واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: هوش هيجاني
براي افراد در موقعيت هاي رهبري 85 , درصد توانمندي هايشان در حوزه هوش هيجاني بود. وقتي تحقيقات به درون يك شغل يا حرفه مي نگرد تا دريابد كه چه چيز افراد را تا بالا مي برد و چه چيز آنها را ثابت نگه مي دارد و باعث سقوط آنها مي گردد هوش هيجاني , پيش بيني كننده قويتري نسبت به بهره هوش عمومي خواهد بود. تحليل توانمندي هاي شغلي از سوي اسپنسر و اسپنسر در بيش از 286 سازمان در دنيا نيز نشان داد كه هجده توانمندي از بيست و يك توانمندي در مدل كلي تمايز برجستگان از افراد متوسط مبتني برهوش هيجاني بودند. همه ما تركيبي از هوش هيجاني داريم . در واقع بين هوش عمومي و برخي جنبه هاي هوش هيجاني همبستگي پايين وجود دارد و بايد گفت اين دو قلمرو اساسا مستقل هستند . بار- آن در مجموع هوش هيجاني و هوش شناختي را داراي سهمي برابر در هوش كلي يك فرد مي داند كه نشانه پتانسيل يك فرد براي موفقيت در زندگي است. كاربردهاي هوش هيجاني شناسايي عواطف موجب كسب آگاهي نسبت به آنها شده , زمينه درك صحيح عواطف ديگران را فراهم مي نمايد. كاربرد عواطف موجب توليد عقايد, بروز يك احساس يا تقويت روح همكاري گروهي را فراهم مي آورد. درك و فهم هيجانها و عواطف موجب كسب بينش نسبت به انگيزه هاي افراد شده ما را نسبت به نقطه نظرهاي ديگران , آگاه تر مي نمايد. هشياري , يك عامل پيش بيني كننده خيلي خوب براي عملكرد هاي شغلي محسوب مي شود. خوش بيني , يك عامل مهم و سازنده در برخي موقعيت هاي شغلي و سبك هاي خاص رهبري مي باشد. تحمل استرس , مركز بينش افراد براي موقعيت هاي استرس زا و تحمل استرس مهم است.مديريت افراد و تمايل آنها براي تعاملات اجتماعي از جنبه هاي مهم وحياتي مورد نياز براي بسياري از مشاغل محسوب مي شوند. از هوش هيجاني نبايد به عنوان يك ترتيب براي دانش و آگاهي و مهارتهاي شغلي نام برد. هوش هيجاني مي تواند سبب بهبود و اصلاح فعاليتهاي حرفه اي و كسب مهارتهاي لازم ومطلوب گردد. هوش هيجاني نمي تواند براي داشتن يك زندگي شاد ومرفه هم شرط لازم باشد و هم شرط كافي . شرط لازم هست اما كافي نيست. براي بسياري ازمردم هوش هيجاني نقش لكه هاي جوهر در آزمون رورشاخ را بازي مي كند كه هر كسي از آن برداشت خاصي دارد و آن را به گونه اي متفاوت ازديگران استنباط مي نمايد. شناسايي عواطف در خود وديگران سبب مي شود كه كارفرمايان اطلاعات ذي قيمتي را به جريان تعامل با همكاران و مشتريان خود بدست آورند . به كمك توانايي درك و فهم عواطف, ما مي توانيم بفهميم كه چه چيزي موجب برانگيختن يا عدم برانگيختگي افراد يا گروه ها مي شود و درنتيجه مي توانيم همكاري بهتري را باديگران برنامه ريزي كنيم . نحوه مديريت عواطف ( اداره كردن عواطف درحوزه ديگران) در محيط كار مي تواند تاثير زيادي بر عملكرد و رضايت شغلي افراد داشته باشد.به اعتقاد مشاوران خانواده , راه دستيابي به ازدواج موفق و يك زندگي خانوادگي سرشار ازخوشبختي , بسيار ساده و سرراست است و آن اين است كه بايد بداني چه موقع از همسرت معذرت خواهي كني و هنگامي كه همسرت كار مورد علا قه ات را انجام نداد به روي خودت نياوري . دانستن اين كه چه موقع يا چرا چگونه از همسرتان معذرت خواهي كنيد و نيز برخورداري از توانايي هايي همچون شكيبايي , بردباري و مدارا كردن در هنگام عصبانيت, احتياج به مهارت هاي هيجاني پيشرفته و سطح بالايي از همدلي , كنترل خود و درك عميق احساسات و نياز هاي ديگران دارد. اهميت هوش هيجاني هوش هيجاني پيش بيني كننده موفقيت افراد در زندگي و نحوه برخورد مناسب با استرس هاست. پرورش و رشد هوش هيجاني از اهميت زيادي برخوردار است. موارد زير را ميتوان به عنوان اهميت هوش هيجاني بيان نمود. 1 -ايجاد حس مسئوليت پذيري 2- ايجاد زندگي شاد و با نشاط 3- برخورد با موقعيت هاي خطرناك 4- ايجاد روحيه همكاري و كمك به ديگران افرادي كه از نظر هوش هيجاني در سطح بالاتري هستند, تحقيقات نشان داده است كه ويژگي هاي زير را دارا هستند: 1- يادگيرندگان بهتري هستند2- مشكلات رفتاري كمتري دارند3- هيجانهاي خود را بخوبي بيان مي كنند4- به حرفهاي ديگران خوب گوش مي كنند5- از خود خشونت كمتري نشان مي دهند6- دوستان زيادي پيدا مي كنند7- خوشحال و با نشاط هستند8- تحمل مشكلات در آنها زياد است9- درباره اطرافيان خود احساس خوبي دارندآموزش هوش هيجاني آيا هوش هيجاني را ميتوان افزايش داد؟ آيا مي توان آن را آموخت و آموزش داد؟ بسياري از درمانگران ادعاي توانايي افزايش هوش هيجاني را دارند. بعضي ها هم معتقدند مانند هر نوع ديگر هوش, بسيار دشوار است كه بتوان هوش هيجاني را افزايش داد . حتي اگر مدلهاي هوش هيجاني را كه برمبناي شخصيت مي باشد, بپذيريم , مفهوم اينكه بتوانيم بسادگي خصوصيات اصلي و اساسي شخصيت را تغيير دهيم , صحيح نمي باشد . لذا تغيير و افزايش هوش هيجاني نيز با سادگي امكان پذير نخواهد بود. ديدگاه ماير - سالووي در آموزش هوش هيجاني ماير عقيده دارد EI يكنوع ظرفيت رواني براي معني بخشي و كاربرد اطلاعات هيجاني مي باشد . افراد در اين مورد ظرفيتهاي مختلف دارند. بعضي در حد متوسط و بعضي ديگر ماهرند. به عقيده مارير, قسمتي از اين ظرفيت غريزي است, درحاليكه قسمت ديگر آن چيزي است كه ما از تجارب زندگي مي آموزيم . قسمت اخير مي توان بوسيله كوشش, تمرين و تجربه پيشرفت يابد. سالووي عقيده دارد بسياري از مهارتهاي كه قسمتي ازهوش هيجاني هستند مي توانند يادگرفته شوند ، او معتقد است هوش هيجاني عبارت از يكسري مهارتها و قابليتها يي است كه مي تواند هم آموزش داده شود و هم يادگرفته شود, بطوري كه شخص بتواند از نظر هيجاني بهتر تربيت يابد. ماير و سالووي خاطر نشان مي كنند كه هنوز جوابي كه بوسيله تحقيقات ميداني بدست آمده باشد براي اين سوال وجود ندارد. بنابراين پاسخ اين است كه با انگيزه وكوشش كافي , مي توان مهارتها و قابليتها يي را كه قسمتي از هوش هيجاني مي باشندافزايش داد. روان درماني, مشاوره و مربي گري و آماده سازي راههايي مي باشند كه بوسيله آن مي توان مهارتهاي هوش هيجاني را افزايش داد . اين بدان معنا نيست كه خود پس از يك برنامه آموزش نمره يك قسمت از سنجش هوش هيجاني اش مانند( MSCEIT ) افزايش يابد. ممكنست افراد معلومات بيشتري كسب كنند و بعضي رفتارها ممكن است تغيير كنند ولي نمره فعلي آنها در تست هوش هيجاني احتمالا تغيير نخواهد كرد. پس برخلاف هوش شناختي و نوع شخصيت يك فرد با هوش هيجاني يك مهارت و توانايي انعطاف پذير است كه قابليت بهبود و توسعه را دارد . لذا نمره هايي كه از آزمون هاي هوش هيجاني بدست مي آيند نبايد آخرين نتيجه از مهارتهاي هوش هيجاني تلقي گردند. نمرات هوش هيجاني معمولا با افزايش سن بيشتر مي شوند . اكثر مردم در طول زندگي خود آگاهي بيشتري بدست مي آورند و با بالا رفتن سن راحت تر مي توانند هيجانها و رفتار خود را كنترل كنند. ادامه دارد
يکشنبه 9 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 335]