تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835749398
نويسنده: مسعود پورفرد ايران 1404 (قسمت اول)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: مسعود پورفرد ايران 1404 (قسمت اول)
خبرگزاري فارس: براى بررسى اين موضوع ابتدا تعريف توسعه و سپس براساس متن چشمانداز ضمن بررسى محاسن چشمانداز و مقايسه آن با چشمانداز مالزى سند چشمانداز را در حوزههاى اقتصاد، فرهنگ و سياست نيز مورد بررسى قرار خواهيم داد.
براساس سند راهبردى «چشمانداز بيست ساله جمهورى اسلامى ايران در سال 1404 ش (2025 م) ايران به كشورى توسعه يافته تبديل مىشود با جايگاه اول اقتصادى، علمى و فناورى در سطح آسياى جنوب غربى. براى بررسى اين موضوع ابتدا تعريف توسعه و سپس براساس متن چشمانداز ضمن بررسى محاسن چشمانداز و مقايسه آن با چشمانداز مالزى سند چشمانداز را در حوزههاى اقتصاد، فرهنگ و سياست نيز مورد بررسى قرار خواهيم داد.
اگر بپذيريم كه توسعه فرآيند بهبود بخشيدن به كيفيت و سعادت زندگى مردم است كه داراى سه جنبه مهم و اساسى است:
1 - پيشرفت و رشد مادى و معنوى سطح زندگى مردم؛
2 - فراهم كردن شرايط رشد و عزت نفس مردم از طريق استقرار نظامها و نهادهاى اجتماعى، سياسى و اقتصادى كه مشوق شأن و احترام انسانها باشد؛
3 - افزايش آزادىهاى مردم در انتخاب.
يا به تعبيرى توسعه نيازمند رفع موانع اصلى ضد آزادى و انسانيت از جمله دولت سركوبگر، كمبود فرصتهاى اقتصادى و محروميتهاى اجتماعى، كمبود امكانات عمومى و نيز فقر است. پس در اين تحقيق منظور ما از توسعه، توسعه پايدار است نه رشد اقتصادى. وقتى سخن از «توسعه پايدار به ميان مىآيد مراد از توسعه در زمينههاى مختلف اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى (1)، سياسى، امنيتى و زيستمحيطى است. ممكن است رشد اقتصاد طى برنامههاى ميان مدت يا بلندمدت حاصل شود، اما اين مفهوم توسعه پايدار نيست، رشد اقتصادى لزوماً به توسعه پايدار تعبير نمىشود، توسعه پايدار نوعى رهيافت فرهنگ توسعه را در درون خود دارد. آن رهيافتى كه بر تفوق و غلبه تمام عوامل پيشرفت بر تمام عوامل پسرفت در تمام زمينههاى اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى مىانديشد. هدف توسعه پايدار دستيابى به رفاه و سعادت عمومى است كه رفاه اقتصادى از اجزاء آن است.
نمايههاى توسعه پايدار نقش دين در عرصههاى اجتماعى و سياسى، عدالت اجتماعى، امنيت شغلى، شايستهسالارى، محو آسيبهاى اجتماعى، طرد انحصارات، ريشهكنى فساد سياسى ـ اقتصادى و افزايش بهرهورى است. كه برنامههاى 27 سال انقلاب بندرت متضمن توسعه پايدار بوده و موفقيت در اين برنامهها اغلب به مدد شاخصهايى نظير رشد توليد ناخالص ملى، رشد ارزش افزوده، رشد نرخ تشكيل سرمايه ثابت و رشد درآمد ملى بوده است اما در صورتى تضمينكننده سعاددت و رفاه عمومى جامعه ايران به تعبير ياد شده هستند كه شاخصهاى آسيبهاى اجتماعى، فساد، دزدى، طلاق، رشوه و قاچاق نيز روندى نزولى داشته باشند و شاخصهاى آسيبهاى سياسى، فقدان احزاب سياسى به معناى واقعى، ضعف در مشاركت سياسى رقابتى، غلبه اقتدارگرايى بر دموكراسى كه همه حاكى از ضعف روند به سمت سعادت و رفاه عمومى در جامعه است. (2)
بقول دارند روف در بررسى توسعه، جوامع معاصر تاكنون دو تجربه بزرگ تاريخى را گذراندهاند. يكى راه آزادى به عدالت كه تجربه ليبراليسم است و ديگرى راه عدالت به آزادى كه تجربه سوسياليسم است.(3) در برنامههاى توسعه اين مكاتب، هماهنگى خاصى بين وسايل و اهداف وجود دارد و همچنين كليه اهداف در خدمت تحقق رسالت ايدئولوژى سوسياليستى (عدالت اجتماعى) و رسالت سرمايهدارى (افزايش سودآورى) بوده است در حالى كه در توسعه فرهنگ دينى بدون داشتن يك ايده قابل برنامهريزى و پاسخگو در زمينه مسائل اجتماعى و انسانى بيشتر بهصورت يك رؤيا مىماند. شايد دليل اين باشد كه هنوز بعد از 27 سال تقريباً اجماعى بر سر اصول و شاخصههاى اين ايده وجود ندارد و دامنه بسيار وسيعى از نظرات و جناحها خود را در چارچوب اين ايده مىبينند در ثانى به علت عدم ارائه تئورى مورد نياز جهت اجرايى كردن اهداف برنامه عملاً امكان بهرهورى از ايده اسلامى مقبول نبوده و ثالثاً در حوزه سياستگذارى عمومى، تصميمگيرندگان در ايران هيچگاه در اين مدت 27 سال معيارها و اصول اسلامى قابل برنامهريزى براى سياستگذارى و هدفگذارى مبتنى بر ايده اسلامى به آنها ارائه نشده است. بههر حال توسعه هنگامى مفهوم مىيابد كه همه جانبه باشد، توسعه همه جانبه جامعه را به سوى توسعه پايدار (Stable Development) هدايت مىكند. كه بهنظر مىرسد توسعه پايدار در ايران در دل سه گفتمان اساسى باشد يعنى گفتمان دين در عرصههاى اجتماعى ـ سياسى، گفتمان پيشرفت و توليد دانش و گفتمان صلح و روند جهانى شدن كه در متنخوانى چشمانداز بيستساله ايران هر سه گفتمان مورد نقد و بررسى قرار خواهند گرفت.
البته دستيابى به توسعه پايدار مستلزم رفع موانع است كه توسعه را بىخاصيت و خنثى مىسازد اين موانع بيشتر متشكل از عوامل فرهنگى و اجتماعى و روانى است كه متأسفانه چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند. بهعبارت ديگر دستيابى به توسعه پايدار مطابق آنچه كه در سند چشمانداز بيست ساله توسعه به تصوير كشيده، نيازمند بسترى مناسب است كه عامل اصلى تدارككننده آن سه گفتمان مذكور مىباشد. قبل از بررسى سه گفتمان ذكر شده به مقايسه دو چشمانداز ايران و مالزى مىپردازيم تا در يك روش مقايسهاى جايگاه دو كشور در چشمانداز بيست ساله مورد نقد و بررسى قرار گيرد در سند چشمانداز مالزى تحت عنوان چشمانداز 2020 ماهاتير محمد كشور مالزى از بدو تأسيس تاكنون با نُه چالش اساسى مواجه بوده كه بدون چيرگى بر آنها يك مالزى كاملاً توسعه يافته نمىتوانسته وجود داشته باشد اين چالشها عبارتند از:
چالش اول: چالش تشكيل يك ملت متحد با درك مشترك و ثروت مشترك. ملتى در صلح و از لحاظ ارضى و نژادى يكپارچه با وفادارى سياسى و تعلق خاطر به ملت.
چالش دوم: چالش مربوط به ايجاد جامعهاى كه از لحاظ روانشناسى آزاد، امن و توسعه يافته باشد، داراى اعتماد به خود و از لحاظ روانى مفتخر به آنچه كه هست، آگاه از تمام ظرفيتهاى خود و به حد كافى قوى براى رويارويى با انواع مشكلات.
چالش سوم: چالشى كه هميشه با آن مواجه بوده و آن توسعه يك جامعه دموكراتيك، تمرين شكلى از دموكراسى توسعه يافته به صورتى كه شيوه اداره مالزى بتواند الگويى براى بسيارى از كشورهاى در حال توسعه باشد.
چالش چهارم: چالش مربوطه به ايجاد يك جامعه كاملاً اخلاقى و ارزشى كه شهروندان آن در زمينه مسائل مذهبى و ارزشهاى معنوى قوى و برخوردار از بالاترين استانداردهاى اخلاقى باشند.
چالش پنجم: چالش ايجاد يك جامعه آزادىخواه و تحملپذيرى كه در آن همه مالزيايىها از تمام فرهنگها، عقايد در انجام و آشكار ساختن آداب، فرهنگها و باورهاى مذهبى آزاد هستند و در عين حال احساس مىكنند كه به يك ملت تعلق دارند.
چالش ششم: چالش مربوط به ايجاد جامعهاى علمى و پيشرفته، مبتكر و آيندهنگر است. جامعهاى كه نه تنها مصرفكننده تكنولوژى است بلكه يك مشاركتكننده در مسائل علمى و تكنولوژيكى تمدن آينده بشريت باشد.
چالش هفتم: چالش ايجاد يك جامعه كاملاً داراى يك سيستم اجتماعى كه سعادت و رفاه مردم هم در برگيرنده اشخاص و كل كشور و هم نظام خانوادگى مطمئن قوى باشد.
چالش هشتم: چالش مربوط به تضمين يك جامعه عادلانه از لحاظ اقتصادى، جامعهاى كه در آن توزيع عادلانه ثروت و مشاركت كاملى در پيشرفتهاى اقتصادى وجود دارد.
چالش نهم: چالش ايجاد يك جامعه سعادتمند، مرفه با اقتصادى كاملاً رقابتى، پويا، قوى و عادلانه.
اولويت هر زمان شامل مسائل همان زمان است ولى چالش نخست مالزى ـ ايجاد يك جامعه مالزيايى متحد ـ يك اصل اساسى داراى اولويت مىباشد.
منظور از پيشرفت و توسعه به معناى پيشرفت مادى و اقتصادى صرف نيست و توسعه اقتصادى نبايستى آغاز و پايان تمام تلاشهاى ملى باشد.
براى نيل به يك جامعه مرفه بايستى توليد ناخالص داخلى واقعى هر ده سال بين 1990 تا 2020 دو برابر شود. در چنين حالتى توليد ناخالص داخلى در سال 2020 حدود 8 برابر سال 1990 خواهد بود. در سال 1990 توليد ناخالص داخلى حدود 115 ميليارد رينگيت بوده است و اين رقم در سال 2020 بايستى حدود 920 ميليارد رينگيت باشد.
رشد سريع نياز به رشد سالانه حدود 7 درصدى در طى 20 سال آينده دارد. علاوه بر آن بايستى بر عليه رشد انگلى هم اقدامات لازم را بكار بست. خطرى كه باعث عدم توجه به ثبات مطمئن، حفظ تورم پايين، تضمين بقاء، رشد كيفيت و استاندارد زندگى و دستيابى به ساير اهداف اجتماعى مىگردد.
در دهه 1960 مالزى سالانه بهطور متوسط 1/5 درصد رشد داشته است. مالزى در دهه 1970 يعنى اولين دهه از سياست نوين اقتصادى سالانه حدود 8/7 درصد و در دهه 1980 به خاطر ركود سالانه 9/5 درصد رشد داشته است. توليد ناخالص داخلى مالزى در 30 سال گذشته سالانه حدود 3/9 درصد رشد كرده و اگر به 20 سال گذشته توجه شود ملاحظه مىشود كه سالانه 9/6 درصد رشد وجود داشته كه فقط 1/0 درصد لازم است تا به رشد موردنظر دست يابد.
در صورت تحقق رشد موردنظر و رشد 5/2 درصد جمعيت، شهروندان مالزى تا سال 2020 نسبت به سال 1990، چهار برابر ثروتمندتر خواهند بود. يكى ديگر از اهداف اقتصادى و در واقع پايه دوم آن ايجاد يك اقتصاد رقابتى است كه در بلندمدت پويا، پيشرفته و در عين حال قادر به حفظ خود باشد.
از اوايل دهه 1980 همواره بر بخش خصوصى بهعنوان موتور اوليه رشد اقتصادى تكيه شده است. هرچند در برخى شرايط اين بخش نتوانسته به چالشهاى پيش رو پاسخ دهد، ولى مالزى حتى در سال 1988 رشد 1/8 درصدى و در 1990 رشدى حدود 4/9 درصد را تجربه كرده كه حتى اقتصادهاى چهار ببر شمال شرق آسيا نتوانستهاند به آن برسند. بخش خصوصى در آينده هم مورد توجه خواهد بود. دولت سعى دارد نقش خود را در زمينه توليد، اقتصاد و تجارت كاهش دهد. البته بهطور كامل از صحنه اقتصادى مالزى خارج نمىشود. دولت به مسؤوليت كنترل و مهيا ساختن قانونى و قانونمند خود براى توسعه سريع اقتصادى و اجتماعى پايبند خواهد بود.
روند تدوين قواعد و مقررات ادامه مىيابد و بدون نظم و قاعده، تجارت و توسعهاى در كار نخواهد بود ولى نبايد اين كار به دست و پا گير شدن قوانين براى توليد منجر شود. خصوصىسازى راهبرد مهمى است كه ادامه خواهد يافت. اين سياست بر تقويت توان رقابتى بودن، كارآيى و مولد بودن اقتصاد، كاهش مسؤوليت اجرايى و مالى دولت و هماهنگى جهت نيل به اهداف ملى متمركز شده نه بر باورهاى ايدئولوژيكى.
دولت در خصوصىسازى بر حفظ منابع عمومى، تضمين امكان دسترسى فقرا به خدمات اساسى، تضمين فراهم بودن خدمات با كيفيت با حداقل قيمت، احتراز از فعاليتهاى انحصارگرايانه غيرمولد و تضمين رفاه كارگران توجه خواهد داشت. دولت براى تعقيب سياست صنعتى شدن لاجرم با مسأله توليدكنندگان كوچك مواجه مىشود. در سال 1988 حدود 63 درصد از كل صادرات به صنايع الكتريكى، الكترونيك و نساجى تعلق داشته است. در همين سال صنايع الكترونيك به تنهايى 15 درصد كل صادرات را تشكيل داد. صنايع كوچك و متوسط نقش مهمى در ايجاد فرصتها و نيز در تقويت ارتباطات صنعتى و راهيابى به بازار و ايجاد درآمدهاى صادراتى دارند.
همانگونه كه بايد توليدات صادراتى را متنوع ساخت بايستى بازار صادراتى را هم متنوع نمود و به بازارهاى غيرصنعتى هم توجه شود. گرچه امكان دارد اين بازارها به تنهايى كوچك باشند ولى بازارهاى در حال توسعه كشورهاى آسيا، آفريقا و آمريكاى لاتين در مجموع بزرگ و وسيع مىباشد و در اين راه وظيفه اصلى بر دوش بخش خصوصى است. رقابت در بازارهاى جهانى شركتها را با تجربه مىكند. بايستى بهرغم كسادى جهانى، ظهور سياستهاى حمايتگرايانه، بلوكهاى تجارى و تجارت مديريت شده همچنان به رشد مبتنى بر صادرات اصرار داشت.
در مسير حركت به جلو هيچ چيز مهمتر از توسعه منابع انسانى نيست و مهمترين منبع هر ملتى استعداد، مهارت، خلافيت و انگيزههاى مردم آن مىباشد. مالزى يكى از بهترين سيستمهاى آموزشى در جهان سوم را داراست. در توسعه منابع انسانى نمىتوان جمعيت بومى (يعنى نيمى از جمعيت مالزى) را ناديده گرفت. بومىها بايد سهم خود را بهطور كامل در تحقق اهداف ملى ايفا كنند.
تورم مانعى بر سر راه تمام برنامهريزان اقتصادى است. جز در دوره نخست شوك نفتى كه تورم به 17 درصد رسيد مالزى تورم پايين داشته است. براى مبارزه با تورم بايد نظم را رعايت كرد و خيلى از دولتها به خاطر همين مسأله سرنگون مىشوند و هيچ چيز در مقابله با تورم مؤثرتر از آموزش و نظم و خودمدارى در بين مردم نيست. مديريت نرخ مبادله براى رشد اهميت بسيارى دارد ولى بايد توجه داشت كه از طريق توليد بالا مىتوان در بازار رقابت كرد نه از طريق كنترل نرخ مبادله. نمىتوان در همه رشتهها در جلو خط تكنولوژى مدرن بود ولى بايد توجه داشت كه هر ملتى بايستى در رشتههايى كه از نوعى مزيت برخوردار است پيشتاز باشد ـ راز موفقيت ژاپن مهارت آن در به كار بردن نتايج تحقيقات در محصولات قابل عرضه در بازار مىباشد. در كنار بخش صنعتى بايد رشد بخشهاى كشاورزى و خدمات هم تضمين شود. بخش روستايى بايستى مورد توجه قرار گيرد و از نو ساماندهى گردد و كشاورزان كمتر، بايستى بتوانند مواد غذايى بيشترى توليد كنند و نيروى كار اضافى آن براى بخش صنعتى آزاد گردد. در كنار اينها بايد اراضى حاصلخيز، هوا پاك و آبها سالم بمانند. امروز اتفاقى نيست كه كشورى ثروتمند و توسعه يافته نباشد مگر آنكه از لحاظ اطلاعاتى فقير باشد و برعكس. در حال حاضر تنها دانش اساس قدرت نيست بلكه رفاه هم شرط است و در اين راه داشتن دانش و بهخصوص سواد كامپيوترى يك الزام است.
در روابط بينالملل بايستى تأكيد بيشتر بر اقتصاد و مسائل تجارى باشد تا سياستها و ايدئولوژىها. روند شكلگيرى بلوكهاى تجارى پيشرفت مالزى را متوقف مىسازد. بايد با آن مخالفت كرد بايد سهم خود را ايفا كرد و فعالانه در برابر آن مقاومت نمود. كشور بدون ظرفيت دفاعى، اقتصادى و توانايى نفوذگذارى و ايجاد ائتلافهايى در عرصه اقتصاد بينالمللى از لحاظ اقتصادى يك ملت بىدفاع مىباشد.
بخش خصوصى بايد بهعنوان موتور اصلى رشد كشور باشد و بايستى با مشاركت در سرمايهگذارىهاى چند جانبه با اقتصاد مالزى تلفيق شود. بايد خيلى كارها را انجام داد و براى انتقاد از خود و اصلاح خود آماده شد.(4)
اما در چشمانداز 20 ساله ايران بنظر مىرسد چالشهاى زير كه بسيار با چالشهاى اساسى مالزى شباهت دارند گريبانگر ايران نيز است.
چالش اول: ويژگىهاى جامعه ايرانى، ايران با داشتن تمدن و استقلال طولانى نسبت به مالزى كه 50 سال است استقلال يافته نيز مشكل در هويت ايرانى ـ اسلامى خود دارد. در اين رابطه در سند چشمانداز مشاهده مىكنيم كه جامعه ايرانى در افق چشمانداز جامعهاى برخوردار از سلامت، رفاه، امنيت غذايى، تأمين اجتماعى، فرصت برابر براى هم توزيع درآمد مناسب، محيط زيست سالم، عارى از فقر، فساد و تبعيض و همچنين اعتلاى جايگاه خانواده خواهد بود.(5)
چالش دوم: چالش ايجاد يك جامعه آزادىخواه و تحملپذير كه در آن همه ايرانىها از تمام فرهنگها و عقايد در انجام و آشكار ساختن آداب و فرهنگها و باورهاى مذهبى آزاد هستند و در عينحال احساس مىكنند كه به يك ملت تعلّق دارند در واقع حفظ الگوى مردم سالارى دينى در افق چشمانداز جمهورى اسلامى كماكان در جهان اسلام الهامبخش خواهد بود و بر ترويج الگوى مردمسالارى و همچنين برپايى فكرى و اجتماعى كه انقلاب اسلامى بر آن استوار شده است مىپردازد.(6)
چالش سوم: چالش مربوط به ايجاد يك جامعه كاملاً اخلاقى و ارزشى در اين مورد در سند چشمانداز گفته مىشود كه انسانها افرادى خواهند بود، مؤمن مسؤوليتپذير، منضبط، داراى وجدان كارى و روحيه تعاون و سازگارى اجتماعى و متعهد به انقلاب و احكام الهى و همچنين مفتخر به ايرانى بودن.(7)
چالش چهارم: چالش مربوط به تضمين يك جامعه عادلانه از لحاظ اقتصادى كه ويژگىهاى اقتصاد كشور در چشمانداز جامعه ايرانى به توسعهيافتگى اقتصادى خواهد رسيد.(8)
چالش پنجم: چالش مربوط به ايجاد جامعهاى علمى و پيشرفته، مبتكر و آيندهنگر است. كه در سند چشمانداز اشاره شده است متكى بر جنبش نرمافزارى و توليد علم خواهد بود بهعبارت ديگر با توسعه علم و فنآورى جمهورى اسلامى ايران به رشد پرشتاب خواهد رسيد بطورىكه ضمن برخوردارى از اشتغال بتواند سطح درآمد سرانه كشور را نيز ارتقاء دهد.(9)
چالش ششم: چالش مربوط به حضور فعال در صحنه بينالملل كه در افق چشمانداز روابط بينالملل فعال سازنده و مؤثرى با دنياى خارج وجود دارد اصول حاكم بر سياست خارجى ايران همان حفظ عزت، حكمت و مصلحت خواهد بود همچنين با توجه به اهميت كشورهاى اسلامى جايگاه ويژهاى به روابط با كشورهاى اسلامى داده خواهد شد و در اين رابطه در جهت همگرايى اسلامى و منطقهاى نيز تلاش مىشود.(10)
چالش هفتم: چالش مربوط به حفظ امنيت و قدرت پايدار است در اين رابطه چشمانداز هدف دارد كه بدون داشتن امنيت و قدرت امكان اجراى برنامههاى توسعه در كشور، ميسر نيست البته اين امنيت متكى به قدرت مردم است كه در پيوستگى كامل با حكومت قرار دارند نه امنيتى كه با مردم ارتباط ندارد.(11)
در مجموع بهنظر مىرسد چشماندازها خيلى شبيه هم هستند و نقش تعيين كننده را در برنامههاى هر دو كشور تعيين مىكند كه تا حدودى مالزى در تعيين برنامههاى شفافتر عمل كرده است. براى مثال خصوصى سازى، صادرات الكترونيكى، الكتريكى، نساجى، بازار صادراتى، كشاورزى و خدمات و مشاركت در سرمايهگذارىهاى چند جانبه اقتصاد مالزى را چندگام بلندتر از ايران قرار خواهد داد و اين نكته مهمى است كه ايران نبايد از آن غفلت كند تا فاصله آرمان و واقعيت را كم نمايد.
بررسى و نقد سه گفتمان اساسى در چشمانداز 20 ساله
گفتمان دين در عرصه هاى اجتماعى ـ سياسى (گفتمان آزادى، دموكراسى و عدالت)
در سند نهايى چشمانداز بيست ساله تأكيد شده است «ايران كشورى خواهد بود متكى بر اصول اخلاقى و ارزشهاى اسلامى، ملى و انقلابى با تأكيد بر مردم سالارى دينى، عدالت اجتماعى. آزاديهاى مشروع، حفظ كرامت و حقوق انسانها و بهرهمند از امنيت اجتماعى و قضايى.(12)
نكات ذكر شده در چشمانداز بسيار ارزشمند و نيكو است امّا مفهوم خوبى و موفق بودن دو چيز است اينكه در سند چشمانداز براى اولينبار يكى از بزرگترين خلاهاى ما در سالهاى پس از پيروزى انقلاب و همچنين قبل از آن، اين بود كه دولت كار خودش را مىكرد و برنامهها هم حرف خودشان را مىزدند اما امروز با سند چشمانداز بيستساله قرار است جايگاه آينده را به دقت مشخص كنيم و اين برنامه جامعهاى كه سالهاى متوالى عملاً نمىدانسته به كدامين سمت و سو بايد حركت كند نقطه مثبت بسيار بزرگى است. بهرحال بهنظر مىرسد به بحث اساسىتر نياز است كه حلقه مفقوده آنجاست كه بطور مختصر به آن اشاره مىكنم.
در زمينه نقد برنامههاى توسعه پايدار در ايران اسلامى بنظر مىرسد صاحبنظران علل و ريشه ناكامىها را با تفاسير مختلف بيان كردهاند كه مهمترين آنها عبارتند از:
1 - ضعف در هدفگذارى، سياستگذارى عمومى، ارزيابى و نظارت بر عملكرد برنامهها؛
2 - عدم همخوانى و هماهنگى بين وسايل و اهداف؛
و اكثرا از اين نكته غافلاند كه تناقض درونى در بسيارى از سياستها و برنامهها برگشت مىكند به نوسان سياستها و خطمشىهايى كه ناشى از خلاء گفتمان دينى در عرصههاى اجتماعى ـ سياسى است.(13)
همانطور كه بحث شد هنگامى كه صحبت از برنامه توسعه در ايران مىگردد. اين سؤال مطرح مىشود كه گفتمان دينى در برنامهها چگونه است؟ متأسفانه پاسخ اين است كه در اين 27 سال كمتر به اين موضوع بطور ريشهاى پرداخته شده است.
طبيعى است زمانى كه ايده حاكم بر برنامههاى توسعه در اين بيستوهفت سال بين دو ايده سوسياليسم و ليبراليسم به دليل فقدان ايده دينى در نوسان قرار گيرد، نه تنها نمىتواند از كارآمدى و نقاط مثبت برخوردار باشد بلكه تناقض در ايده دينى و تناقض در همخوانى اهداف كلى با وسايل از يكسو و خطمشىها (اهداف واسط) و برنامههاى عملى از سوى ديگر اجتنابناپذير است.(14)
بنابراين براى تحقق سند چشمانداز در اين گفتمان در جامعه ايران بايستى همه زمينهها و امكانات فراهم شود و حاكميت و نظام سياسى نه تنها بايد به خرد جمعى در اين حوزه رجوع كند بلكه خود مشوق و تسريع كننده اين گفتمان باشد. قرائتهاى يكسويه نه تنها عدم اجماع را در روبروى خود دارد بلكه الگوى عملى را با شكست مواجهه مىكند با مرور به گذشته 27 ساله جمهورى اسلامى ايران مشكلات زير در گفتمان دينى در عرصه اجتماعى ـ سياسى قابل شناسايى است.
1 - در حوزه مفاهيم
در سند چشمانداز مفاهيمى مانند «وجدانكارى، انضباط، روحيه تعاون و سازگارى اجتماعى، استحكام، نماد خانواده وجود انسانهايى فعال، مسئوليتپذير، ايثارگر و مؤمن، پيوستگى مردم «حكومت» متعهد به نظام اسلامى و مفتخر به ايرانى بودن مفاهيمى از نوع فرجام خواهانه تلقى مىشوند كه بدرستى فاصله آرمانها و واقعيتها را كم نمىكند و بلكه بر ابهام آن مىافزايد، همه اين مفاهيم خوب هستند ولى سؤال اين است كه چرا در اين 27 سال در حد نسبى موفق نبودهايم، آيا فهم آينده بدون فهم موقعيت فعلى امكانپذير نيست، آرمانگرايى و فرجام خواهى هر چند فى نفسه امر پسنديده است ولى بايد تعريفهاى عملياتى شوند.
2 - ناهماهنگي ميان نهادهاي جمهوري اسلامي
اگر فرض شود در گفتمان دينى در عرصههاى اجتماعى و سياسى، ترويج و تقويت آزاديهاى سياسى و مدنى، مشاركت فعال و رقابتى، مردم سالارى دينى كه به قول امام خمينى(ره) ميزان رأى ملت است بايد حاكم شود چرا بين نهادهاى جمهوري اسلامي هماهنگي مناسب وجود ندارد براى مثال در انتخابات مجلس هفتم و انتخابات نهمين دوره رياست جمهورى، ميان برخي نهادها در بعضي موارد ناهماهنگي وجود داشت. و سرانجام باداوري رهبري مشكلات رفع شد.
در بحث دموكراسى دينى ما با چه تفسيرى و با كدام قرائت به سند چشمانداز بيستساله چشم دوخته ايم و چگونه مي خواهيم مشكل فكري - فرهنگي در ميان نهادهاي جمهوري اسلامي را حل كنيم.
هژمونى اقتصاد بر ساير حوزههاى جامعه
اين هژمونى كه در تضاد آشكار با گفتمان دينى قانون اساسى قرار دارد باعث ضعف انسجام در بخشهاى مختلف اين سند مىگردد امور فرهنگى، علمى و فناورى در 11 ماده، امور اجتماعى، سياسى، دفاعى و امنيتى 10 ماده امور مربوط به مناسبات سياسى و روابط خارجى 5 ماده و امور اقتصادى 19 ماده عليرغم اينكه در سند دقت شده است تا انسجام منطقى بين محورها ايجاد شود در اجرا بهنظر مىرسد توسعه پايدار در ايران در مثلث (فرهنگ ـ سياست ـ اقتصاد) بطور متعادل ترسيم نشده است.
در سند نهايى چشمانداز 20 ساله آمده است ايران كشورى است توسعه يافته با جايگاه اول اقتصادى، علمى و فنآورى در سطح منطقه و در سند 34 امور اقتصادى آمده است «تحقق رشد اقتصادى پيوسته، با ثبات و پرشتاب متناسب با اهداف چشمانداز» و نيز در بند 9 امور علمى و فنآورى آمده است كسب فنآورى به ويژه فنآورىهاى نو، شامل ريز فنآورى و فنآورىهاى زيستى، اطلاعات و ارتباطات، زيست محيطى، هوا فضا و هستهاى» بنابراين جايگاه نسبتا بزرگى به اين گفتمان اختصاص يافته است و اراده جمهورى اسلامى را در طى كردن قلههاى عظيم پيشرفت علمى و اقتصادى به شكلى ترسيم نموده است كه در سال 1404 در مقام اول پيشرفت اقتصادى و علمى در منطقه حضور داشته باشد. همانطورى كه در بخشهاى قبلى گفته شد داشتن يك چشمانداز بعد از 27 سال را بايد به فال نيك گرفت و از آن استقبال كرد اينك براى بررسى اين گفتمان ابتدا به توصيف اقتصاد ايران و سپس به موانع، مشكلات و راهكارهاى آن اشاره خواهيم كرد:
تصويرى از اقتصاد ايران در 27 سال گذشته
اقتصاد ايران را مىتوان به چهار دوره تقسيم كرد:
1 - دوره ابتدايى پيروزى انقلاب تا شروع جنگ تحميلى؛
2 - دوره اقتصاد جنگى؛
3 - دوره سوم دوره هشت ساله رياست جمهورى آقاى هاشمى رفسنجانى؛
4 - دوره چهارم دوره هشت ساله رياست جمهورى آقاى خاتمى.
در دوره ابتدايى پيروزى انقلاب تا شروع جنگ تحميلى بيشتر تصميمگيرها از ناحيه شوراى انقلاب و بعد مجلس و دولت صورت گرفت و چون دوره تأسيس تلقى مىشود بيشتر تأمين معيشت مردم و بحث عدالت اجتماعى و اقتصادى مطرح بود و نقش مردم در حل مشكلات اقتصادى معمولى بود. در دوره دوم كه به اقتصاد جنگ بايد تعريف شود يعنى خلاصه شدن همه چيز در تداركات و پشتيبانى جنگ براى دفاع از سرزمين ايران اسلامى كه از مهمترين مسائل اين دوره تأمين معيشت مردم از طريق اجناس سهميه بندى شده (كوپنى) جلوگيرى از شكاف طبقاتى بين فقير و غنى و حضور پررنگ اقتصاد دولتى و پرقدرت در راستاى اهداف جنگ تحميلى است. در دوره سوم دوره هشت ساله رياست جمهورى آقاى هاشمى سه كار همزمان انجام داده شد.
1 - بازسازى خرابىهاى ناشى از جنگ و طرح ساماندهى و بازگشت مهاجرين جنگ تحميلى به خانههاى خود؛
2 - بازسازى ساختار اقتصاد كشور از حالت جنگى به اقتصاد آزاد؛
3 - طراحى و اجراى توسعه زيربنايى از جمله سدسازى و صنايع مادر؛
آقاى هاشمى رفسنجانى بجاى مرحلهبندى كردن هر سه محور را همزمان شروع كرد زيرا معتقد بود بنيه نظام اين سه مورد با هم را كشش دارد در واقع سه جراحى سنگين با هم كه تورمى تقريبا 80 درصد و بدهى 100 ميليارد دلارى بوجود آمد البته كارى كه تركيه و برزيل در يك دوره هشت ساله انجام دادند.
دوره چهارم كه در واقع آقاى خاتمى با سه دوره تجربه قبلى روبرو بود مضافا با يك برنامه تعديل شده نيمه برگشت خورده آقاى خاتمى شروع به طرح ساماندهى اقتصادى براى اقتصاد بلاتكليف كرد نامش را گذاشتن سياستهاى اقتصادى جبرانى در بخش يارانه اختلافنظر بود كه حذف شود يا بماند كه آنرا تبديل كردند به هدفمند كردن يارانه. درخصوص سازى عليرغم پيشرفت خوب پيامدش شد بىكارى نيروى انسانى و بعد از چهار دوره يكسرى شاخصهاى مثبت مانند رشد اقتصادى 5/4% درصد اصلاح ساختار اقتصادى (با اختلافاتى كه بين مسئوولين برنامه و بودجه، وزير اقتصاد و دارايى و بانك مركزى وجود داشت)، پيشرفت سرمايهگذارى خارجى در بخش نفت و گاز، راهسازى و ...
در مجموع اقتصاد ما در اين بيستوپنج سال در محورهاى ذيل داراى مشكلات اساسى است:
1 - اقتصاد نفتى يعنى درآمد نفتى تأثيرگذار در حوزههاى ديگر مثل صنايع، كشاورزى و ... كه معلوم نيست رشد درونزا دارد يا خير؛
2 - اقتصاد غيرشفاف و تعريف نشده در واقع اقتصاد زيرزمينى و غيرشفاف در بخش تجارت، صنعت و خدمات نيز اثر گذاشته بحث اسكلههاى غيرقانونى و مسئله پولشويى؛
3 - ضعف نظام باز توزيع مجدد در حوزه نظام مالياتى، يارانهاى و نظام بيمه اجتماعى در واقع طراحى نظام اقتصادى كه بتواند سرمايهگذارى براى سود قانونى ايجاد كند ضعيف است؛
4 - عدم تعادل بين پارامترهاى اقتصادى همزاد هم براى مثال نرخ ارز بانكى شناور؛
5 - كهنه بودن ساختار اقتصادى ايران كه اقتصادى متكى به صادرات نفت، برونزا و بسته بهشمار مىآيد.
ادامه دارد/
چهارشنبه 5 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 275]
-
گوناگون
پربازدیدترینها