واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: حرف هاي وودي آلني در «روياي كاساندرا» زندگي نفرت انگيز است و غيره و غيره
اسكات فوندا / ترجمه؛ لاله خسرويآنجلا استارك (با بازي هيلي اتول بازيگر تازه كار) در اوايل فيلم «روياي كاساندرا» مي گويد؛ «واقعاً فكر مي كنم متن اين نمايش، بدبينانه است و همه اش در آن تكرار شده كه زندگي، يك تجربه تراژيك است.» او بازيگر تئاتري كوچك در شهر لندن است كه نمايشنامه يي را توصيف مي كند، با اين حال، همين وصف درباره اين سي و هشتمين فيلم آلن كه سناريوي آن را هم خودش نوشته است نيز مصداق دارد. مسلماً اين فيلم در ميان آثار متعدد آلن، غم انگيزترين نمايشنامه اخلاقي به سبك قرون وسطي است. اشاره تلويحي نام اين فيلم كه تراژدي هاي يوناني را به خاطر متبادر مي كند و نيز قطعات موسيقي پرتحرك و شسته رفته خاص فيليپ گلس، حتي قبل از اينكه تيتراژ آغاز فيلم تمام شود، به ما اعلام مي كند كه در اين فيلم همه نابود مي شوند.اين اثر سومين فيلم ساخته آلن در لندن است و دو فيلم قبلي، «امتياز نهايي» ( 2005) و « خبر داغ،» (2006) بوده اند. «روياي كاساندرا» تقريباً همان الگوي «امتياز نهايي» را دارد كه در آن، يك تنيس باز حرفه يي جوان بلندپرواز اجازه نمي دهد مساله كوچكي مثل قتل، از سرعت پيشرفتش در نظام طبقاتي بريتانيا بكاهد. اما اين بار، آلن، در عوض استفاده از يك شخصيت، دو برادر بدبخت و بيچاره ساكن حاشيه رود تيمز را در «روياي كاساندرا» نشان مي دهد. اين دو برادر، تري (با بازي كالين فارل) و ايان (با بازي ايوان مك گرگور) كه گرفتار شغل هايي بي آتيه شده اند (تري اتومبيل تعمير مي كند و ايان در رستوران خانوادگي همه فن حريف است)، آرزوي يك زندگي خوب را دارند. در صحنه آغازين فيلم، مي بينيم كه اين دو برادر سرگرم خريدن قايقي هستند. پول اين قايق از شرط بندي تري بر سر مسابقه سگ دواني به دست آمده است كه احتمال برد در آن، بسيار كم و شصت به يك بوده (اين مسابقه/ اين قايق، روياي كاساندرا نام دارد تا بالاخره چيزي در فيلم، بار اين اسم را بر دوش بكشد). با اين حال، چيزي نمي گذرد كه همان شرط بندي هاي بي محاباي تري باعث مي شود تا گلو در قرض فرو برود و از دست چند تا نزول خور بي رحم فراري شود. اين نزول خورها با كمال ميل حاضر ند به جاي طلب شان، كشكك زانوهاي تري را بگيرند. در همين اثنا، ايان زيركانه نقشه مي كشد در هتل هاي كاليفرنيا سرمايه گذاري كند و اين كار به قول خودش، معامله يي است كه «ردخور ندارد» و همچنين، برگ برنده او و دوست دختر بازيگرش از زندگي ملال آور در لندن است.در همين حال، عموي اين دو برادر، شخصيتي تكراري دربسياري از آثار، وارد داستان مي شود كه جراح زيبايي است، ثروتي افسانه يي دارد و به زعم ديگران، در كار خود بسيار متبحر است. اين عمو، موقعي كه از بورلي هيلز به چين مي رفته، يك سري هم به آنجا زده است. او مي گويد خيلي هم خوشحال مي شود كه برادرزاده هايش را از گرفتاري در بياورد، البته به شرطي كه آنها هم در عوض، يك محبت كوچك در حق او بكنند، يعني «كلك» يكي از همكاران قديمي او را «بكنند» چون قرار است عليه هوارد در تحقيقاتي شهادت بدهد (كه درست معلوم نمي شود درباره چيست). و باز هم بر مي گرديم به چند تا از درونمايه هاي مورد علاقه آلن، يعني دست متلون تقدير و جنبه هاي اخلاقي قتل نفس. در اين فيلم هم تقريباً همان معضل غامضي را مي بينيم كه شخصيت هاي اصلي فيلم هاي «امتياز نهايي» و «جنايات و جنحه» (1989) با آن دست و پنجه نرم مي كنند. با وجود اين، چنين احساسي به بيننده دست مي دهد كه اين بار، اين فيلمساز هفتاد و دو ساله، طوري از پس فيلم برآمده است كه ديگر جاي ترديد نمي گذارد، مثلاً او حتي براي شخصيت هايش هم معلوم نمي كند كه دقيقاً چه اتهاماتي بر هوارد وارد شده است، انگار همين كه او جراح پلاستيك است، براي اثبات بي وجداني اش كفايت مي كند. علاوه بر اينها، آلن فيلم را پر از گفت وگوهاي خرد و ريزي كرده است كه ديدگاه بسيار افراطي فيلم را به نحوي ملال انگيز و مختصر نشان مي دهند. براي مثال، ايان كه مي خواهد به برادر دمدمي مزاجش دل و جرات بدهد، مي گويد؛ «كل حيات بشر، خشونت است، دنيا بي رحم است تري.» يا اين كه گفته پدر مغرور اين دو، كه از طبقه كارگر است، تكرار مي شود كه؛ «هيچ كي نمي خواد خودخواه باشه، ولي همه خودخواه هستند.»«روياي كاساندرا» (كه قرار بود براي تاييد در اسكار، ماه قبل اكران شود ولي بعد، اكران آن به نحوي اهانت آميز، به ژانويه افتاد) نظر به جنبه هاي فوق و نيز از جنبه هاي ديگر، يكي از وارفته ترين آثاري است كه آلن نوشته و كارگرداني كرده و مالامال از استعاره هاي دور از ذهن و شخصيت هايي است كه به ندرت از يك كهن الگو فراتر مي روند. اين كهن الگو، همان عروسك هاي خيمه شب بازي را نشان مي دهد كه جز با نخ هاي تقدير شوم، حركتي نمي كنند. همچنين، اگرچه اين فيلم حدوداً همزمان با فيلم سيدني لومت «قبل از اينكه شيطان بفهمد، مرده يي» فيلمبرداري شد ولي از آنجا كه فيلم لومت، قصه يي درباره پيوندهاي خونبار خانوادگي دارد و از «روياي كاساندرا» يك سر و گردن بالاتر است و چند ماه هم زودتر از آن اكران شده، فيلم آلن، بيش از پيش، لوث شده است. با همه اين اوصاف، مي توان از «روياي كاساندرا» لذت هايي نيز برد. براي نمونه، فارل، شخصيتي تك بعدي دارد و مخلوطي از ناپختگي پسرانه و استيصال تراژيك است كه در بيننده اثر مي كند. نمونه ديگر، اتول بالابلند و چابك است كه آلن او را به همان سرخوشي اسكارلت جوهانسن در «خبر داغ،» نشان مي دهد. در صداي خس دار اتول نيز مانند اسكارلت جوهانسن، احساساتي آتشين موج مي زند. حيف كه هر دو آنها گرفتار نقش هايي شده اند كه اگر حداقل يك بار بازنويسي مي شد، تواناهايي بيشتر آنها را نشان مي داد،
دوشنبه 10 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]