واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ستون نيم نگاه - ما چهكارهايم؟
زدي ضربتي، ضربتي هم نوش فرما! آقابزرگ اصولگراي ما معتقدند: گفتيم: نيازي به اين همه زحمت و دردسر نبود. ما كه هر چند روز يك بار در خدمت شوراي محترم اطلاعرساني دولت بوديم.
چند كيلومتر جوابيه هم براي يك خط خبر اگر مرحمت ميفرمودند به روي چشم ميگذاشتيم. تازه در تيترهاي پاسخشان هم كلي بارمان ميفرمودند. اصلا نيازي به اين حرفها نبود. يك چشمغره ميرفتند ما حساب كار دستمان ميآمد. ما كه خودمان پيشبيني كرده بوديم ماجراي پاليزدار شر ميشود و احتمالا هزينه دارد. قبلا به قصد تأديب، محل كارمان را تعطيل ميفرمودند، حالا كار تا انحلال خانه صنفي ما هم پيش رفته است. خدا باقيش را به خير بگذراند. آقابزرگ فاتحانه پكي بر قليان مبارك فرمودند و فرمودند: قدر عافيت كسي داند كه به بلايي گرفتار آيد. آن موقع كه از گراني نخود و لوبيا و سرشير به وجد ميآمديد و دولت نهم را قانونگريز و بيبرنامه ارزيابي ميكرديد بايد حواستان جمع بود. نخير، اصلا هم اينطوري نيست، بفرماييد تحويل بگيريد. اين هم نص صريح قانون كه وزارت كار بر مبناي آن انجمن صنفيتان را مستحق انحلال تشخيص داده است. خاندايي مستقل ما وارد بحث شدند: حالا اين مباحث به جاي خود؛ آثار تحولات اقتصادي كي بر سر سفرههاي ما ظاهر ميشود؟ ما كماكان منتظر هستيم كه نشانهاي از مواهب دولت نهم را درك كنيم. انحلال انجمن صنفي روزنامهنگاران چه دردي از سفره مردم دوا ميكند؟ آقابزرگ فرمودند: بايد كمي مجال بدهيد. مقابله با شمافياها (عبارتي كه جناب رئيسجمهور به جاي مافياها مصطلح فرمودند) و مفسدين اقتصادي پروسه دنبالهدار و پرمشقتي است. مگر اين عملههاي رسانهاي اجازه ميدهند كه به همين سادگي با مفسدين اقتصادي برخورد شود؟ گفتيم: البته خدمتتان معروض بداريم كه رئيس محترم قوه قضاييه اعتقاد دارند كه دولتيها حاضر به شكايت از مفسدين اقتصادي نيستند. آقابزرگ فرمودند: البته نظر بزرگان به جاي خود محترم اما مگر با هر نصف روز يك بحران ميشود يقه كسي را چسبيد؟ تا خواستيم تكليف سلطان شكر را معلوم كنيم كه كجاست،بحران پاليزدار راه افتاد. به محض اينكه وزير محترم كشاورزي فرمودند بدون اينكه جرمي ثابت شود غائله دانشگاه زنجان راه افتاد. گفتيم: حالا درست است كه رئيسجمهور محترم عقيده دارند ما چهكارهايم كه در عراق قرار بوده ايشان را بربايند اما از لحاظ زماني تمام اتفاقات، گفتهها و بحرانها را كه اشاره شد پس و پيش فرموديد. خاندايي فرمودند: بالاخره ايشان را در عراق ربودند يا خير؟ آقابزرگ فرمودند: اصلا شما چهكاره هستيد. به شما چه مربوط؟ شما مگر وكيلمدافع آمريكا هستيد كه ان قلت براي ربايش ميآوريد؟ نكند كه... گفتيم: برويم پي كارمان. باز ايشان جوش آوردند و ما را با جناب جاسبي عوضي گرفتند...
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
پنجشنبه 6 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]