تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): کسی که در پی برآوردن نیاز برادر مسلمان خود باشد، تا زمانی که در این راه است خ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828708245




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: محمد بقايي ماكان پيوند سنت با هويت ايراني


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: محمد بقايي ماكان پيوند سنت با هويت ايراني
خبرگزاري فارس: در اين زمانه مفاهيم غالب براي واژه «سنت» مواردي است كه به اختصار ياد شد، ولي اگر نيك بنگريم «سنت» در بطن جامعه ايراني معنائي دارد به كلي متفاوت از آنچه كه دين‌انديشان، فيلسوفان و جامعه‌شناسان مي‌انديشند. اين معنايي است كه بايد از درون ايران فرهنگي بيرون كشيده شود.
طرح اين پرسش كه آيا «سنت» واژه‌ي عربي است يا فارسي؟ به نظر نامعقول مي‌آيد، ولي حقيقت اين است كه اصطلاح مذكور به معنائي كه در دهه‌هاي اخير در زبان فارسي در زمينه‌هاي ديني، فلسفي و جامعه‌شناسي به كار مي‌رود همانند اغلب كلمات مستعار فقط ظاهري عربي دارد و معناي اصلي خود را در پيوند با فرهنگ ايراني از دست داده است اين كلمه در عربي معاني متعدد دارد كه معروفترينشان عبارتند از:

روش؛ آئين؛ رسم؛ عادت و دستور. در حوزه دين نيز تقريباً با همين معاني به كار مي‌رود كه به طور خاص مبين گفتار و كردار معصومان است. اصطلاحاتي از اين دست كه در فارسي مفهومي كاملا مغاير معناي اصلي خود يافته‌اند فراوانند. حتي برخي از مفردات و تركيبات قرآني كه «سنت» يكي از آنهاست به رغم شأن نزولشان و اين كه «تغيير و تبديل» در آنها جايز نيست، معناي ديگري يافته‌اند كه كاملا عكس معناي اصلي آنهاست. از جمله تركيب معروف «كن فيكون» كه اصلا به معناي «شدن»، «به وجود آمدن» و «آفريده شدن» است، حال آن كه در فارسي به معناي از ميان رفتن destruction)) و چيزي يا اساس كاري را در هم ريختن است. (1)

ديگر مثال بارز، كلمه «ابداً» است كه آن هم درقرآن به كرات آمده و در اصل به معناي «هميشه» و «دايم» است، حال آن كه در فارسي خلاف مفهوم اصلي و معادل «به هيچ روي» يا «غيرقابل استمرار» به كار برده مي‌شود. كلمه «سنت» نيز به مفهومي كه در دهه‌هاي اخير در گفتارها و نوشتارهاي فارسي مصرف مي‌شود ابدا داراي مفاهيمي نيست كه در واژه‌نامه‌هاي عربي آمده است. دين پژوهان و دين انديشان در بحث از سنت و سنت‌گرايي توجه به مفهومي دارند كه در مقابل بنيادگرائي است يعني آن نوع دينداري و دين‌انديشي كه نظر به احكام و تعاليم اصيل در بستر تسامح ديني دارد و به خلاف بنيادگرائي، امر به معروف را به حضور در عرصه سياست و سررشته‌داري امور دنيوي ترجيح مي‌دهد.

از سوي ديگر اهل فلسفه و جامعه‌شناسان از «سنت» معنائي را در نظر دارند كه با تجدد خواهي يا با اندكي تسامح با مدرنيته در تقابل است. به عبارت ديگر سنت از منظر غالب فيلسوفان و بخصوص جامعه‌شناسان به فرهنگ، انديشه و آداب و رسومي اطلاق مي‌شود كه از حركت و پويائي باز ايستاده و تبديل گشته‌اند به موانع مزاحمي در مسير مدرنيته.

در اين زمانه مفاهيم غالب براي واژه «سنت» مواردي است كه به اختصار ياد شد، ولي اگر نيك بنگريم «سنت» در بطن جامعه ايراني معنائي دارد به كلي متفاوت از آنچه كه دين‌انديشان، فيلسوفان و جامعه‌شناسان مي‌انديشند. اين معنايي است كه بايد از درون ايران فرهنگي بيرون كشيده شود. بسياري از اهل فلسفه و دين انديشان ايراني هرگاه كه سه حرف «س»، «ن» و «ت» را كنار هم مي‌بينند، بي‌درنگ ذهنشان متوجه نظراتي مي شود كه در نوشته‌هاي آقاياني امثال نصر يا رنه‌گنون مطرح شده. ولي سنت‌گرائي چشم‌انداز ديگري هم دارد و آن سنت‌گرائي ايراني است. اين سنت‌گرائي با تعريفي كه دين‌انديشان از سنت دارند وفق نمي‌دهد زيرا به رغم وابستگي به ريشه‌ها با فرهنگ و عقل جمعي جامعه يا به عبارت ديگر با تاريخ در حركت است. يعني كه تحول مي‌پذيرد و گرچه بر بنياد انديشه‌هاي كهن است ولي شمايلي امروزين دارد. اين سنتي است كه به قول هانري كربن «قلب تپنده فرهنگ ايراني» است. سنتي كه در حكمت اشراق تبلور يافت، در عرفان ايراني چهره نمود و تشيع را در دامانش پرورش داد. اين سنت نه در اساطير اولين محصور است و نه با مدرنيته در تضاد، زيرا ديدگاهي است كه از آغاز پيدائي اقوام ايراني شكل گرفته و در طول تاريخ كه متجاوز از چند هزار سال است راه پوئيده، خرده فرهنگها را جذب يا دفع كرده، مورد تاييد نسلهاي مختلف قرار گرفته تا به عصر حاضر رسيده. بنابراين نوانديشي و تجددگرايي اكنون بخشي از اين سنت است. سنت ايراني به گواهي تاريخ در هركجا كه مانعي فرهنگي در مسيرش ديد آن را در خود هضم نمودو بي‌آن كه هويتش را از دست بدهد به صورت تازه‌ئي بر بنياد انديشه‌هاي كهن ظاهر شد. به قول ويل دورانت «ميترائيسم هنوز خود را به صورت هاله‌ئي از نور برگرد رخسار منقوش اولياء و قديسان مي‌نماياند.»(2)

در اينجا شايد اين تصور پيش آيد كه تعريف مذكور را مي‌شود براي فرهنگ نيز به كار برد. ولي بايد توجه داشت كه فرهنگ در بستر سنت يعني بر بنياد ديدگاههاي مقطعي پديد مي‌آيد كه يا باقي مي‌ماند و يا از بين مي‌رود. فرهنگ ممكن است از ميان برود ولي سنت از ميان نمي‌رود. زيرا اگر از ميان برود يك سنت نيست.

نسبت فرهنگ با سنت همانندنسبت صفات و حالات است با ماهيت شيء. صفات و حالات عرضي هستند و تحت تأثير زمان قرار دارند، ولي حقيقت و ماهيت شيء بي‌زمان است و از بين نمي‌رود. ماهيت به عبارت ديگر همان هويت يا ذات چيزي است. اين سه اصطلاح گاه به صورت مترادف هم به كار مي‌روند و معرفت مجموع عناصر تشكيل‌دهنده هر چيزي مي‌باشند.

سنت ايراني ديدگاههاي درهم تنيده‌ئي است كه شناخت هر يك از آنها به حوزه خاصي از فرهنگ مربوط مي‌شود. چنين مفهومي از سنت بسيار استثنايي است و هيچ سرزميني را نمي‌توان يافت كه همانند ايران همه عوامل سنت‌ساز آن از دين گرفته تا زبان و ديگر عناصر فرهنگي چنان درهم ممزوج شده باشند كه واحدي غيرقابل تفكيك را تشكيل دهند.

كهن‌ترين سرزمينهاي جهان عبارتند از چين، مصر، يونان، هند و ايتاليا كه در هيچيك سنت به معنائي كه در ايران حضور دارد ديده نمي‌شود. از اين روست كه همه ايرانيان را بايد سنتي دانست. هيچ ايراني‌ئي نيست كه پاي‌بند سنت نباشد، براي مثال هر ايراني با هر عقيده و انديشه‌ئي نوروز و آئينهاي وابسته به آن را پاس مي‌دارد. همين سنت‌ها بوده‌اند كه عامل اصلي حفظ تماميت ارضي اين سرزمين در درازناي تاريخ شده‌اند غالباً گفته‌ مي‌شود كه زبان فارسي عامل اصلي پيوند اقوام ايراني است، حال آن كه اگر نيك بنگريم تأثير سنتهاي ايراني از اين منظر بيش از زبان فارسي است. بسياري از ايرانيان با زبان اصلي يا زبان مادر يعني زبان فارسي آشنائي درست ندارند و در نتيجه داراي زبان مشتركي نيستند ولي سنتهايشان مشترك است. همين سنت‌هاي مشترك مهمترين عامل در پيوند ميان آنان است و لاجرم مهمترين عنصر در حفظ تماميت ارضي كشور. البته سنتهاي ديني هم نيروي خاص خود را دارند ولي وسعت و گسترششان در هيچ ملت - دولتي به ميزان سنتهاي ملي نيست، زيرا در هيچ ملت - دولتي ديني واحد وجود ندارد. وقتي گفته مي‌شود «سنت ملي» يعني سنت و باوري كه مورد قبول و احترام هر فردي است. بنابراين سنت بر اساس جامعه‌ شناسي ايراني جرياني است چندان كهن كه بدايتش پيدا نيست و همچنان پوياست. چنين سنتي كه تمدنها و فرهنگهاي مختلف را در خود پروريده و هضم كرده و آنها را بدان گونه كه خود مي‌پسنديده شكل و سامان داده و همچنان نظر به آينده دارد نمي‌تواند با مدرنيته در تضاد باشد و آن را به واپس‌گرائي و كهن انديشي متصف كرد. سنتي كه اكنون حضور دارد و پوياست يعني تفكرات نوين هر عصري را آزموده و آن را جذب كرده يا پشت سر نهاده.

در اينجا لازم به ذكر است كه مقصود از سنت ايراني، سنتي است كه در ايران فرهنگي و نه جغرافيائي حضور دارد. اين سنت‌ با فرهنگها و خرده‌فرهنگها كه به غلط نام سنت بر آن مي‌نهند تفاوت دارد.

سنت چنان كه گفته شد ديدگاهي است مورد تاييد يك جامعه بزرگ، ظرفي است كه مظروف آن آميزه‌ئي است از زبان و فرهنگ و باورها و آداب و رسوم و دانش و ادب و هنر. سنت گرچه هيچيك از اينها نيست ولي مجموعه‌ئي از همه آنها و در عين حال مقوم يكايك آنهاست. از همين رو مي‌توان گفت شعر سنتي، پوشاك سنتي، موسيقي سنتي، غذاي سنتي، انديشه سنتي و امثال اينها. ولي هيچ يك از اينها به خلاف آنچه پنداشته مي‌شود مبين كهنه بودن آن چيز نيست بلكه حكايت از اصالت آن موضوع دارد. آنان كه «سنت» را با كهنگي و عدم پويائي مرادف مي‌گيرند نظر به معناي غيرايراني آن دارند كه غالباً معادل تراديسيون tradition است. معادل واقعي مفهوم سنت در فرهنگ ايراني «هر چيز اصيل» است، يعني هرآنچه كه داراي نسب و گوهري شريف است. از اين رو tradition را نمي‌توان در فارسي به «سنت» ترجمه كرد، زيرا تراديسون عاملي دست و پا گير و بازدارنده در فرهنگ غرب بوده و هست و معادل انديشه‌ها و آداب كهن به كار مي‌رود كه نقشي در دنياي امروز ندارند.

بنابراين نمي‌توان آن را با سنت به مفهومي كه در فرهنگ ايراني استنباط مي‌شود برابر گرفت. نمونه بارز آن بسياري از عقايد آئين كاتوليك و منطق ارسطوئي است.(3)

كلمه «تراديسيون» را در واقع بايد اسم خاصي دانست براي فرهنگي خاص كه معادل «سنت» نيست و اگر نخواهيم آن را به «افكار راكد»، «انديشه‌هاي كهن»، «آداب كهن»، «رسوم قديمي»، «كهن انديشي» و امثال اينها ترجمه كنيم، مي‌شود عين اين كلمه را كه داراي بار معنائي خاصي است همانند همه نامهاي خاص به كار برد، چنان كه «مدرنيته» عينا به عنوان اسم خاص در زبان فارسي به كار برده مي شود، زيرا با «تجددگرايي» تفاوت دارد. آنان كه سنت را در برابر «تراديسيون» به كار مي‌گيرند آيه «سنه الله التي قد خلت من قبل و لن تجد لسنه الله تبديلا»(4) را كه بر اساس آن احكام الهي «سنه الله» دانسته مي‌شود چه گونه با tradition منطبق مي‌كنند؟

همچنين مترجمان، نويسندگان و همه كساني كه «سنت» را برابر «تراديسيون» به كار مي‌برند، ابيات زير را كه نمونه‌هاي آن در شعر فارسي بسيار است چه گونه معنا مي‌كنند؟

آيـــــــــا از چنبر اسلام دايم برده سر بيرون

زسنت كرده دل خالي، زبدعت كرده سرمشحون

و يا :

جهان يكسر همه پر ديو و پرغول است و امت را

كه يا رد كرد جــز اسلام و جز سنت نگهباني(5)

عدم توجه به چنين نكات و ظرايفي نشان از عدم تعمق كافي در فرهنگ خودي دارد.

حقيقت را اگر بخواهيم صفت «سنتي» به مفهوم ايراني معنايي نزديك به geniune (اصيل) در زبان انگليسي دارد. بنابراين مترجماني كه بر روي جلد كتابهايشان «سنت» و «مدرنيته» را به عنوان اضداد در مقابل هم قرار داده‌اند، اگر كتابشان را براي فارسي زبانان ترجمه كرده‌اند، به معناي ايراني «سنت» توجه نداشته‌اند و ندانسته‌اند كه سنتهاي ايراني به خلاف تراديسون در پس پشت جامعه نيستند بلكه در كنارش حركت مي‌كنند و مشوق او براي پويائي و حركت هستند. سنتهاي ايراني هويت او را شكل مي‌دهند، چه گونه مي‌توان آنها را ناكارآمد دانست و طرد كرد؟ آيا شعر سنتي ايران يا به عبارت ديگر شعر اصيل پارسي – فرض غزلهاي حافظ - مي‌تواند همتائي تا ابد داشته باشد؟ آيا كسي مي‌تواند تا آخرالزمان شيرين‌تر از سعدي به فارسي سخن بگويد؟ ارزيابي ارزشها در قالب زمان، و هر آنچه را كه قديمي است ناكارآمد دانستن و براساس مفهوم تراديسيون مهر «باطل شد» بر آن زدن با فرهنگ ايراني در تضاد است، زيرا سنت از منظر ايراني مجموعه ديدگاههاي اصيل است. همچنين كساني كه سنت را به «سيئه» و «حسنه» تقسيم مي‌كنند، دقيقاً آن را به معناي عادت و روش در زبان عربي به كار مي‌برند، و گرنه سنت به مفهوم مورد بحث كه گفتيم پرورده جامعه‌ئي بزرگ و ملتي كهنسال است كه به دليل توانمندي نظر به آينده دارد، نمي‌تواند «سيئه» باشد.

زيرا سنت خلق و خو و آداب و روش نيست كه به نيك و بد قابل تقسيم باشد. اگر سنتهاي ايراني بد مي‌بود دوام نمي‌آورد و چند ميليارد انسان در طول تاريخ آنها را تاييد نمي‌كردند. بد دانستن اين سنتها اهانتي است به همه اين آدميان اعم از درگذشتگان و زندگان.

سنت ايراني عقايد و آراء مورد پسند خود را كه در طول زمان با آنها مواجه شده در خود جذب نموده ولي ريشه و هسته مركزي آن به عنوان معيار اصلي باقي مانده است. سنت به اين معنا ديگر مشمول نيك و بد نمي‌شود. اگر در ارتباط با سنت ايراني گفته شود «سنت خوب» چنان است كه گفته شود: پريروي زيبا، يا عسل شيرين كه از حشو قبيح هم دلگزاتر است، زيرا نيكي و «حسنه» بودن در نهاد سنت ايراني مكتوم است.

از اين سنت است كه فنون ايراني از شعر و موسيقي و خط و تذهيب گرفته تا قالي‌بافي و معماري و هنرهاي وابسته به آنها هويتي خاص يافته و به اوج زيبائي رسيده‌اند. اعتبار هر يك از اين هنرها به ميزان بهره‌ئي است كه از سنتهاي ايراني دارند.

نتيجه آن كه سنت مورد بحث قاعده و رسم و رسوم نيست، سيئه و حسنه ندارد، با تجددخواهي و مدرنيته در تضاد نيست، نمي‌شود آن را از ميان برداشت، زيرا حذف آن برابر با حذف يك جامعه عظيم است. اين سنت متعلق به يك ملت است، ملتي كه سابقه‌ئي كهن‌تر از تاريخ دارد، بدون سنت نمي‌شود هويت ايراني داشت. سنت ريشه‌ي درخت تناور فرهنگ و هويت ايراني است. سنتهاي ايراني نو مي‌شوند و خود را با زمان تطبيق مي‌دهند، برخي از آنان چندان قدرت دارند كه در روياروئي با فرهنگهاي مهاجم پيوسته پيروز بوده‌اند و توانسته‌اند با زمانه ناسازگار بستيزند و آن را تحت تأثير خود قرار دهند.

گـــمان مبر كه به پايان رسيد كار مغان

هزار باده‌ي ناخورده در رگ تاك است(6)

ايرانيان زندگي خود را پيوسته بر بنياد سنتهايشان سامان داده و استوار ساخته‌اند. پشت كردن به سنت، حذف سنت يا سنت‌شكني كه به مدد مترجمان بي‌خبر از فرهنگ ايراني به صورت اصطلاحات ارزشي و باب روز درآمده، يعني حذف هويت فردي و جمعي. سنت را مي‌شود با زمانه هماهنگ كرد ولي نمي‌توان و نبايد آن را شكست يا حذف كرد.

اكنون بعد از اين تفاصيل مي‌توان انتظار داشت كه در مباحث مربوط به سنت گاهي هم مفهوم ايراني آن در نظر گرفته شود، زيرا اينجا ايران است.

پي‌نوشتها
1 - لغتنامه دهخدا، ذيل «كن فيكون.» به نقل از فرهنگ لغات عاميانه جمالزاده.
2 - تاريخ تمدن.
3 - ر.ك : تصحيف غرب زدگي، فصل دوم، دين و اصل عدم قطعيت، نوشته م.ب. ماكان، انتشارات نامك 1385.
4 - سوره فتح، آيه 23
5 - هردو بيت از سنايي
6 - علامه اقبال
.........................................................................................
منبع: ماهنامه اطلاعات حكمت و معرفت، شماره 2
 يکشنبه 9 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 247]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن