واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - نیما حسنینسب در دهه 1360 که تلویزیون چیز چندانی برای تماشا نداشت، یک فانتزی از سینمای اروپای شرقی ضیافتی بود. «آدلا هنوز شام نخورده» درباره کارآگاهی است که درگیر ماجراهای هجوآمیز جیمزباندی میشود. آدمبده فیلم هم یک گل/ درختچه بزرگ آدمخوار دارد که خوراکش دشمنان بدمن فیلم بودند. یکی از دیالوگهای جذاب این نوستالژی مشترک یک نسل در دوران قحطی تصویر، جایی است که خبیث قصه نقشهای چیده تا قهرمان را غذای گیاه آدمخوارش کند... بیستوهفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نیمه رسید تا جشنواره فجر محبوب خودمان شروع بشود و از این به بعد در یک زمان فشرده، سیوچندتا فیلم ایرانی داریم. پس این چند خط را در حکم ختم پرونده فیلمهای ایرانی بخش بینالمللی فرض بگیرید: هر شب تنهایی: دومین بخش از نمیدانم چندگانه «زیارت» صدرعاملی قرار بوده ملودرام مدرن و جمعوجوری باشد که همه بار روایتش روی دوش قهرمان زن ماجراست. در شرایطی که فیلمنامه آنقدر قرص و محکم نیست، بار کموکاستیهای فیلم را لیلا حاتمی با بازی خوبش و فرج حیدری با تصویرهای تماشایی شبانهاش به دوش کشید و فیلم را به معنای واقعی کلمه از یک مرگ حتمی و محتوم نجات دادند؛ فیلمی کمتر از حد توقعمان از فیلمسازی که داستانگویی را بلد است ولی گاهی هوس میکند «آن کار دیگر» را امتحان کند. صرف همین ریسکپذیری در شرایط محافظهکارانه امروز غنیمت است. وقتی همه خوابیم: شدت واکنش منفی منتقدان در برابر فیلم، نسبت مستقیم و بیواسطهای با شدت واکنش فیلم نسبت به موضوع و شخصیتهایش دارد. از خود بیضایی یاد گرفتیم که صریح و بیپرده باشیم و حرفمان را در گلو نگه نداریم. حرمت قفسههای پر از نوشتههای گرانقدر بیضایی در کتابخانههایمان بهجای خود و شلوغی (آشفتگی؟) و غلظت (کینه؟) بیمورد مضمون و اجرای فیلم هم به جای خود. اجازه بدهید به حرمت خاطره عزیز «طومار شیخ شرزین» و «دیباچه نوین شاهنامه» و «سیاوشخوانی» و «پرده نئی» و «اشغال» و «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» و «آینههای روبهرو» و ... (بس نیست؟) رودربایستی را کنار بگذاریم ولی حرمت و احترام را نه؛ فیلمی که انرژی و تلاش و توان کمیاب خالقش در چیدمان دنیای متصنع و منحصربهفردش نسبت معقول و قابل دفاعی با محصول نهایی روی پرده ندارد. سوپراستار (تهمینه میلانی): حاصل جمع تواناییهای دستکم گرفتهشده کارگردان در حفظ ریتم و پیشبرد داستان و شخصیتها در نیمه اول با ناتوانی محض در الصاق مفاهیم روانشناختی و معناگرایانه در نیمه دوم به ترکیب عجیبی منجر شده که تکلیفش را نه با خودش روشن میکند و نه با تماشاگرش؛ فیلمی که میتوانست یک محصول معقول و حتی دوستداشتنی باشد، اگر فرشته عصبیکننده ماجرا از راه نمیرسید تا شخصیت جاندار و جذاب فیلم را از جان و جذبه بیندازد (حتی اگر کارگردان، بازیگر نوجوانش را از فراخوان سایت «سینمای ما» انتخاب کرده باشد!) بیست (عبدالرضا کاهانی): ...؛ فیلمی که نمیدانم چرا فکر کردم نبینم هم چیزی را از دست نمیدهم، و ندیدم. زادبوم: جدیترین کوشش جدیترین کمدیساز سینمای ایران بههیچوجه درخور تلاش و همت و بلندپروازی سازندگانش نیست. «زادبوم» برای اینکه حرف دل سازندهاش را بزند، دور دنیا را در چند سال گشته و سرنوشت چند نسل را در صد و چند دقیقه فشرده کرده اما فیلم، کند و سنگین و با دستانداز جلو میرود. «زادبوم» میتوانست فقط حکایت کوچکی از سرنوشت یکی از نمایندگان این چهار نسل را تعریف کند و ریتم نفسگیری داشته باشد و به هدف مورد نظرش هم برسد. انگیزههای مادی و معنوی سازندگان «زادبوم» آنقدر بلندپروازانه و از بالاست که شبیه نماهای هوایی فرج حیدری از جزیره قشم شده است. یعنی فیلمبردار جان و دوربینش را دستش گرفته و سوار یک کایت زهوار در رفته روی جزیره پرواز کرده است؛ فیلمی که همه چیزش شبیه کایتسواری فیلمبردارش نظرگیر اما پردردسر و کشدار و بدون رعایت نکات ایمنی است. میزاک: باز هم لیالستانی - در اقدامی شبیه شعبدهبازی - توانسته سرمایه تصویرکردن نماهای بلند و بیقطع از فضای زیبا و هوشربای شمال با شخصیتهای کج و معوج همیشگی را فراهم کند و اینبار هم یک داستان یکخطی جذاب را به محصولی کاملاً نامفهوم تبدیل کرده که حتی به ضرب و زور خطابههای گاه و بیگاه شخصیتها هم نمیتواند بدون لهجه حرف بزند؛ فیلمی که نه میشود حیرت ناشی از چرایی تولیدش را پنهان کرد، نه خندههای ناشی از حاصل نهایی کار را و نه افسوس زحمتهای هدر رفته گروه فیلمبرداری استثناییاش را. عیار 14: بین چند کاری که در این پنج روز دیدیم، با اختلافی قابل توجه میشود اسمش را «فیلم» گذاشت. «عیار 14» محصول تواناییهای اثباتشده شهبازی در فیلمنامه و دیالوگنویسی ظریف و هوشمندانه، کنترل دقیق و درست تکتک اجزای صحنه و نماهای فیلم، هدایت درست بازیگرهایی که معلوم میشود هر وقت فرصتی به دست بیاورند بلدند خوب بازی کنند و جلوه پنهان اما دیدنی و جذاب عنصری به اسم «کارگردانی» است که این روزها چندین بار به عنوان معادلی برای تبحر استثنایی در «شعبدهبازی با دوربین» به کار رفت؛ فیلمی که اگر سومین ساخته کارگردانش بود، جایگاهش در بین منتقدان سینما خیلی متفاوت میشد. *** - قربان، میدونید که آدلا هنوز شام نخورده؟ - بله، اما آدلا امشب شام نمیخوره، عوضش فردا دو پرس میخوره!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 627]