محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831320095
خروج از بنبست
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: خروج از بنبست
آسيبها- فخرالسادات كهنداني:
در خصوص موادمخدر جديد يا مواد مخلوط به علت اينكه مواد شكل متفاوتي در وابستگي ايجاد ميكنند، متاسفانه حتي متخصصين و درمانگران نسبت به علائم آن آگاه نيستند!و بعضا در تشخيص دچار مشكل ميشوند
و اين گروه از معتادان به شكل زيرزميني مصرف ميكنند و در حال گسترش هستند و اگر دير تشخيص داده ميشود دير درمان ميشوند.
اشاره:
هميشه تصور ميكنيم اين مشكل ما نيست. گاهي فكر ميكنيم اين مشكل ما را درگير نميكند، شايد اصلا به نظرمان نيايد كه يك اتفاقي رخ داده كه ما را همين روز به خود مشغول ميكند. تيم اعتياد راهها و رويكردهاي جديدي را با نامهاي جذاب و فريبنده در پيش گرفته است كه بازارها و مشتريان جديدي را دست و پا كند كه ارمغان آن درگير كردن نسلي از جامعه ماست. اگر ارزيابي صحيحي از اين شيوهها جديد اعتياد صورت نگيرد نميتوانيم تا چند سال آينده با آن مقابله كنيم.
دكتر رابرت فرنام روانپزشك كه سالهاست در امر درمان اعتياد، به تحقيق و مطالعه مشغول است در گفتوگويي، ضمن طرح نكات جديد از آثار و پيامدهاي موادمخدر جديد، طرز تلقي و نگرش سنتي و جامعه و خانواده براي مقابله با اين مخدرات جديد ميپردازد مشروح اين گفتوگو را در ادامه با هم ميخوانيم.
* به نظر ميرسد گروه مخاطبان موادمخدر كه عمدتا جوانان هستند به سمت استعمال موادمخدر جديد ميروند شما اين موضوع را تاييد ميكنيد؟
ارزيابيهايي كه در كشور در حال انجام است نشان داده موادمخدري كه ما به آن موادمخدر جديد ميگوييم، هر روز با اسامي جديد درصد بيشتري از مراجعهكنندگان به كلينيك و يا مراجعهكنندگان به مراكز درمان و بازتواني معتادان را به خود اختصاص ميدهند. اين ارزيابيها نشان داده كه هم در سطح ملي و هم در سطح استاني، ما اين افزايش درصد را داريم، منظورم از افزايش درصد اين است كه اگر قبلا در چند سال گذشته از هر1000نفر يك نفر به سمت موادمخدر ميرفت اين درصد روزبهروز بيشتر ميشود.
* موادمخدر جديد شامل چهگونههايي است و الگوي مصرف آن در بين جوانان به چه سمتوسويي گرايش پيدا كرده است.
ما سه گروه موادمخدر تحت عنوان موادمخدر جديد در كشورمان را ميشناسيم كه مصرف آن روبهافزايش و گسترش است.
اول، موادمخدر قديم كه در كشور ما اسامي جديدي به آن اختصاص داده شده است مثلا اشگ، كه همان هروئين است. بعضي از موادمخدر جديد كه شامل تركيباتي از موادمخدر قديمي هستند مثل آمپول نورجيزك كه مخلوطي از استروئيدها و هروئين كه يك نوع ماده مخدر مخلوط است و شخص به حساب اينكه يك ماده مخدر مصرف ميكند، به دو يا چند ماده مخدر همزمان وابسته ميشود و اين خيلي نگرانكننده است. و دوم، موادمخدري هستند كه قبلا در كشور ما وجود نداشتند، مثل شيشه و تركيبات محرك، آمفتامينها.
خيلي مهم است كه بپذيريم 3گروه موادي كه جزو مخدرات جديد هستند اعم از موادمخدر قديمي و يا تركيبات مواد جديد، به علل مختلف در جامعه گسترش مييابند. مثلا موادمخدري مثل اشگ شايد تاثيرش تفاوت چنداني با هروئين نداشته باشد، اما به خاطر اسم متفاوتي كه دارد، آن گروهي كه ترسي از هروئين داشتند وجههاي نامناسبي از يك فرد هروئيني، را در سالهاي دهه50 و60 در كشور ما به وجود آمده بودند، اين اسم متفاوت باعث شده كه به سمتاش بروند بدون ترس از اينكه فكر كنند دارند تبديل به يك هروئيني ميشوند.
* اين تنوع و تعداد موادمخدر جديد چه هدفي را تعقيب ميكند؟
با توجه به اينكه اسامي جديدي به موادمخدر داده شده، شرايطي را فراهم آورده كه قاچاقچيان و فروشندگان بتوانند در رابطه با نقش درماني موادمخدر جديد مطرح كنند. براي مثال در كشور ما به ندرت كسي پيدا ميشود كه بپذيرد هروئين اعتيادآور نيست يا اينكه هروئين را به عنوان درمان ترياك يا شيره بپذيرد. اما قاچاقچيان با معرفي كردن موادمخدر جديد و يا تاثيرات آن، توانستند اين ديدگاه را مطرح كنند كه اين موادمخدر ميتوانند نقش درماني داشته باشند و يا اصلا اين مواد اعتيادآور نخواهند بود. يا به عبارت سادهتري ميگويند، اين مواد خماري ندارد.
* روند برنامههاي پيشگيرانه در زمينه استفاده از مواد جديد در بين جوان را چگونه ارزيابي ميكنيد.
نگراني كه اكنون مطرح ميشود اين است كه ما در واقع يك برنامه پيشگيرانه اساسي نداريم. برخلاف برخوردي كه ما در دهههاي قبل از 80 با هروئين داشتيم، امروز مشكل ما در زمينه آگاهسازي خانوادهها و نوجوانان نسبت به آثار اين مخدرات كه با اسامي جديد خودشان را به آنان ميشناسانند.
ميتوان گفت يكي از استراتژيهاي زيركانهاي كه توسط قاچاقچيان به كار گرفته شده اين است كه با آوردن موادمخدر جديد به طور مداوم برنامههاي پيشگيرانه را دچار چالش كردهاند نكتهاي كه بسيار براي ما مهم است، علاوه بر اينكه اسامي عوض شدند، غالبا مواد جديد از مواد قديمي قويترند.
يعني مواد جديد يا مقدار منجر به وابستگي سريعتري از نظر جسمي و رواني ميشوند، مخصوصا در دو گروه اول كه اسامي آن عوض شده، و موادي كه مخلوط شدهاند، ما شاهد تخريب سريع و وابستگي سريعتر خواهيم بود. واقعيت اين است كه به خاطر وابستگي و تخريب زيادي كه در اين مواد وجود دارد، تعداد افرادي كه به انتهاي نقطه مصرف (عجز از مواد) ميرسند، و يا به اصطلاح جزو معتادان سخت محسوب ميشود و درمانشان سالها طول ميكشد و عوارضي رواني و اجتماعي و جسمي شديدتري را ايجاد ميكنند، روبه افزايش است.
اين افزايش تعداد معتادان موجب ميشود كه هر روز ما با هزينههاي درمان زيادي مواجه شويم و از طريق هزينههاي پيشگيري هم متاسفانه به تبع كاهش پيدا ميكنند كه اين همان چالشي است كه اگر از آن نام بردم گروه سوم، محركهايي از آمفتامينها هستند كه از تركيبات اكستازي(X) شيشه و... كه با اسامي مختلف وارد بازار شدهاند، نگراني عمدهاي متوجه گروه هدف اين قبيل موادمخدر است.
* پرسش اين است كه در مورد پيشگيري و روشهاي آن ما ميدانيم يا نميدانيم! اگر ميدانيم چرا حركت درمان از سوي متخصصين، درمانگران، كارشناسان اهل فن ضعيف عمل ميكند، اگر نميدانيم چرا صادقانه به ندانستن خود معترف نيستيم و دانش خود را با مقتضيات به روز همسان نميكنيم؟
در خصوص موادمخدر جديد يا مواد مخلوط به علت اينكه اين مواد شكل متفاوتي در وابستگي ايجاد ميكنند، متاسفانه حتي متخصصين و درمانگران، با درصد بيشتري نسبت به علائم آن آگاه نيستند و بعضا در تشخيص دچار مشكل ميشوند از اين رو، اين گروه از معتادان به شكل زيرزميني مصرف ميكنند و در حال گسترش هستند و دير تشخيص داده شده و دير درمان ميشوند. اتفاق بسيار نگرانكنندهاي كه رخ داده اين است كه روشهاي مداخله، كه به دليل اينكه علائم موادمخدر جديد متفاوتند درمانگرها هم ناتوان هستنند.
توصيههاي درماني كه به صورت سنتي به آنان ارائه ميشود كاربرد و در نتيجه موفقيت آميز نيستند.
براي مثال علائم بيماري رواني كه در مصرف موادمخدر سنتي ديده شده اغلب مثل افسردگي است و در آن دسته از بيماران جز علائم حاد قطع ماده است. اما علائم رواني مثل سالكويز و يكتوهماتي معمولا گروه مصرفكننده مواد جديد تجربه ميكنند كمتر شناخته شده است و به خاطر اين قضيه بسياري از افرادي كه خدمات درماني را ارائه ميدهند توصيههايشان نامناسب است. در واقع موادمخدر صنعتي جديد يك چالش درماني بزرگ را ايجاد كرده كه عملا سيستم ما آمادهاش نيست.
* آيا به اين دليل است كه امروز ميبينيم و بسياري از سيستمهاي درماني كه در چند سال اخير شكل گرفته در قبال موادمخدر جديد عملا ناتوان هستند.
بله به همين دليل ما در بحث آگاهسازي دچار اشكال و چالش هستيم. به عبارتي كساني كه اين اطلاعات را ميدهند وارد بحث موادمخدر جديد ميشوند يا داراي اطلاعات غلط هستند. يا شديدا افراط و بزرگنمايي ميكنند. منظورم متخصيصن اين حوزه هستند در مصاحبههايي كه انجام ميدهند و يا حتي فيلمهاي سينمايي شاهديم كه اين بزرگنمايي صورت گرفته و جالبتوجه اينجاست كه اين موضوع براي خانوادهها يا افراد ديگر به راحتي پذيرفتني نيست! چرا كه اين اطلاعات براساس تجارب كوتاهمدتي شكل گرفته است و در نتيجه، موضوع مصرف موادمخدر جديد چنان بزرگنمايي ميشود كه اين پذيرش از سمت خانوادهها كمرنگ به نظر ميآيد و اين امر موجب ميشود سيستمهاي پيشگيرانه به رسانهاي و ديدگاه كارشناسان آن چندان مورد اقبال قرار نگيرد. چرا كه متاسفانه موادمخدر جديد يك خاصيت جديد دارند و آن قابليت تكثير و توزيع انواع متفاوت در فاصله كوتاه زماني است.
* به نظر ميرسد، مشكل اساسي در اشكال متفاوت مواد جديد است. آيا اين ويژگي به طرز تلقي ناآگاهانه مردم از موادمخدر جديد برنميگردد؟
يك موادمخدر سنتي مثل ترياك، اشكال متفاوت و مختلف چنداني ندارد. اما يك موادمخدر جديد مثل آمفتامين ميتواند به سرعت داراي انواع مختلف و غلظت متفاوت باشد و از شكلهاي متفاوت برخوردار باشد، كه افراد مصرفكننده را بعضا منحرف ميكند. نكته نگرانكننده بعدي در خصوص موادمخدر جديد بحث آگاهي سيستم قضايي و حساسيت سيستمهاي انتظامي ماست. اين سيستمها در شناسايي علائم اين ماده، فرد مصرفكننده و نيز شكل مواد كه در اندازههاي كوچك است دچار مشكل هستند و سيستم قضايي هم در برخورد قانوني مشكل دارد، به خاطر اينكه قانون در رابطه با مواد سنتي دقيق و واضح نيست اين باعث ميشود كه موادمخدر جديد به سرعت قابليت افزايش پيدا كند.
اجازه بدهيد، همين جا تاكيد كنم كه در تمام دنيا اين اشكال وجود دارد اما در كشور ما شايعتر است.
به دليل اينكه افرادي كه ما با آن مواجهايم، در رده سني كودك و نوجوان هستند. متاسفانه، موادمخدر جديد طوري تهيه شده كه با ساختار رواني و هيجاني اين سن بسيار سازگار و نزديكتر است. به دليل اينكه جنبه كنجكاوانه، توقعات تمركزي و توجه وي را بيشتر ارضا ميكند.
* اين پرسش ديگر تكراري شده كه پيشگيري مهمتر از درمان است، اما همچنان فقدان برنامههاي آموزشي پرنشاط و در عين حال آگاهكننده احساس ميشود. نظر شما چيست؟
اولين نكته مهم اين است كه سيستمهاي درگير اعتياد نقش آموزشي خود را گسترش بدهند؛ يعني در حال حاضر به جاي اينكه ما به دنبال درمان موادمخدر جديد باشيم مخصوصا آمفتامينها، شديدا انرژي خود را روي آگاهسازي بگذاريم. در جامعه ما بسياري از ردههاي ثانويه آگاهسازي مثل روانشناسان، مشاوران، معلمان و متخصصان درگير در برنامههاي آگاهسازي، اطلاعات دقيق از موادمخدر جديد ارائه نميدهند.
مثل برنامههاي تلويزيوني كه در خصوص ماده جديدي نظير كراك، چيزي را به نمايش ميگذارد (كرم زدن فرد مبتلا) كه اينگونه نيست و اين به خاطر ضعف كارگرداني نيست، بلكه به خاطر ضعف اطلاعات حاصل از عدم برنامهريزي در سطح كارشناسان تصميمگير دولتي است. ما براي آمادهسازي كارشناسان رده مياني مشكل داريم. ضعف كارشناسان رده مياني يك آسيب جدي است كه احتمالا به گسترش سريع موادمخدر جديد در جامعه منجر خواهد شد.
در چنين شرايطي پرسشهايي مطرح نشود كه چنانچه كارشناسان رده مياني نتوانند پاسخگو باشند، اين به باور غلط ميانجامد مبني بر اينكه اين مواد درمان ندارد و آن وقت موجب سرخوردگي مردم ميشود. اما اين تفكر بدون شك ناشي از اشتباه استراتژيك برنامهريزهاست!
* چه تمهيداتي ميتوان در زمينه پيشگيري به كار گرفت. مثلا آيا بايد از سنين پايينتر و در سطح مدارس كار شروع شود يا در سطح دبيرستانها و اساسا چه ساختار بنيادي را بايد در اين حوزه به وجود آورد؟
برنامههاي پيشگيرانه ما بايستي از سطح خيليخيلي پايين مثل دوره پيشدبستاني و سالهاي اول دبستان شروع شود به دليل آنكه ما با مصرف مواد جديد مواجهيم و سن تماس با آن خيلي پايين است. برنامههاي آگاهسازي رده ثانويه يعني شناسايي افرادي كه در تماس اوليه هستند و به دنبال اين تماسهاي اوليه پيشفرضهاي ذهني صورت ميگيرد بايد آنها را به دوره راهنمايي بكشانيم ولي ما اينكار را در پيشگيري انجام نداديم؛ يعني هنوز تصور ميكنيم كه پيشگيري ما بايد درخصوص برنامههاي مهارتها در همان سطح دبيرستان و بعضا راهنمايي انجام شود كه خيلي دير است و بايد برنامه آگاهسازي و پيشگيري را به سطوح پايينتر به ويژه در مورد آمفتامينها و موادمخدر جديد بكشانيم و نكته مهم ديگر تغيير در برنامههاي محتواي آگاهسازي و برنامههاي پيشگيرانه براي متناسب شدن با موادمخدر جديد است كه بايد به آن توجه شود.
خيلي سادهانديشي است كه فكر كنيم اطلاعات مربوط به نوع موادمخدر را بايد همزمان با برنامههاي پيشگيرانه ارائه كنيم. به تجربه ديده شده كه موادمخدر جديد، آن گروهي از نوجوانان را مورد هدف قرار ميدهد كه گروه متفاوتي از نوجوانان ديگر هستند؛ نوجواناني كه خيلي اهل تفريح، هيجان و كنجكاوي هستند. در حالي كه مصرفكننده سنتي، افراد عضو گروههاي اقتصادي و اجتماعي پايين جامعه را مورد هدف قرار ميدهد كه در واقع جايگزين تفريحي براي آنان به شمار ميرود كه به نوعي اين موادمخدر مكملهاي تفريحي هستند يعني فرد تفريحش را دارد و حالا ميخواهد هيجان بيشتري را تجربه كند. پس ايجاد يك ورزشگاه نميتواند اين مشكل را حل كند.
بنابراين توصيههاي ما براي نشان دادن نوع موادمخدر جديد بدون اينكه بتوانيم روشهاي تجربه هيجان را به روش غير دارويي به نوجوانان ياد بدهيم هيچ كمكي نميكند و به نظر ميرسد برنامههاي آموزش مهارتهاي ما با برنامههاي آموزشي يادگيري تجربه استفاده از اوقات فراغت بايستي هماهنگ شوند كه در واقع در اين خصوص فكري نشده است و چون موادمخدر محرك يا جديد ما مكمل هستند، تركيب نگرانكنندهاي خواهيم داشت از خانوادهها يا نوجواناني كه فكر ميكنند توسط حذف يا كاهش تماس با محيطهاي بيروني ميتوانند پيشگيري كنند و اين توصيهاي است كه در خصوص عدم ارتباط با موادمخدر ميتواند برعكس آن را توسعه دهد. يك نوجواني كه ميتواند در كنار دوستانش در محيط بيروني به هيجان برسد، وقتي محدود شود ميتواند با موسيقي موادمحرك را تجربه كند و به هيجان مورد نيازش برسد. از اينرو بعضي از استراتژيها و خيلي از برنامههاي پيشگيرانه ما بايد تغيير كنند، چون گروههاي هدفي را كه مخاطب قرار ميدهند شخصيتهاي متفاوت و پيچيدهاي دارند.
* دليل برخي از گرايشها به سمت مواد مخدر، از سوي كارشناسان سرخوردگيهاي تحصيلي ناشي از تحميل خواستههاي خانوادگي يا بالا بردن توقعات پدر و مادر عنوان ميشود. خانواده چه سهمي را در پيشگيري از اين گرايش به موادمخدر ايفا ميكند.
در كنار برنامههاي پيشگيرانه و بحث اولويت در مخدرهاي جديد بايد به يك نكته مهم بپردازيم كه متوجه كردن خانوادهها در مورد چگونگي تعيين سطح توقعات خود از نوجوانان است. موادمخدر سنتي ما تاثير و كارايي چنداني در عملكرد نوجوان ما نداشته است و اين موجب ميشود چنانچه نوجوان ما با مشكلات تحصيلي روبهرو شد خيلي نگران آن نباشيم كه او به سمت موادمخدري مثل هروئين برود. اما امروزه متاسفانه، موادمخدر صناعي جديد به شدت اين توانايي را دارند كه به عنوان يك نيروي محركزا در كوتاهمدت استفاده شوند.
تعديل سطح خانوادهها و توجه بيشتر به استرسهاي تحصيلي و توقعات بالاي سيستمهاي آموزشي به عنوان عوامل توسعهدهنده اعتياد بسيار پررنگتر از زماني است كه موادمخدر سنتي وجود داشت.
* نگاه كلي به رويكرد درمان دارويي و غيردارويي در كشور چندان نتوانسته از سيستم اعتياد پيشي بگيرد دلايل چنين نقطه ضعفي قدرت بيشتر سيستم اعتياد است؟
ما بايد بپذيريم كه براي بعضي از موادمخدر صناعي جديد (X، شيشه، كريستال و...) كه ريشههاي اپيدوئيدي ندارند داراي درماني مثل درمان نگهدارنده متادون يا بوپونورفين نيستند كه به سادگي قابل اجرا باشد و با توجه به اينكه درمان با متادون و جايگزينهاي ديگر جايگاه محدود خودشان را دارند و درنهايت روزي بايد بيماران از آن ترخيص شوند، دو نكته بسيار حائز اهميت است، اول اينكه ما براي پيشگيري از اعتياد به چه استراتژي كشوري و بومي نزديك شويم.
دوم بحث درمانهاي غيردارويي است. اما در خصوص استراتژيهاي پيشگيرانه كه خيلي مهم است ما بايد بپذيريم كه در برنامههاي پيشگيري كشورمان، تعلل زيادي روي گسترش جامعه هدفمان كه از تعداد محدودي به درصدي برسد كه بتواند تاثير قابل ملاحظهاي داشته باشد، نداشتهايم؛ يعني ما حداقل عدد 60درصدي جامعه هدفمان را تحت پوشش قرار نداديم و فقط درصد كمي در حد طراحي و يا نمونهسازي باقي ماندند و اينكه آن برنامهها بتواند گروه هدف را به طور قابل ملاحظهاي تحت پوشش قرار بدهند، انجام نگرفته است. ارگانهاي مختلف هم هميشه اين نقطه ضعف را داشتند كه برنامهاي را شروع و با توجه به محدوديتهايي كه داشتند، نتوانستند ساير اولويتهاي برنامهاي به آن پوشش 60درصدي گروه هدف خود برسند.
* با توجه به شرايط موجود به نظر ميرسد كه برنامههاي پيشگيرانه، عمدتا با رويكرد توانمندسازي و آموزش مهارتهاي زندگي طراحي نشده و از سوي ديگر اين ضعف به چشم ميخورد كه، مسئوليت اجتماعي در قبال پيشگيري نهادينه نشده است.
در برنامه پيشگيري بزرگترين ضعفها، تدوين محتواي مناسب آموزشي بوده، آنچه در دهه60 ميلادي در كشورهاي اروپايي و آمريكا اتفاق افتاد، انواع مواد و عوارض آن را توضيح دادند كه تحقيقات نشان داد كه اين كار هيچ كمكي به آنها نكرده است. بحث آموزش مهارتهاي زندگي و رويكردهاي توانمندسازي در ابتداي دهه 70 ميلادي اتفاق افتاده كه اين برنامه پيشگيرانه موثر بود. اما اشكال عمده آن تاكيد صرف بر ارائه يك برنامه پيشگيرانه آموزش مهارت در يك محيط كاملا ايزوله يا محيط مجازي بود و در ساير جنبههاي پيشگيري منجر به تغيير چنداني نميشود.
از سوي ديگر توصيه اين است كه برنامههاي پيشگيري موثر نياز به بسيج اجتماعي دارند كه توسط هيچكس غير از مردم اتفاق نميافتد. مسئوليت سيستمهايي مثل رسانههاي گروهي اين نيست كه هر هفته يك مقاله در خصوص موادمخدر چاپ كنند و بخواهند تاثيرش را به عنوان يك عامل، كافي بدانند. گرچه بيضرر هم نيست چون ذهن مردم را هم كمي درگير ميكند. به نظر ميآيد كه رسانههاي گروهي بايستي خودشان را باز تعريف كنند كه چهقدر توانستند منابع كشور ما را در راستاي برنامههاي پيشگيري بسيج كنند، اينكه ارگانهاي ما نيز به نوعي از يكديگر كپيبرداري ميكنند، باز موضوع مهم ديگري است كه بايد بدان توجه داشت. يعني يك ارگاني با عدم توجه به مسائلي كه در درون سازمان خودش وجود دارد و براساس آن طرح و برنامهاي ارائه نميدهد، اما با كپي از مسائل ديگران و برنامههاي آنان، در ارائه آن ميكوشد، اين خطر جدي است كه جامعه ما را دچار آسيب ميكند.
برنامههاي طراحي شده پيشگيرانه ما، شديدا نياز به اين دارند كه به صورت مداوم مورد ارزيابي قرار بگيرند. يكي از تهديدهاي برنامههاي پيشگيرانه در كشور ما اين است كه با ورود موادمخدر جديد، اطلاعات ما نسبت آن به روز نميشود. گويي اين اتفاق در يك دنياي مجازي رخ داده است؛ يعني برنامههاي مدرن شده به روز نيستند.
* راهكار عملي شما براي خروج از اين بنبست چيست و اساسا استراتژي پيشگيري مبتني بر چه نيازهايي و دادههايي بايد طراحي شود.
پيشنهاد من به عنوان استراتژي پيشگيري اين است كه در سال 87 دولت به سمت طراحي يك برنامه با كمك كارشناسان خبره پيشگيري و NGOها برود؛ چيزي كه در صورت عجله و عدم وجود ارزيابي دقيق از وضعيت موجود توانمندي پيشگيري ميتواند مورد فراموشي قرار بگيرد و اين آسيب شديدي به سيستمهاي كارشناسي آسيبهاي اجتماعي وارد ميكند، چون وقتي كارشناس استراتژي در سطوح پايين و رده مياني وجود نداشته باشد، برنامههاي دستوري كشوري در بستري پياده خواهد شد كه هيچ نتيجهاي نخواهد داشت.
ما در بسترهاي دانشآموزي و دانشجويي با موادمخدر جديدي مواجهيم كه به آن ميگوييم موادمخدر دانشجويي مثل گسترش ترامادول. اين مسئله تدوين برنامه جامع ملي پيشگيري را بيش از پيش از ضروري ميسازد.
تاريخ درج: 4 تير 1387 ساعت 10:50 تاريخ تاييد: 4 تير 1387 ساعت 13:17 تاريخ به روز رساني: 4 تير 1387 ساعت 13:15
سه شنبه 4 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]
-
گوناگون
پربازدیدترینها