واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: مقدمهاي بر ارتباطات آييني
ارتباطات- عبداللّه گيويان*:
هركتاب برشي از سپهر نو به نو شونده معرفت و لذا منظومهاي گزينشي از آناست. اگر غير از اين بود بايد ميشد به يكباره همه دانش را در دفتري گرد آورد.
اجازه بدهيد با بسط اين استعاره اين مقدمه را پيش ببريم. در عمل، هر نويسندهو پژوهشگر به قدر وسع و متناسب با اهداف خود مجموعهاي از ستارهها وسيارهها را فراهم ميآورد تا با تنظيم دوباره آنها و از تركيب متفاوت آنهامنظومهاي تازه بيافريند، سخني نو بياورد و به اين ترتيب در بسط گستره علممشاركت كند.
اين منظومه، كه مسير پيشنهادي نويسنده به ديگر سالكان معرفتاست به آنها مينماياند كه اگر به ترتيب پيشنهاد شده به آن ستارهها و سيارههاسري بزنند در مداري معين سير خواهند كرد و از روشناي خورشيدي كه دركانون اين منظومه جاي داده شده بهره خواهند گرفت و با نور آن پيرامون خود رابه نحوي خاص خواهند ديد. پس در نگاه نخست، هر چه آن ستارهها شناختهشدهتر و مسير سفر بين آنها آشناتر و كوتاهتر و در نور ديدهتر باشد خوانندهسهلتر به پيشنهاد نويسنده پي ميبرد. اما، هرچه راه طولانيتر باشد، از نواحيدورافتادهتري بگذرد و ستارهها و سيارههاي نشان شده آن ناشناختهتر باشندخواننده مسير پيشنهاد شده را ديرتر درمييابد.
يك نمونه از مسيرهاي سرراست نوشتهاي است كه قرار است بخشآشنايي از ستارهاي شناخته شده را شرح دهد. براي موارد ديرياب هم ميشود مثالهايي ذكر كرد. نظريهشناسيها و پژوهشهاي بين رشتهاي از اين زمرهاند. در نظريهشناسي نويسنده ناگزير است خيلي سريع و فشرده جان كلام نظريهيا نظريهپرداز را نشاني بدهد و با اين اميد كه خواننده خود چيزهايي از موضوعميداند و با اين اجبار كه بايد سراغ از بسياري از ديگران هم بدهد، مجبور ميشود شرح مفصل موضوع را وابگذارد.
به اين ترتيب اثر نظريه شناختي شديداً مستعد آن است كه پيچيده به نظر برسد. مطالعات بين رشتهاي هم مشمول اينقاعده ميشوند چرا كه لاجرم بايد از شرح امهات رشتههاي متفاوتي كه بنايمرتبط كردن آنها را دارند، به اشارهاي مختصر اكتفا كند. البته اين دشواري زمانيافزون ميشود كه كسي بكوشد بر فاصله بين اقليمهاي بعيد پل بزند. صدالبته كههرچه حجم كتاب كمتر باشد ميدان جولان دادن نويسنده نيز محدودتر ميشودو لذا لايههاي متعدد معنا با فشردگي بيشتري بر روي هم متراكم ميشوند.
كتاب حاضر بسياري از آنچه را كه آن خوبان دارند با خود دارد. يعني همكتابي نظريهشناسانه است، هم ميخواهد الفت بين دو حوزه دانش را كه تا بهحال بيارتباط تلقي ميشدند، بنماياند و هم ميخواهد اين كار را در اوراقيمحدود به انجام برساند. بهعلاوه، در اين اثر ستارهها و سيارههايي سراغ دادهشدهاند كه براي خوانندههاي ايراني ممكن است چندان شناخته شده نباشد.
پسبايد انتظار داشته باشيم كه اين كتاب اساساً آسان ننمايد و از خواننده تدقيق وشكيبايي بيشتر و نيز مراجعه به منابع اشاره شده را طلب كند. اين از آن روستكه نويسنده در اكثر موارد ناگزير بوده است به جاي تشريح مفصل و مبوبنظريههاي موجود و توضيح نشاني مورد نظر خود، تنها به اشارهاي گذرا به مطلبي كه خودموضوع كتاب يا كتابهايي بودهاند، بسنده كند.
پيشنهاد كانوني كتاب حاضر اين است كه ارتباطات را چه در سطح فردي وچه در سطح جمعي آن ميتوان يك آيين تلقي كرد. نويسنده در بهره نخستتلاش ميكند (البته و لاجرم به شكل گزينشي) با توضيح جنبههايي از آيين ازديدگاههاي مرتبط، تعريفي از آن ارائه كند. در اين كار آنچه را كه مفيد مييابد ازديدگاههاي مختلف وام ميكند و آنچه را كه رايج يا مذكور اما غير مفيد ميبيند،تا آنجا كه به توضيح نظر او كمك ميكند، تشريح ميكند. دردر بهره دوم تداخلي وتقارن آيين و ارتباطات را با ارجاع به شواهد تجربي و نظريه پردازي هاي موجود، تشريح ميكند.
براي پيبردن به پيشنهاد نويسنده اين كتاب، درست مثل هر متن ديگر، لازماست رابطه متقابل و فعالي با وي برقرار كرد، با مصاديق مورد اشاره او آشناييپيدا كرد و مهمتر آنكه بايد تلاش كرد تا نظر او را در زندگي فردي و جمعيآزمود. با توجه به گزينش نويسنده از مجموعه دانشهاي مرتبط، بويژه از ادبياتآيينشناسي، پيشنهاد ميشود خوانندگان ابتدا فصل نتيجهگيري را مطالعه كنند.اين كار امكان آن را فراهم ميكند تا خواننده بدواً با مقصود اصلي نويسندهآشنايي بيشتري پيدا كند و بتواند آنچه را كه نويسنده بنا دارد از خلالمجاهدتهاي نظري آشكار سازد بهتر دنبال و او را در اين مسير پر پيچ و خم همراهي كند.
نقطه عزيمت نويسنده آراي دوركيم است. از نظر دوركيم جامعه براي پيونددادن اجزاي خود از شيوههايي استفاده ميكند كه آيين يكي از مهمترينآنهاست. مفهوم آيين در قرن نوزدهم و به عنوان "يك نوع جهاني از تجربه بشري" كه محدود به فرهنگ يا جامعهاي خاص نميشود در ادبيات علوماجتماعي رخ نمود. اين مفهوم كاربرد گستردهاي در تحليل تجربههاي ديني پيداكرد. ساختارگرايان، متأثر از دوركيم و بويژه كتاب صور حيات ديني آيين را بهعنوان "ابزاري براي تحليل ذات پديده اجتماعي" بكار بستند (بل، 1992ص14). 1
آنها مابين آيين به عنوان يك كنش جمعي و مقولههاي مرتبط باذهن، عقايد و فكر تمايز قائل شدند. مثلاً از نظر دوركيم آيين ابزاري است كهجمع به وسيله آن عقايد جمعي خود را خلق و آنها را تجربه ميكند و در فرآيندآيين است كه ذهن و جسم به وحدت ميرسند و توامان در ابراز معنا مشاركتميكنند. از نظر ساختارگرايان، آيينها و اسطورهها فعاليتهايي هستند كه ازطريق آنها جوامع همبسته و همساز ميشوند و نظم اجتماعي، از طريقارزشهاي نهفته در آيين دروني، ابزار، و با درنورديده شدن تمايز ذهن و جسم وفرد و جمع، برقرار ميشود.
مفهوم آيين هم نقشي بنيادين در آراي دوركيم، پيروان ساختارگرايي و نو ـ دوركيميها ايفا كرده است و هم در آثار بسياري از پژوهندگان اجتماع و فرهنگ ودين بكار بسته شده است. به عنوان مثال ميتوان به آثار مردمشناسان كلاسيكمانند رادكليف براون، مالينوسكي و دانشمندان متاخري چون لوي اشتراوس،ميرچا الياده، ماري دوگلاس، ادموند ليچ و ويكتور ترنر اشاره كرد. با وجود اين،بهرهگيري از مفهوم آيين نه الزاماً به معناي تبعيت تئوريك از دوركيم و نه بهمفهوم پيروي روششناختي از وي است. اشاره به آيين در آثار فوكو، بورديو،بودليارد و بسياري ديگر از مردمشناسان، اسطورهشناسان، جامعهشناسان وعلماي علم سياست از اين زمره است.
به عنوان مثال فيشر 2 و ماركوس با اشاره به كارآيي آيين در سازماندهي"متون مردمنگارانه" علت رواج استفاده از آيين را در "طبيعت عام" آن ميدانند.در آثار كليفوردگيرتز آيين به شيوهاي مغاير با تقليلگرايي دوركيمي استفاده شده است. ازنظر وي، برخلاف دوركيم، آيينها و اسطورهها مهماند اما نه چون نظم اجتماعيو مهمتر از آن جهانبيني گروههاي اجتماعي را باز مينمايند بلكه به اين خاطركه آن را ميسازند و به مردم الگويي براي شناخت واقعيت ميدهند (گيرتز،1973). 3
از نظر وي و بسياري از ديگران آيينها متون اجتماعاً برساختهاند كه ما را بهتفسير خود دعوت ميكنند. بحث از نسبت آيين و ارتباطات جنبههاي متنوعي دارد. در آراي ماريدوگلاس و ادموند ليچ بر اين نكته كه آيين خصلتهاي ارتباطاتي دارد بهصراحت اشاره شده است. به هر حال آيين اگر بنا باشد در اجتماع عمل كند الزاماًبايد صورتي بينالاذهاني بيابد و مفاهيم مستتر در خود را به گردش در آورد. امااين كه ارتباطات را به معناي عام و عمل رسانهها يا به تعبير رودنبولر عملرسانهاي و رسانهاي كردن مفاهيم را به صورت عملي آييني تلقي كنيم وجهديگري از نسبت اين دو مفهوم است.
مشاهده اين كه رسانهها، مثلاً تلويزيونهاي مختلف، آيينها را به تصويرميكشند و آنها را پخش ميكنند چندان نيازمند جستجو نيست. تقريباً هرفرستنده تلويزيوني در هر كجاي دنيا ميتواند از اين جهت مورد وارسي قرارگيرد و پژوهشگر آيين پس از مشاهده ساعات معدودي از برنامههاي آن ايستگاهتلويزيوني، بي هيچ ترديدي، انباني پر از شواهد متقن از نمايش آيينها خواهد داشت. بازنمايي نمايشهايي چون حضور ستارههاي هنري، ورزشي، ديدارهايشخصيتهاي سياسي، مناسبتهاي تقويمي، جشنها، مراسم و موارد مشابه ازاين قبيل است.
جنبه ديگري از موضوع، خصلت رسانهها است در آييني كردن آن چيزي كهتوليد و منتشر ميكنند. اين، آن جنبهاي است كه بايد بيشتر مورد توجه قرارگيرد. اگر رسانهها به تعبير مارتين باربرو (1997 ص 103) 4 در رازآميزي هستيو آن چه واقعيتهاي روزمره، محصل و عيني تلقي شدهاند نقش داشته باشند وبويژه اگر اين طبيعت آنها باشد آنگاه ارتباطات و به شكل خاص رسانهها را كهباصفت مدرن و متعلق به عصر سكولاريسم معرفي شدهاند، بايد به چشم ديگرينگريست. آن وقت تمام داعيههاي افسونزدايي، مخالفت با اسطورهها وعينيسازي و فرآيندهاي عقلانيسازي رنگ ميبازد و يا رنگ ديگري به خودميگيرد. آيا اينها چيزي جز اسطورههاي معاصر هستند؟ اين پرسش وپرسشهاي مشابه بيصبرانه در انتظار پاسخهايي هستند كه ميتوانند معنايزندگي در جهان معاصر را روشنتر كنند.
ترجمه كتاب حاضر تكاپويي فروتنانه است كه با اين اميد به اجرا درآمد تاگامي در راه تدارك بصيرتي براي انديشيدن، جستجو و نزديك شدن بهپاسخهايي براي پرسشهاي فوق باشد. اين كتاب را نخستين بار دوستدانشمندم جناب آقاي دكتر كازيمو زنه 5 (مدرس نظريهها و روشهاي مطالعه دين در دانشگاه لندن) در اختيار من قرار داد. تشكر از ايشان ونيز مديريت مؤسسه انتشاراتي فراكتاب را كه از يشنهاد و انتشار اين كتاب استقبال كرد، بر ذمه خود ميدانم.
كلامآخر اين كه: به همان اندازه كه شكي ندارم كه لغزشها و كاستيهاي اين ترجمه از چشم ارباب معرفت و اصحاب دانش پوشيده نخواهد ماند، اميدوارم و مشتاقكه آنان اين دانشآموز را مشمول راهنماييهاي نكتهگشايانه و مشفقانه خودكنند؛ باشد تا با لحاظ كردن خصلتانباشتي علم اين دانشآموز نيز سهمي نه بهقدر بضاعت موجود كه به فضل منتقدان مشفق در گسترش سپهر نو به نو شوندهمعرفت ايفا كرده باشد.
1. Bell,C 1992.Ritual Theory, Ritual practice.Newyork, Oxford: Oxford University press
2. Marcus, G.& Michael M.Fischer,(1986).Anthroplogy as Cultural critique.chicago: University of Chicago press.
3. Geertz,C.,1973.Interpretation of Cultures: Selected Essays. New York: Basic Books.
4. Martin-Berbro,J.(1997).Mass Media as a site of Resacralization of contemporary Cultures. In S.Hoover & K.lundby(Eds).Rethinking Media, Religion, and Culture.London: sage.
5. D.r.Cosomo Zen
*دكتر عبدالله گيويان مدير مركز تحقيقات و مطالعات رسانهاي همشهري است و اين مقاله مقدمهاي است كه بر ترجمه تازهترين اثرش تحت عنوان ارتباطات آييني نگاشته است
تاريخ درج: 8 تير 1387 ساعت 17:40 تاريخ تاييد: 8 تير 1387 ساعت 18:05 تاريخ به روز رساني: 8 تير 1387 ساعت 18:39
شنبه 8 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 498]