محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844934746
چهل نكته اخلاقي از رهبر فرزانه انقلاب (قسمت دوم و پاياني)
واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: چهل نكته اخلاقي از رهبر فرزانه انقلاب (قسمت دوم و پاياني)
رهبر فرزانه انقلاب در مراسم ها و سخنراني هاي مختلف همواره بر اصول اخلاقي و معنوي و رعايت آنها با دقت و ريز بيني خاصي توجه داشته اند. در اين مطلب كه مربوط به سخنراني هاي سال 1385 معظم له مي باشد سعي شده است بخش هاي اخلاقي و معنوي اين بيانات ارائه شود.
نرگس هوشمند- كارشناس فلسفه
نعمت دعا
دعا، يك نعمت است و فرصت دعا كردن، يك نعمت است. در وصيت اميرالمؤمنين (عليهالصّلاة و السّلام) به امام حسن مجتبى(عليهالسّلام) اين معنا وارد شده است: «اعلم انّ الّذى بيده خزائن ملكوت الدّنيا والاخرة قد اذن لدعائك و تكفّل لاجابتك»؛(2) خداى متعال كه همهقدرت آسمان و زمين در قبضهى توانايى اوست، به تو اجازه داده كه با او دعا كنى و حرف بزنى و از او بخواهى. «وامرك أن تسأله ليعطيك»؛(3) از او مطالبه كنى تا او هم به تو عطا كند. اين رابطهى درخواست كردن و گرفتن از خدا، مايهى تعالى روح انسان است و همان تقويت كنندهى روح عبوديت است. «و هو رحيم كريم لم يجعل بينك و بينه من يحجبك عنه»؛(4) خداى متعال بين خودش و تو، واسطهاى، فاصلهاى و حجابى قرار نداده است. هر وقت با خدا شروع كنيد به سخن گفتن و عرض نياز كردن، خداى متعال صدا و درخواست شما را ميشنود. با خدا هميشه ميشود همزبان شد، ميشود گفتگو كرد، ميشود مأنوس شد و ميشود از او درخواست كرد. اين براى بشر، فرصت و نعمت خيلى بزرگى است.(1)
خاصيت دعا
مهمترين خاصيت دعا همين ارتباط با خدا و احساس عبوديت در مقابل خداوند، بزرگترين اثر و خاصيت دعاست؛ از خدا خواستن، كه آن وقت خداى متعال هم اجابت خواهد كرد. البته اجابت الهى از طرف پروردگار، هيچ قيد و شرطى ندد؛ اين ما هستيم كه با اعمال خودمان مانع اجابت ميشويم؛ ما هستيم كه موجب ميشويم دعاى ما مورد اعتنا قرار نگيرد، كه خود همين، يكى از معارفى است كه ميتوان از دعا استفاده كرد و يكى از خصوصيات دعا، همين است.(2)
رابطه دعا با عبوديت
دعا، مظهر بندگىِ در مقابل خداوند و براى تقويت روح عبوديت در انسان است، و اين روح عبوديت و احساس بندگى در مقابل خداوند، همان چيزى است كه انبياى الهى از اول تا آخر، تربيت و تلاششان متوجهِ اين نقطه بوده است كه روح عبوديت را در انسان زنده كنند. سرچشمهى همهفضائل انسانى و كارهاى خيرى كه انسان ممكن است انجام بدهد - چه در حوزهى شخصى، چه در حوزهى اجتماعى و عمومى - همين احساس عبوديت در مقابل خداست. نقطهى مقابل اين احساس عبوديت، خودبينى و خودخواهى و خودپرستى است؛ منيّت است. اين منيّت است كه در انسان، منشأ همه ي آفات اخلاقى و عوارض و نتايج عملى آنهاست.
منشأ همهى اين جنگها و كشتارهاى عالم، و ظلمهايى كه به وقوع ميپيوندد و منشأ همهى فجايعى كه در طول تاريخ اتفاق افتاده - و شما خواندهايد، شنيدهايد يا امروز مشاهده ميكنيد - احساس منيّت و خودخواهى و خودبينى در مجموعه اى از انسانهاست كه سرچشمهى اين فساد و نابسامانى، در زندگى آنهاست. عبوديت نقطهى مقابل اين خودخواهى و منيّت و خودپرستى است. اگر اين خودبينى و خودخواهى در مقابل خداوند متعال باشد - يعنى انسان خود را در مقابل پروردگار قرار بدهد - نتيجهى آن در انسان، طغاست: طاغوت. طاغوت هم فقط پادشاهان نيستند؛ هركدامِ از ما انسانها ممكن است در درون خودمان - خداى نكرده - يك طاغوت و يك بت تربيت كنيم و پرورش بدهيم. در مقابل خدا سركشى كردن و خودبينى داشتن، نتيجهاش عبارت از رشد طغيان در انسان است. اگر اين خودبينى در مقابل اسانهاى ديگر باشد، نتيجهاش ميشود ناديده گرفتن حقوق ديگران؛ تجاوز و دستدرازى به حقوق اين و آن.و...
اگر اين خودبينى در مقابل طبيعت واقع بشود، نتيجهاش ميشود تضييع محيط طبيعى؛ يعنى آنچه كه امروز به حق دربارهى مسئلهى محيط زيست در دنيا اهتمام هست. ناديده گرحيط طبيعى زيست انسان هم، نتيجهى طغيان، خودبينى و خودخواهى در مقابل طبيعت است.دعا ضد همهى اينهاست. دعا كه ميكنيم، در واقع اين حالت خشوع را در خود به وجود مىآوريم و خودبينى و خودخواهى را در خود سركوب ميكنيم، و در نتيجه، جهان هستى و محيط زندگى انسانها از طغيان و تجاوز به حقوق و طبيعت محفوظ ميماند. لذا فرمود: «الدّعا مخ العبادة»؛(1مغز هر عبادتى، دعاست. عبادات براى همين است كه بتواند انسان را در مقابل خداى متعال خاشع و دلش را نيز مطيع و تسليم كند. اين اطاعت و خشوع در مقابل خداوند هم از نوع تواضع و خشوع و خضوع انسانها در مقابل يكديگر نيست؛ بلكه به معناى خشوع و خضوع در مقابل خير مطلق، جمال مطلق، حُسن مطلق و فضل مطلق اوست. (3)
معارف الهي در پرتو دعا
يكى از بركات ادعيهى مأثورهاى كه از ائمه(عليهمالسّلام) رسيده اين است كه اين دعاها پُر از معارف الهى است. صحيفهى سجاديه، دعاى كميل، دعاى مناجات شعبانيه، دعاى ابىحمزه ثمالى - و بقيهى دعاهايى كه وارد شده است - پُر از معارف الهى است كه اگر كسى اينهاواند و بفهمد، علاوهى بر آن ارتباط قلبى و اتصالى كه به ذات اقدس الهى و حضرت ربوبى پيدا ميكند، يك مبلغ عظيمى از معارف را هم از اين دعاها فرا ميگيرد. و...
من به جوانها قوياً توصيه ميكنم كه به ترجمهى اين دعاها توجه كنند. اين دعاهاى عرفه و ابىحمزه، پُر از معارف است. اينكه در دعاى كميل ميخوانيم: «اللّهم اغفرلى الذّنوب الّتى تحبس الدّعا؛ اللّهم اغفرلى الذّنوب الّتى تنزل البلا» يا «تنزل النقم»، همهى اينها معارف الهى است؛ يعنى معنايش اين است كه ما افراد بشر، گاهى خطاها و گناهانى ميكنيم كه اين گناهان مانع از اين ميشود كه دعاى ما مورد اجابت قرار بگيرد و قبول بشود؛ گناهانى از ما سرميزند كه اين گناهان بلا را براى ما به ارمغان مىآورد. گاهى بلاهاى عمومى و ملى، براثر گناهانى به وجود مىآيد و البته اعلام نميشود كه اين بلا براى اين گناه به وجود آمد؛ اما وقتى افرادِ صاحب تدبر، فكر و تدبر كنند، ميفهمند كه اين بلا از ناحيهى چه عملى متوجه اين ملت شد. بعضى اوقات اثرِ اعمال سريع است و بعضى با فاصله است؛ اينها را دعا به ما مي گويد. يا وقتى در دعاى ابوحمزه عرض ميكنيم: «معرفتى يا مولاى دليلى عليك و حبّى لك شفيعى اليك»؛ اين كه من تو را ميشناسم، خود اين، راهنماى من به سوى توست؛ اين كه من تو را دوست ميدارم و محبت تو در دل من هست، خودش شفاعت كنندهى من پيش توست. «و انا واثق من دليل بدالتك و ساكن من شفيعى الاّ شفاعتك»؛ من وقتى اين راهنما را مشاهده ميكنم، اين معرفت خودم به تو را - كه راهنما و دليل من است - نگاه ميكنم؛ وقتى اين محبتى را كه به تو دارم، مورد ملاحظه قرار ميدهم، ميبينم اين تو هستى كه اين محبت و دلالت را به وجود آوردى؛ تويى كه دارى كمك ميكنى. ببينيد اين، چشم انسان را باز ميكند؛ اين، يك معرفتى را ايجاد ميكند؛ اين از معارف الهى است؛ كمك الهى، توفيق الهى و عنايت الهى است؛ اينها را در دعاها ميتوان پيدا كرد. بنابراين قدر دعا را بدانيد. (3)
اهميت به نماز
تجربههاى روزگار نشان داد كه بىاعتنايى به نماز، چه بر سر يك انسانى و چه بر سر جهاد انسانها مىآورد؛ هم جهاد را تعطيل مىكند، هم جهت مبارزه را از جهاد بودن خارج مىكند و به مبارزهى براى قدرت و براى هواى نفس تبديل مىكند.
آن چيزى كه مبارزهى يك انسان و چالش يك امت را رنگ جهاد و معناى جهاد مىبخشد، همان توجه به خداست، كه قوامش به نماز است. لذا اولين واجبى كه بر پيغمبر واجب مىشود، نماز است؛ اول تبليغى كه براى پيغمبر خداى متعال معين مىكند، «و أمر اهلك بالصّلوة» است؛ توصيفى كه خداى متعال در درجهى اولى جامعهى موحد بيان مىكند، «الّذين ان مكّنّاهم فى الارض اقاموا الصّلوة» است. اين، اهميت نماز است.(4)
حضور قلب در نماز
توجهِ در نمازهمان چيزى كه «حضور قلب» به آن گفته مىشودحضور قلب و توجه، كارى است كه به تمرين احتياج دارد. كسانى كه اين كارها را كردهاند و بلدند، به ما ياد مىدهند كه انسان بايد در حال نماز، خود را در حضور يك مخاطب عالىشأن و عالىمقام كه خالق هستى است و مالك همهى وجود انسان است، احساس كند. هر مقدار از نماز كه توانست اين حالت را داشته باشد، به تعبير روايات اين نماز، نمازِ مقبول است و آن خاصيت واثر را خواهد بخشيد.
غفلت انسان موجبات فراوانى دارد و خيلى چيزها انسان را غافل مىكند. براى اينكه با اين غفلت مبارزه بشود، نماز لازم است.(5)
فرصت بزرگ
بايد دلهاى خودتان را با خداى متعال متصل كنيد. ماه رمضان فرصت بزرگى است؛ عيد فطر فرصت بزرگى است؛ همهى روزهاى سال و همهى ساعات عمر براى ارتباط با خداوند متعال، فرصت بزرگى است. تلاوت قرآن، توجه به معارف و معانى قرآن، احساس وظيفهى شكر در مقابل پروردگار، خضوع در مقابل خداى متعال، خشوع قلب، خشوع در مقابل ملت و تواضع، معيارها و ملاكهاى كارهاى من و شماست. بايد اينها را رعايت كنيم. اين، يعنى تو ميدان بودن ما، يعنى كار كردن براى خدا، هواى نفس را در آن دخالت ندادن و خسته نشدن. كه البته اگر براى خدا باشد، انسان احساس خستگى هم نمىكند. «و انّها لكبيرة الّا على لخاشعين». خشوع كه باشد، خستگى و ملامت ديگر از بين خواهد رفت. توجه به خدا كه باشد، خستگيها از بين خواهد رفت. (6)
تجليل ماه رمضان
در يك روايتى هست كه نبى مكرّم اسلام (صلّىاللَّهعليهوآلهوسلّم) در آستانهى ماه رمضان خطاب به مردم فرمودند: «سبحاناللَّه! ماذا تستقبلون و ماذا يستقبلكم»؛ شما به استقبال چه داريد ميرويد! و چه به استقبال شما دارد ميآيد! اين همان تجليل ماه رمضان با اين زبان است. چشم حقيقت بين و باطن نگر نبى مكرّم بركات ماه رمضان را مىبيند. روزه يك فرصت است، با همين آثار و بركاتى كه دربارهى روزه شنيدهايد و ميدانيد.(7)
رمضان؛ بهار مومن
ماه رمضان، فرصت مناسبى است؛ چون «لعلّكم تتّقون»؛ اصلاً خداى متعال روزه را با اين هدف مقرر فرموده است؛ لااقل يكى از اهداف واجب شدن روزه در اين ماه - كه شاخصهى مهم اين ماه است - همين تحصيل تقواست. در اين دعاى روزانه، بعد از نمازها مىخوانيم: «و هذا شهر عظته و كرّمته و شرّفته و فضّلته على الشّهور»؛ خداى متعال اين ماه را بر ماههاى ديگر، فضيلت داده است. يكى از چيزهايى كه اين ماه را فضيلت داده، همين «روزه» است؛ يكى از چيزها «نزول قرآن» است؛ يكى از چيزها «شب قدر» است ؛ كه اينها در همين دعا به عنوان شاخصههاى اين ماه ذكر شده است.
اين، ظرف مساعدى براى رشد و نموّ ماست؛ مثل بهار ميماند؛ همچنانى كه هر كدام از فصول سال، براى تحركات عالم طبيعت، يك اقتضاى طبيعى دارند، همينطور فصولى از سال، مقطعهايى از روزها و شبها و هفتهها و ماهها، يك اقتضائاتى براى رشد و نموّ و تحرك معنوى و باطنى انسانها و تعالى آنها دارند. شب جمعه يك خصوصيتى دارد؛ روز جمعه يك خصوصيتى دارد. از اين ساعات، تعجب هم نبايد كرد؛ همچنانى كه در طبيعت مادى يك خصوصيتى دارند، در اين طبيعت معنوى، در روح انسان، در تعالى انسان، در قبول اعمال و در تأثير اعمال عبادى هم يك خصوصياتى دارند؛ همانطور كه عرض كرديم مثل روز جمعه، شب نيمهى شعبان و اوقاتى كه بخصوص از طرف شرع مقدس معين شده است؛ «اياما معدودات» كه دربارهى ماه رمضان است يا ايام ذىحجه و از اين قبيل. انتخاب اين روزها تصادفى نيست، كه حالا ماه رمضان از لحاظ تأثير با ماه رجب يا ماه ذىقعده يكسان باشد؛ نه، يك خصوصيتى دارد؛ مثل همان خصوصيت فصول كه عرض كرديم. از اين استفاده كنيد.(8)
روزه خوب
خوب روزه گرفتن به اين است كه در حالى كه دهان شما از لحاظ خوردنى و آشاميدنى روزه است، دلتان را هم در زمينهى هوسها، چشم خودتان را هم در زمينهى آنچه كه با چشم از هوسها دنبال ميشود و بقيهى اعضا و جوارح را روزه نگه داريد. احساس كنيد كه در اين ماه - يعنى ماه رمضان - با اين حال روزه داريد به خداى متعال نزديكتر ميشويد و دلتان نورانيتر ميشود.(9)
روزه جسم و جان
يك روايتى از اميرالمؤمنين(عليهالصّلوةوالسّلام) هست كه روزه را به روزهى جسم و روزهى جان تقسيم ميكند. دربارهى روزهى جسم ميفرمايد: «صوم الجسد الامساك عن الاغذيه بأرادة و اختيار»؛ روزهى جسم اين است كه انسان خوراكيها را با اراده و اختيار خود مصرف نمي كند (خوفا من العقاب و رغبة فى الثواب و الاجر)؛ با اين انگيزه، انسان از غذا اجتناب ميكند. اين روزهى جسم است.
اما روزهى جان: «و صوم النفس امساك الحواس الخمس عن سائر المآثم»؛ اين، روزهى جان است كه حواس پنجگانه را از همهى گناهان ممنوع كنيد و امساك بدهيد. «وّ القلب من جميع اسباب الشرّ»؛ دل را از اسباب و موجبات شرّ خالى كنيد؛ اين، روزهى جان است. حالا اسباب شرّ چيست؟ امساك از گناهان حواس خمس، براى كسى كه ارادهى امساك داشته باشد، آسان است؛ اينكه دست، چشم، گوش و زبان انسان مرتكب گناه نشود؛ ليكن آن امساكِ خلوقلب از اسباب الشرّ، خيلى سخت است؛ اين سختتر است و تمرين و مجاهدت ميخواهد.(10)
شكر و اركان آن
آيهاى كه تلاوت كردم، از سورهى ابراهيم - «و اذ تأذّن ربّكم لأن شكرتم لازيدنّكم» - خيلى آيهى مهمى است؛ هم تشويق است، هم تهديد است. اگر شكر كرديد، ازدياد نعمت دنبالش هست و بركات الهى پىدرپى خواهد رسيد؛ اگر كفران كرديد، عذاب خدا دنبالش است؛ بروبرگرد ندارد؛ هيچ نقطهى استثنايى هم در تاريخ ندارد. اگر يك موردى را شما تصور كنيد كه پس چطور در فلانجا خدا عذاب شديد خودش را نشان نداد، اين كوتاهى تحليل است و اگر پاى تحليل به ميان بيايد، معلوم خواهد شد كه هيچ استثناء ندارد. «شكر» چيست؟ شكر، چند پايهى اصلى دارد:اول، شناختن نعمت و توجه پيدا كردن به آن است. آفتِ اول ما اين است كه به نعمت توجه نمىكنيم؛ نعمت سلامت را جز بعد از مريض شدن و ناقصالعضو شدن نمىفهميم؛ نعمت جوانى را جز بعد از پير شدن، درست تشخيص نمىدهيم؛ اشكال كار اين است. نعمت امنيت را جز بعد از دچار به ناامنى نمىفهميم. مردم كوفه، وقتى نعمت اميرالمؤمنين را فهميدند، كه حجاج بالاى سرشان آمد؛ مردم مدينه نعمت وجود اميرالمؤمنين و امام حسن را آن روز فهميدند، كه مسلمبنعقبه بالاى سرشان آمد، قتلعامشان كرد، زنهاشان را بىناموس كرد، بعد هم گفت همهتان بايد اقرار كنيد كه بردهى يزيد هستيد. مردم يكى يكى آمدند و جلويش اقرار كردند و هر كس اقرار نكرد، گردنش را زد. آن مردم، آن وقت فهميدند كه حكومت اميرالمؤمنين و حكومت امن و امان و حكومت احترام و تكريمِ به مردم در دورانِ قبل، چقدر ارزش داشته است. دوم، نعمت را از اودانستن. سوم، از خدا سپاسگزار بودن. نه اينكه بگوييم نعمت را خدا داده و وظيفهاش بوده كه بدهد؛ نه، بلكه بدهكار بودن در مقابل خداى متعال. و چهارم، اين نعمت را به كار گرفتن؛ مثل يك پلّكان. وقتى نعمتى را به شما مىدهند، اين پلهاى از يك نردبان است كه پايتان روى آن گذاشتهايد، تا بالا برويد؛ حالا نوبت پلهى بعدى است. اگر دسترسى به پلهى بعدى پيدا كردهايد، پس اين هم يك نعمت است؛ از آن استفاده كنيد و پايتان را روى آن بگذاريد و برويد بالا. آن كسى كه دسترسى به پلّكانِ نردبان پيدا مىكند، اما پايش را روى آن نمي گذارد، شكر نكرده است. شما ببينيد خود اين شكر با اين اركان، چه نعمت بزرگ خدايى است. امام حسين (عليهالسلام) در دعاى عرفه عرض مىكند كه من اگر هر كدام از نعمتهاى تو را شكر كنم، خود آن شكر، يك نعمت است؛ پس من اگر تا آخر دهر زنده بمانم، با همهى وجودم گواهى مي دهم كه شكر يك نعمت تو را نمىتوانم بهجا بياورم؛ چون همين كه آن نعمت را شكر كنم، خود اينكه توفيق شكر پيدا كردهام، يك نعمت ديگر است و بايد آن را شكر كنم و همينطور تسلسل پيدا مىكند تا ابد.(12)
نتايج شكر
خودِ شكر، يك نعمت است. اولاً، وقتى شكر كرديد، اين شكر موجب ذكر مىشود؛ متوجه خدا مىشويد؛ خود شكر انسان را ذاكر مىكند. ثانياً، شكر به ما صبر مىدهد. شكر نعمت يكى از خواصش، دادن صبر و پايدارى است. در دعا مىخوانيم: «اللهم انى اسئلك صبرالشاكرين لك». وقا شكر مىكنيد، نعمت را مىشناسيد و موقعيت را درك مىكنيد؛ امكانى را كه خدا در اختيار شما گذاشته است، به ياد مىآوريد و اميدوار مىشويد. اين اميد، پايدارى شما را زياد مىكند. لذا لازمهى شكر، صبر است. يكى از دستاوردهاى شكر، قدرت پايدارى و ايستادگى در ميدانهاي دشوار است. يكى از خواص شكر، مغرور نشدن است. بعد هم خداى متعال وعده كرده است افزايش نعمت را؛ «لازيدنّكم». وعدهى الهى صدق است و ساز و كار روشنى هم دارد.(13)
از چه شكر كنيم؟
ما در درجهى اول، از چه شكر كنيم؟ نمىشود شمرد؛ «و ان تعدّوا نعت اللَّه لاتحصوها». بنده وقتى دستم فلج شد، متوجه خصوصياتى شدم؛ ديدم اين انگشت من كه براحتى حركت مىكند و مثلاً يك زنجير را دور خودش تكان مىدهد و اين، خيلى كار سادهاى به نظر مىآيد، از حرفهاي دكترها فهميدم كه خودِ اين حركت، معلول چندين تحرك و توانايى مهم در وجود انسان است؛ اما ما غافل بوديم. به هر حال، وقتى نعمت از انسان گرفته مىشود، انسان متوجه مىشود كه همين كار آسان و كوچك، ثمرهى چندين نعمت بزرگ بوده كه ما اينطور راحت از آن عبور كرده ايم .(14)
كفران نعمت
در مقابل شكر چيست؟ كفران نعمت. كفران نعمت، نقطهى مقابل اين چيزهاست. به نعمت توجه نكردن و غفلت كردن از اصل نعمت، چيزى است كه خيلى از ماها دچارش هستيم؛ يا نعمت را انكار كردن؛ يا آن را از خدا ندانستن؛ يا به نعمت خداداده مغرور شدن، كه غرور ملازم با سقوط است و وقتى انسان غرور پيدا كرد، ساقط مىشود؛ اينها كفران نعمت است. «و ضرب اللَّه مثلاً قرية كانت امنة مطمئنة يأتيها رزقها رغدا من كل مكان فكفرت بأنعم اللَّه فاذاقها اللَّه لباس الجوع و الخوف»؛ جامعهاى راحت و برخوردار از نعم معنوى و مادى الهى كفران نعمت مىكند و خدا ناامنى و تنگدستى را بر او تحميل مىكند. نتيجهى كفران نعمت، اين است.(15)
گناهان مختص مسئولان
علاوهى بر گناهان شخصى آحاد مردم، يك سياههاى از گناهان است كه مخصوص مسئولان است و يكى از آنها همين است: «كوتاهى كردن»؛ كارى را كه ميتوان انجام داد و ميبايد انجام داد، انجام ندادن. از جمله «دستدرازى به اموال عمومى»، جزو گناهان من و شماست يعنى من و شما هستيم كه ميتوانيم مرتكب اين گناه بشويم؛ اما آحاد مردم نميتوانند. تأثيرش هم نسبت به سرقتى كه فلان آدم معمولى ممكن است بكند، به مراتب بيشتر و مضاعف است.
«كُند كردن حركت عمومى كشور با ايجاد يأس»، يكى ديگر از گناهان ماست. مردم را مأيوس كنيم، نيرى محركه را مأيوس كنيم و افق را در چشم آن كسانى كه بايستى با شوق و اميد جلو بروند، تيره و تار نشان بدهيم؛ اين كُند كردن حركت مردم است؛ اين يك گناه بزرگى است. يكى از چيزهايى كه حركت كشور را كُند ميكند، تفرقه، اختلاف و دست به گريبان شدن است؛ اين ايجاد اختلاف يا دامن زدن به اختلاف، جزو گناهان مخصوص طبقهى ماها مجموعهى مسئولان و سياستمدارها - است.
يا فساد اقتصادى؛ چه دست داشتن در فساد اقتصادى، چه چشم بستن بر فساد اقتصادى، چيزهايى است كه حركت عمومى كشور را كُند ميكند. فساد اقتصادى، هم خودش يك كُندكننده است، ازجهت اينكه فساد است و مسئلهى ماليهى عمومى كشور را دچار مشكل ميكند، هم انعكاسش در ذهن مردم از جهت ديگرى موجب فساد است، كه نااميدى ايجاد ميكند؛ لذا چه شركت داشتن در يك فساد - العياذباللَّه و خداى نخواسته - چه ديدن و چشم بستن بر يك فساد؛ يا كشاندن مردم به فساد؛ نوع ادبيات، نوع حرف و كارى كه مردم را نسبت به مسائل مفسدانه جَرى و گستاخ كند - چه فساد مالى، چه فساد امور جنسى و امثال اينها - كُند كردن حركت كشور است، و اينها گناهان ماست.(16)
فاجعه گناه
بايد هم نسبت به گناه قلبى و هم گناههاى شخصى، خيلى مراقب باشيم. گناه اسباب شرّ، «حسد»، «حرص» - حرص به دنيا، حرص به جمع مال، افزونخواهى دنيوى - «بدخواهى نسبت به ديگران» - بددلى، بدخواهى، سوءظن - «نخوت و كبر» - خودبرتربينى، ديگران را كوچك دانتن، تحقير كردن، مردم را حقير شمردن - است. اين شرورى كه در عالم به وجود ميآيد، از همين چيزها به وجود ميآيد. در انسانهايى، نخوت آنها، كبر آنها، حرص آنها، حسد آنها، بخل آنها و شهوتخواهىشان، آنها را به حركاتى وادار ميكند كه تأثير عميق اين حركات در آغاز راه خيلى به نظر نميرسد، ليكن بهتدريج كه پيش ميرود، به فاجعههاى انسانى و تاريخى تبديل ميشود، كه ميماند. وقتى اين فجايع بزرگ تاريخى را نگاه ميكنيم و به طرف سرچشمهى اين مفاسد ميگرديم، ميرسيم به چنين خصوصياتى كه در يك انسان و در يك شخص وجود دارد؛ افزونخواهي ، حرص، بخل و شهوتى در يك انسان و در يك مجموعهى انسانى وجود دارد، كه منشأ همهى ابعاد اين فاجعهى بزرگ شده است. «رياكارى» و نقطهى مقابل آن، «بىمبالاتى، پردهدرى» هم از اسباب شرّ است. اينها چيزهايى است كه انسان بايد دلش را از آنها خالي كند.(17)
مؤاخذه الهي
اين دعاها و كلمات مأثور ائمه (عليهمالسّلام) در اين ايام و شبها، ياد دادنِ نوعِ ارتباط ما با خداست كه بتوانيم دائم روى خودمان اثر بگذاريم و خودمان را اصلاح كنيم. در دعاى ابوحمزه داريم كه: «اللّهم فارحمنى اذاً قطعت حجّتى و كلّ عن جوابك لسانى و طاش عند سؤال ايّاى لبّى»؛ خدايا! آن لحظهاى كه در پاسخ به سؤال و مؤاخذهى تو دست من از استدلال خالى بماند و نتوانم استدلال بكنم - چرا اين اقدام را كردى؟ چرا اين اقدام را نكردى؟ حالا از ما سؤال كنند، همينطور پشت سر هم محاجه ميكنيم، استدلال ميكنيم؛ اما آنجا دستمان استدلال خالى خواهد ماند؛ چون حقايق روشن است؛ آنجا ديگر جاى پشتِهماندازى نيست - آنجا به من رحم كن؛ چون «و كلّ عن جوابك لسانى»؛ زبان انسان در مقابل سؤال و مؤاخذهى الهى بند ميآيد. «و طاش عند سؤالك ايّاى لبّى»؛ و ذهن انسان به هم ميريزد. بايد فكر آنجا را كرد.(18)
منابع و ماخذ:
1- خطبههاى نماز جمعهى تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي (21/07/1385)
2- خطبههاى نماز جمعهى تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي (21/07/1385)
3- خطبههاى نماز جمعهى تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي (21/07/1385)
4- خطبههاى نماز جمعهى تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي (21/07/1385)
5- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دست اندركاران ستاد اقامهى نماز (27/06/1385)
6- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دست اندركاران ستاد اقامهى نماز (27/06/1385)
7- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار كارگزاران نظام به مناسبت عيد سعيد فطر (02/08/1385)
8- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام (18/07/1385)
9- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام (18/07/1385)
10- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار نخبگان جوان (25/06/1385)
11- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام (18/07/1385)
12- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامي (29/03/1385)
13- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامي (29/03/1385)
14- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامي (29/03/1385)
15- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامي (29/03/1385)
16- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام (18/07/1385)
17- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام (18/07/1385)
18- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام (18/07/1385)
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[مشاهده در: www.snn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]
-
گوناگون
پربازدیدترینها