تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زبان، درنده اى است كه اگر رها شود، گاز مى گيرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816215669




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

«نسل‌هاي روشنفكري ايران»درگفت‌وگو با دكتر عبداللهيان/‌١/ انقلاب اسلامي زنگ پايان مدرنيزم را به‌صدا درآورد گفتمان روشنفكري اكنون بسيار تحت تاثير تفكر زنان است


واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: «نسل‌هاي روشنفكري ايران»درگفت‌وگو با دكتر عبداللهيان/‌١/ انقلاب اسلامي زنگ پايان مدرنيزم را به‌صدا درآورد گفتمان روشنفكري اكنون بسيار تحت تاثير تفكر زنان است


خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تاريخ

دكتر حميد عبداللهيان، عضو هيات علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و مدير اسبق گروه ارتباطات اين دانشكده در گفت‌وگوي تفصيلي با خبرنگار تاريخ و انديشه ايسنا، به تشريح ديدگاه‌هاي خود در دسته‌بندي روشنفكران ايران به شش نسل و ويژگي‌هاي نسل ششم روشنفكران از سال 1357 به بعد در مقاله‌ي مشتركش با يكي از دانشجويان كارشناسي ارشد خويش (سيده زهرا اجاق) پرداخت.

او تلاش مي‌كند تا رشته جامعه شناسي تاريخي ايران را در سطح كارشناسي ارشد و دكتري با همكاري تني چند از استادان دانشگاه تهران بنيانگذاري كند. وي نظرگاه خويش را در اين زمينه در كتابش به زبان لاتين و در مقاله‌اي كه در مجله نقد در آمريكا به چاپ رسانده منعكس كرده است. او ادعا دارد كه قالب پاراديميك جامعه شناسي تاريخي ايران را با تلفيق نظرات خودش با ديدگاه‌هاي هيدن وايت طراحي كرده است و روش‏شناسي آن‌را نيز با رويكردي ارتباطاتي بر روايت‌شناسي ابداع كرده و با به كارگيري اين قالب دوگانه توانسته تاريخ تحولات ساختاري كشاورزي ايران را از دوران باستان تا 1342 تحليل و تبيين كند. عبداللهيان معتقد است كه نتايج تحليلش نشان مي‌دهد كه تاريخ ايران آن‌طور كه ماركسيست‌ها و توسعه‌گرايان تحليل مي‌كردند نبوده و خود نتايج متفاوتي را به دست آورده است.

او مي‌خواهد همين نگاه را براي تحليل تاريخ روشنفكري در ايران به كار ببرد و به مخاطب عرضه كند.

دكتر حميد عبداللهيان در آغاز گفت‌وگو با خبرنگار ايسنا گفت: منظور من از مفهوم روشنفكري همانا توانايي ذهني بخشي از جامعه است كه دخالت نخبگان فكري را در حوزه عقلانيت ارتباطي فراهم كرده و آنها مي‌توانند از اين طريق راه را براي تحقق حوزه عمومي ايراني هموار كنند.

او با بيان اينكه ما در اين مقاله ديد تاريخي را بر اساس پيشنهاد نظري هابرماس براي فهم حوزه عمومي به كار برديم ادامه داد: بنابراين، روشنفكري به معناي مصطلح در جامعه‌شناسي ايران كه عمدتا با مخالفت سياسي و تعارض‌آميز با دولت مركزي هويت پيدا مي‌كند را در نظر نداشته‌ايم.

عبداللهيان گفت: من به شخصه، به دنبال پاسخگويي به اين سوال بوده‌ام و اين سوال پروژه ناتمام من براي فهم مكانيسم حل مساله فرهنگي و تمدني ايران نيز بوده و هست. به عبارت ديگر، پرسش‌هايي در اين زمينه مطرح است كه دغدغه من بوده است از جمله آنكه روشنفكري ايران چگونه شكل گرفته؟ و چگونه به شكل‌گيري حوزه عمومي كمك كرده است؟ و اينكه روشنفكري ايراني در فرآيند تحقق زيست جهاني كه با نظام اجتماعي مبتني بر قدرت و پول فاصله دارد، چه نقشي ايفا كرده است؟ لازم به توضيح است كه در اينجا قرار نيست به نقد دولت و وظايفش نسبت به روشنفكران بپردازيم چرا كه اولا حوزه تخصصي بنده نيست و دوم اينكه اين حوزه بسيار گسترده‌تر از آن است كه در يك مصاحبه بتوان حق مطلب را در آن باره ادا كرد اما در عين حال بايد اشاره شود كه اگر به تاريخ شكل‌گيري شهر تهران كه به 200 سال پيش باز مي‌گردد توجه كنيم بهتر متوجه مي‌شويم كه حوزه عمومي ايراني اگر هم بنا بود شكل بگيرد بايد در شهرهايي مثل شيراز، تبريز، اصفهان، يزد، مشهد و چند شهر كهن ديگر شكل مي‌گرفت اما تعامل ميان اقشار سه گانه روشنفكر دانشگاهي، روشنفكر حوزه هنر و نخبگان سياسي نهايتا در شهري مثل تهران صورت پذيرفت كه نقش دولت در آن پر رنگ است و اين جريان همچنان ادامه دارد و آن را نمي‌توان در قالب اين بحث جاي داد.

وي در ادامه بحث درباره روشنفكران افزود: البته اين نگاه به مفهوم روشنفكري كه در ادبيات هابرماس ملحوظ است، نزديك است. سوال ما اين بوده است كه اگر حوزه عمومي در غرب به تسهيل روابط بين دولت و ملت كمك كرده است، چرا به شكلي كه بايد در ايران رخ نداده است؟ بنابراين در فرآيند دسته‌بندي روشنفكران به شش نسل كه در مقاله به آن اشاره شده، تعريف بومي روشنفكري ايران نيز تلويحا ملحوظ شده است.

چرا هويت روشنفكري درايران با جدايي ازهمراهي با نظام سياسي گره خورده است؟

عبداللهيان، كاركردهاي گذشته بخشي از روشنفكري ايران را موفق دانست و خاطر نشان كرد: روشنفكري ايران كاركردها و وظايفي را در تاريخ انجام داده است كه با روشنفكري در غرب نكات اشتراكي هم دارد و من فكر مي‌كنم در توضيح جريان‌هاي روشنفكري در ايران ما مساله بومي كردن نگاه خودمان را نيز در اين مقاله ملحوظ كرديم. بر اين اساس، از جمله مسايلي كه در سال‌هاي اخير براي ما اهميت داشته و دارد، اين است كه به اين پرسش بپردازيم كه چرا ما وقتي به عنوان روشنفكر به تاريخ و فعاليت‌هاي اجتماعي – سياسي خود و دولت نگاه مي‌كنيم، خوب يا بد، ضرورتا بايد خودمان را مجزا از فرآيند سياسي كشور بدانيم؟ به عبارت ديگر، چرا هويت روشنفكري در ايران با جدايي و انفصال از همراهي با نظام سياسي گره خورده است؟ به اعتقاد من روشنفكر ايراني عليرغم فراز و نشيب‌هاي سياسي معاصر كماكان و نسبتا اين كار را همچنان ادامه مي‌دهد و اين يك مساله تاريخي براي جماعت روشنفكري ايران است. به عبارت ديگر اين جماعت هنوز نتوانسته جهت‌گيري استراتژيك و كلان‌نگر پيدا كند و مركز تحليل خود را از نهاد دولت به سمت خودش، جامعه، زندگي روزمره و جريان‌هاي تمدني ايراني و فرا ملي و به طريق اولي فرا منطقه‌اي منعطف كند و كماكان در چمبره منازعه با نهاد سياست و دولت گرفتار مانده و روابط ساختاري خود را نيز همين‌گونه مكررا بازتوليد مي‌كند.

‌روشنفكران در تاريخ معاصر ايران در فرآيند‌هاي سياسي فعالانه دخالت كردند

وي افزود: ‌روشنفكران (منظور فقط سياسيون نيستند) در تاريخ معاصر ايران در فرآيند‌هاي سياسي زمان انقلاب اسلامي فعالانه دخالت كردند اما به محض استقرار دولت جمهوري اسلامي ايران، به تدريج به نقد آن پرداختند و نقدهايي كردند كه نشان مي‌داد حاضر نيستند خود را جزيي از فرآيند توسعه سياسي ايران كه برآيندي از همه افكار است دانسته و در ساخت جامعه ايران خود را جزئي از اركان سه گانه و مفصل‌بندي شده دولت- روشنفكران-ملت بدانند. معمولا هم مسايل و مشكلات را گردن دولت انداخته و مايل بودند تا دولت را همچون گذشته تاريخي مسوول همه مسايل بدانند.

قرار نيست دولت از چيزي عقب بنشيند و روشنفكران هم نبايد عقب بنشيند

عضو هيات علمي دانشگاه تهران در ادامه تصريح كرد: البته بايد اضافه كرد كه اساسا مساله تعامل بين روشنفكران و دولت در همه دنيا تا حدودي همين‌گونه است. دولت قرار نيست از چيزي عقب بنشيند و روشنفكران هم نبايد عقب بنشيند. اما متاسفانه روشنفكران ايراني هميشه همين ويژگي را داشتند و در مقابل نهاد دولت صرف‌نظر از اينكه افراد كه باشند، مي‌ايستند و معمولا از سطح تعامل گفتماني فراتر رفته و به تضادهاي آشتي‌ناپذير با نهاد دولت تن مي‌دهند و نتيجتا به انجام حركت‌هاي ايضايي روي مي‌آورند و دولت را نيز از گردونه تعامل گفتماني خارج و به حوزه سياست‌هاي واكنشي نسبت به خود سوق مي‌دهند؛ البته نبايد نقش دولت را در اين زمينه ناديده گرفت چرا كه هميشه يك تعامل معرفتي ميان روشنفكر دانشگاهي، روشنفكران حوزه هنر و نخبگان سياسي وجود داشته است.

به نظريه انقلاب‌ها ديگر اعتقادي ندارم

اين استاد دانشگاه خاطر نشان كرد: من به نظريه انقلاب‌ها ديگر اعتقادي ندارم زيرا معتقدم كه دوره انقلاب‌ها گذشته است و جنس جهان از نوع دوگانه سازي‌هاي مدرنيستي نيست كه گروه‌ها را به جنبش‌هاي نوع مدرنيستي كه حادترينش انقلاب است، رهنمون كند.

انقلاب اسلامي زنگ پايان مدرنيزم متاخر را به صدا درآورد

وي افزود: آنتونيو نگري در كتاب خود مدرنيزم را تصوير مي‌كند و از مباحث او به خوبي مي‌توان درك كرد كه انقلاب و تفكر انقلابي و تعارضات سياسي از مولفه‌هاي مدرنيزم است و بر اساس آن مي‌توان ارزيابي كرد كه انقلاب اسلامي زنگ پايان مدرنيزم متاخر را به صدا درآورد و اين ارزيابي، غلط نيست زيرا مدرنيزم اصل را بر اين پايه گذاشته بود كه خوشبختي بشر مبتني بر بريدن از باورهاي ديني است و نهايتا بشر بايد به حال خود واگذاشته شود.

روشنفكري بايد خود را بر اساس تشريك مساعي و ساخت تمدن ايراني تنظيم كند

عبداللهيان به خبرنگار ايسنا گفت: بشر نيز با استفاه از همين قضاياي مدرنيستي به‌دنبال ساختن جهان خويش رفت، معنا سازي كرد و جهان اطراف را ساخت و از طريق علوم به شناخت و آگاهي درباره جهان مادي دست يافت اما سوالي كه نهايتا براي بشر باقي ماند اين بود كه آيا مدرنيزم ما را به خوشبختي رسانده است يا خير؟ تاريخ به اين پرسش پاسخ منفي داده بود چرا كه از دل مدرنيزم 2 جنگ جهاني، كمونيزم 70 ساله، ‌نژادپرستي و برده‌داري بيرون آمده بود و توسعه سرمايه‌داري نيز به سوي سلطه و استثمار همه جهان براي فرار از بحران‌هاي ادواري خويش روي آورده بود. افرادي مثل اسپنسر و داروين چنين مدرنيزمي را تئوريزه كردند و روابط انساني را براساس مقوله‌هاي ما و ديگري فرمول‌بندي كردند. اينها جلوه‌هاي خُردي از فلسفه مدرنيزم بود.

اين استاد دانشگاه بيان كرد: حتي در فلسفه دكارت، تعريف پيشرفت به تطور ذهني از بي‌عقلي به باعقلي تعبير مي‌شود و در اين تعريف همين دوگانگي ميان انسان‌ها و تعبيه ”ما و ديگري“ در روابط انساني مطرح مي‌شود و بنابراين، انقلابات مربوط به دوره مدرنيزم بودند و براي همين ما شاهد انقلابات متعددي در دوره ماقبل 1357 (1979 ميلادي) بوديم كه در آنها انسان‌ها درصدد تغيير از ارزش‌هاي ”ماي“ توسعه نيافته و عقب افتاده به ”آنهاي“ توسعه يافته بود. اين روند را موريس در كتاب نِگري با شوخي همراه مي‌كند. اما و بر اين اساس، در دوره معاصر ديگر نمي‌توان فعاليت روشنفكري را بر اساس نظريه انقلاب استوار كرد و نيروهاي روشنفكري بايد خود را بر اساس تشريك مساعي و ساخت تمدن ايراني تنظيم كنند و نه بر اساس تعارض سياسي، بخصوص آنكه با موقعيت كنوني ايران در جهان و منطقه چنين ضرورتي مسووليت بيشتري را بر گردن آنها مي‌گذارد تا در مقابل رقابت‌هاي تمدني، راه حل‌هاي مناسبي براي مقاومت در برابر تهديدها و خروج از چالش‌ها ارائه كنند.

انقلاب اسلامي به پرسش‌هايي پاسخ داد كه مدرنيزم نمي‌توانست پاسخ بگويد

عبداللهيان ادامه داد: خصلت ويژه انقلاب اسلامي كه به نظر من و با رجوع به مولفه‌هاي تحليل علمي-تاريخي خصلتي بسيار منطقي است، اين بود كه به ادعاهاي مدرنيزم پايان داد. خيلي‌ها همان موقع مي‌گفتند 30 سال بعد از اجراي برنامه‌هاي توسعه در كشورهاي جهان سوم چرا به جاي رشد سكولاريزم در ايران، انقلاب اسلامي رخ داد؟ انقلاب اسلامي در واقع به پرسش‌هايي پاسخ داد كه مدرنيزم نمي‌توانست پاسخ بگويد و آنها را از همان ابتدا از دايره معادلات خودش خارج كرده بود.

وي خاطر نشان كرد: در دوران مدرنيزم اوليه و براي حل مساله و مشكل بشر، مطرح مي‌كردند كه بايد دولت‌ها را نابود كرد و لنين با تكيه بر چنين نظريه‌اي، مشكل را در روسيه تزاري ظاهرا حل كرد اما اين نظريه‌هاي كمونيستي، همانطور كه اباذري نيز در مقاله حل مساله خودش مي‌گويد، اتوپيايي بود. به لحاظ نظري بعدها و در تقابل با ماركسيست‌هاي ارتدوكس‌، شاخه‌هاي ملايم‌تري مثل مكتب فرانكفورت و فلاسفه‌اي مثل آلتوسر و بعدها جامعه شناساني نظير جان تيلور، سعي كردند كه ملايمتي به ماركسيسم بدهند تا قابليت عملياتي آن را براي تبيين جهان بشري ارتقا دهند و ضمنا طرحي را براي خوشبختي بشر فراهم كنند اما اين كوشش‌ها عملي نشد و ماركسيسم ايدئولوژيك در دهه 1970 و 1980 ميلادي نتوانست كاري از پيش ببرد كه هم حيثيت علمي خود را حفظ كند و هم برنامه‌هاي ايدئولوژيك خويش را اجرا كند. اكنون با ماركسيسم علمي هم تنها به عنوان يك باقيمانده تاريخي و يك عنصر تاريخي در حوزه ملاحظات فلسفي برخورد مي‌كنيم تا يك راه حل قطعي براي تبيين روابط اجتماعي و گشايشي براي سعادت بشر. البته سوسياليزم و ماركسيزم تاثير خود را در برخي برنامه‌ريزي‌هاي رفاه گذاشتند اما پرسش اصلي بشر كماكان بدون پاسخ رها شد.

نظريه رفاه، الان در برنامه بسياري از دولت‌ها قرار گرفته است

وي با بيان اينكه نظريه رفاه، الان در برنامه بسياري از دولت‌ها قرار گرفته است افزود: مي‌خواهم اين را بگويم كه فهم من از انقلاب به‌گونه ديگري است و روشنفكران داعيه انقلاب را نداشته‌اند و اينگونه نيست كه روشنفكران هرگاه دلشان بخواهد انقلاب ايجاد مي‌كنند؛ اين نگاه سطحي‌نگري است. زمانه عوض شده است؛ تطورات و تحولات اجتماعي مبتني بر سبك زندگي و مولفه‌هاي ذهني و فرهنگي است تا اينكه مبتني بر تعارضات ناشي از تفاوت‌هاي اقتصادي باشد چنانكه مورد توجه مدرنيزم و جنبش‌هاي ضد مدرنيستي به معناي سرمايه‌داري بوده است. انقلاب به اين معنا ديگر رخ نمي‌دهد.

روشنفكري ايران در نسل ششم كار خود را خوب انجام داد

رسالت روشنفكري، دست كشيدن از تعارضات نوع مدرنيستي است

عبداللهيان تصريح كرد: بشر هم به اين نتيجه رسيده است كه انقلاب بيش از اينكه راهگشا باشد، خسارت مالي و رواني مي‌زند و وقت ملت‌ها را مي‌گيرد و ملت‌ها دنبال چيزها و كارهاي ديگري هستند. ملت‌ها دنبال افق‌هاي ديگر هستند. روشنفكري ايران در نسل ششم كار خود را از اين جهت كه جهان ايراني را از دوره قبل از انقلاب به دوره بعد منتقل كرد، خوب انجام داد. اين نسل، تركيب بومي زيبايي را ايجاد كرد كه ريشه‌هايش از آن نسل اول و دوم روشنفكران بود كه در انقلاب مشروطه شكل گرفته بود ولي گفتمان‌هاي نسل اول و دوم استقلال‌طلبانه و بومي‌گرايانه نبود اما از نسل چهارم به بعد به تدريج گفتمان‌هاي بومي روشنفكري ايران رشد كرد و نظريه دولت را ارائه كرد و نسل‌هاي 4 تا 6، ‌اين نظريه را ارائه و اجرا كردند و به تدريج نظريه دولت جديد را شكل دادند و گفتمان‌هاي جديدي را ايجاد كردند و تكيه بر عدالت اقتصادي به معناي اينكه دولت مي‌تواند عدالت اقتصادي از نوع مشاركتي ماركسيستي ايجاد كند، نداشتند. در كنار آن اعتقاد داشتند كه اخلاق، ايدئولوژي و دين هم مي‌تواند به تحقق اين روند كمك كند. منظور من از همه اين مقدمات اين است كه رسالت روشنفكري، دست كشيدن از تعارضات نوع مدرنيستي است و جايگزين كردن آن با تساهل، همزيستي و تشريك مساعي با نيروهاي سازنده جامعه ايران است.

نسل كنوني روشنفكري در تاريخ ايران بسيار مهم است

وي در ادامه، نسل كنوني روشنفكري را در تاريخ ايران بسيار مهم ارزيابي و تصريح كرد: نسل 1357 تا 1387 نسل بسيار مهمي از روشنفكران براي تاريخ معاصر و تاريخ آينده ايران است. درست همان‌طور كه تاريخ زمان مادها و هخامنشيان تاريخ بسيار مهمي براي بعد از آن دوره ايرانيان بوده است. همين‌طور تاريخ بعد از ورود اسلام به ايران نيز تاثير بلامنازعي بر فرهنگ سياسي-اجتماعي ايرانيان داشته است.

وي اظهار داشت: الان بسياري از عناصر شناختي‌مان درباره ايران را از دو تاريخ مي‌گيريم؛ 1-تاريخ اجتماعي و تمدني ايران و 2-تاريخ اسلام. موفقيت ايرانيان در دوره صفويه به دليل تركيب اين دو عنصر بوده است چرا كه ايرانيان از تركيب آن دو توانستند هم از 800 سال تاريخ قبل از خود كه سراسر درگيري بود نجات يابند و هم توسعه اقتصادي فراواني را براي خود و جهان عرضه كنند. اين نشان مي‌دهد كه ايرانيان هميشه در تاريخ خود تاريخ‌ساز بودند و نقاط عطف تاريخي ايجاد كردند، چه در زمان مادها و چه در زمان هخامنيشان، چه در زمان صدر اسلام و چه در زمان صفويه و چه در دوره معاصر. ايرانيان هميشه اين گونه بوده‌اند.

عبداللهيان معتقد است كه اين بزرگ‌نگري و كلان‌نگري نوع ايراني بايد مجددا توسط روشنفكران معاصر دنبال شود و به گفتمان مسلط در زندگي ايرانيان تبديل شود.

اقوام هميشه در تاريخ‌سازي مشاركت هماهنگ و جالب توجهي داشته و دارند

وي افزود: قرابتي كه ميان اقوام ايراني، اعم از كردها، ترك‌ها و فارس‌ها و... وجود دارد نيز از جمله همين پديده‌هاست زيرا با وجود تنوع زباني بين آنها هر كدام ريشه ايراني دارند و همين نكته اتفاقا نقطه قوت تمدن ايراني در تاريخ بوده است. اين اقوام هميشه در تاريخ‌سازي مشاركت هماهنگ و جالب توجهي داشته و دارند و الان هم چنين وضعيتي را در ميزان تساهل ايرانيان مي‌توان مشاهده كرد. از اين جهت لازم است تا وضعيت حال ايران را با بصيرت علمي و آكادميك بفهميم. در عين حال بايد پذيرفت كه ايران الان در وضعيت گذشته‌اش نيست و در حال طي كردن دوره گذار است. اين جامعه در 1357 حركتي را آغاز كرد تا به دنيا نشان دهد از آنچه كه به ايران براي اجرا پيشنهاد شده بود، ناخشنود بود و تمايل داشت تا راه خود را انتخاب و طي كند و اين كار را هم كرد.

ايران در حيطه روشنفكري در حال گذار است

وي خاطر نشان كرد: ممكن است بعضي‌ها از برخي برنامه‌ريزي‌ها و سياست‌هاي دولت خشنود نباشند وليكن، ما دنبال فهم عمق و بنيان ماجراي اخير در ايران هستيم و كل‌نگري سيستمي در نظام جهاني را براي فهم ايران جايگزين جزئي‌نگري درون‌گرايانه مي‌كنيم. بر اين اساس و در ارتباط با روشنفكران هم بايد بگويم كه ايران حتي در حيطه روشنفكري نيز در حال گذار است. روشنفكري ايران در دوره گذار البته به نظر من هنوز شكل نگرفته است. اين جريان گفتمان‌هايي را ارائه كرده و مي‌كند ولي هنوز مرتبا درگير بحث و جدل است. روشنفكران درباره مسايل معتنابهي با هم درگيرند.

عبداللهيان ادامه داد: در اين حالت است كه با توجه به نظريه حوزه عمومي و كنش ارتباطي و عقلانيت ارتباطي فكر مي‌كنم دسته‌بندي روشنفكري در حال گذار به گونه‌اي است كه خط كشيدن بين دستجات روشنفكري چندان هم آسان نيست چرا كه بعضي‌ از اين گروه‌هاي روشنفكري و حتي مردم عادي مولفه‌هاي شكل‌گيري حوزه عمومي ايران را مي‌فهمند و با آن زندگي مي‌كنند و در آن كنش ارتباطي با توجه به عقلانيت ارتباطي انجام مي‌دهند و در عين حال، بعضي‌ها سنتي‌ترند و با بسياري از اين شكل‌گيري‌ها مقابله مي‌كنند و روش برخوردشان متفاوت است. اين به نظر من از خصلت‌هاي روشنفكري در دوره گذار معاصر است و چنين درهم تنيدگي را مي‌توان در توليدات روشنفكري ايران معاصر اعم از رمان، فيلم، موسيقي و نقاشي و غيره مشاهده كرد. همين خصلت را مي‌توان در جهت‌گيري‌هاي سياسي آنها نيز مشاهده كرد. اضطراب و ترديد و ابهام از نتايج چنين در هم تنيدگي‌هاي دوران گذار روشنفكري ايران شده است.

وي ادامه داد: چنين رويكردهاي چندگانه را در نخبگان سياسي و اجرايي نيز مي‌توان مشاهده كرد. اين همه، به اين معناست كه بايد جنس اين تحولات را به درستي درك كرد و راه‌هاي گذر از آن را ارزيابي و حل مساله كرد.

عبداللهيان در ادامه تذكر داد: بايد دقت كنيم همان‌طور كه هابرماس هم مي‌گويد سال‌ها طول كشيد تا حوزه عمومي غربي شكل گرفت بنابراين حوزه عمومي پديده‌اي نيست كه در يك يا دو سال بتواند در ايران تحقق پيدا كند.

استقلال دروني در روشنفكري بعد از انقلاب اسلامي شكل گرفته است

وي افزود: تفاوت بسيار مهم روشنفكري بعد از انقلاب اسلامي اين است كه اولا استقلال دروني يعني نگاه به درون در آن شكل گرفته است. دومين مولفه‌اش اين است كه يارگيري تعداد بيشتري از مردم در دسته‌هاي روشنفكري در آن وجود دارد. دليل چنين تحولي اين بوده كه در سال 1357، 66 درصد مردم روستايي بودند و به يكباره رسانه‌ها بعد از انقلاب اسلامي وارد روستاها شدند و فرآيند همسان‌سازي افكار عمومي شهري و روستايي رخ داد و الان پس از 30 سال 32 درصد از جمعيت كشور روستايي‌اند و 68 درصد نيز شهري‌اند اما به يك معناي ديگر ما مي‌توانيم حتي ادعا كنيم كه ديگر ذهنيت روستايي نداريم و همه ذهنيت‌ها شهري است زيرا روستايي‌ها هم الان درگير همان مناقشه‌ها و درگيري‌هايي هستند كه شهري‌ها دچارند. اين بدين معناست كه حجم جمعيتي كه در دسترس جريان‌هاي روشنفكري است به شدت افزايش يافته و افراد براي كسب هويت و شخصيت مدني ميل پيدا مي‌كنند تا به دسته‌هاي فكري بپيوندند.

وي، جامعه روشنفكري ايران را داراي تنوع و تكثر دانست و افزود: جهت‌گيري روشنفكري توليد گفتمان‌هاي متعدد براي رسيدن به نوعي حوزه عمومي ايراني است كه در‌ آن همه بتوانند ابراز وجود كنند.

عبداللهيان، تنوع جريان‌هاي روشنفكري را چنين تشريح كرد: هابرماس هم به نوعي به چنين تنوع و تكثري اشاره كرده و تغييرات مدل نظري خود را نسبت به نظراتش در 1962 مطرح كرد و به ايسنا گفت: دين مدني عام يكي از اين مولفه‌هاي جديد است كه بايد مد نظر قرار گيرد. به نظر من مي‌توان مدعي شد كه اين دين مدني عام در ايران اكنون وجود دارد و در دوره قبل از انقلاب شكلي از تركيب دينداري و روشنفكري به معناي عام آن كه امروز ديده مي‌شود وجود نداشت.

برخي از گروه‌هاي روشنفكري فكر مي‌كنند همه روشنفكرها ضرورتا مخالف دولتند

وي ادامه داد: به اعتقاد من احتمالا به همين دليل است كه در برخي از گروه‌هاي روشنفكري سنتي كماكان سنت روشنفكري گذشته وجود دارد و اين گروه‌ها فكر مي‌كنند بايد كماكان وارد تنازع با دولت شوند و چنين رويكردي را نيز در گروه‌هاي جوان‌تر بازتوليد مي‌كنند؛ البته برخي از گروه‌هاي روشنفكري هم كه بعد از انقلاب رشد كردند و در حوزه سنت روشنفكري نبودند و بعدا به اين جريان پيوستند، فكر مي‌كنند همه روشنفكرها ضرورتا مخالف دولتند و گرايشات ضد ديني دارند در حالي كه اصلا روشنفكري ايراني اينگونه نيست و صرفا تنوع و تكثر دارد و همانطور كه در دانشگاه‌ها و نهادهاي دولتي اين تنوع ديده مي‌شود در ميان مردم عادي هم ديده مي‌شود.

در دوره بعد از انقلاب اسلامي و بعد از دهه 70 زنان به جريان عام روشنفكري پيوستند

وي براي برشمردن خصلت‌هاي روشنفكري معاصر ايران، دخالت جنسيت در نسل‌هاي معاصر روشنفكري ايران را نكته قابل توجهي دانست و خاطرنشان كرد: در قبل از انقلاب جنس زن جزئي از حوزه خصوصي محسوب مي‌شد و روشنفكري زنانه در حال بازانديشي بود و سعي داشت تا هويت خود را بازتعريف ‌كند و هنوز هويتي مشخص و مستقل از مردان نداشت. در حالي كه در دوره بعد از انقلاب اسلامي و بخصوص بعد از دهه 1370 زن‌ها به جريان عام روشنفكري پيوستند و در حوزه اداره كشور نيز وارد شدند. جمله معترضه اينكه، نگاه زنانه به اداره كشور و نگاه زنانه به جهان، ديگر مردانه نيست. اين نگاه، بيشتر نگاهي مادرانه، نگاه حفظ و نگهداري داشته‌ها، توليد حيات، زايش، ايجاد مفري براي رهايش آدم‌هاست و اين نگاه‌ها در روشنفكري زنانه وجود دارد.

روشنفكري زنانه، دچار هرمان و بازگشت و مقاومت در برابر تغييرات شده است

عبداللهيان بيان كرد: اگر اين حرف درست باشد نوعي پاتريمونياليزم معكوس يا ماتريمونياليزم را در فرآيندهاي روشنفكري ايران مشاهده مي‌كنيم كه مبتني است بر گره زدن نگاه مادرانه و اداره جامعه. اين درحالي است كه روشنفكري مردانه به نظر من در تعامل با روشنفكري زنانه، دچار هرمان و بازگشت و مقاومت در برابر تغييرات شده است و قابليت بازتوليد خود يا اصلاح را تقليل داده است.

اين استاد دانشگاه در ادامه تصريح كرد: ما در حال تجربه عناصري از سنت‌گرايي سياسي و در واقع سرخوردگي و بازگشت نگاه‌هاي اقتصادي به جهان هستيم. به نظر من، به همين دليل جامعه ايران براي خروج از بن بست روشنفكري كه بنيانش مبتني بر تضاد با دولت است، به سمت معرفي نيروهاي روشنفكري جديد تغيير جهت داده و مي‌دهد.

گفتمان روشنفكري ايران در حال حاضر تا حدودي تحت تاثير تفكرات زنان است

وي نتيجه مي‌گيرد كه اين به اين معناست كه گفتمان روشنفكري ايران در حال حاضر تا حدودي تحت تاثير تفكرات زنان است اما تا نهادينه شدن به مثابه جريان عام روشنفكري فاصله زيادي دارد.

روشنفكري ايراني تحت تاثير نوعي استرس است تا پاسخ سوال‌هاي متنوعي را بدهد

ديگر جنس گفتمان‌هاي روشنفكري ايراني ضرورتا سياسي نيست

عبداللهيان افزود: خصلت ديگر روشنفكري ايراني‌، نسلي بودن آن است. نسل روشنفكران قبلا براي انتقال و جابجايي اطلاعات در بين مردم بر اساس نسل‌هاي خانوادگي مردسالارانه و پاتريمونيال اقدام مي‌كرد اما الان نسل‌هاي سني دختران و پسران متفاوتي داريم كه ايده‌آل‌ها و آرزوهاي متفاوتي دارند و از آنجا كه تفاوت سني مبناي تفاوت در ايده‌آل‌هاي آنهاست، سرعت تكاثر اطلاعات در آنها افزوده شده و تغييرات سريع‌تري را به جامعه تزريق مي‌كنند. از اين نظر روشنفكري ايراني تحت تاثير نوعي اضطرار و فشار و استرس است تا پاسخ به سوال‌هاي متنوع زيادي بدهد. بنابراين جنس گفتمان‌هاي روشنفكري ايراني ضرورتا ديگر سياسي نيست و براي همين است كه درك مردم از دولت و كاركردهاي آن، درك درستي از اين منظر نيست كه خيلي درك مدرنيستي از دولت دارند.

سن و جنس مسايل بسيار مهمي هستند كه در جريان روشنفكري ايران اثر مي‌گذارند

وي افزود: اين تفاوت در ادراك در ميان نهادهاي دولتي نيز نسبت به مردم وجود دارد. اين پديده به اين علت است كه اين خصلت‌هاي تحولات روشنفكري كه ما در حال تجربه آنها هستيم مربوط به دوره گذار است. سن و جنس مسايل بسيار مهمي هستند كه الان در جريان روشنفكري ايران اثر مي‌گذارند.

عضو هيات علمي دانشگاه تهران خاطر نشان كرد:‌ روشنفكري ايراني مسايل جديدي را وارد معادلات ذهني خود مي‌كند و اين به دليل طبيعت تحولات معاصر است كه از جريانات روشنفكري مي‌خواهد به آن بپردازد. يادمان نرود كه جريانات روشنفكري دهه 1340 و 1350 به وجود آورنده انقلاب اسلامي بودند كه رهبري منطقي امام (ره) كمك زيادي كرد كه اين جريانات سياسي هماهنگ شوند. بعد از بروز انقلاب، جريان روشنفكري ايراني بايد به شكل دادن حوزه عمومي ايراني كمك مي‌كرد و جنس حوزه عمومي ايراني بعد از انقلاب را مي‌ساخت و دو خصلت بايد مي‌داشت؛ حوزه عمومي بعد از انقلاب اسلامي و حوزه عمومي ايراني.

وي افزود: اما عمده روشنفكران و بقاياي روشنفكري دهه 1340 و 1350 با همان ايده‌آل‌ها به دهه 1360 منتقل شدند يعني هنوز خيلي‌هايشان اعتقاد به مبارزه مسلحانه و برخورد با دولت داشتند و نتيجه آن هم برخورد برخي از جريان‌هاي روشنفكري و دولت شد و آثار آسيب شناختي بسيار زيادي براي جامعه ايران به جا گذاشت كه نبايد ديگر اين اتفاقات بيفتد و به همين دليل هم در ابتداي بحثم گفتم كه روشنفكري ايراني مسووليت اجتماعي-ديني از يكسو و مسووليت تمدني-ايراني از سوي ديگر دارد و نياز دارد تا تغيير جهت تاريخي به سمت احياي جهان ايراني بر اساس مولفه‌هاي جديد بدهد.

ادامه دارد...
 يکشنبه 9 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن