واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: تجسمي - ياسوماسا موريمورا
تجسمي - ياسوماسا موريمورا
حديثه حسيني:ياسوماسا موريمورا در 1951 در اوزاكاي ژاپن متولد شد و در سال 1978 از دانشكده هنر كيوتو فارغ التحصيل شد. شناختهترين هنرمند معاصر ژاپني در عرصه بينالمللي است. هنرمند دهه 80، دهه 80 دههاي است كه هنرمندان به نوعي از Rephotograph هم استفاده ميكنند و همچنين دهه appropriation (اقتباس) است. اين هنرمندان آثار هنرمندان بزرگ را اقتباس ميكنند، آنها را شالودهشكني ميكنند و آثار اصل را زير سوال ميبرند. اين نوع از عكاسي مولف، اصالت اثر هنري و حق كپي رايت را زير سوال ميبرد. تصاوير موريمورا خودنگارههايي است تلفيق شده از نقاشي و عكاسي, او هنرمندي است كه از عكاسي براي بيان انديشههاي خود بهره برده است. در اين پرترهها از تكنيكهاي عكاسي استادانه استفاده شده است ولي او از اينكه خود را عكاس معرفي كند متنفر است. او با جايگزين كردن صورت خود بهجاي صورت هنرمندان بهخود هويت بخشيده. بهطور كلي دغدغه او آثار معروف هنرمندان بنام است، چنانكه با اقتباس از كار آنها شهرت آنها را هم بهدست ميآورد، شهرتي دسته دوم، اين مرد ژاپني چهره خود را جايگزين چهره شخصيتهاي معروف مونث ميكند. كار اين هنرمند تناقضهايي بين شرق و غرب، زن و مرد، فرهنگ ژاپني و فرهنگهاي بيگانه، فرهنگ سنتي و فرهنگ معاصر را نشان ميدهد. در كار او نفوذ چين و بوديسم به اندازه تاثير غرب آشكار است، او نقاشي غربي را همزمان تكريم كرده و به طنز ميگيرد. تصاوير پردازششده كامپيوتري او يك نوع ابهام و ايهام بين نقاشي و عكاسي، نمايش و عكاسي، گذشته و حال، اصل و كپي و تلفيق زن و مرد ايجاد ميكند. برجستهترين آثار موريمورا مجموعههاي تاريخ هنر است كه از توليدات روشنفكرانه هنرمندان مشهور اروپايي و هنرپيشه زن و سلطه قوانين مرسوم زيباييشناسي غربي حاكم بر تصاوير مردمي و نوستالژيك ستارگان هاليوودي، براي انتقاد و اعتراض به شهوت موجود در اين تصاوير تاريخ هنر اقتباس شده است. شخصيت عكاسي اين خودنگارهها صداقت و صراحت موريمورا را برجسته ميكند كه اين در واقع به دليل خاصيت مستندبودن رسانه عكاسي است. او كارهاي عجيب خندهداري با اين آثار كرده تا ماهيت خندهدار و غريب اين آثار را به نمايش بگذارد. او باشكوهترين اين نمايشها را بازتوليد ميكند و نشان ميدهد كه هر شاهكاري يك اجراي خالي از محتوا است. در اجراي موريمورا لايه طنزآميز قوي به چشم ميخورد كه نوعي «كمديا دلآرته» را تداعي ميكند. موريمورا بازي نمايشي را به فضاي سوررئال نامعقول بسط ميدهد. كارهاي او ممكن است طعنهآميز به نظر بيايند ولي شرحي بر بحران هويتاند، بحراني كه هنر در دوران پست مدرن تكثير مكانيكي آن را از سر ميگذراند و عكاسي به اين بحران سرعت بخشيده. در هنر پست مدرن موريمورا عكاسي نقاشي را بهشكل طعنهآميزي ضميمه كار خودش ميكند و برآن فائق ميآيد ولي نقاشي بهرغم اينكه عكاسي آن را در خود گرفته است، دست نخورده باقي ميماند. ردپاي پرشور نقاشي در هر وضعيت به روشني ديده ميشود. او خود ميگويد: «اين كارها عيني كردن رسوبات تصويرياي است كه درگذشته شكل گرفتهاند».
تاريخ هنر غرب
از كودكي از كشيدن نقاشي لذت ميبرد و در نوجواني به باشگاه هنري دبيرستان پيوست و شروع به نقاشي رنگ روغن كرد، تحصيل در دبيرستان تقريبا منحصر به مواد هنر غربي ميشد. و موريمورا بيش از اينكه با آثار نقاشان ژاپني و شيوه سياه قلم آشنا باشد، نقاشان غربي مانند ون گوگ و پيكاسو را ميشناخت و هنر واقعي از نظر او نقاشي رنگ روغن بود. او با تاريخ هنر غرب آشنا بود و حساسيتهاي زيباييشناختي او تا حد زيادي تحت تاثير اين شيوه آموزشي قرار داشت. تحصيلات او چه از جنبه دانش و چه از جنبه تكنيك براساس سنت غربي بود. موريمورا در محيط ژاپن و زيبايي شناختي و آداب اجتماعي ژاپني زندگي ميكند ولي در قرن بيستم فرهنگ ژاپني، آرايش مو، مد و سلايق و سبك زندگي تحت تاثير فيلمهاي غربي است، بر اين اساس او تصميم ميگيرد با آوردن بازيگران زن غربي بر صحنههاي ژاپني ايدهاي تلفيقي را بهكار گيرد.
خود نگاره
در دنياي عكاسي پذيرفته شده است كسي كه شاتر را ميزند و موضوعي كه از آن عكس گرفته ميشود. هر دو به يك اندازه اهميت دارند. «من به خودنگاره پرداختم زيرا دوست دارم ديده شوم» در اين ميان مسئله ديدن و ديده شدن اهميت زيادي پيدا ميكند، همين حالتهاي معكوس در سراسر جامعه ديده ميشود. گلايههايي در مورد تماشاي وجه زنانه از ديدگاه مردانه، بنابراين در فرآيند خودنگاره عكاس هم نقش ديدن و هم ديده شونده را ايفا ميكند. بر اين اساس موريمورا بخشي از آثارش را از كارهاي هنرمنداني انتخاب ميكند كه به مسئله خودنگاره پرداختند، مانند من ري، رامبراند و فريدا كالو.
جنسيت
بخش بيشتر خودنگارههايي كه موريمورا بهوجود آورده براساس آثاري است كه سوژههايشان زن هستند. هدف او صرفا ايفاي نقش زن و يا علاقه به زن نيست.هدف او بررسي مرز «نه زن ـ نه مرد» بوده است.او ميخواهد نوعي قلمرو جنسي نه زن نه مرد را نمود دهد.او سعي ميكند آثاري مبهم بهوجود آورد، آثاري كه در آن فرد بزرگسال از كودك، آسيايي از غربي، مرد از زن و تصوير معاصر از نقاشي تاريخي تفكيك ناپذيرند.او از هنر استفاده ميكند تا خود را به شيء تبديل كند. او جدا شده و بيرون از هنري كه خود از آن تفكيكناپذير است به تماشاي نمايش خود ميايستد. موريمورا ميكوشد تا با نقيضهسازي و هويتسازي حيات ذهني را به هنر مرده بازگرداند. كار او تجلي هويت هنر پستمدرن و هنرمند پست مدرن است.امروز ما نميدانيم هنر، هنر است يا نه؟ و هنرمند، هنرمند است يا نه؟ مگر با تعاريف اجتماعي. معضل آنكه چه چيز هنر است؟ ذات هنر در دوران پستمدرن است و موريمورا بهتر از هر هنرمند مفهومگرايي به اين معضل و بلاتكليفي عجيبي كه گريبانگير هنر است پي برده است. بهعلت ماهيت هنر پست مدرن، آثار موريمورا بهطور كلي مورد تحليل قرار ميگيرد و تكتك آثار را ميتوان مورد تجزيه و تحليل قرار داد چون صرفا بازسازي آثار هنري معروف تاريخ هنر هستند. و تنها تفكري كه بر پشت توليد و اقتباس از اين آثار وجود دارد اهميت پيدا ميكند.
يکشنبه 9 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 743]