واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: گفت وگو با جيمز مكاووي، بازيگر فيلم «تحت تعقيب»يك اكشن متفاوت
فرشيد عطايي-مجله سينما بلند/ژوئن 2008/باب كاروال/وزلى گيبسن (جيمز مكاووي) در فيلم اكشن«تحت تعقيب»كه اقتباس آزادى از سرى داستانهاى مصور تحت تعقيب نوشته مارك ميلار است، يك آدم شكست خورده 25 ساله است كه دچار افسردگى است و هميشه به ميز كارش چسبيده و اصلا هم برايش مهم نيست كه نامزدش دارد به او خيانت مىكند. اما وقتى با يك آدمكش مرموز به نام روباه (آنجلينا جولي) طرف مىشود زندگى اش به كلى دگرگون مىشود; اين آدمكش به او مىگويد كه پدر گيبسن (كه با او قهر بوده) اخيرا به قتل رسيده و كليد انتقام در دستان خود گيبسن است. جيمز مكاووى بازيگر اسكاتلندى فيلم «تحت تعقيب» در اين گفت و گو درباره بازى در يك فيلم اكشن جديد، و اينكه براى بازى در صحنههاى بدلكارى فراوان فيلم، خودش را به شرايط عالى بدنى رسانده و كتك خوردن از همبازى اش (آنجلينا جولي) چطور بوده، صحبت مىكند. او همچنين توضيح مىدهد عجيب و غريب ترين چيزهايى كه در يك فيلم ممكن است از بازيگر بخواهند چيست و در كارش چه پيشرفتهايى دارد حاصل مىكند و آيا براى مدتى در ژانر اكشن فعاليت خواهد كرد يا خير.
باب كاروال: حال و هواى فيلم تحت تعقيب كاملائ با حال و هواى فيلم تاوان فرق مىكند; اينطور نيست؟
بازى در اين فيلم براى من در زمينه سبك و ضرباهنگ و خلاصه همه چيز يك تغيير و دگرگونى كامل بود. اصلائ من به همين علت در اين فيلم بازى كردم. وقتى مىخواهم براى بازى در فيلمىتصميم بگيرم از خودم مىپرسم آيا اين فيلم يك اثر متفاوت است يا نه؟ آيا چالش برانگيز است؟ آيا من را وادار به اين مىكند كه از يك سبك بازيگرى جديد استفاده كنم و ژانر جديد براى كار من محسوب مىشود؟ اين فيلم تمام چيزهايى را كه مد نظر من بود تامين مىكرد. ولى من هنوز فكر مىكردم اين فيلم اكشن هم يك فيلمىاست در رديف فيلمهاى اكشن ديگر كه بلافاصله نسخه DVD آن در مىآيد; ولى وقتى كار قبلى تيمور بكمامبتوف را ديدم مطمئن شدم كه فيلمىكه او مىخواهد بسازد اثر متفاوتى خواهد بود. اين موضوع براى من خيلى خيلى هيجان انگيز بود.
آيا اين را هم مىدانستيد كه براى بازى در اين فيلم چه شرايط بدنى بايد داشته باشيد؟
نه، اصلا نمىدانستم با چه شرايطى مواجه خواهم شد! پسرك 16 ساله درون تان به شما مىگويد: آره! در يك فيلم اكشن بازى كن! من هرگز اهل رفتن به باشگاههاى ورزشى نيستم ولى اينكه آدم براى اين كار دليلى داشته باشد خيلى هيجان انگيز است و اينكه كسى بيايد شما را مجبور كند كه به باشگاه ورزش برويد ديگر خيلى مفيد است. من در طول شش هفته منتهى به ساخت فيلم به باشگاه رفتم و خيلى هم لذت بردم. تا چهار هفته احساسات خيلى خوبى داشتم. من روزى 12 ساعت كارهاى بدلكارى انجام مىدادم و در اين شرايط 90 دقيقه تمرين ورزشى كار طاقت فرسايى بود ولى گلن چپمن كربى من كه واقعائ كارش عالى است، در طول سه ماه كار هر روز من را مجبور مىكرد كه تمرينهاى ورزشى را انجام دهم و من از اين بابت خوشحالم چون اگر به لحاظ بدنى آمادگى نداشتم نمىتوانستم از پس بازى در اين فيلم بر بيايم.
آيا به تمرين ورزشى تا بعد از ساخته شدن فيلم هم ادامه داديد؟
نه. در طول يازده ماه گذشته فقط يكى دو بار به سونا رفتهام.
آيا مىدانستيد كار نهايى روى پرده سينما چگونه خواهد بود؟
من با تماشاى فيلمهاى نايت واچ و دى واچ خيلى هيجان زده شده بودم و اينكه اگر تيمور فيلم جديدش را مثل اين دو فيلم بسازد مطمئنائ با يك اثر متفاوت كه فرا تر از يك فيلم اكشن متوسط باشد، رو به رو خواهيم بود. نكته جالب ديگر براى من اين بود كه اين فيلم براى تمام اعضاى يك خانواده ساخته نمىشد; من در اين چند سال چنين چيزى را نديده ام. و من اين موضوع را تحسين مىكردم چون به نظر من تعداد فيلمهاى اكشنى كه فقط براى افراد بزرگسال ساخته شده باشد، زياد نيست.
آنجلينا جولى پيش از اين در فيلمهاى اكشن زيادى بازى كرده است.آيا همبازى شدن با او از اين جهت براى شما سودمند بود؟
او كارش عالى است. چيزى كه در مورد او بيش از هر خصوصيت ديگرش تحسين برانگيز بود (او توصيهها و نكات زيادى را به من گوشزد مىكرد) اين بود كه نبايد خودت را خيلى جدى بگيري. او مدام به ما يادآورى مىكرد كه اگر از بازى در يك فيلم اكشن لذت نمىبريد نبايد در چنين فيلمهايى بازى كنيد.
آيا در ارتباط با صحنههاى اكشن هم نكات خاصى را به شما گوشزد مىكرد؟
يادم هست در يكى از صحنههاى فيلم ما روى سقف يك قطار بوديم ومىبايست از روى يك پل مىپريديم. من از يك سيم بزرگ آويزان بودم و مىبايست با يك فنس برخورد مىكردم; مدام مىگفتم اين كار خيلى درد دارد و بهترين توصيه اى كه آنجلينا جولى به من كرد اين بود: فقط دهنت را ببند و از اين كار لذت ببر!
هنگامىكه آنجلينا جولى در فيلم شما را كتك مىزند و خونين و مالين مىشويد غرور مردانه تان جريحه دار نشد؟ آيا دوست نداشتيد در آن صحنه جواب او را مىداديد؟
آه، بله، خيلى دلم مىخواست! در آن صحنه شخصيت من در فيلمنامه به آنجلينا جولى مشت نمىزند. ولى در فيلم، شخصيت من مىگويد: مىزنم درب و داغانت مىكنم، و بعد مشتش را به طرف او مىآورد. اين صحنه به فيلم افزوده شد چون من به عنوان يك مرد خيلى احساس تحقير شدن مىكردم. ولى نتوانستم اين كار را انجام بدهم و او هم من را بيشتر از قبل زد! ولى در صحنههاى مبارزه، شما دو كار انجام مىدهيد: مشت مىزنيد و مشت مىخوريد. البته مشت زدن خوب است ولى به دلايلى بهترين قسمت يك صحنه درگيرى اين است كه كتك بخوريد و طورى كار تان را انجام بدهيد كه آن صحنه خوب از كار در بيايد. من از آن صحنه خيلى لذت بردم; بايد بگويم براى من صحنه بسيار عالى اى بود [مىخندد].
آيا كتك خوردن از دست آنجلينا جولى يكى از عجيب ترين چيزهايى بوده كه تا كنون سر صحنه يك فيلم از شما خواسته اند؟
نه. عجيبترين چيزى كه تا حالا سر صحنه يك فيلم از من خواسته شده اين بود كه در حوضچه اى پر از موم دراز بكشم. چنين كارى واقعائ عجيب و ترسناك و معذب كننده و غير عادى بود. من پس از انجام دادن اين كار تا دو هفته عفونت گوش داشتم.
مىتوانيد درباره روند كارىتان با مارك ميلار نويسنده صحبت كنيد؟چون تا آنجا كه من خبر دارم او از نسخه نهايى فيلم بسيار راضى است هرچند كه تفاوتهايى بين داستان مصور او و داستان فيلم وجود دارد.
ما در اواسط ساخت فيلم بوديم كه مارك ميلار را ديدم. كاش مىشد زود تر او را مىديدم چون او آدم بسيار دوست داشتنى اى است. ولى روند همكارى ما از همان اولين قسمت رمان گرافيكى او آغاز شد; شروع كار شخصيت من (وزلى گيبسن) هم بسيار شبيه آغاز داستان مارك است. اين صحنه مىخواهد ياس و افسردگى پست مدرن را به طور كامل تثبيت كند. او در واقع هيچ دليلى ندارد كه اينقدر افسرده و دلمرده باشد. زندگى او به اندازه كافى راضى كننده هست ولى آدم افسرده و بى تفاوتى است، آنقدر بى تفاوت كه حتى برايش مهم نيست كه نامزدش دارد به او خيانت مىكند. اين موضوع در رمان گرافيكى مارك ميلار بسيار مشهود است ولى در فيلم در يك سمت و سوى متفاوت قرار داده مىشود.
آيا شما بين خودتان و شخصيتى كه در اين فيلم نقشاش را بازى مىكنيد متوجه هيچ گونه شباهتى شديد؟ چون شما در زندگى واقعى ابتدا كارگر يك نانوايى بوديد و در يك مدت كوتاه به بازيگرهاليوود تبديل شديد و در اين فيلم هم ابتدا كارمند يك اداره هستيد ولى در مدتى كوتاه به يك آدمكش تبديل مىشويد.
من متوجه شباهتهاى زيادى بين خودم و اين شخصيت نشدم جز اين واقعيت كه من هم مثل ديگران بعضى وقتها از زندگى ام ناراضى بودهام. ولى به نظر من اين آدم به طور دائم دچار افسردگى و نارضايتى است. او به بيمارى افسردگى دچار است. افسردگى در من هرگز به مرحله بيمارى نرسيده. فقط وقتى زندگى او با خطر مواجه مىشود مىفهمد كه زندگى برايش چقدر اهميت دارد. ولى من به زندگىام اهميت مىدهم. بنابراين شباهتهاى زيادى بين من و اين شخصيت وجود ندارد. ولى بدون اينكه بخواهم درباره اين فيلم خيلى عميق بشوم - چون در هر حال اين يك اثر سرگرم كننده است - به نظر من اين فيلم نماينده يك بخش كاملا جديد از جامعه است; آدمىكه در اواسط دهه بيست سالگى و يا حتى در اوايل دهه سى سالگى اش قرار دارد و شغل و خانواده و خانه دارد ولى نمىتواند لبخند بزند. بنابراين من با خودم گفتم اين فيلم فرصت بسيار خوبى براى به ساختن يك ضدقهرمان است يا يك قهرمان يا هر اسم ديگرى كه مىخواهيد روى آن بگذاريد; يعنى از چنين وضعيت دلمردگى و ياس يك شخصيت را به وجود بياوريد.
آيا دوست داريد باز هم در اين ژانر كار كنيد؟
به نظرم بله. ولى دليل اينكه من در اين فيلم بازى كردم اين بود كه خودم را به چالش بكشم و كار متفاوتى انجام بدهم و ببينم آيا مىتوانم چيز تازه اى ياد بگيرم يا نه. بنابراين اميدوارم فيلم بعدى ام كار متفاوتى باشد. ولى اگر تمام پيشنهادهايى كه به من مىشود مثل هم باشند ديگر مجبورم يكى از آنها را انتخاب كنم.
در مورد مسائلى چون گيشه و پر فروش شدن فيلم چقدر نگران هستيد، البته اگر اصلا نگران باشيد؟ آيا به نظر شما اين فيلم باعث مىشود كه استوديوهاى فيلمسازى ترغيب شوند كه شما را بيشتر در چنين نقشهايى ببينند؟
نه، به هيچ وجه. من به نظرم آدم خيلى خوش شانسى بوده ام. خيلى از بازيگران همه فن حريف و چندكارهاند ولى هر بازيگرى اين فرصت را نمىيابد كه توانايىهاى مختلف خود را نشان بدهد. من تا حالا در حرفه ام خيلى خوش شانس بوده ام كه فرصت اين را پيدا كردم توانايىهاى خودم را نشان بدهم. دليلى نمىبينم كه اين وضعيت ادامه پيدا نكند. در مورد گيشه هم هيچ نگرانى اى ندارم. اگر هيچ كس نرود آن را تماشا كند ولى نقدهاى خيلى خوبى در موردش نوشته شود باز هم راضى و خوشحال خواهم بود. اين واقعائ براى يك بازيگر مهم ترين نكته است; بازيگر مىخواهد كه ديگران فيلمش را دوست داشته باشند. اصلا برايم مهم نيست كه 20 ميليون نفر بروند اين فيلم را ببينند يا فقط 20 نفر. ولى به رغم همه اينها مىدانم كه استوديوى سازنده اين فيلم مىخواهد پول زيادى در بياورد و به اميد خدا همينطور هم خواهد شد، ولى اگر هم اين اتفاق نيفتد من مات و مبهوت نخواهم شد.
آيا اين شايعه حقيقت دارد كه شما قرار است نقش بيلبو بگينز را بازى كنيد؟ اينكه كسى فكر كند كه شما براى بازى در نقش يك هابيت مناسب هستيد چه احساسى در شما به وجود مىآورد؟ [هابيتها يك سرى موجودات تخيلى كوتوله هستند.]
[با خنده] ببينيد! من خودم بيشتر از هر كس ديگرى باهابيتها احساس همذات پندارى مىكنم. ولى خب بايد بگويم كه اين شايعه حقيقت ندارد. تمام اينها صرفا شايعههاى اينترنتى هستند.
شنبه 8 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 475]