واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : حضرت آيتالله العظمي خامنهاي معتقدند كه؛ در زندگي جمعي و حكومتي اميرالمؤمنين (ع)، نقطه بارزتر از همه چيز «عدالت» است و عدالت او موجب شهادت او شد. به گزارش راسخون به نقل از فارس، امروزه عدالت در حوزه اجتماع انساني يكي از با ارزشترين و در عين حال پيچيدهترين مفاهيم شناخته ميشود و بسياري از متفكران در طول تاريخ به دنبال رسيدن به معنا و مفهوم حقيقي عدالت و تحقق آن در عدالت بودهاند. مقام معظم رهبري در چندين سخنراني خود به تببين جايگاه عدالت نزد اميرالمؤمنين پرداخته است كه گروه انديشه خبرگزاري فارس گزيدهاي از سخنان ايشان را بازنشر ميكند: * اميرالمؤمنين مظهر عدل الهي هم هست در مورد در زندگي و شخصيت اميرالمومنين، واژه و مفهوم «عدالت» برجستگي خاصي دارد. خيلي از خصوصيات در آن بزرگوار بود، اما يكي از برجستهترين اين خصوصيات - كه هميشه با نام آن بزرگوار همراه است - مساله عدالت است. مفاهيم گوناگوني كه شعب مختلف عدالت دارد، در وجود اميرالمومنين در هم تنيده است. اميرالمومنين مظهر عدل الهي هم هست. عدل به آن معنايي كه ما جزء اصول دين ميدانيم، اقتضاء ميكرد كه خداوند متعال شخصيتي مثل اميرالمؤمنين را براي رهبري و هدايت مردم انتخاب كند؛ و اين كار را خداي متعال كرد. وجود اميرالمومنين، شخصيت او، تربيت او، اوج مقام او، و بعد نصب او به خلافت، اين مظهر عدل الهي است؛ اما در وجود خود او، عدالت به معناي انساني آن هم به طور كامل متجلي است. عدالت انساني در دو قلمرو فردي و اجتماعي، خود را نشان ميدهد: عدالت يك انسان در قلمرو فردي او، و عدالت يك انسان در زمينه حكومت و فرمانروايي او - كه به آن عدالت اجتماعي ميگوييم - هر دوي اينها در زندگي اميرالمومنين برجسته است. اينها را ما بايد به قصد عمل كردن بدانيم؛ به خصوص كساني كه در جامعه مسئوليتهايي بر دوش دارند و در قلمرو و حكومت شأني دارند. در اميرالمومنين عدالت شخصي در حد اعلي بود؛ همان چيزي كه از آن به تقوا تعبير ميكنيم. همين تقواست كه در عمل سياسي او، در عمل نظامي او، در تقسيم بيتالمال توسط او، در استفاده از بهرههاي زندگي، در هزينه كردن بيتالمال مسلمين، در قضاوت او و در همه شئون او، خودش را نشان ميدهد. در واقع در هر انساني، عدالت شخصي و نفساني او، پشتوانه عدلت جمعي و منطقه تاثير عدالت در زندگي اجماعي است. (26/ اسفند/ 79) *اميرالمؤمنين نسخه كامل اسلام است عدالت علي(عليهالسلام) در قلمرو جامعه؛ يعني تأمين عدالت اجتماعي، در اين جا اميرالمؤمنين نسخه كامل اسلام است. حكومت اميرالمومنين(عليهالصلاة والسلام) يك حكومت صددرصد اسلامي است، نه 99 درصد يا 99.99 درصد؛ نه! صددرصد يك حكومت اسلامي است. تا آن جايي كه به اميرالمومنين و دامنه اختيار و قلمرو قدرت او ارتباط پيدا ميكند، يك لحظه حركت و تصميم غيراسلامي در او نيست؛ يعني عدالت مطلق البته در مناطق گوناگوني از حكومت اميرالمومنين كاملا ممكن بود و اتفاق هم افتاد، كه كارهاي غيرعادلانهاي انجام بگيرد؛ اما اميرالمومنين به عنوان يك فرد مسئول، هر جا كه با چنين چيزي مواجه شد، احساس تكليف كرد. نامهها و هشدارها و خطبههاي جانسوز و جنگهاي اميرالمومنين، همه در راه اجراي اين عدالت بود. (26/ اسفند/ 79) *هيچ وقت علي نرفت در خانه بنشيند و با مردم و جامعه و كشور قهر كند اميرالمومنين نام مردم را ميآورد، اما به معناي حقيقي كلمه طرفدار مردم و ضعفا بود. توجه به ضعفا، قدرت و قاطعيت در مقابل زورگويان و ناحقطلبان و بهرهمندي كم از منابع اموال عمومي، خصوصيات ديگر اميرالمومنين است. هر كس كه بيتالمال مسلمين را ملك خود به حساب ميآورد - يا به زبان بگويد، و يا اگر نگويد، در عمل اين طور وانمود كند كه ما اين قدرها حق داريم - و با بيتالمال مثل اموال شخصي خود رفتار كند - يا بخورد يا ببخشد يا در راه اغراض شخصي از آن استفاده كد - نميتواند دنبالهرو علي به حساب بيايد. رفتار علوي در همه اين ابعاد، وظيفه ماست؛ كار زياد، بهرهمندي كم، اميرالمؤمنين، هم در آن زمان كه وظيفه حكومت بر دوش او بود، هم در آن زماني كه انزوا و كار بودن از حكومت را بر او تحميل كرده بودند، وسط ميدان بود و كار ميكرد. هيچ وقت علي نرفت در خانه بنشيند و با مردم و جامعه و كشور قهر كند؛ اين خصوصيت اميرالمومنين نيست. (ا/ فرودين/80) * حكومت علوي بشر را به عدالت، آرامش، ايمان به معنويت، صفا و برادري، صلح و دوستي حقيقي ميرساند حكومت علوي بشر را به عدالت، آرامش، ايمان به معنويت، صفا و برادري، صلح و دوستي حقيقي ميرساند؛ نه مثل آن كساني كه نام و شعار صلح را در دنيا مطرح ميكنند، اما خودشان آتش همه جنگها را روشن و همه فتنهها را هم در ميان انسانها برپا ميكنند. نظام و حكومت علوي به بركت عدل همگاني و فراگير، انسانها را در امنيت و آرامش واقعي نگه ميدارد. اگر به اميرالمومنين(عليهالسلام) فرصت داده ميشد، آن چنان دنياي آبادي از جهت مادي و معنوي و مالامال از عدالت، آرامش و صلح حقيقي كه بشر قبل از آن هرگز نديده بود، به وجود ميآورد. (9/ فروردين/ 81) *عدالت براي همه و عدالت در همه شئون [يكي از شاخصههاي] حكومت اميرالمؤمنين عدالت است. عدالت مطلق؛ يعني هيچ مصلحت شخصي و هيچ سياست مربوط به شخص خود را بر عدالت مدقم نميكند. «اتامروني ان اطلب النصر بالجور»؛ من حاضر نيستم پيروزي را از راه ظلم به دست بياورم. ببينيد چقدر اين تابلو، تابلوي درخشاني است، چه پرچم بلندي است. به شما ميگويند ممكن است در اين ميدان سياست، در اين ميدان مسابقه علمي، در اين ميدان انتخابات، در اين ميدان جنگ، پيروز بشويد؛ اما متوقف به اين است كه اين ظلم را انجام بدهيد. كدام را انتخاب ميكنيد؟ اميرالمومنين ميگويد من اين پيروزي را نميخواهم. من شكست بخورم عيبي ندارد، اما ظلم نميكنم. همه اين حرفهايي كه راجع به اميرالمومنين درباره عدالت شنيدهايد، محورش همين عدالتطلبي مطلق اميرالمومنين است. عدالت براي همه و عدالت در همه شئون؛ يعني عدالت اقتصادي، عدالت سياسي، عدالت اجتماعي و عدالت اخلاقي. اين يكي ديگر از معيارهاي حكومت اميرالمومنين است. تحمل ظلم را نميكند؛ خودش هم به ظلم تسليم نميشود، ولو مصالحش از دست برود. يكي از ظلمهاي بزرگ، تبعيض است. چه تبعيض در اجراي احكام، چه تبعيض در اجراي مقررات اينها به هيچ وجه براي اميرالمومنين قابل قبول نيست. يك نظر از طرفداران پروپاقرص او كه تبليغاتچي بسيار ماهري است و دائما دارد به نفع او تبليغات حق ميكند، يك تخلفي ميكند و اميرالمومنين حد اهلي را بر او جاري ميكند. خلاف انتظارش ميشود و ميگويد: با اميرالمومنين! مني كه اين قدر طرفدار شمايم؟ مني كه اين قدر از شما دفاع ميكنم؟ حضرت ميفرمايند بله، حكم خداست. آن طرفدارياي كه از ما ميكني، انشاءالله قبول باشد، خيلي هم متشكر! اما حكم خدا اين است. حد خدا را برايش جاري كرد. او هم گفت خيلي خوب، حالا كه اين جور است، پس من ميروم سراغ دربار معاويه، كه قدر من را ميدانند! و رفت. (24/ مهر/ 81) * قدرتطلبي براي آن كساني جاذبه دارد كه ميخواهند هواهاي نفساني خودشان را ارضا كنند «تغلب»؛ يعني از راه غلبه و زور بر مردم حاكم شدن، در منطق اميرالمومنين نيست. با اين كه خود را بر حق ميدانست، اما كنار نشست، تا وقتي مردم آمدند، اصرار كردند، ابرام كردند، شايد گريه كردند، التماس كردند كه آقا شما بيا زمان امور ما را در دست بگير، آن وقت آمد و زمان امور مردم را در دست گرفت. خودش گفت كه اگر مردم نيامده بودند، قدرت در دست گرفتن و اعمال اقتدار براي اميرالمومنين جاذبهاي ندارد. قدرتطلبي براي آن كساني جاذبه دارد كه ميخواهند خواهشهاي نفساني و هواهاي نفساني خودشان را ارضا كنند، نه براي اميرالمومنين. او دنبال تكليف شرعي است، دنبال اقامه حق است. مردم قديم را به او سپردند، اما هم قدرت را گرفت و بعد با اقتدار، آن قدرت را نگه داشت. آن جايي هم كه كساني با قدرت اسلامي او، با حكومت اسلامي او معارضه كردند، هيچ مجامله و ملاحظهاي نكرد. صحابه پيغمبرند، باشند! موجّهينند، باشند! سابقه جهاد در راه اسلام دارند، داشته باشند! با حكومت حق معارضه و مقابله كردهاند و بايد در مقابلشان با اقتدار ايستاد؛ و ايستاد! اين سه جنگ اميرالمومنين [جمل، صفين و نهروان] از اين قبيل بود. اينها شاخصه يك حكومت صحيح است. (24/ مهر/81) * عدالت او موجب شهادت او شد «قتل في محراب عبادته لشدة عدله»؛ عدالت او موجب شهادت او شد. پايبندي واقعي و صادقانه و صميمي او به عدالت و مبناي اصيلي كه آن بزرگوار در همه دوران حكومتش آن را دنبال ميكرد، موجب شد جان او در معرض اين تهديد قرار بگيرد و خون مبارك آن بزرگوار در محراب عبادت ريخته شود. ما در زيارت عاشورا به امام حسين عرض ميكنيم: «السلام عليك يا ثارالله و ابن ثاره»؛ يعني مثل خون اباعبدالله (عليهالسلام)، صاحب خون اميرالمومنين هم خداوند متعال است؛ چون اين خون هم در راه احقاق حق و احياي عدالت بر زمين ريخته شد. همه بايد به احترام اين خون پاك و آن شخصيت عظيم و قدسي و آن ولي اعظم الهي سعي كنيم اين فرمايشها و توصيهها را كه خطاب به ما هم هست، در عمل خودمان رعايت كنيم (1/ دي/81) * خون اميرالمؤمنين هم ثارالله است؛ يعني خونخواه و صاحب اين خون، خداي متعال است اميرالمومنين(عليهالصلاة والسلام) به خاطر عظمتها [يي چون عدالتطلبي] و تراكم همين ارزشهاي ممتاز در وجود او، ضربت خوردن و اين فاجه بزرگ انساني به وسيله انسانهاي شقي و گمراه، نسبت به اين بزرگوار به وجود آمد. خون اميرالمومنين هم ثارالله دانسته شده است. شما به امام حسين ميگوييد: «السلام عليك يا ثارالله و ابن ثاره» فقط خون امام حسين نيست كه خونخواه آن، خداست؛ خون اميرالمومنين هم ثارالله است؛ يعني خونخواه و صاحب اين خون، خداي متعال است. (23/ آبان/ 82) * در زندگي جمعي و حكومتي اميرالمؤمنين، نقطه بارزتر از همه چيز «عدالت» است در زندگي جمعي و حكومتي اميرالمؤمنين، نقطه بارزتر از همه چيز «عدالت» است. همچنان كه در عمل فردي اميرالمومنين نقطه باز تقواست، در عمل حكومت و سياسي و شأن خلافت اميرالمومنين، بارزترين نقطه، عدالت است. اين براي ما كه خود را پيرو اميرالمومنين ميدانيم، نقطه بسيار با اهميت است. ملاحظه عدالت، اجر نهادن به عدالت و عمل كردن به آن چه مقتضاي عدالت است، وظيفه ماست و بايد شاخصه نظام اسلامي به حساب بيايد. همه چيز تحتالشعاع عدالت قرار ميگيرد: اين منطق اميرالمومنين (عليهالصلاة والسلام) است .(23/ آبان/ 82) * عدالتخواهي و دنبال عدالت رفتن، به زبان آسان است اگر به زندگي اميرالمومنين و حوادث دوران تقريبا پنجساله حكومت آن حضرت نگاه كنيم، ميبينيم عمده آنچه براي آن بزرگوار در اين ملت به عنوان مشكل پيش آمد، ناشي از عدالتخواهي ايشان بود؛ اين نشان ميدهد كه مساله عدالت چقدر سخت است. عدالتخواهي و دنبال عدالت رفتن، به زبان آسان است؛ اما در عمل آنقدر با موانع گوناگون مواجه ميشود كه دشوارترين كار هر حكومت و نظامي اين است كه عدالت را در جامعه تامين كند. عدالت فقط عدالت اقتصادي نيست؛ عدالت در همه امور و شئون زندگي بسيار دشوار است؛ اين همان چيز است كه اميرالمؤمنين با آن قدرت ملكوتي و شأن الهي، آن را وجهه همت خود قرار داد و دنبال كرد.(23/ آبان/82) شما مي توانيد آخرين اخبارايران و جهان رادر"واحداخبارواطلاع رساني راسخون"مشاهده نماييد. 997
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]