واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیا - سمیه مروتی سفر باراک اوباما به چین، را باید ترسیم نقشهای نو برای حرکتی دوباره دانست. بحران اقتصادی فرصت مغتنمی را نصیب دو کشور ساخت تا به اهمیت نقش یکدیگر پی ببرند. از این رو بود که اوباما در سخنرانی خویش نهایت مراعات را به خرج داد و هیچ اشارهای به دعواهای دیرین آمریکا و چین درمورد وضعیت حقوق بشر در چین نکرد. پیش از این سفر، مردم سینکیانگ و تبت با توجه به پیشزمینهای که از اوباما در ذهن داشتند، امیدوار بودند، که حداقل اوباما اشارهای به ظلمهایی که دولت اقتدارگرای چین بر آنها روا میدارد، بکند. ولی با پایان ملاقات، آنها نیز فهمیدند آمریکا به چین همراه با آمریکا بیشتر نیاز دارد تا چین ناراضی از آمریکا و اصلاً دلش نمیخواهد که بهانهای برای گسست مناسبات ایجاد کند. اوباما به خوبی میدانست در سفر خود به چین با رقیبی روبهروست که خود را برنده بحران اقتصادی میداند. در حالیکه آمریکا، بر عکس چین، ضعیف شده و بیش از پیش نیازمند حسننیت رقیب آسیایی خود گشته است. اقتصاد چین در نهمین ماه سال جاری، به رشد درخور توجه 9% دستیافته است، درحالی که اقتصاد کشورهای غربی به زحمت بهسوی بازیابی سلامت گام برمیدارند. اوباما سیاست خارجی خود را به عنوان «عصر نوین همیاری» توصیف کرده است. نیاز فوری که او برای موفقیت خود به این گروه رهبران آسیایی دارد بیش از نیازی است که آنها به او دارند زیرا انتقادها در درون آمریکا، تیم او را دچار بحرانهای بسیاری ساخته است. بحران اقتصادی و دامنه تأثیرات آن هنوز دست از سر او و آمریکا برنداشته است. اینکه، دوسوم از ذخائر ارزی چین به دلار است و هر تغییر ناگهانی در این نسبت میتواند ثبات دلار آمریکا را به خطر اندازد و اینکه آمریکا برای بالا نگه داشتن سطح زندگی مردمش نیاز به صادرات ارزان چین دارد، واقعیاتی است، غیرقابلانکار. آنچه بیش از هر چیز سبب خوشحالی در واشنگتن شد برنامهای بود که چین پس از پیدایش بحران، برای پیشگیری از سقوط اقتصادی به اجرا گذاشت. اگر این روش متهورانه چینیها نبود احتمالا اقتصاد جهانی فروپاشیده بود. برنامه اقتصادی چین برابر بود با 13% از تولید ناخالص ملی، یعنی 2برابر آنچه که آمریکا به میدان آورد و تقریباً 5 برابر مقداری که آلمان عرضه کرد. موفقیت چینیها برای کارشناسان اقتصادی، پیرامون اوباما نیز اعجابآفرین بود. باید پذیرفت، سیاست آمریکا در درجه اول مبتنی بر علایق آمریکاست. علاقه به چین دردرجه اول یک علاقه اقتصادی است. حضور چین برای اقتصاد آمریکا اهمیت مرکزی دارد. بیش از یک چهارم ازکل قرضه ملی آمریکا دردست چینیهاست که ذخیره ارزی آنها به 2 بیلیون دلار افزایش یافته است. درعین حال چین مهمترین کشور صادرکننده کالا به آمریکاست. امروز آنچه «شیوه زندگی آمریکایی» نامیده میشود، ساخت چین است. این قدرت نوین اقتصادی حتی برای صنایع اتومبیلسازی در حال احتضار آمریکا نیز مورد استفاده قرار میگیرد، چندی پیش جنرال موتورز، کارخانه و امتیاز تولید مارک هامر را به یک مؤسسه چینی فروخت که قبلاً در غرب کسی نام آنرا هم نشنیده بود. این مؤسسه «سیچوآن تنگزهنک هِوی اینداستریال ماشینری» نام دارد. از لحاظ ایدئولوژی نیز، آمریکاییها خیلی وقت است که در موضع دفاعی قرار گرفتهاند. آنها دهها سال به تبلیغ مدل اقتصادی خود- اقتصاد افسار گسیخته بازار آزاد- پرداختند و حالا سرمایهداری آمریکا در برابر دشوارترین آزمون خویش قرار گرفته است. چین پیوسته بر نفوذ سیاسی خود نیز میافزاید. آنها پس از شکستهای خود در دهه 70و60 دریافتند عرصه بینالملل، عرصه کشورهایی است که از شکستهای خود و دیگران درس میآموزند. آنها به راحتی توقعات خود را برای تسخیر جهان کنار گذاشتند و به خانه بازگشتند. پس از سالها بازسازی درون، اینبار قدرتمندتر از هر زمان وارد عرصه شدهاند. آفریقا برای شروع کار انتخاب فوقالعادهای از سوی دستگاه دیپلماسی چین بود زیرا تمایل برای حضورشان از سوی کشورهای آفریقایی نیز مشهود بود. چین بزرگترین خریدار مواد خام آفریقاست، کشورهای عربی تولیدکننده نفت هم با سرعت درپی زنده کردن راههای کهن بازرگانی با قدرت جهانی در شرق دور هستند حتی کشورهای آمریکای لاتین در حال تغییر جبهه هستند. امروز برای برزیل نیز که بزرگترین قدرت اقتصادی آمریکای لاتین است چین مهمترین طرف مبادلات اقتصادی است. در بسیاری از پایتختهای جهان قول و قرار با چینیها مهمتر از گفتوگوهای راهبردی (استراتژیک) با واشنگتن است. این همان درسی بود که چینیها فراگرفتند، «همیشه حرف اول را پول میزند». آمریکا هنوز هم ثروتمندترین و از لحاظ نظامی قدرتمندترین کشور جهان است، البته با کمک چین. هرچه چین تولید میکند در آمریکا مصرف میشود. این قانون اساسی جهانی شدن است، دستکم تا حالا. این نظام دهها سال به این صورت و بدون مشکل جریان داشته است. ولی از اواسط سال 2008 این دادوستدها در بزرگترین بازار چین دچار اختلال شد. بحران اقتصادی مصرفکنندگان آمریکایی را مجبور به بازخوانی سبد خریدشان کرد. این واقعیت که قدرت خرید آمریکاییها پایین آمده، نه تنها خبر بدی برای تولیدکنندگان آمریکایی بود، بلکه شوک حاصل از آن مرزها را درنوردید و «دوگوآن» در چین را نیز به لرزه درآورد. ناگهان چینیها دیدند کارخانهها یکی، پس از دیگری بسته میشوند و سیل کارگران اخراج شده، میرود تا به یک بحران اجتماعی تبدیل شود. چینیها با توجه به توصیه کارشناسان اقتصادی خود، ناچار برای یافتن بازارهای تازه، رو به سوی آفریقا و کشورهای خاورنزدیک گرداندند. سیل بیکاران، رشد اقتصادی را که حزب از بخش اقتصادی انتظار داشت، با مشکل مواجه میکرد. به اعتقاد کمونیستها برای تضمین ثبات رژیم، رشد اقتصاد باید حداقل 8 درصد باشد. دلیلش هم برنامه عظیم رونق اقتصادی است. چین با سیاست تشویق صادرات خود، نه تنها فقدان توازن را بیشتر میکند، بلکه خطر پیدایش چالشهای جدی با آمریکا را نیز میپذیرد. البته در حال حاضر که واشنگتن سخت به حسن روابط با چین علاقهمند است، رسماً چین را به عنوان تحریفکننده ارزش ارزهابر سکوی اتهام نمینشاند. اما برخورد میان این دو قدرت که سرنوشتشان به هم گره خورده به سهولت ممکن است. در ماه سپتامبر جهان شاهد نمونهای از آن بود. حتی اوبامای ملاحظهکار برای حمایت از تولیدکنندگان آمریکایی، مقرر کرد که بر واردات لاستیک اتومبیل از چین 35 درصد گمرکی مجازاتی بسته شود. چینیها هم بلافاصله تهدید کردند که همین کار را با گوشت مرغ و قطعات یدکی اتومبیل وارداتی از آمریکا خواهند کرد. در همین اواخر چینیها هم برای واردات الیاف مصنوعی از آمریکا و اروپا گمرک مجازاتی تعیین کردند و آمریکا هم بر تولیدات فولاد چین گمرک مجازاتی بست. اوباما و مهماندارش هوجین تائو، سعی کردند تا این خردهکاریها بر دیدارشان سایه نیفکند. در عین حال به هیچ وجه مسلم نیست که راه ترقی بیوقفه چین، آنطور که اکنون به نظر میرسد، همچنان ادامه یابد. این واقعیتی است که آمریکا و چین به خوبی از آن آگاهند. به نظرمیرسد روند پیشرفتهای جاری در چین، چونان حبابی است که احتمال دارد، به زودی بترکد. چالشهای قومی با اویگورها و تبتیها ممکن است تشدیدشود و شورشهای اجتماعی آن کشور را به لرزه درآورند. پیروزی چینیها در فائق آمدن بر بحران اقتصادی جهانی، باعث شد آنها با غرور بیشتری در مذاکرات با سایر همتایان خویش حاضر شوند و سهم بیشتری را طلب کنند اما آگاهی رقبا از بحرانهای داخلی چین، نیز میتواند کارت برنده آنها باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 596]