واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: عصر تلاطم ماجراهاي دنيايجديد(2)
نويسنده: آلنگريناسپنمترجم: صالح واحديپوتين در ادامه به گورباچف گفته بود؛ « اگر مجرمان قادر باشند به انواع طرق بر سطوح مختلف مسوولان دولتي تاثير بگذارند ديگر شما نميتوانيد دموكراسي داشته باشيد و با جرم و فساد مقابله كنيد.(1)»
آيا اگر جرم و فساد ريشهكن شود پوتين مرد دموكراسي خواهد بود يا در هر صورت به دنبال يافتن دليلي براي توجيه اقتدارگرايي است؟
به نظر ميرسد گورباچف به شق اول اعتقاد دارد. شكي نيست كه تحت رياست پوتين، اقتصاد روسيه حركتي مداوم براي دوري از برنامهريزي متمركز دوران شوروي داشته است و اين نشانهاي از پذيرش آزاديهاي بيشتر است.(2)
اقدامات پوتين بر اين عقيده استوار است كه بازار آزاد عمدتا به نفع اقتصاد روسيه است. اما احتمالا اين اعتقاد را نيز دارد كه كنترل عملي دولت بر تاسيسات اصلي انرژي كشور بهرهكشي طبقه ثروتمند از اين گنج گرانبها را متوقف خواهد كرد. گنجي كه با افزايش چند برابري قيمت نفت و گاز نسبت به سال 1998 هر روز ارزشي بس فزونتر مييابد.
در آغاز قرن بيست و يكم، در حالي كه از دوره اقتدار نظامي شوروي در زمان جنگ سرد زمان زيادي نميگذشت، روسيه خود را در صحنه جهاني بازيگر با اهميتي نميديد و اوكراين، گرجستان و برخي ديگر از جمهوريهاي سابق شوروي از قلمروي نفوذ روسيه خارج شده بودند.
با چنين ذهنيتي پوتين احتمالا درصدد استفاده از ابزاري است كه عموما كاربردي موثرتر از ارتش سرخ دارد و آن حضور چشمگير در بازار جهاني انرژي است. ارتش اتحاد جماهير شوروي هميشه در معرض اقدام متقابل ارتش ايالات متحده قرار داشت، اما روسيه در صورت استفاده از گاز به عنوان سلاحي اقتصادي يا سياسي خود را در معرض اقدام تهديد كنندهاي از سوي آمريكا نميبيند. از آنجا كه روسيه عرضه كننده اصلي گاز به اروپاي غربي ( و برخي همسايگان نظير اوكراين) است قدرت آن در بازار غير قابل كتمان است. به علاوه روسيه در بازار نفتخام نيز بازيگر مهمي شده است، هر چند كه اهرم آن در اين بازار -كه به راحتي قابل انحصاري ساختن نيست- به قدرت اهرمش در بازار گاز طبيعي نيست.
من فكر ميكنم پوتين از عكسالعمل غرب نسبت به نحوه مديريت وي در ماجراي مذاكره پيرامون افزايش قيمت گاز صادراتي به اوكراين دچار سردرگمي شد، چرا كه قطع موقت صادرات گاز از نوع حركات قلدرمآبانه شوروي بود. پوتين هم گويا متعجب شده بود كه مگر كاپيتاليستها قيمتگذاري را به ساز و كار بازار و مزيتهاي اقتصادي واگذاري نميكنند؟ او فكر ميكرد كه فقط سوبسيدي را كه روسيه سالها به اوكراين داده بود قطع ميكرده است و البته دليل قطع صدور به اروپاي غربي متفاوت بود. سوال اين بودكه آيا «وندربيلت» يا «كارنگي» در آمريكا چنين كاري نكردهاند؟ من معتقدم پاسخ منفي است. سرمايهداران واقعي با انگيزه حفظ سود بلند مدت و حفظ رابطه با مشتريان خوب خود در مواردي كه نيازي به اصلاح روابط وجود دارد آن را تدريجا انجام ميدهند. خب درست است كه قطع گاز، اوكراين را وادار نمود كه شرايط روسيه را بپذيرد، اما هشداري براي كشورهاي اروپاي غربي بود كه به جستوجوي منابع جايگزين باشند.
طبيعتا مطرح شدن منابع جايگزين متضمن منافع روسيه نخواهد بود.
البته بدون شك سياست نفت و گاز روسيه دركوتاه مدت موفق بوده است. كمتر از دو دهه پس از به خاك افتادن روسيه- به عنوان راس اتحاد شوروي- اين كشور جايگاه محكمي در جهان براي خود دست و پا كرده است.
اينك در حالي كه پوتين به تدريج جنبههاي مهم دموكراسي كه به دست يلتسين ساخته شده بود- را كنار گذاشته، من معتقدم همان گونه كه ميخاييل گورباچف در آگوست 2006 گفته «روسيه آنقدر تغيير كرده كه بازگشت به گذشته امكانناپذير است.»
قابل انكار نيست كه پوتين در برخي موارد بازار آزاد را تشويق كرده است و اصلاحات شگرفي را در جهت حاكميت قانون به اجرا در آورده است. او از بازنگري اساسي در نظام قانوني شوروي سابق حمايت كرده است. نقش قضات و دادگاههاي روسيه كه به شدت بدنام و فاسد بودند، در دوره پوتين بازبيني شده تا رشوهخواري و دخالت مسوولان سياسي در امور قضايي كاهش يابد.
براي مثال در سال 2001، قانوني تصويب شد كه برخي مراحل غيرمنطقي دريافت مجوز فعاليت تجاري، بازرسي و گواهي محصول را حذف كرد.
اين تعدد مراحل خود زمينه بسيار مساعدي براي فساد اداري بود. به دليل همين موقعيتها براي كسب درآمدهاي نامشروع بود كه به رغم پايين بودن حقوقها، داوطلبان زيادي براي تصدي مشاغل اداري وجود داشت. در سالهاي اخير حقوق مالكيت جايگاه بهتري يافته، هر چند كه هنوز هم مانند چين كشاكش براي حق خريد و فروش مزارع كشاورزي ادامه دارد. وضع آزادي هم بد نيست. به جز خط قرمزي كه در مورد به چالش كشيدن قدرت كرملين وجود دارد، مردم آزادند به سفر بروند، در اجتماعات شركت كنند و در گروههايي كه در جوامع دموكراتيك وجود دارد عضو شوند.
اقتصاد روسيه امروز را ميتوان اقتصاد آزادي ناميد كه حاكميت قانون نصف و نيمهاي در پشت سر آن قرار دارد. بخش عمدهاي از داراييهاي ارزشمند كشور در دست متحدان دولت و كرملين قرار دارد.
كنترلهاي سياسي با كنترل رسانههاي مهم انجام ميشود و متصديان آنها تلويحا به خودسانسوري تشويق ميشوند.
از سوي ديگر پوتين و سياستهاي او مورد حمايت عامه مردم است و مخالفتهاي كمي با او وجود دارد. تلاطمهايي كه در نتيجه دموكراسي عهد يلتسين واقع شد- از جمله نابسامانيهاي مالي كه پساندازهاي مردم را به نابودي كشاند- خاطرات ناخوشايندي در ذهن مردم باقي گذاشته است. يك نظرسنجي سال 2006 حكايت ميكرد كه حدود نيمي از مردم روسيه ارزش رفاه مادي را بيش از آزادي و حقوق بشر ميدانستند و اولويت آنان آزادي بيان و دموكراسي نبود. اگر مردم روسيه بين آزاديهاي سياسي و بيثباتي دوران يلتسين و اقتدارگرايي و ثبات اقتصادي دوره پوتين مخير گردند در حال حاضر اكثر مردم پوتين را ترجيح ميدهند.
من از اين وضع ناراحتم، اما برايم غيرمترقبه نيست. شايد بتوان گفت كه ما غربيها زيادي خوشبين هستيم كه انتظار داريم ملتي پس از 7 دهه تربيت اشتراكي به سرعت تغيير كند. يك بار هم گورباچف در فايننشال تايمز 12 جولاي 2006 نوشت: «اقتصاد كشورهاي بزرگ غربي دههها و گاه قرنها زمان داشتهاند كه ساخته شوند و بالغ گردند. روسيه كمتر از 20سال است كه از سيطره نظامي تماميت خواه و مبتني بر برنامهريزي متمركز خارج شده كه براي اصلاحات كافي نيست و نياز به زمان بيشتري وجود دارد.» اما تاريخ ميگويد همان طور كه مردم روسيه از بيثباتيهاي دوره يلتسين برآشفتند از نداشتن آزادي نيز خسته خواهند شد. طبيعت انسان در اين مورد كاملا قابل پيشبيني است. عكسالعمل آنان معلوم است، اما زمان آن اكنون معلوم نيست.
پس از فروپاشي اقتصادي روسيه در سال 1998، اين اقتصاد برخلاف پيشبيني اكثريت تحليلگران خود را بازيافته است. سرانه توليد ناخالص داخلي به خوبي بهبود يافته و به سطحي بالاتر از دوره پيش از بحران رسيده است. نرخ بيكاري كه در سال 1998 حدود 13درصد بود، در ابتداي سال 2007 به كمتر از 7درصد رسيده است. نرخ تورم كه در جولاي 1999، 127درصد بود اكنون تك رقمي شده و ذخاير ارزي كشور از 8ميليارد دلار در سال 99 به 300ميليارد دلار در سال 2007 رسيده است.
دوشنبه 3 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]