واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آمریکا - چین و ایالات متحده باید از موضع "استثنایی" دیدن خود فاصله بگیرند. هنری کسینجر دیدار میان روسای جمهور ایالات متحده و چین در حالی اتفاق می افتد که دو طرف گام های اساسی و سازنده ای برای حل اختلاف های پیشروی برداشته اند و احتمال رویارویی مثبت دو طرف هم بسیار زیاد است . با این همه هر دو رهبر را طبقه ای از نخبگان وطنی احاطه کرده اند که پیش بینی شان از اوضاع میان دو کشور بیشتر تنش است و نه همکاری. بسیاری از چهره های چینی چه از میان دولتی ها و چه خارج از این گردونه، متقاعد شده اند که ایالات متحده به دنبال مهار کشورشان و ممانعت از اوج گرفتن این کشور است . همزمان متفکران استراتژیست آمریکایی هم توجه همگان را به سمت پر رنگ شدن نقش چین در جهان اقتصاد و افزایش روزافزون توان نظامی این کشور جلب می کنند. ایراد ماجرا اینجاست که تحلیل گران و نخبگان هر دو این گروه ها در حقیقت دست به توجیه های به نفع خود می زنند. طبیعت جهانی سازی و دستیابی به تکنولوژی مدرن، هم چین و هم آمریکا را به عمل و عکس العمل در سطح جهانی وامی دارد . در شرایطی که جنگ سرد میان دو طرف جرقه بخورد، جامعه جهانی در مقام انتخاب قرار می گیرد. این حرکت می تواند منجر به انتشار اختلاف ها به سطح منطقه ای و بین المللی شود. این انتشار مشکلات ان هم در زمانه ای که بحث تکثیر تسلیحات هسته ای ، محیط زیست ، انرژی و تغییرات جوی نیازمند اتحاد و اجماع جهانی است، تنها بر حجم مشکلات می افزاید . تقابل و تضاد هیچ گاه جنبه ذاتی نهفته در صعود یک دولت نبوده اند. ایالات متحده در قرن بیستم به خوبی توانست موفقیت های بسیاری را به نام خود سند بزند و البته با هیچ کدام از کشورهای پویای ان زمان هم وارد تقابل نشود . تنش میان بریتانیا و آلمان هم بحثی نبود که اجتناب ناپذیر نباشد. این سیاست های خالی از فکر و آمیخته به خشونت بود که دیپلماسی اروپایی را تبدیل به بازی برد و باخت کرد . رابطه میان امریکا و چین نباید وارد اینچنین گودی از تغییرات شود . دو کشور در بسیاری از حوزه ها ، همکاری های چشمگیری با هم داشته اند.حلقه مفقوده در رابطه میان دو کشور، نبود خط مشی برای فعل و انفعال های دو طرفه بوده است .در جریان جنگ سرد ، این یک خصومت ورزی مشترک است که تبدیل به سوخت دو طرف برای ادامه مناقشه می شود. باور عمومی که دو طرف به آن نیاز دارند نمی تواند از میان هزاران مسئولیت و رسالتی که تحول های سیاسی ، اقتصادی و تکنولوژیک به بار می اورد، به دست آید. تبعیت از یک الگوی واحد برای این دو کشور امر آسانی نیست . نه ایالات متحده و نه چین، تجربه اینچنین روابطی را ندارند. دولتردان در هر دو این کشورها، ارزش های ملی خود را منحصر به فرد می دانند و البته از جنس و تباری که تحسین همگان را برمی آنگیزد و الهام بخش می شود . چینی ها و امریکایی ها باید از این موضع خودستایی صرف بیرون بیایند و هر کدام دیگری را هم استثنایی مانند خود بداند. آمریکایی ها آنچنان خود را مستثنی از بقیه می دانند که همواره برای ارتباط گیری با دیگر کشورها برای انها شرط می گذارند. آمریکایی ها اصرار دارند که دوستان انها در سطح بین المللی باید ارزش های امریکا را بپذیرند. همزمان چینی ها هم اوج گرفتن خود در سطح بین المللی را چالشی برای ایالات متحده نمی دانند. آمریکا همواره در تاریخ به گونه ای برخورد کرده است که گویا می تواند هر زمان که خواست در معادلات بین المللی شرکت کند و هر زمان که اراده کرد از آنها اجتناب ورزد. در معادلات چینی ها که خود را پادشاهی در منطقه می دانند ، ایده برابری کشورها از منظر قدرت و ابهت بی معنا است . تا پایان قرن نوزدهم، چین همواره به کشورهای خارجی به شکل رعیت خود نگاه می کرد. چین هرگز کشور دیگری را در حد و اندازه خود ندانست مگر تا زمانی که ارتش های اروپایی این رویه را بر هم زدند. در فرهنگ آمریکایی ها غالب مشکلات راهکارهایی دارند. چینی ها اما به این باور رسیده اند که تنها تعداد معدودی از مشکلات راهکارهای بالفور دارند. آمریکا در مواجهه با مشکلات خارجی رویکرد حل تمام و کمال انها را پیش میگیرد و این در حالی است که چین خود را با مشکلات منطبق می کند بدون آن که فکر کند این مشکلات قابل حل هستند. در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده، افراد به دنبال در آغوش گرفتن نتایج مشخص با پیروی از یک الگوی خاص هستد. مذاکره کنندگان چینی اما پروسه را ترکیبی از مولفه های سیاسی، اقتصادی و استراتژیک می دانند. امریکایی ها در برابر موانع صبر خود را از دست می دهند اما چینی ها همین موانع را مکانیزم اجتناب ناپذیر مذاکرات می دانند. مذاکره کنندگان امریکایی، نماینده گی جامعه ای را در اختیار دارند که به غیر از جنگ جهانی اول خاطره نبرد دیگری را در سر ندارد. مذاکره کنندگان چینی اما نمی توانند خاطره لشگرکشی بیگانگان را فراموش کنند. کره شمالی تبدیل به نمونه خوبی برای به نمایش گذاشتن تفاوت در دیدگاه دو کشور شده است. آمریکا در این پرونده به دنبال عدم تکثیر تسلیحات هسته ای است .چین که طبیعتا باید بیش از دیگران از کره شمالی و تسلیحات هسته ای در اختیارش واهمه داشته باشد، بیشتر بر حسن همجواری تاکید دارد. چین از روزی می ترسد که فشارها برای خلع سلاح بر کره شمالی منتهی به فروپاشی این رژیم شود و سیل مهاجران و اواره گان عرصه را بر پکن تنگ کند. یک راه برای محک زدن نظم جهانی میزان همکاری هایی است که کشورها با هم دارند. در رابطه میان واشنگتن - پکن، یک حقیقت صرف وجود دارد و آن هم این است که هیچ کدام از این کشورها هیچ گاه نمی تواند بر دیگری تمیزی یابد و البته که این تنش ، مردمان این کشورها را هم خسته می کند. به همین دلیل دو کشور به مکانیزم مشورتی نیاز دارند که اهداف بلند مدت هر کدام دز آن تعریف شده باشد. هدف باید خلق سنت احترام متقابل و همکاری مشترک میان دو طرف باشد. 48واشنگتن پست چهاردهم فوریه/ ترجمه: سارا معصومی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 417]