واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نقد روز /بازتعريف فلسفه نياز كنوني جامعه ما است
خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: فلسفه هماكنون به عنوان يك ضرورت و نياز در فرهنگ غرب مطرح است اين در حالي است كه ما هنوز تصور ميكنيم فلسفه يك شاخه برجعاج نشين است كه با ضرورتها و نيازهاي فرهنگي و اجتماعي ارتباطي برقرار نميكند. مواجهه ناقص ما با فلسفه غرب ريشه در اين ديد اشتباه دارد.
اگر بخواهيم تصويري اجمالي و مجمل از شيوه و وضعيت مواجههمان با آرا و تفكرات غربي ارائه كنيم ميتوانيم بگوييم كه ما چه در زمينه مكالمه با فلسفه هاي تحليلي و چه رويارويي با فلسفه هاي قاره اي و چه ديدار با فلسفه هاي يونان باستان و فلسفه قرون وسطا با ضعفها و ايرادهاي زيادي روبرو بوده ايم.
اولين مشكل ما با اين فلسفه ها اين بوده كه برخورد ما با آنها توأم با گزينشهاي آگاهانه نبوده است و اغلب ناآگاهانه به فيلسوفي توجه كرده ايم. يعني با برنامه و پرسش به سراغ فيلسوفان گوناگون غربي نرفتهايم. در اين راستا طبيعي است كه توجه ما به فلسفههاي تحليلي به اندازه توجه ما به فلسفه هاي قاره اي نبوده است اما بسياري از جريانهاي فلسفه قارهاي هم بهخوبي و بهدقت در ايرانزمين معرفي نشدهاند. كافي است نگاهي به وضعيت دكارتشناسي، كانتشناسي و هگلشناسي در ديارمان بيندازيم تا دريابيم ما هنوز اين قلههاي بزرگ فلسفه غربي را نيز بخوبي نميشناسيم چه رسد به افرادي چون: هيوم، لايب نيتز ، هوسرل، فرگه، ويتگنشتاين، راسل ، رايل و هايدگر.
پارهاي از حوزه هاي فلسفي البته هنوز هم در مغربزمين نياز به حمايتهاي بخشهاي دولتي دارند ولي اين نكته صادق است اگر بگوييم حضور فلسفههاي غربي هم از گونهاي قانون عرضه و تقاضا پيروي ميكند و نكات زيادي كه در مغرب زمين در باب اقتصاد فلسفه مي رود نسبت فلسفه با جامعه را بهوفور و بهوضوح نشان ميدهد.
امروز اين نكتهاي پذيرفته است كه براي داشتن جامعهاي بهتر نياز به فلسفهاي جديتر و غني تر است و به همين جهت است كه تأكيدي بسيار بر فلسفه هاي كاربردي از فلسفه براي كودكان گرفته تا فلسفه ورزش و فلسفه محيط زيست و فلسفه تكنولوژي ميرود. متأسفانه همانطور كه ذكر آن رفت در ايرانزمين به اين رويه از تفكر نظري و فلسفه توجه نشده است و به نظر مي رسد اين امر در برقراي ارتباطي جدي با فلسفه هاي غربي متناسب با نيازهاي روز تأثيرگذار بوده است. نميتوان به فلسفههاي غربي نگريست و اين موضوع و پرسش را كه چه از آن مي خواهيم مغفول گذاشت.
نكتهاي ديگر كه در مواجهه ما با فلسفههاي غربي به چشم مي آيد تأكيد بييشتر بر فلسفههاي قاره اي و مغفول گذاشتن فلسفههاي تحليلي است. البته بايد پذيرفت كه فلسفههاي تحليلي حوزه اي محدودتر و تخصصيتر هستند و به همين جهت چه جامعه و چه بخش دانشگاهي ما كمتر بدان عطف توجه نشان مي دهد. با اين همه پيرو آن معضل كه برخورد ما با فلسفه هاي غربي مبتني بر نيازهاي ما نبوده اين امر سبب شده كه گونه اي عدم توازن نيز در ابن زمينه به چشم آيد.
تكرار كنيم كه ما هنوز بسياري از فلسفههاي قاره اي را نيز بخوبي نمي شناسيم اما ناشناخته هاي ما در فلسفه تحليلي بسي بيشتر است و اگر بپذيريم كه در دل فلسفههاي تحليلي گونه اي روش تفكر و تحليل نهفته است و ما به اين روش بسي نياز داريم به اهميت نگاهي دوباره به فلسفه هاي تحليلي پي مي بريم.
در دو سه دهه اخير بسياري از كتابهاي مرجع فلسفه غرب به پارسي ترجمه شده اند. اما اولاً اين رشد كمي با رشد كيفي همراه نبوده و بسياري از اين ترجمه ها مشكلات زيادي از جهت انتقال آرا و افكار را در دل خود نهفته دارند و ثانياً ما به صرف ترجمه آثار غربي نيازي چندان نداريم. ما محتاج ارائه آراي غربي با زباني سلسيس و روان و قابل فهم هستيم. همچنانكه نياز داريم بازنگري اي هم در زمينه معادلهايي كه در باب اصطلاحات فلسفه غربي وجود دارند صورت دهيم. بدين جهت اگر بخواهيم كارنامه مان را از جهت ترجمه كتب و آثار فلسفه غربي به بررسي نشينيم در اين حوزه هم به امري دندانگير نمي رسيم.
فقدان فضاي نقد در بين نخبگان و متفكران ما در همه زمينه ها ، گرببان عرصه فلسفه را نيز گرفته است.
به مشكلاتي كه ما در زمينه ترجمه متون فلسفي غرب داريم اشاره كرديم اما جالب است بدانيم كمتر جريده اي در ايران است كه به صورت تخصصي متكفل نقد و تحليل آثار منتشر شده در زمينه آثار فلسفي باشد. بدون ترديد هيچ حوزه اي معرفتي بدون وجود فضايي تحليلي و نقادانه رشد و نمو نخواهد داشت و عرصه فلسفه هم از اين قاعده مستثنا نيست. ما در چندين مورد شاهد اين امر بوديم كه ترجمه پاره اي از آثار فلسفي غربي مورد نقد قرار گرفتند و همين به بهبود كار مترجمان آنها مدد رسانيد. اما از اين تك حادثه ها كمتر در فضاي فكري – فلسفي خودمان شاهد بوده ايم.
دوشنبه 3 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]