تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):شيطان به سپاهيانش مى گويد: ميان مردم حسد و تجاوزگرى بياندازيد چون اين دو، نزد خدا بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819705830




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چند غزل به گویش سمنانی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : چند غزل به گویش سمنانی ghazal_ak22-08-2008, 05:52 PMفکری بوریتی دیمه ان جنجاله* چرخوئی عجب گیری کچون تاریکی لووََه نشیچون چه جوری ژیری کچون وختی ته زلفی منون تازَه مو یه مه کو چـِره انجو شوگیری اِنون با اینی تخصیری کچون هُمد می دردی و عشقی و غریبی ببیچون انی مو همپا کچن تا کیه پی دیری کچون ان همه شوری ته و بختی وشیری کو دارون وختی مو مگیرن انگار دیمه شمشیری کچون ته چشی وختی کو چکن واری مو مست مکرن چره با ان تشونی صاف دله کویری کچون خبری تا کو مبو وارشه چسکی بچکن چه مزون ان چشی دستی دله چه ویری کچون ته چشی آخری مستی غزلی تا مُخُنَ پیسکه شانسه کو بو پیچکی تقدیری کچون دزارون دیم پنجره پلکی مو گل منکوئن سری سرکوفتی دلی تیررسی هر تیری کچون فکری بوریتی درون منمونون انجو دیگه انجو مو ماچره انگار قفسی شیری کچون با رسونی دلی پی مگن ته چشون برسون مزون انگار که کو تازه دنبالی پیری کچون *( جنجاله = بوته ای است در بیابان های اطراف سمنان که دارای شاخه های بسیار زیاد و تو در تو می با شد و به جای شلوغ و هم چنین به افکار در هم برهم نیز گفته می شود --- چرخو = وسیله ای بوده است که متشکل از یک چرخ و یک دوک و یک دسته که برای ریسیدن نخ از آن استفاده می شده است . ) برگردان فارسی: فکر فرار روی این چرخنده ئ شلوغ عجب گیری افتاده ام لبه ئ تاریکی نرفته ام چگونه افتاده ام پایین وقتی زلف های ترا می بینم تازه بیادم می آید که چرا اینجا شب گیر این ها با تقصیر یکی دیگر شده ام همدم درد و عشق و غریبی شده ام اینها همراه من افتاده اند تا از خانه دور افتاده ام این همه شور تو و بخت بینمک که دارم وقتی مرا می گیرند انگار روی شمشیر افتاده ام چشم های تو وقتی مثل می مرا مست می کنند چرا با این تشنگی صاف توی کویر افتاده ام خبری تا که می شود قطرات باران می چکنند چه می دانی از دست این چشم ها به گرفتاری دچار شده ام چشم های تو آخر ِ مستی تا غزل می خوانند شانس بد ی که باشد در پیچ و خم تقدیر گیر افتاده ام روی دیوار ها پنجره ها پیش من پلک نمی زنند سر سرزنش دلم تیر رس هر تیری افتاده ام فکر فرار هستم اینجا دیگر نمی مانم اینجا دارد مرا می چرد انگار داخل قفس شیر افتاده ام با ریسمان دل می خواهم به چشم های تو برسم می توانی تصور کنی که تازه به دنبال یک پیر افتاده ام ghazal_ak22-08-2008, 05:53 PMدلی بپا چش پی منگه پر واکه مشکی دلی بپا ته دیم درمن سرخه آلشکی دلی بپا هررو دو وازن کرزکه بر پی که دنینه غصه منگه هر شو ارشکی دلی بپا زلفی واکرن تا دلی زلفینه خلاصه ته چش دو گنا تا سیا چشکی دلی بپا با عشقی مگه پیسکه دنیه وگی کش گی ژو چرخ منچرخه کشکی کشکی دلی بپا ته گوش چره کو هی منشو حرفی حسابی تا گیر نکچی دل بشه وشکی دلی بپا برگردان فارسی: مواظب دل باش از چشم ها یت نمی خواهی مشک ها را پر کنی دلت را مواظب باش تا به روی تو در آمدند لپ های سرخ دلت را مواظب باش هر روز بدوزی مردمک چشم ها از در که می خواهد داخل شود غصه نمی خواهی هر شب اشک دلت را مواظب باش زلف ها (گیسوان) را تا باز کنند زلفین* دل را کارتمام است چشم ها تا بر خورد کردند به چشم های سیاه دلت را مواظب باش با عشق می خواهی دنیای بد بر داری در آغوش بگیری چرخ آ ن کشکی کشکی نمی چرخد دل را مواظب باش در گوشت چرا فرو نمی رود حرف حسا ب تا دل گیر نیفتاده است برو پسر دل را مواظب باش *( زلفین = حلقه ئ پشت در که چفت در را روی آ ن می اندازند ) ghazal_ak22-08-2008, 05:55 PMچشی درویش هــر دفــه دل تــه طــرف کـیش مـکـرون مـــزونـــون وشکـــینه* پیـــریش مـکـرون مــریــژون اشــکی چشــون پــــی وراور تـــو دارون یـــا تـــره آجــیش مــکــرون چشــون آمــوخــــته نــکـــرچــن جنیـــکا تــه گلاب پاش کو بــینون لیش مـکـرون اگـــه دل اســته جــاجــا کـــه و ره کـــه گلــی ره آلــیش ودلـــیش مـــــکـــــرون یــا کــو بنست دیمــی هــر بـونی مو دل ژو طرف سونگ موونون کیش مکرون تــــه بـــالا پســـتو نشیـــنون فلـــونــــی بری هیـــچی چشی یــم پــیش مـکــرون اگــه مــو دس کــه ای یــه ســرخـه وله مــو ونــون یــا چشی درویش مـکـرون *‹وشکینه = پنبه های کهنه و به هم چسبیده› برگردان فارسی: چشم ها درویش هربار که دل را به طرف تو کیش می کنم می دانم پنبه ئ کهنه را باز می کنم پشت سر هم از چشم هایم اشک می ریزم تب می کنم یا لرزبعد از تب مرا می گیرد چشم هایم را عادت نداده ام، زن گلاب پاشیدنت را که می بینم صورتم را خیس می کنم ‹ با اشک هایم › اگر دل تاتی تاتی کند و راه بیفتد آن را با گل عوض می کنم یا اینکه دلم روی هر بامی نشست به طرفش سنگ می اندازم و کیشش می دهم به خاطر تو پستونشین شده ام فلانی درها را که هیچ، چشم هایم را نیز می بندم اگر به دستم بیفتد یک گل سرخ آن را می اندازم یا چشم هایم را درویش می کنم. سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 338]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن