واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: كيشلوفسكي، ذهن زيباي سينما
اين دست سينماگران با جهان بيني خاص و برداشت معرفتي از فلسفه وجودي، سينما را ابزاري براي خلق تصوير از ذهن درگير خود ميداند كه جستجوي حقيقت را در هزارتوي سئوالات بيجواب دستمايه كار دارد.
ساخت فيلمهاي هنري كه بعضا، ذهن مخاطب را به دليل نوع مضمون و ساختار درگير و او را با مخاطرات فيلمساز همراه ميكند.
كيشلوفسكي از فيلمسازان آوانگارد سينما بوده كه فلسفه خاص خود در آثارش را پي جويي و مخاطبان سينمايي را به تامل در بودن و رفتن واداشته است.
كيشلوفسكي ۲۷ژوئن ( ۶تيرماه) سال ۱۹۴۱در ورشو پايتخت لهستان متولد شد . او از دوران كودكياش خاطرات چندان خوشي نداشت و با گذر از اين دوره، نوجواني خود را با تحصيل در رشته آتش نشاني آغاز كرد.
دورهاي كه به اعتقاد خودش دوره پخمه گياش بود، اما تلاش او براي معافيت از خدمت نظام وظيفه چيزي بر خلاف اين گفته را نشان ميدهد و نشانهاي از هوش آميخته با طنز اوست. كيشلوفسكي براي فرار از خدمت سربازي، در جلسه كميسيون پزشكي شركت ميكند و در زماني حدود شش ساعت به توصيف اين مسئله مي پردازد كه چگونه به مادرش براي استفاده از يك پريز برق كمك كرده و به اين ترتيب باعث ميشود به عنوان يك شيزوفرن حاد از خدمت نظام وظيفه معاف شود.
معافيتاش از خدمت نظام با پذيرش او در مدرس؟ سينمايي لودز همزمان شد، مدرسهاي كه بارها در امتحان ورودي آن شركت كرده اما هر بار در مرحله آخر مردود شده بود. او به مدرسهاي ميرفت كه در آن آندري وايدا ، كريشتف زانوسي و رومن پولانسكي تحصيل كرده بودند.
كيشلوفسكي از سال ۱۹۶۴تا ۱۹۶۸در اين مدرسه به تحصيل پرداخت و به عنوان پايان نامه،فيلمي مستند به نام از شهر لودز را ارايه داد.
او كارش را با ساخت فيلمهاي مستند شروع كرد، فيلم هايش در آغاز دهه ۷۰و در زماني ساخته ميشدند كه فيلم مستند و سازندگان آنها نقش مهمي در زندگي اجتماعي لهستان داشتند.
در آن زمان به دليل سانسور موجود در دولت كمونيستي لهستان، فيلمسازان قادر به نمايش حقايق به آن شكل كه در خور نام فيلم مستند باشد نبودند.
همين مسئله موجب شد كه مستندسازان براي بيان عقايدشان و ارايه پيام مورد نظرشان، از كنايههايي استفاده كنند كه به عنوان كدهاي مشترك بين آنها و تماشاچيان عمل كند، بدون آنكه دولت كمونيست بتواند جلوي آنها را بگيرد.
كيشلوفسكي مدتي را در استوديوهاي فيلم مستند كار كرد و در سال ۱۹۶۹ نخستين كارش را براي تلويزيون ساخت كه مستندي به نام عكس بود. او در سال ۱۹۷۴در انجمن توليد فيلم تور مشغول به كار شد و در سال ۱۹۸۴نايب رئيس اين انجمن شد.
از مشهورترين فيلمهاي مستند او كارگران ( (۱۹۷۱است، فيلم نخستين عشق كيشلوفسكي در سال ، ۱۹۷۴جايز؟ اژدهاي طلايي جشنوار؟ فيلمهاي كوتاه كراكو را دريافت كرد.
سالهاي فعاليت كيشلوفسكي در زمينه ساخت فيلمهاي مستند، رد پايش را بر آثار بعدي او ، حتي آخرين كارهاي داستانياش بر جا گذاشته است. موضوع اصلي براي او نحو؟ ديدن و طرز نگرش به دنياست.
با اين حا ل او مستندسازي را رها كرد و يك حادثه سبب شد كه او از اين كار دست بكشد. هنگامي كه در ايستگاه مركزي قطار ورشو براي نخستين بار صندوق امانات نصب شد، او تصميم گرفت با مخفي كردن يك دوربين از عكس العمل مردم در برابر اين پديد؟ تازه، فيلمبرداري كند. چند روز بعد با دخالت پليس و ضبط فيلمها معلوم شد كه زني مادرش را كشته و جسد او را قطعه قطعه كرده و در دو چمدان جا داده و همان شب در يكي از صندوقها گذاشته است.
البته تصوير اين زن ميان فيلمهاي كيشلو فسكي نبود اما امكان اجبار به خبر چيني، آنچنان براي او چندش آور بود كه ساخت فيلم مستند را كنار گذاشت نخستين فيلم داستاني كيشلوفسكي كاركنان نام دارد كه در سال ۱۹۷۵براي تلويزيون ساخته شد. نخستين فيلم سينمايي او هم جاي زخم در سال ۱۹۷۴ساخته شد، اين فيلم جايزه نخست جشنوار؟ فيلم مسكو را دريافت كرد و موقعيت او را به عنوان فيلمسازي كه دغدغه اخلاق دارد در سينماي لهستان تثبيت كرد.
فيلم بعدي او بخت كور همزمان با ايجاد جنبش همبستگي ساخته شد، اما نمايش آن بعد از اعلام حكومت نظامي در دسامبر سال ۱۹۸۱ممنوع شد و تا ۱۹۸۷در توقيف ماند.
در همين سالها بود كه با كريشتف پيه شيه ويچ آشنا شد ، نخستين محصول همكاري آنها فيلم بيپايان ساخته شده در سال ۱۹۸۴بود. او در سال ۱۹۸۸با پيشنهاد پيه شيه ويچ، مبني بر كار روي ده فرمان تورات متشكل از ده فيلم پنجاه دقيقهاي براي تلويزيون است كه داستان هر كدام از آنها بر اساس يكي از ده فرمان موسي ساخته شده است بدون آن كه قصد ترويج پيامهاي اخلاقي را داشته باشد. از دو فرمان اين مجموعه ، كيشلوفسكي با تدوين اندك متفاوت دو فيلم سينمايي هم ساخت؟ فيلمي كوتاه دربار؟ كشتن (فرمان پنجم )، فيلمي كوتاه دربار؟ عشق (فرمان ششم ).
همكاري بعدي كيشلوفسكي و پيه شيه ويچ، فيلم زندگي دو گانه ورونيك ((۱۹۹۳ است، فيلم در فرانسه و لهستان فيلمبرداري شد. اين فيلم به عقيده بسياري از منتقدان سينمايي نخستين فيلم كيشلوفسكي به شمار ميرود كه نشاندهنده دنياي جديدي از ذهنيات اين فيلمساز است.
موفقيت زندگي دو گانه ورونيك در مجامع سينمايي و مطلوب بودن شرايط كاري آن براي كيشلوفسكي سبب ميشود كه او بپذيرد، يك سه گانه را بر اساس رنگ هاي پرچم فرانسه و با استفاده از شعار انقلاب فرانسه آزادي، برابري، برادري بسازد.
اين سه گانه باز هم با همكاري پيه شيه ويچ نوشته شد و در ۱۹۹۳تا ۱۹۹۴به نامهاي آبي، سفيد، قرمز به تصوير درآمد. اين سه گانه به اعتقاد نويسندگان سينمايي ادامه منطقي ده فرمان است چرا كه هر دوي اين دو مجموعه اشاره به اخلاق و ارزشهاي انساني دارند.
فيلم قرمز كه آخرين فيلم از سه گانه سه رنگ به حساب ميآيد و در جشنوار؟ كن سال ۱۹۹۴به نمايش در ميآيد و درست در زماني كه همه چشمها به اين فيلم و سازند؟ آن دوخته شده است، كيشلوفسكي اعلام ميكند كه سينما را كنار خواهد گذاشت و قرمز آخرين فيلم اوست. كريشتف كيشلوفسكي در ۱۳مارس سال ۱۹۹۶بر اثر حمله قلبي درگذشت و پروژ؟ نهايياش را كه كار بر روي كمدي الهي نوشته دانته بود، ناتمام گذاشت؟ پروژهاي كه قرار بود سه گانه اي ديگر شود.
كيشلوفسكي دنيايي را به تصوير ميكشيد كه توانسته بود بشناسد، دغدغه اخلاقي كيشلوفسكي فارغ از لحن غمناك آثارش، در ظاهر فيلمهاي او نمايان است.
چهارشنبه 5 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 240]