را مىشناسد... کاروانی که به حج نرفت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]