واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - از پارک چان ووک، درباره خودش و فیلمهایش برای این فیلمساز شدم که... در ابتدا میخواستم منتقد هنری شوم. به همین دلیل فلسفه خواندم تا بتوانم مباحث زیباییشناسی را به طور کامل یاد بگیرم. اما واحد فلسفه دانشگاه سوگان که من در آن درس میخواندم، در آن زمان پایگاه فلسفه تحلیلی انگلیس بود. در طول چهار سال، آنها تنها یک دوره واحد زیباییشناسی ارائه کردند. طبیعتاً من نمیتوانستم در رشته تحصیلیام کار کنم، و بعد از این که یک مدت بیهدف پرسه زدم، به یک انجمن عکاسی پیوستم و خودم را در کار عکاسی غرق کردم. بعد یک روز فیلم سرگیجه (هیچکاک) را دیدم. در طول تماشای فیلم، متوجه شدم که دارم در سرم فریاد میکشم «اگر من حداقل سعی نکنم که یک کارگردان سینمایی شوم، حتماً در بستر مرگ تأسف خواهم خورد!» بعد از آن، درست مثل جیمز استیوارت وقتی که داشت کورکورانه یک زن اسرارآمیز را تعقیب میکرد، من هم بیهدف دنبال یک زیبایی غیرعقلانی میگشتم. واضح است که در ابتدا فیلم هیچکاک تأثیر زیادی بر من گذاشت؛ اگر چه تأثیراتی که حالا من را کماکان برانگیخته نگه میدارد از آثار کسانی ناشی میشود مانند سوفوکل، شکسپیر، کافکا، داستایوسکی، بالزاک، زولا، استاندال، آستن، فیلیپ کی. دیک، راجر زلازنی و ونهگات. فیلمهای من داستان آدمهایی است که... با پیشرفت تمدن و افزایش سطح تحصیل، مردم مجبور شدند خشم، نفرت و کینههایشان را عمیقاً درون خود مخفی کنند. اما این به آن معنی نیست که این احساسات از بین میروند. با پیچیده و پیچیدهتر شدن روابط، خشم فقط بیشتر و بیشتر رشد میکند. در شرایطی که جامعه مدرن سنگینی احساس فزاینده خشم را بر دوش افراد میاندازد، روزنههایی که مردم میتوانند خشمشان را بیرون بریزند باریک و باریکتر میشود. این یک وضعیت ناسالم است، و احتمالاً به همین دلیل هم هنر وجود دارد. با این همه در واقع، انتقامهایی که در فیلمهای من نشان داده میشوند انتقامهای واقعی نیستند. آنها فقط نمایشدهنده یک وجدان معذباند. فیلمهای من داستانهای آدمهایی است که گناه اعمالشان را گردن دیگران میاندازند برای اینکه خودشان از پذیرفتن گناه سر باز میزنند. در نتیجه، بهجای اینکه فیلمهایی درباره انتقام باشند، درستتر است آنها را آثاری بدانیم که بر اخلاقیات تأکید میکنند، با وجدانهای معذب به عنوان موضوع مرکزی. درونمایه مدام تکرارشونده، وجدان معذب است، برای این که وجدانها همیشه از خطاکاریهایشان آگاهاند و با آنها درگیرند. این خطاکاریها اتفاق میافتند چون به طور ذاتی در زندگی اجتنابناپذیرند. شخصیتهای من اساساً آدمهای خوبی هستند. این حقیقت که مردم مجبورند به نوع دیگری از خشونت پناه ببرند تا وجدانهای معذبشان را منکوب کنند، اصلیترین ویژگی در میان خصوصیات تراژدی در فیلمهای من تا به اینجاست. انتقام خواستهای است که... انتقام خواستهای است که همه دارند، اما هیچکس متوجه آن نیست. انتقام چیزی است که تا وقتی در ذهن است آدم را خوشحال میکند و نیرو میدهد؛ اما وقتی که واقعاً تحقق پیدا میکند، هیچگاه خوشحالکننده نیست و لذتی نمیدهد؛ برای این که عمل انتقام، حماقت محض است... پس تا وقتی که انتقام در حد تخیل است برای سلامتی روان مناسب است. اما باید به تعویق بیفتد؛ برای همیشه به تعویق بیفتد. ترجمه کوثر آوینی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 264]