واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: آسيبشناسي بازيهاي رايانهاي ديني و اسلامي/6بازىهاى رايانهاى سلاح تبليغاتى ارتشهاي مهاجم است
گروه وبلاگ و IT: بازىهاى رايانهاى را نبايد صرفاً پديدهاى براى سرگرمى كودكان و نوجوانان دانست. اين بازىها اغلب به ابزار تبليغاتى مهمى در دست ارتشهاى مهاجم و سركوبگر به ويژه ارتش آمريكا تبديل شدهاند و در بطن خود، هدف و بيانى سياسى را دنبال و القاء مىكنند.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران(ايكنا)، بازىهاى رايانهاى از اين پس، بخشى از چشمانداز فرهنگى به شمار مىروند. براى آن كه به صحت اين گفته متقاعد شويم، كافى است به گفتمان رسانهها و طبقه سياسى گوش فرا دهيم. به هنگام گشايش كلبه رايانهاى در Futuroscope در شهر پوانيهفرانسه در روز 19 آوريل 2003، ژان - پير رافارن به حمايت از صنعت بازىهاى رايانهاى شتافت و از تأسيس يك مدرسه ملىبراى رسانههاى ارتباط زنده، در آينده نزديك خبر داد و حتى سخن از «جمهورى رايانهاى» به ميان آورد.
در اوايل دهه نود، طى جنگ خليج فارس، بسيارى از روزنامهنگاران، اين مناقشه را مشابه يك بازى رايانهاى توصيف كردند:نه يك قطره خون، نه يك عراقى و نه حتى يك آمريكايى ديده نشد كه در وسط صحنه(جنگ) و يا در وضعيتى باشد كه با تصوير يك جنگ پاك و براق - آنگونه كه تصاوير بازسازى شده بر روى شبكههاى تلويزيونى به توصيف پيشروى نيروهاى متحد مىپرداختند - مباينت داشته باشد.
اين پنداشت درباره جنگِ دوازده سال بعد، اين بار در شكلى مختصر، تكرار شد. جرج دبليو بوش در روز 6 فوريه 2003 بهوضوح اين واقعيت را با جمله معروف خود(بازى تمام شد "The Game is over") بيان كرد، و ژاك شيراك آن را با ظرافت خاصىواگويى كرد: ("Its not a game, it is not over" ) اين يك بازى نيست و تمام نشده است.(يك ژنرال ارتش آمريكا، با لحنىصادقانهتر، به تاكتيكى نظامى اشاره كرد كه از بازى رايانهاى "PacMan" اقتباس شده بود.(2 ليبراسيون، 28 مارس 2003)
اين جملات مىتواند براى طرفداران بازىهاى رايانهاى لذتبخش باشد، چرا كه اين سخنان را مدركى مىيابند دال بر اين كهبازى مورد علاقه آنها ديگر پديدهاى ناشى از روزمرگى شمرده نمىشود، اما اين امر، اشتباه وخيمى است.
هدف از اين آدرس دادنها، از زبان نظاميان يا نزديكان آنها، چيزى جز كاستن از زشتىهاى جنگ نيست. در جهان مجازى،هيچ كس زخمى نمىشود و كشتهها نه خانوادهاى دارند و نه دوستى. تقريب ميان تقدير مجازى و واقعيت، هدفى جز «واقعيتزدايى» از اَعمال محكوم و نامشروع ندارد.
زمانى كه به محصولات بصرى - تفريحى كنونى مىنگريم، به وضوح معلوم مىشود كه ابزارى براى تبليغات هستند، ابزارىسياسى همانند هر رسانه ديگر. بازى رايانهاى فقط يك تفريح بىخطر نيست، بلكه سخن از رسانهاى براى بيان در ميان است. بنابراين منطقى است كه استفاده از آن در جهتى به دور از اهداف ظاهرى و اوليه باشد، درست همان گونه كه در برخى كشورها ازتلويزيون، راديو، سينما و مطبوعات نوشتارى چنين استفادهاى شده و مىشود. اين نوع استفاده از بازىهاى رايانهاى درجهت اهداف سياسى، از آن جهت بيشتر مزورانه است كه رمزها و مآخذ آن بر عموم مردم ناشناخته باقى مانده است. همهمىدانند كه يك بازى رايانهاى چيست، اما در انتها تعداد اندكى از والدين قادرند فرزندان خود را در كشف اين رسانه همراهىكنند و به همين دليل، تحت تأثير قرار دادن آنها باز هم آسانتر است.
با گسترش شتابآميز بازى جنگ، حلول واقعيت به دنياى مجازى خيلى سريع از طريق نماد هويت ملى، يعنى پرچم، تحققيافت. در اينجا با بازىهايى كه موضوع تاريخى دارند، مانند برخى بازى - جنگهاى تاريخ استعمار 1(بازى فتح استعمارى "Colonial Conquest") كه در سال 1987 عرضه شد، يك بازى جنگى است كه اساسآن به بازى ريسك شباهت دارد و ترسيم نيروهاى نظامى در آن تقريباً مشابه آنچيزى استكه از نظر تاريخ اتفاق افتادهاست، بلكهسخن از بازىهايى در ميان است كه از نظر سياسى «هدايت شده» هستند، و طوفان صحرا (Conflict Desert Storm) نماد آنهاست.
بازىكننده در برخى واقعيتهاى جنگى غوطهور مىشود. او اردوگاه خود را انتخاب نمىكند: او تجسم يك سرباز آمريكايى يا انگليسى است كه مأموريتش آزادسازى عراق از يوغ ديكتاتورى است. تصويرى شدن بازى، ما را در بطن عمليات فرو مىبرد، در حالى كه يك موضوع كاملاً روشن است: دشمن يعنى سرباز عراقى.
اين بازى به هنگام عرضه شدن(13 سپتامبر 2002 در اروپا(، نه تأملى در پى داشت و نه مخالفتى. فروش آن، آزادانه انجاممىشود و فقط به افراد زير شانزده سال توصيه نمىشود. اين بازى، بىآن كه تزلزلى در انديشههاى پذيرفته شده ايجاد كند،فرد بازىكننده را در موضع دفاع از نظم جهانى قرار مىدهد.
عرضه بازى «بازگشت به قلعه ولفن اشتاين»(Return to Castle Wolfenstein)، با پيچيدگى و ظرافت بيشترى انجام گرفت. بازىكننده، تجسم يك سرباز آمريكايى در جنگ جهانى دوم است. او به درون كاخهاى نازىها نفوذ مىكند و با سربازان اس.اس. رودررو مىشود، در پيچ راهروها مىتوان برخى صليبهاى شكسته را مشاهده كرد.
خيلىها فكر مىكردند كه اين بازى مبلغ ايدئولوژى (ناسيونال - سوسياليستى) نازى است. اولين مشاجره قلمى در سال1992، به هنگام عرضه Wolfenstein-3D آغاز شد، در حالى كه به اين بازى برچسب يهودى ستيزى و نازى دوستى زده بودند. به هنگام ارائه بازى «بازگشت به قلعه ولفن اشتاين» در نوامبر 2001 نيز همين استدلال پيش كشيده شد. اين مباحث بىپايهبود: چه در بازى «طوفان صحرا» و چه در «بازگشت به قلعه» يك ديدگاه جانبدارانه حاكم است.
در هر دو بازى، فرد بازيكن در نقش يك سرباز آمريكايى ظاهر مىشود. تفاوت اين دو، ريشه در نوع برخورد دارد. در بازىطوفان صحرا، از مرگ، پلشتزدايى شده و فرد بازىكننده نماد خير است. در «بازگشت به قلعه ولفن اشتاين» با انبوهجلوههاى ناهنجار روبهرو مىشويم. به قربانيان شكنجه شده برمىخوريم و بازى بسيار واقعگرايانهتر و خونينتر است. ازاين نظر، «بازگشت به قلعه ولفن اشتاين»، هر چند قدرى بيش از اندازه به اين جنبه ناهنجار تكيه دارد، اما كمتر از بازى «طوفانصحرا» تبليغاتى است. نسخه آن لاين «بازگشت به قلعه ولفن اشتاين» حتى مىتواند جنبه تاريخى مهمترى به اين بازىببخشد، چرا كه در آن مىتوان واقعيت پياده كردن نيروها را هم از ديد متحدين و هم از ديد آلمانىها به عينه مشاهده كرد و اما نقطه عطف اين پديده، يك بازى رايانهاى است كه توسط ارتش آمريكا طراحى شده و به صورت رايگان روى شبكه اينترنت قرار گرفته است و نام آن «ارتش آمريكا»(www.americasarmy.com) است. اين بازى كه 4 ژوئيه 2002 عرضه شد، بازىكننده را به يك سرباز آمريكايى تبديل مىكند. ارتش علناً مقاصد خود را در آن به نمايش گذاشته و توضيح داده كه هدف اين بازى، جذب بيشترين تعداد از جوانان به سوى مشاغل نظامى است. براى بازى كردن، بايد روى پايگاه اينترنتى ارتش ثبتنام انجام گيرد. بيش از يك ميليون نفر تا كنون ثبت نام كردهاند كه از اين تعداد، گويا 600 هزار نفر دورههاى آموزشى را به پايان رساندهاند.
ديدگاه آمريكايى
طراحان بازى (متشكل از نظاميان واقعى داراى سلاحهاى شارژ شده) كه براى دومين سال پياپى در نمايشگاه بازى رايانهاى لسآنجلس (E3) از 13 تا 16 ماه مه 2003 حضور داشتند، تحولات آتى اين بازى را اعلام كردند: استقرار وسايط نقليه جديد، مأموريتهاى جديد و نيز حضور افراد غيرنظامى در بازى.
افرادى كه در انتظار باز شدن درها بودند، به تماشاى يك برنامه شبيهسازى شده، از جمله هنگ صد و يكم نيروى هوايى، درمقابل دربهاى نمايشگاه پرداختند، كه اين نيز شاهدى بر دغدغه آميختن واقعيت و جهان مجازى بود.
ارتش آمريكا ماهرترين برنامهنويسها را جذب كرده، تواناترين موتورهاى بازى را خريدارى كرده و نيروهاى خود را ازطريق اين بازى رايانهاى به استخدام درآورده و آموزش دادهاست. اين تهاجم كه از طريق سياسى هدايت مىشود، با مخالفت چندانى روبهرو نشده است. بزرگترين طراحان و ناشرين به گام برداشتن در همين راستا ادامه مىدهند: از ابتداى عملياتنظامى در عراق(20 مارس 2003)، شركت سونى با عجله تمام مارك "Shock and Awe" (شوك و بهت) را روى محصولات خود نصب كرد كه هدف احتمالى آن طراحى يك بازى رايانهاى به همين نام است. پس از اين خبر، موجى از انتقادها سونى راواداشت تا ايده ماركزنى را كنار بگذارد، اما هيچ چيز مانع از آن نخواهد بود كه اين سازنده، به عنوان سلطان بازار بازىهاىرايانهاى، بازىاى را با موضوع جنگ عراق طراحى كند. شركت SCI، طراح بازى «طوفان صحرا» قبلاً اعلام كرده كه در حالتهيه ادامه اين بازى است. بازى «بازگشت به بغداد»(Back to Gagdad) بازى كننده را بار ديگر به مناقشه سال 1991 باز خواهدگرداند، آن هم مثل هميشه با ديدگاهى انحصارى، يعنى ديدگاه آمريكايىها.
انقياد صنعت بازىهاى رايانهاى در برابر ارتش و نظاميان، موضوعى مسلم است، هر چند برخى توليدات در اين عرصه، عامل بىثباتى هستند و بنابراين خشن و خطرناك براى جوانان ارزيابى مىشوند. بازىهاى "GTA3"و "GTA Vice City" كه ازپرفروشترينها در جهان هستند با انتقادهاى مستقيمى از سوى رسانهها و دولتها روبهرو شدهاند.
به عنوان مثال، ايالت واشنگتن قانونى به تصويب رسانده كه طبق آن اگر فروشندهاى، بازىاى رايانهاى به افراد خردسال بفروشد كه در آن مىتوان مأمور پليس را كتك زد، به پرداخت 500 دلار محكوم خواهد شد. در جلد يك سرباز رفتن امرىپذيرفته است و حتى تشويق مىشود، اما به عهده گرفتن نقش تبهكارى كه براى مافيا كار مىكند، كمتر پذيرفته است.
تمام بازىهايى كه اندكى دردسرساز هستند با مانع تراشى روبهرو مىشوند. از جمله بازى "Bunout"، كه در آن بازى كننده هدايت يك خودرو پر سرعت را به دست مىگيرد و بايد با سرعت و مهارت تمام در ميان ترافيك شهرى حركت كند، اما اينبازى ممكن است رانندگان را تشويق به انجام همين اعمال در زندگى واقعى كند. بازى «وضعيت اضطرارى» متهم شده كهبازى كنندهها را به شورش سوق مىدهد. در مقابل، هيچ انتقادى عليه بازىهاى جنگىِ تبليغاتى انجام نمىگيرد.
بازى رايانهاى، رسانهاى است كه بيش از سى سال قدمت دارد، اما ميانگين سن بازىكنندگان حدود بيست سال است. از نظرفنى، مىتوان از اين پس در اين بازىها به نقل داستانهايى پرداخت كه بسيار پيچيدهتر از رويارويى ابدى ميان خير و شر هستند. بر هنرمندان (مستقل) است كه براى ارائه اطلاعات و احساسات مختلف، انديشههاى خود را تبليغ كنند: اين رسانه بايد توسط آنان تحول يابد، همان گونه كه در گذشته براى ادبيات و سينما چنين كردند. اما براى اين امر، روشنفكران بايد از قهركردن با بازىهاى رايانهاى دست بردارند و ديگر آن را وسيلهاى مختص كودكان فرض نكنند. عدم واكنش در مقابل انحرافكنونى، پذيرفتن اين امر است كه سرانجام بازى رايانهاى به سلاح بىصداى تبليغاتى تبديل شود و در ميليونها نسخه توزيع شود.
ماهنامه سياحت غرب شماره 5
استفان پيلت Stإphane Pilet
منبع: لوموند ديپلماتيك، اكتبر 2003
دوشنبه 3 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]