واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون :«حميد داوودآبادي» در يادداشتي با عنوان "كپيبرداري مستقيم «نابرده رنج» از «اخراجيها» " نوشت: حدود 13 سال پيش، هنگامي كه فيلم سينمايي «آژانس شيشهاي» توسط «ابراهيم حاتميكيا» ساخته و پخش شد، مقالهاي با عنوان «آژانس شيشهاي يا گيشهاي» در نشريه «شلمچه» نوشتم. در آنجا به كپيبرداري مستقيم و كامل از فيلم آمريكايي «بعد ازظهر يك روز سگي» كه سالها پيش از آن ساخته شده بود، پرداختم. آقاي حاتميكيا در دو سه مصاحبه و برنامه تلويزيوني خود را به در و ديوار كوبيد تا اين موضوع را تكذيب كند. حتي مدعي شد كه اصلا فيلم «بعد ازظهر يك روز سگي» را نديده است! ولي بعدا در تلويزيون گفت كه آن فيلم را ديده و فقط كمي از سوژه آن الهام گرفته است! اخيرا آقاي «عليرضا بذرافشان» كارگردان محترم سريال كمدي «نابرده رنج» در تازهترين مصاحبه خود با هفتهنامه همشهري جوان، خيلي قاطعانه كپيبرداري و حتي شباهت ساختهاش به فيلم سينمايي اخراجيها را رد كرده و براي دوقبضه كردن ادعايش، مدعي شده است: «از اخراجيها خوشم نميآيد و نميخواهم كه سريال نابرده رنج با اخراجيها مقايسه شود ... من از اخراجيها خيلي بدم ميآيد و تلاش ندارم فيلمي مثل آن بسازم. اگر كامبيز ديرباز بازيگر نقش اول نابرده رنج نبود كسي به اخراجيها گير نميداد وگرنه الان دو سه سريال دهه شصتي ديگر هم روي آنتن است ولي كسي مقايسهاي نميكند. كار من هيچ ربطي به اخراجيها ندارد. در آنجا عده اي آدم بددهن و اراذل راه ميافتند و به جبهه ميروند و شوخيهايي ميكنند و الكي متحول ميشوند. خب حق داريد! البته بنده قصد مقايسه ندارم چون اخراجيها كجا و سريال كمدي نابرده رنج كجا!!! و صد البته جاي تشكر دارد كه مثل ديگران، مدعي نشده است كه سوژه «اخراجيها» اول در ذهن او متولد شده و دهنمكي آن را از مغز او به سرقت برده است! با همه احترامي كه براي آقاي بذرافشان به عنوان يك هنرمند و كارگردان قائلم، ولي چون از دروغ و ادعاي واهي بدم ميآيد، قصد كردم تنها گوشهاي از كپيبرداريهاي آشكار و چندتايي تفاوتهاي «اخراجيها» و «نابرده رنج» را بنويسم. انشاالله ديگر دوستان هنرمند! وقتي خواستند از روي دست ديگران فيلم بسازند، دقت بيشتري به خرج دهند. شايد هم سوژه و موضوع تمام شده كه اينها به كپيبرداري افتادهاند! * شباهتهاي «اخراجيها» و «نابرده رنج»: در هر دو: نقش اصلي و محوري داستان مجيد - اسد با «كامبيز ديرباز» است. تيپ ظاهري و حتي گريم مجيد - اسد «كامبيز ديرباز» يكسان است. نقش مادر مجيد - اسد را «مينا جعفرزاده» بازي ميكند. تيپ ظاهري و حتي گريم مادر مجيد - اسد «مينا جعفرزاده» يك سان است. مادر مجيد - اسد پيرزني دل سوز فرزندش با لهجه آذري است. نام خواهر مجيد - اسد «مرضيه» است. خواهر مجيد - اسد مجرد است و خواستگار دارد. وقتي مجيد - اسد به جبهه ميرود، پدرش فوت كرده و او مرد خانه است. مقطع پاياني جنگ مورد توجه فيلمساز است. جنگ در منطقه غرب كشور مورد توجه است. مجيد - اسد با مادر و خواهرش زندگي ميكند و هيچ برادر يا خواهر ديگري ندارد. مجيد - اسد در منطقه «پامنار» در جنوب تهران زندگي ميكند. مجيد - اسد لات بيخطري است. مجيد - اسد مدتي در زندان بوده است. مجيد - اسد در قسمتي از فيلم موتور «سوزوكي 250» - كه نسلش ورافتاده - سوار ميشود. مجيد - اسد براي رسيدن به هدف شخصي و خاص، به نيتي ديگر راهي جبهه ميشود. مجيد - اسد در جبهه تحت تاثير موقعيت قرار ميگيرد و متحول ميشود. مجيد - اسد و همراهش نماز نميخوانند! مجيد - اسد بدون اين كه آموزش نظامي ببيند به جبهه ميرود. مجيد - اسد در جبهه «تيربارچي» است. * گوشهاي از تفاوت هاي «اخراجيها» با «نابرده رنج»: در «اخراجيها» صحنههاي جنگي شباهت بسيار زيادي به واقعيت دارد و بر همين اساس بر مخاطبان تاثير زيادي ميگذارد. در «نابرده رنج» تمامي صحنههاي جنگي «كمدي» و «مضحك» است كه فقط مورد خنده بينندگان قرار ميگيرد ولي به عنوان يك فيلم «خندهآور» مورد پذيرش است. در «اخراجيها» پرداختن به تصوير دشمن و نيروهاي عراقي، بسيار نزديك به واقعيت است ولي در «نابرده رنج» آدمهاي دست و پا چلفتياي هستند كه هر چه بيشتر از آنها كشته ميشود مثل قارچ ميرويند! مثلا در درگيري روستاي «سلمت آباد» فقط 3 جيپ حامل سربازان عراقي به روستا ميآيند، ولي تعداد كساني كه كشته شدند و بقيه كه سالم ماندند، چند برابر آنهاست! در «اخراجيها» در 2 ساعت بيننده به نتيجه مطلوب ميرسد، ولي در «نابرده رنج» بينندهمجبور است آب بستن و كش دادنهاي غير منطقي براي زياد شدن شمارگان قسمتها و صدالبته دستمزد (!) را تحمل كند. در «اخراجيها» كارگردان فيلم چون خودش در جبهه بوده، دلسوزي و حساسيت خاصي نسبت به ثبت حقيقت جبهه دارد، ولي كارگردان «نابرده رنج» كه به دلايل منطقي خودش جنگ را نديده، جبهه را دستمايه حادثهاي و جذاب كردن فيلم خود نموده است. در يك كلام: داستان «اخراجيها» كاملا واقعي است، ولي داستان «نابرده رنج» فقط زاييده ذهن نويسندهاش است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]