واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : حسن عباسي شامگاه ديروز در جلسه سومين دوره طرح ولايت بسيج دانشجويي استان كه با عنوان «درآمدي بر دكترين رسانهاي نوين» در سالن مركزي دانشگاه بينالمللي امام خميني (ره) قزوين برگزار شد، بيان كرد: انديشه ظهور و انديشه آمدن دو مقوله است و بر اساس آنچه در روايات آمده امام مثابه كعبه است. به گزارش خبرگزاري فارس از قزوين، وي ادامه داد: تفاوت امام با نبي در اين است كه انبيا پيغامرسان بودند البته تعدادي از انبيا نيز مسئوليت امامت داشتند ولي بخش عمدهاي وظيفه ابلاغ پيام را داشتند؛ كار امام هدايت و رهبري است و همانطور كه شما به زيارت خانه كعبه ميرويد امام نيز به مثابه كعبه است و بايد به طوافش رفت. اين مدرس دانشگاه با اشاره به مفهوم منتظر ظهور بودن افزود: ما بايد توجه داشته باشيم كه حضرت مهدي (عج) نميآيد بلكه ما منتظر ظهور هستيم، در فرهنگ عمومي و در بين عوام به اشتباه اين موضوع وجود دارد كه حضرت جايي است و ميآيد. وي عنوان كرد: اگر بپذيريم نيز اين حرف درست است كه نيست به معناي اين است كه انسان غيرمعصوم توانسته انقلابهايي را رقم بزند و تحولاتي را به وجود آورد كه انبيا و ائمه نتوانستند، بر خلاف اين تصور آنچه در طول يكهزار سال گذشته زمينه شكلگيري اين حضور پررنگ را ايجاد كرده وجود نازنين خود حضرت مهدي بوده كه در بين ماست و در حال رقم زدن تحولات است بنابراين حضرت مهدي (عج) بين ماست و ما منتظريم از بين ما برخيزد و ظهور كند. عباسي تصريح كرد: اين نگاه كه ما منتظر آمدن كسي هستيم را بايد در فرهنگ عمومي تغيير داد و در واقع ما منتظر ظهور و فرج هستيم و وقتي ما منتظر هستيم كه كسي بيايد گويي قرار است پيامبري آيد و پيامي بياورد ولي وقتي منتظر ظهور و فرج هستيم يعني بايد به سمت حضرت برويم. وي تأكيد كرد: بحث منتظر ظهور و فرج بودند در فرهنگ عمومي بايد جايگزين« شايد اين جمعه بيايد شايد» شود، زيرا مهمترين خطري كه اين تلقي دارد اين است كه بنشينيم و كاري نكنيم تا بيايد در حالي كه اين بر خلاف نص صريح قرآن است. اين استاد دانشگاه يادآور شد: اگر قرار بود امام زمان (عج) بدون اينكه ما كاري كنيم، بيايد چرا 500 سال پيش نيامدند و چرا به غيبت كبرا رفتند در حالي كه قرار است ما امتحان شويم و در اين مسير نقشي ايفا كرده و در اين موضوع محك بخوريم و مردمي كه توانستند اين شرايط و تغيير را ايجاد كنند، حضرت مهدي (عج) زمان آنها ظهور ميكند. وي در ادامه با اشاره به افزايش روزافزون حجم رسانهها و اطلاعات توضيح داد: حجم عظيمي از رسانههاي انبوه شكل يافتند و ظرفيت انساني كه با رسانهها در تعامل است به همان نسبت كه خود رسانه حجم يافته، دچار تغيير و دگرديسي شده است. عباسي افزود: مسئله امروز ما گيرنده پيام است، ما تغيير نسلي را شاهد هستيم و ميتوانيم در مطالعه خود پنج نسل را در سالهاي 1300، 1320، 1340، 1360 و 1380 مدنظر داشته باشيم كه اين افراد در اين سالها در بحث خوارك ذهني متفاوت هستند به طوريكه خوراك ذهني انساني كه در سال 1300 به دنيا آمده است، با توجه به سواد پايين در آن دوران ظرفيت فهم و معرفت پاييني بوده و ذخيره واژگان اين فرد به يكهزار واژه نيز نميرسد. وي اعلام كرد: امروز ظرفيت تعداد واژگان تخصصي كه يك نوجوان ميداند از 10 هزار واژه دارد، فراتر ميرود و حجم اطلاعاتي كه فرد امروز دريافت ميكند قابل مقايسه با گذشته نيست و اگر كتاب، اينترنت، روزنامه و تلوريزيون نباشد احساس تشنگي اطلاعات ميكنيد و اين حجم عظيم ديتا كه مغز شما ظرفيت آن را دارد در گذشته فراهم نبوده است. اين استاد دانشگاه با اشاره به خرافه، اسطوره و فرهنگ مكتوب در شكلگيري تمدنها اظهار كرد: در گذشته اين دورهها در تمدن جداگانه طي ميشد ولي امروز انسان متمدن و مدرن انساني اين تمدن سه لايه را در شخصيت خود دارد و شخصيت تكتك ما قائل به خرافه، اسطوره و فرهنگ مكتوب است. وي با اشاره به زندگي ذهني افزود: در چنين شرايطي زندگي از حالت عيني خارج شده و ذهني ميشود و زندگي ذهني به جهان موازي ميانجامد كه در اين جهان موازي شما در ذهن خود زندگي كرده و تخيل كرده و آنچه نميتوانيد در عالم واقعيت باشيد را در عالم تخيل ميسازيد و وقتي به جهان موازي ميرسيد به نسبت اين عالم، عالمهاي متعددي براي خود ميبينيد. عباسي خاطرنشان كرد: در گذشته نيز بحث عالم موازي وجود داشت ولي اينگونه عموميت نداشته است، امروز زندگي بيشتر ذهني است و افراد به دليل حجم عظيم اطلاعاتي كه دارند بيشتر در ذهن زندگي ميكنند. وي تأكيد كرد: ما دو معضل اصلي داريم كه افراد ذهنگرا شدند و حجم عظيم اطلاعات را گرفته و زندگي ذهني دارند و اين فضا را در فضاي سايبر متجلي كردند و زندگي دوم دارد به زندگي اول مقدم ميشود و در واقع انسان از عالم واقعيت دور شده و اين از خطراتي است كه مانع تحقق ظهور است. اين مدرس دانشگاه ادامه داد: عنصر اصلي شيطان غفلت است و زندگي دوم غفلت است، ما در اسلام جهان موازي را قبول نداريم بلكه جهان متوالي را قبول داريم و در جهان متوالي ما دنيا و آخرت را داريم. وي با اشاره به آيه «لااكره فيالدين قد تبينالرشد من الغي» و ارشاد و اغوا افزود: كار شيطان اغوا است، كار هنري وحي است، وحي يا شيطاني و يا الهي است كه ما معتقد هستيم وحي الهي تمام شده است و يك كتاب وحي داريم و هنر وحي الهي يا وحي شيطاني است. عباسي افزود: وحي شيطاني با زبان غريزه است ولي وحي الهي با فطرت سخن ميگويد و كار هنر توليد حس است و نوع حس توليدي در اين دو هنر متفاوت است و ما هنوز به اين پرسش پاسخ ندادهايم هنري كه با زبان فطرت سخن ميگويد چه هنري است، زبان فطرت چيست و اينكه نمونههاي اين هنر كدام است. * حاشيه: در اين مراسم حسن عباسي زماني كه مطالب پاياني سخنراني خود را ارائه ميكرد و در خصوص آيه «لااكره فيالدين قد تبينالرشد من الغي» و ارشاد و اغوا سخن ميگفت به دليل صحبت تعدادي از دانشجويان با يكديگر، سخنراني خود را نيمهتمام گذاشت و با ابراز ناراحتي از اين رفتار دانشجويان جلسه را ترك كرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]