واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - نیما حسنینسب یکی از ویژگیهای سینمای ایران و جشنواره فجر این است که مدام برای ما سؤال طرح میکند؛ سؤالهای سخت و معماهای پیچیدهای که جوابدادن به آنها کار سادهای نیست. نه شرایط معقول و مناسب و استانداردی داریم که در آن بشود پاسخ هر پرسشی را با کنار هم گذاشتن اطلاعات موجود و فکرکردن به موضوع و مشاوره با دیگران پیدا کرد، نه مرجع و منبعی در اختیار داریم که بتوانیم موقعی که این سؤالها و ابهامها به ذهنمان میرسند، بهشان رجوع کنیم و از آنها کمک بگیریم. کارگردانهای سینمای ایران هم همیشه برای متعجبکردن ما آمادهاند. هرچه سعی میکنیم خودمان را با شرایط موجود تطبیق بدهیم و فضا و دوره و زمانه را درک کنیم و سطح توقعمان را پایین بیاوریم تا از افت کیفی کار آنها در سالهای اخیر متعجب نشویم، باز هم با تماشای فیلمها میفهمیم که همه محاسبههایی که کرده بودیم غلط از کار درآمده است... و اما چند سؤال: - یقین داریم که دیگر نمیشود از علی ژکان انتظار داشت تا فیلمی در حدواندازههای فیلم اولش، «مادیان» بسازد؛ ولی عقبگرد آشکار و عجیبش در ساخت فیلم پلیسی در مقایسه با «سایهبهسایه» که همین چند سال پیش ساخت، جای سؤال ندارد؟ - اگر قبول کنیم که سیروس الوند «یک بار برای همیشه» یا حتی «چهره» و «برگ برنده» را در زمانهایی ساخته که همه چیزش با وضع موجود فرق دارد، باز هم باور نمیکنیم که حاصل سی و چند سال فیلمسازی چیزی شبیه فیلم مضحک «عروس برفی» باشد. - فرزاد مؤتمن چهطور میتواند در فاصله یک سال دو فیلم «جعبه موسیقی» و «صداها» را ساخته باشد که فرمایشیبودن اولی از هر پلانش پیداست و عشق و علاقه و شور فیلمساز و عواملش در فیلم دوم هم کاملاً قابل تشخیص است؟ - سازندگان فیلمی مثل «صندلی خالی» با همه بداعتهایی که دارد و کوشش موفقی در سینمای تجربی محسوب میشود، اندک امیدی به نمایش عمومی در شرایط اکران فعلی سینمای ایران دارند؟ اگر جواب منفی است، پس سرمایه فیلم طی چه فرآیندی قرار است برگردد و این جریان مستقل امکان تداوم و پیشرفت داشته باشد؟ - امید بنکدار و کیوان علیمحمدی که هنوز فیلم اولشان، «شبانه» را (با همه جنجالهایی که درباره مشکلات جورکردن سرمایه تمامکردنش وجود داشت) اکران نکردهاند، چطور شرایط ساخت فیلم تجربی دیگری مثل «شبانهروز» را فراهم کردهاند که بعید است در اکران عمومی سرنوشتی بهتر از فیلم قبلی پیدا کند؟ این در حالی است که در مصاحبه اخیرشان اعلام کردهاند که توانایی ساخت فیلم کلاسیک و سرراست و قصهگو را دارند؛ ولی «شبانهروز» در بهترین حالت مجموعهای از چند ویدئوآرت است که بدون منطق خاصی پشت سر هم تدوین شده است. - واقعاً کیفیت متمایز فیلمبرداری «شبانهروز» یا طراحی هنری دیدنیاش را میتوانم امتیازی برای فیلم محسوب کنم، آنهم در حالیکه از اساس با قضیه مشکل دارم و حرفم این است که تلفیق بیمنطق موقعیتهای مختلف با اجرایی متظاهرانه و گیجکننده و اینهمه شخصیت و روابط غیرقابل درک ارتباطی به مقوله سردرگمی انسان امروزی ندارند و اسمش هرچه باشد، سینمای مدرن و فیلم تجربی و کار متفاوت نیست؟ - جمعکردن این همه بازیگر و ستاره معروف ( و مرعوب) برای حضور در این نقشها در قحطی کارهای خوب و عطش و خلأ ناشی از هجوم پیشنهادهای چندشآور و چارچنگولیوار کار مهم و افتخارآمیزی است؟ و اگر هست، اعتبار احتمالیاش شامل حال تهیهکننده میشود که دستمزد این بازیگران را میپردازد یا کارگردانهایی که از این ستارهها اغلبِ اوقات در حکم اکسسوار استفاده کردهاند؟ تازه اگر بخواهیم برای «شبانهروز» امتیازی قایل شویم، باید دراینباره بنویسیم که کارگردانهای فیلم در مورد دو سهتا از بازیگرها توانستهاند در این مسیر استفاده و بهره بهینهای ببرند. امیر قادری هم که با من در این زمینه موافق بود، سؤال میکرد که چطور میشود این نکتهها را در نوشتههای جشنوارهای توضیحداد؟ حالا که دارم این جملههای پیچیده و گنگ را که شبیه صحنههایی از «شبانهروز» شده مینویسم، میفهمم که حق با امیر بوده است. *** سؤالهایم تازه شروع شده ولی تعداد کلمههای این ستون به پایان رسید. باقی سؤالها را نپرسیده باقی میگذارم و اگر تا آخر جشنواره جواب حتی یکی از سؤالهای معدود بالا را پیدا کردم، حتماً شما را هم بیخبر نمیگذارم. اگر هم کسی پیدا شد که جواب این پرسشها را میدانست، شفاهی یا مکتوب ما را هم از این بیخبری بیرون بیاورد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 374]