تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):نصيحت و خيرخواهى از حسود محال است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804710666




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

- چگونه امت پيامبر از راه منحرف گرديدند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

راسخون : بخدا سوگند تحمّل اين بار برايتان سنگين، و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه كه پرده‏ ها كنار رود و زيانهاى آن روشن گردد، و آنچه را كه حساب نمى ‏كرديد و براى شما آشكار گردد، آنجاست كه اهل باطل زيانكار گردند. به گزارش راسخون به نقل از فارس ، در فرهنگ شيعه، «فدك» نمادى از معنايى بزرگ است كه هرگز در محدوده يك قطعه زمين نمى‏گنجد و همين معنا رمزى است كه درگيرى را از مخاصمه سطحى و محدود، به مبارزه‏اى سياسى تبديل كرد. منازعه فدك در واقع، فرياد اعتراض يادگار رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به انحراف پديد آمده در جهان اسلام است. «خطبه فدك» علاوه بر قاطعيت فاطمه زهرا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در حق‏خواهى نسبت به ارث خويش، بيش از پيش بيان روشن دفاع از حضرت على عليه‏السلام است و انتقاد از بى‏وفايى و خيانت مردمان نسبت به حق صريح اهل بيت عليهم‏السلام . حضرت زهرا عليهاالسلام در اين محاجّه، با بهره‏گيرى متين و استوار از آيات قرآن كريم، تفسيرى مستند و محكم از آيات قرآن را به نمايش مى‏گذارد كه نشان‏دهنده اوج اشراف و آگاهى از بيان رموز آيات است و خطبه را از صبغه سياسى به درس معرفتى و كلاس تفسيرى و ادبى بدل مى‏نمايد كه مفسّر آن در نهايت درجه فهم و ادراك مبانى آيات الهى و نهايت درجه فصاحت و بلاغت در گفتار و سخن‏سرايى است.   زمينه سازي خطبه فدكيه در فرهنگ شيعه، «فدك» نمادِ معنايى بزرگ است كه هرگز در محدوده يك قطعه زمين نمى‏گنجد و همين معنا رمزى است كه درگيرى را از مخاصمه سطحى و محدود، به مبارزه‏اى سياسى تبديل كرد. منازعه فدك در واقع، فرياد اعتراض يادگار رسول خدا صلى‏الله‏عليه ‏و ‏آله به انحراف پديد آمده در جهان اسلام است. «خطبه فدك» علاوه بر قاطعيت فاطمه زهرا عليهاالسلام در حق‏خواهى نسبت به ارث خويش، بيش از پيش بيان روشن دفاع از حضرت على عليه‏السلام است و انتقاد از بى‏وفايى و خيانت مردمان نسبت به حق صريح اهل بيت عليهم‏السلام. «خطبه فدك» علاوه بر قاطعيت فاطمه زهرا عليهاالسلام در حق‏خواهى نسبت به ارث خويش، بيش از پيش بيان روشن دفاع از حضرت على عليه‏السلام است و انتقاد از بى‏وفايى و خيانت مردمان نسبت به حق صريح اهل بيت عليهم‏السلام.   حضرت زهرا عليهاالسلام در اين محاجّه، با بهره‏گيرى متين و استوار از آيات قرآن كريم، تفسيرى مستند و محكم از آيات قرآن را به نمايش مى‏گذارد كه نشان‏دهنده اوج اشراف و آگاهى از بيان رموز آيات است و خطبه را از صبغه سياسى به درس معرفتى و كلاس تفسيرى و ادبى بدل مى‏نمايد كه مفسّر آن در نهايت درجه فهم و ادراك مبانى آيات الهى و نهايت درجه فصاحت و بلاغت در گفتار و سخن‏سرايى است. پس از روى كار آمدن خليفه اول، از اولين اقدامات در جهت تثبيت قدرت سياسى و اقتصادى خلافت، گردآورى زكات و سامان بخشيدن درآمدها بود و از اين‏رو، تصرف منطقه اقتصادى فدك، آغاز رويارويى عملى با مخالفان سياسى بود كه با اين حركت، درگيرى را از پشت درها به صحنه علمى مسجد كشانيد و فاطمه زهرا عليهاالسلام را به بيانى طولانى و مفصّل وادار نمود.   اشراف حضرت زهرا عليهاالسلام به قرآن فاطمه زهرا عليهاالسلام در خانه‏اى پرورش يافته كه نمونه والاى حُسن خُلق، سلامت طبع، دانش، بينش، هدايت و بالاتر از همه مهبط وحى الهى بوده و از اين‏رو، ضرب‏المثل كمال و انسانيت، عفّت، پاكى، متانت و آگاهى است. وى از آنچه پيامبر از حق تعالى تلقّى كرده، بهره گرفته و در خانه پدر و دامان پرورش او به فضايلى آراسته شده كه هيچ دخترى به آنها دست نيافته است. ايشان همچنين از فضل همنشينى همسرى برخوردار است كه تمامى دغدغه او از آغاز تا انجام، قرآن كريم و تحقق آيات آن در ميان مردم بوده است. وى قرآن كريم را از زبان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و حضرت على عليه‏السلام شنيده و روان خويش را در پرتو مفاهيم آن تصفيه نموده است. در كتب بسيارى آمده است كه ايشان بر علوم قرآن و مسائل و مطالب اديان و شرايع پيشين آگاهى داشت و خواندن و نوشتن مى‏دانست و بر حسب فرمان خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مطالبى به صورت مكتوب فراهم آورده بود تا از آنها بهره گيرد و در امور دينى و دنيوى، بصيرت و آگاهى يابد. (1) بلاذرى، طبرى، ابن اثير و ابن ابى الحديد نيز مى‏گويند: «خيبر» فى‏ء مسلمانان و «فدك» خالصه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود؛ زيرا آنان تاخت و تازى در آنجا نداشتند.   از مباحثاتى كه حضرت با ابوبكر و زنان مهاجر و انصار نموده است، اين واقعيت برمى‏آيد كه ايشان بر آيات كريمه احاطه كامل داشته و به اقتضاى كلام، از آنها بهره برده و بدانها استدلال نموده است. گرچه اخيرا قريب 2000 كتاب مستقل و چاپى درباره حضرت زهرا عليهاالسلام به 26 زبان دنيا معرفى گرديده‏اند، (2) ولى كتاب مستقلى در خصوص بيانات قرآنى اين بانوى بزرگ در اين مجموعه‏ها يافت نمى‏شود و صرفا مى‏توان اين‏گونه بيانات قرآنى را ذيل زندگى‏نامه و نقل‏هاى تاريخى جست‏وجو نمود. بخشى از اين گفتارهاى نورانى، در نقل‏هاى كوتاه و بخش ديگر آن در گفتار مفصّل آن حضرت عليهاالسلام در مسجد مدينه (خطبه فدك) و در ديدار با زنان مهاجر و انصار (خطبه عيادت) نمودِ كامل و بارزى يافته‏اند.   حضرت زهرا عليهاالسلام در اين محاجّه، با بهره‏گيرى متين و استوار از آيات قرآن كريم، تفسيرى مستند و محكم از آيات قرآن را به نمايش مى‏گذارد كه نشان‏دهنده اوج اشراف و آگاهى از بيان رموز آيات است و خطبه را از صبغه سياسى به درس معرفتى و كلاس تفسيرى و ادبى بدل مى‏نمايد كه مفسّر آن در نهايت درجه فهم و ادراك مبانى آيات الهى و نهايت درجه فصاحت و بلاغت در گفتار و سخن‏سرايى است.   زمينه سازي خطبه فدكيه بنابر روايت براء بن عازب، پس از خاتمه بيعت در «سقيفه»، كسانى كه در آن مجمع گرد آمده بودند از محل خارج شدند و در كوچه‏ها به راه افتادند و به هر كس مى‏رسيدند دست او را مى‏گرفتند به دست ابوبكر مى‏ماليدند، چه آن شخص به اين كار تمايلى داشت يا نداشت. براء مى‏گويد: در آن زمان بود كه من به در خانه بنى‏هاشم رفتم و خبر را به آنان دادم. (3)   حضرت فاطمه عليهاالسلام از زمره مخالفان بود و از اين‏رو، خانه وى بلافاصله محل اجتماع ايشان و رويارويى با جريان سقيفه گرديد. اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا عليهماالسلام براى بازگرداندن امر خلافت از ابوبكر و بيعت با حضرت على عليه‏السلام تلاش زيادى كردند، اما تلاش آنها ثمرى نبخشيد تا اين كه اين مواجهه در جريان تصرف فدك به مبارزه‏اى بزرگ تبديل شد و فاطمه زهرا عليهاالسلام براى حق‏خواهى و ادعاى مالكيت فدك، در حضور مسلمانان در مسجد پيامبر حاضر گرديد و در مخالفت با تصدّى مقام خلافت به وسيله ابوبكر، خطابه‏اى طولانى ايراد نمود. اين آبادى(فدك) بنابر نقل كليه مورّخان، به رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اختصاص داشت؛ زيرا آن حضرت به همراه حضرت على عليه‏السلام آن را فتح كرد و هيچ يك از ديگر مسلمانان در فتح آن شركت نداشت و بنابراين، عنوان «فى‏ء» را از دست داده و ذيل كلمه «انفال» وارد شده بود.   فدك چيست؟ طريحى در مجمع البحرين مى‏گويد: «فدك» از آبادى‏هاى يهوديان بود كه تا مدينه دو روز و تأخير كمتر از يك منزل فاصله داشت. (4) اين آبادى بنابر نقل كليه مورّخان، به رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اختصاص داشت؛ زيرا آن حضرت به همراه حضرت على عليه‏السلام آن را فتح كرد و هيچ يك از ديگر مسلمانان در فتح آن شركت نداشت و بنابراين، عنوان «فى‏ء»(5) را از دست داده و ذيل كلمه «انفال»(6) وارد شده بود. طريحى آورده است: هنگامى كه آيه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّه» (اسراء/ 26) نازل گرديد، حضرت رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله «فدك» را به حضرت فاطمه عليهاالسلام بخشيد و آن ملك تا پس از رحلت حضرت در تصرف ايشان بود و به زور از او گرفته شد و حضرت على عليه‏السلام در يك نقل تأويلى، حدود آن را بدين‏گونه مشخص نمود: يك طرفش كوه احد، مرز ديگرش عريش مصر، مرز ديگر سيف البحر و مرز ديگر دومة الجندل است. (7)   بلاذرى، طبرى، ابن اثير و ابن ابى الحديد نيز مى‏گويند: «خيبر» فى‏ء مسلمانان و «فدك» خالصه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود؛ زيرا آنان تاخت و تازى در آنجا نداشتند. (8) اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا عليهماالسلام براى بازگرداندن امر خلافت از ابوبكر و بيعت با حضرت على عليه‏السلام تلاش زيادى كردند، اما تلاش آنها ثمرى نبخشيد تا اين كه اين مواجهه در جريان تصرف فدك به مبارزه‏اى بزرگ تبديل شد و فاطمه زهرا عليهاالسلام براى حق‏خواهى و ادعاى مالكيت فدك، در حضور مسلمانان در مسجد پيامبر حاضر گرديد و در مخالفت با تصدّى مقام خلافت به وسيله ابوبكر، خطابه‏اى طولانى ايراد نمود.   پس از روى كار آمدن خليفه اول، از اولين اقدامات در جهت تثبيت قدرت سياسى و اقتصادى خلافت، گردآورى زكات و سامان بخشيدن درآمدها بود و از اين‏رو، تصرف منطقه اقتصادى فدك، آغاز رويارويى عملى با مخالفان سياسى بود كه با اين حركت، درگيرى را از پشت درها به صحنه علمى مسجد كشانيد و فاطمه زهرا عليهاالسلام را به بيانى طولانى و مفصّل وادار نمود. قديمى‏ترين سند اين سخنرانى كتاب بلاغات النساء، ابوالفضل احمد بن ابى طاهر مروزى (204ـ 208 ق) است. اين خطبه به عنوان دومين گفتار آن كتاب ـ پس از مرثيه عايشه در مرگ ابوبكر ـ ضبط گرديده است.   فصاحت و بلاغت، آرايه‏هاى لفظى و معنوى و به خصوص صنعت «سجع» در اين سخنان موج مى‏زند و بسيارى را به اين نحوه كلام متوجه نموده و مقهور گفتارپردازى آن كرده است. برخى نيز آن را تركيبى از مخالفت با قدرت سياسى موجود و خطبه‏اى انقلابى مى‏دانند كه سعى در براندازى نظام نوبنياد دارد تا حق‏خواهى شخصى. (9) به هر صورت، محتواى اين سخنان ظهور استدلالى غنى بر ادعايى است كه علاوه بر قدرت بيان گوينده در لفظ و معنا، شاهد نحوه بهره‏گيرى منطقى‏ترين و استوارترين استدلال از آيات كريمه قرآن است كه به فراخور بحث، محتواى سخن را سرشار از نورانيت قرآن كرده و آن را به تفسيرى موجز از برخى آيات الهى تبديل نموده است.   مرحوم مجلسى اين خطبه را در جلد هشتم كتاب بحارالانوار آورده و لغات آن را نيز شرح نموده و برخى مضامين آن را نيز تبيين كرده است. (10) حضرت زهرا عليهاالسلام قرآن كريم را از زبان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و حضرت على عليه‏السلام شنيده و روان خويش را در پرتو مفاهيم آن تصفيه نموده است. محتواى كامل اين سخنان شامل موارد ذيل است: حمد و ثناى خداوند، شهادت به وحدانيت خداوند، شهادت به رسالت محمّدى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، تفسيرى از كتاب الله قرآن كريم، تفسيرى از هجده مضمون معرفتى قرآن كريم. پس از اين مقدّمات، خطابه شروع گرديده و با استناد مستقيم به 21 آيه كريمه و اقتباس از 6 آيه ديگر، استدلال را قوّت بخشيده و از محتواى بحث به آيات قرآن و از آيات قرآن به محتواى سخن سرايت داده شده است. ترجمه متن خطبه:   * حمد و سپاس الهي حضرت لحظه‏اي مكث كردند تا هم همه جمعيت فرو نشست و سر و صداها خاموش شد. سپس كلام خود را با حمد و سپاس الهي و درود بر پيامبر خدا آغاز كرد. از شنيدن صداي فاطمه دوباره مردم به گريه افتادند. بعد از سكوت و آرامش فاطمه (عليهاسلام) كلام خود را چنين آغاز فرمود: خداوند را سپاس برآنچه نعمت داد و به قلب‏ها الهام فرمود؛ و مدح و ستايش براي خدايي كه به نعمت‏هاي عامه‏اش قبل از استحقاق ابتدا كرد و هرگونه نعمتي را ارزاني داشت و يكي پس از ديگري بر ما فرو ريخت نعمتهايي كه از شماره بيرون است و جزاي آنها را هرگز نتوان داد و نهايتش را نتوان فهميد. انسانها را ترغيب فرمود كه شكر او را به جاي آورند تا او نعمت‏هايش را فزوني بخشد و پي در پي عطا كند و از آنها طلب حمد و سپاس كرد تا نعمتهايش را بر آنها بريزد و آنها دوباره همانند آن نعمتها را از او درخواست كنند. * گواهي به وحدانيت الهي و اشهد ان لا اله الا الله و گواهي مي‏دهم كه معبودي جز الله نيست، خدايي يگانه و بي‏شريك، و اين كلمه توحيد كلمه‏اي است كه نتيجه‏اش اخلاص است و در قلبها ريشه دارد توحيد در فطرت انسان نهاده شده و هر كس به آن انديشيد آنرا با عقلش مطابق دانست. خدايي كه چشم‏ها توان ديدنش را و زبانها توان وصفش را و خيالات توان چگونگي‏اش را ندارند.   او همه چيز را از هيچ پديد آورد و براي آفرينش آنها الگو و نمونه‏اي نداشت؛ بلكه آنها را به قدرتش آفريد و به اراده‏اش خلق كرد بدون اينكه به آنها نيازي داشته باشد يا از آنها فايده‏اي ببرد؛ و اين نبود مگر اينكه حكمتش را پايدار كند و بر طاعتش آگاهي دهد، قدرتش را اظهار كند و مردم را بنده خود گرداند و دعوتش را گرامي دارد. و سپس بر طاعت خود ثواب و بر معصيتش عقاب نهاد تا بندگان را از خشم خود باز دارد و به سوي بهشت فرا خواند.   * گواهي به رسالت محمد صلي الله عليه و آله و اشهد ان ابي محمدا عبده و رسوله و گواهي مي‏دهم كه پدرم محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بنده و رسول خداست و خداوند او را برگزيد قبل از اينكه به او ماموريت دهد و او را نام نهاد قبل از آنكه او را در ظاهر پديد آورد و او را انتخاب كرد قبل از اينكه پيامبرش كند؛ چه، آفريدگان در علم غيب خدا مستور و در پرده ترسها نگه داشته شده و با عدم، دست به گريبانند و خداوند پي‏آمد كارها را مي‏داند و بر رويدادهاي روزگار احاطه دارد و به جايگاه كارهاي شدني آشناست.   خداوند رسولش را فرستاد تا فرمان خود را تمام و كامل كند و اراده حتمي‏اش را در مورد اجراي احكامش ظاهر سازد و تقديرات قطعي‏اش را نافذ فرمايد. و چون ديد امتها فرقه فرقه شده و دينهايشان پراكنده گشته، هر دسته به دور آتشي جمع و به بت‏ پرستي مشغولند و با اينكه خدا را مي‏ شناسند منكر او شده‏اند، لذا ظلمت‏ها را با نور محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) روشن كرد و تيرگي قلبها را زدود و موانع را از جلو چشم‏ها برداشت و مردم را هدايت فرمود و از گمراهي رهانيد و كوري‏ها را به بينايي تبديل كرد و آنها را به دين قويم خود هدايت و به راه مستقيم دعوت فرمود. سپس خداوند آن حضرت را به مهرباني و اختيار و خواست و رغبت و ايثار خويش قبض روح كرد و از رنج و زحمت اين دنيا آسوده نمود و ملائكه ابرار اطرافش را گرفته، به رضوان پروردگار غفارش رساندند و در مجاورت خداوند فرمانرواي مقتدر جاي دادند.   * اشاره به قرآن بعنوان عهد الهي درود الهي بر پدرم كه پيامبر و امين وحي و برگزيده و منتخب و مورد پسند خداوند است و سلام و رحمت و بركات خدا بر او باد. سپس فاطمه (عليهاسلام) رو به اهل مجلس كرد و فرمود: شما اي بندگان خدا مورد خطاب امر و نهي الهي و حاملان دين و وحي او هستيد تا نسبت به اين دين درباره خود امين باشيد و به ديگر امتها هم برسانيد.   اي مردم در بين شما خداوند عهدي گذاشته است و آن كتاب ناطق خدا، قرآن صادق و نور درخشان و چراغ تابناك است كه ديدگاه‏هايش روشن و اسرارش آشكار و ظواهرش درخشان است؛ قرآني كه پيروانش مورد غبطه ديگران و پيروي‏اش كشاننده به سوي بهشت و حرف‏شنوايي از آن موجب رهايي است. به وسيله قرآن مي‏توان به برهان‏هاي روشن و حرمت‏هاي دورباش زده و شواهد روشن و استدلالات كافي و فضائل مورد پسند و امور جايز و بخشيده شده و قوانين حتميه الهي دست يافت. * احكام اسلام براي هدايت انسانها اي مردم مسلمان؛ خداوند تبارك و تعالي ايمان را موجب پاكي شما از شرك قرار داد و نماز را براي دوري از تكبر ،و زكات را باعث طهارت روح و فزوني در روزي ،و روزه را براي پايداري اخلاص ،و حج را موجب استواري دين ،و عدل را براي تقويت دلها، و پيروي از ما اهل بيت را موجب نظم ملتها، و پيشوائي ما را براي امان از تفرقه ،و جهاد را موجب عزت اسلام، متين كرد .   و چنين مقدر فرمود كه صبر موجب استحقاق پاداش ،و امر به معروف مصلحت انديشي براي همگان ،و نيكي به پدر و مادر سپري از خشم پروردگار، و صله رحم موجب زياد شدن عمر،و قصاص موجب جلوگيري از خونريزي‏ها گردد ،و وفاي به نذر سبب بخشش باشد ،و و كامل كردن ترازوها موجب عدم زيان ،و نهي از آشاميدن شراب براي پاكي از پليدي، و دوري از تهمت نارواي جنسي پرده‏اي براي جلوگيري از لعن، و ترك دزدي موجب حفظ عفت جامعه شود.   و خداوند شرك را حرام فرمود تا در ربوبيت او اخلاص باشد؛« فاتقوالله حق تقاته» پس آنگونه كه شايسته است تقواي الهي را پيشه خود كنيد و جز در حال مسلماني از دنيا نرويد و در اوامر و نواهي الهي اطاعت كنيد زيرا فقط بندگان عالم از خداوند خوف دارند. سپس فاطمه (عليهاسلام) فرمود: «ايهاالناس! بدانيد من فاطمه‏ام و پدرم محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) است. آنچه را كه مي‏گويم از اول تا به آخر صحيح است. نه سخن بيهوده مي‏گويم و نه كار ناروا انجام مي‏دهم.   * معرفي نسب خويش و علي عليه السلام با پيامبر من دختر آن پيامبرم كه خداوند درباره‏اش فرمود: « فرستاده‏اي از جانب من به سوي شما آمده كه زحمت‏هاي شما بر او گران است و نسبت به اصلاح شما حريص است و با مؤمنين رؤوف و مهربان. اگر نسب او را بشناسيد مي‏دانيد كه او فقط پدر من است نه هيچ‏يك از زنان شما و اوست برادر اميرالمؤمنين علي عليه السلام نه هيچيك از مردان شما و چه خوب است منسوب بودن به آن حضرت كه درود خداوندي بر او و خاندانش باد.   *نجات از گمراهي و شرك با رسالت پيامبر آن حضرت رسالت خويش را ابلاغ و اندرزهاي خود را انجام داد. از هر مرتبه‏اي از شرك دور بود و رمق مشركين را گرفت و با حكمت و پند نيكو، ايشان را به راه پروردگارش دعوت فرمود؛ بتها را شكست و گردن ‏فرازان را سركوب كرد تا شكست خوردند و گريختند. كم‏‎كم ظلمتها رفت و صبح هدايت دميد و حق روشن شد و زعيم دين لب گشود و هاي و هوي شيطان فرو نشست.   فرومايگان منافق نابود شدند و گره‏هاي كفر و پراكندگي گشوده شد و كلمه اخلاص (لا اله الا الله) در زبانها پيچيد در حالي كه شما بر لب پرتگاه گودال جهنم بوديد. و شما از شدت ضعف جرعه هر آشامنده و طعمه هر خورنده و آتش گيره هر شتاباني بوديد و همه بر سر شما قدم مي‏گذاشتند و شما را له مي‏كردند آب گنديده مي‏خورديد و غذاي شما گوشت خشك شده و برگ درختان بود، با حالتي ذليل هميشه در ترس بوديد كه مبادا اطرافيان بريزند و شما را به يك حمله بربايند.   * نقش علي عليه السلام در رسالت پيامبر پس خداي تبارك و تعالي را به پدرم محمد (صلي الله و عليه و آله و سلم )از آن وضع اسفبار نجات داد و بعد از همه مقدمات و بعد از آنكه گرفتار مردم قوي و گرگان عرب و طاغيان اهل كتاب شديد، خداوند هر آتشي را كه بر افروختند خاموش كرد و هر گاه شيطاني سربلند مي‏كرد و متجاوزي چون مار، اجتماع مسلمين را تهديد به مرگ مي‏كرد، آن حضرت برادرش علي اميرالمومنين (عليه السلام) را به كام آنها مي‏فرستاد و علي عليه السلام هم دست از آنها برنمي‏داشت مگر اينكه آنان را گوشمالي داده شراره آتش آنان را خاموش مي‏كرد. آري؛ علي در راه خدا رنج‏ها ديده و تلاشها نموده است. به رسول خدا نزديك و نسبت به اولياء خدا سرور بود. آستين همت را بالا زده، خيرخواه و كوشا و رنج ‏ديده و زحمتكش بود در حاليكه شما در آسايش و رفاه بسر مي‏برديد و به فكر خود بوديد.   از نعمت‏ها بهره‏ مند و آسوده و بي‏خيال در كمين ما نشسته بوديد كه اوضاع چگونه مي‏چرخد و گوش بزنگ اخبار بوديد. در وقت استراحت زودتر از ديگران بر زمين مي‏نشستيد و در موقع جنگ پا به فرار مي‏گذاشتيد.   * غصب ولايت علي عليه السلام پس هنگامي كه خداوند براي پيامبرش، خانه پيامبران و جايگاه برگزيده برگزيدگانش را انتخاب كرد در بين شما كينه و نفاق آشكار و جامه دين فرسوده گشت، افراد گمراه خموش به نطق آمدند و فرومايگان پست به صحنه درآمده، سركردگان تبهكار نعره كشيدند و در ميدانها جولان دادند.   شيطان سرش را از گريبان برآورد و شما را به سوي خود فرا خواند و شما را اجابت كننده دعوت خود يافت كه گول او را خورده‏ايد. سپس در آزمايش خود، شما را بي‏وزن و ناچيز ديد و چون تحريكتان كرد و به خشم آمديد و بر غير شتر خود داغ زديد (شتر ديگران را به نام خودتان غصب كرديد) و به آبشخور ديگري وارد شديد! بله. هنوز چيزي از رحلت رسول خدا نگذشته بود و زخم و جراحت فقدان او هنوز به هم نيامده و بهبود نيافته بود، بلكه هنوز جسد رسول خدا دفن نشده بود كه شما از ترس اينكه فتنه‏اي به پا شود شتاب كرديد و خلافت را ربوديد. آگاه باشيد كه با اين عمل در فتنه و آشوب سقوط كرده و جهنم را كه بر كافران احاطه دارد براي خود برگزيديد. * خارج شدن از راه صواب پس از رحلت پيامبر پس هيهات بر شما، شما را چه شد و به كجا مي‏رويد؟ و چه بيراهه ميرويد! اين كتاب خداست پيش روي شما و امورش روشن و دستوراتش درخشان و پرچم‏هايش برافراشته و دورباش‏هايش آشكار و فرامينش واضح است. و شما آنرا پشت سرانداخته‏ايد. آيا تصميم داريد به غير آن حكم كنيد؟! و اين چه بد تبديلي است براي ستم‏پيشگان و هر كس دين جز اسلام بجويد هرگز از او پذيرفته نگردد و در آخرت از زيانكاران است.   و بعد هم شما چندان صبر نكرديد كه سركشي اين فتنه فرو بنشيند و مهار اين شتر رسيده به چنگ آيد، بلكه به شعله‏هايش دامن زديد و جرقه‏هايش را تحريك كرديد و نداي شيطان گمراه‏كننده را پاسخ مثبت داديد تا انوار درخشان دين را خاموش كنيد و سنت‏هاي پيامبر برگزيده را نابود سازيد. به خوردن كف روي شير تظاهر مي‏كرديد ولي در باطن مي‏خواستيد از شيرها بنوشيد. (ظاهرا دلسوزي براي دين مي‏كرديد ولي باطنا مي‏خواستيد به متاع دنيا برسيد.) و نسبت به خاندان رسول خدا دورويي و نفاق به خرج داديد. ما با شما از در صبر مي‏آييم همچون كسي كه دستش را به لبه تيز كارد گرفته و يا نيزه‏اي در شكمش فرو رفته باشد. * ذكر بينه از قرآن براي ارث آيا چنين پنداشته‏ايد كه ما را ارثي نيست؟ آيا از دستورات دوران جاهليت پيروي مي‏كنيد؟ كيست كه از خداوند بهتر حكم كند براي گروهي كه باور دارند. آيا نمي‏دانيد؟ براي غاصبان فدك مانند خورشيد درخشان، واضح است كه من دختر پيامبرم و بايد از او ارث ببرم. اي مسلمانان! من بايد براي گرفتن ارثم مغلوب شوم؟!   اي پسر ابي قحافه (ابوبكر) آيا در كتاب خداوند آمده كه تو از پدرت ارث ببري و من از پدرم نبرم؟! حقا كه سخن ناروايي گفته‏اي! آيا عهد كتاب خدا را كنار گذاشته، پشت سرتان انداخته‏ايد در آنجا كه گويد «و سليمان از داود ارث برد .و آنجا كه داستان يحيي بن زكريا را بازگو مي‏ كند كه مي‏فرمايد« پروردگارا از سوي خودت جانشيني به من ببخش كه از من و خاندان يعقوب ارث ببرد و آنجا كه مي‏فرمايد «بعضي از خويشان بر بعضي ديگر در كتاب خدا مقدم هستند»   و نيز آنجا كه مي‏فرمايد «خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش مي‏كند كه پسر دو برابر دختر ارث ببرد» و يا فرمود «اگر مالي را به‏جاي گذارد، به ‏طور شايسته براي پدر و مادر و نزديكانش وصيت كند و اين حقي است بر پرهيزكاران.» .   آيا گمان كرده‏ايد كه مرا از پدرم نصيبي نيست و ارثي نمي‏برم و اصلا خويشاوندي بين ما نيست؟! آيا براي شما آيه‏اي اختصاصي آمده كه پدرم از آن خارج است؟ يا مي‏گوييد اهل دو ملت مختلف از يكديگر ارث نمي‏برند و من و پدرم اهل يك ملت و آئين نيستيم؟! آيا شما از پدرم و پسر عمم،علي، به عام و خاص قرآن داناتريد؟ پس اين شما و اين فدك، همچون شتر مهارشده و زين كرده!، يكديگر را در روز حشر خواهيم ديد. پس چه خوب داوري است خداوند، و چه خوب بزرگ و پيشوايي است محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) ،و چه خوب وعده‏ گاهي است قيامت، كه در آن روز نتيجه زيانبار عمل خود را خواهيد ديد، ولي پشيماني سودي ندارد و براي هر خبري جايگاهي است و به‏زودي خواهيد دانست كه بر چه كسي عذاب خواركننده فرود اٌمده و شكنجه پايدار وارد مي‏شود.   * احترام به فرزندان رسول خدا آنگاه فاطمه (عليهاالسلام) به سوي انصار نظر افكنده فرمودند: اي گروه جوانمردان و اي بازوان دين و ياران اسلام! اين چه چشم‏پوشي و سهل‏انگاري است كه در حق من روا مي‏داريد و نسبت به ظلمي كه به من مي‏شود در خواب غفلتيد؟! آيا پدرم رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نمي‏ فرمود: هر انساني در فرزندانش حفظ مي‏شود؟ (يعني اگر مي‏خواهيد جانب كسي را محترم بشماريد بعد از او به فرزندانش احترام كنيد.) چه زود اين عمل را انجام داديد؟ دست مرا از فدك كوتاه نموديد؟ و براي امري كه وقت آن نشده شتابان شديد؟ اي گرده انصار! شما را قدرت و طاقت اين هست كه خواسته مرا برآورده كنيد.   آيا مي ‏گوييد محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) مرد و رفت و ديگر خبري نيست؟ نه، اين امر بزرگي است كه شكافش گسترش مي‏يابد و رخنه‏اش بازتر مي‏گردد و پيوستگي‏هايش از هم مي‏گسلد. و كم كم به قهقرا و جاهليت برمي‏گرديد آري زمين در غيبت او تاريك و ستارگان در مصيبتش گرفته و آرزوها نوميد و كوهها فرو هشته و حريم او بي‏ارزش و حرمت او زايل گرديد. پس به خدا قسم اين است آن بلاي بزرگ و مصيبت عظمي كه مانندش نيامده و نازل نگشته است.   * عمل به قرآن بعداز پيامبر اين كتاب خداست كه هر صبح و شام بر در خانه‏هاي شما فرياد مي‏زند و با آواز بلند و تلاوت و فهماندن آن اعلان مي‏دارد كه انبياء قبل هم مي‏مردند و اين حكم الهي و قضاء حتمي بر آنها هم وارد مي‏شد؛ آنجا كه مي‏فرمايد: « و ما محمد الارسول. . . » محمد نيست مگر فرستاده‏اي كه بيش از او نيز فرستادگاني آمده‏اند و گذشته‏اند. آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به دوران جاهليت گذشته خود برمي‏گرديد؟ و هر كس به گذشته خود برگردد، (از دين خارج گردد) هرگز زياني به خداوند نياورد و به زودي خداوند پاداش سپاسگزاران را خواهد داد. * طلب ياري از مردم اي واي از گروه اوس و خزرج! آيا ميراث مرا ببلعند در حالي كه شما را مي‏بينم و صداي شما را مي‏شنوم و شما با هم جمع و پيوسته‏ايد؟! اين درخواست من است كه شما را فرا گرفته و اين خبردادن من است كه شما را شامل شده (و من از شما ياري مي‏طلبم.) شما داراي افراد زياد و قدرت فراواني هستيد و سلاح جنگي و تجهيزات در دست شماست! درخواست من به شما مي‏رسد ولي جواب نمي‏دهيد و فرياد من به گوشتان مي‏رسد ولي به فريادم نمي‏رسيد؛ در حاليكه شما به استقبال دشمن در جنگ‏ها معروفيد و شما را به خير و صلاح مي‏شناسند.   شما برگزيدگان و منتخب جامعه‏ايد، با اعراب جنگيده‏ايد و رنج و تعب بسياري متحمل شده‏ايد. شما با گروه‏هاي زيادي درگير شده‏ايد و بدون هيچ ضعفي، شجاعان را دفع كرده‏ايد. ما فرار نكرديم و شما هم فرار نكرديد. هر چه را كه ما امر كرديم پذيرفتيد تا به دست ما اهل بيت، سنگ آسياي اسلام به چرخش درآمد و نتايج و بهره‏هايش زياد شد.   بيني شرك به خاك ماليد و طغيان تهمت‏ها فرو نشست و آتش كفر به خاموشي گراييد؛ آشوب فتنه‏ها آرام و نظام دين منسجم گرديد. پس شما چرا بعد از روشني راه بيراهه رفتيد و چرا حق را پنهان كرديد، بعد از اينكه اٌشكار شده بود و چرا عقب ‏گرد كرديد و بعد از ايمان مشرك شديد.   آيا شما با مردمي كه پيمان خود را شكسته و براي بيرون كردن پيامبر تصميم گرفته‏اند، نمي‏جنگيد با آنكه آنها اول جنگ را شروع كرده‏اند؟ آيا از آنان مي‏ترسيد در حالي كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر ايمان آورده باشيد؟ (يعني چرا وقتي اين گروه غاصب خلافت، پيمان خود را شكستند و به عهدي كه درباره اميرالمومنين (عليه السلام) با رسول خدا داشتند وفا نكردند، شما با آنها نمي‏جنگيد و از اميرالمومنين دفاع نمي‏كنيد؟) آگاه باشيد من شما را چنين مي‏بينم كه به رفاه ‏طلبي و زندگي راحت متمايل گشته و آن كس كه براي زمامداري سزاوار است دور ساخته و به راحتي و آسايش روي آورده و خود را از ضيق و تنگي نجات داده‏ايد. پس آنچه را كه فرا گرفته بوديد كنار گذاشته و آنچه آشاميدنش آسان بود، بيرون ريختيد. پس اگر شما و تمامي كساني كه در روي زمين زندگي مي‏كنند كافر شوند،بدانيد كه خداوند بي‏نياز و ستوده است.   * اتمام حجت با مردم آگاه باشيد آنچه را گفتم با آگاهي نسبت به شما است كه شما انگيزه ياري نداريد و نيرنگ و فريب، دلهايتان را فرا گرفته است؛ وليكن اين سخنان خروشي بود كه از جان برآمد و آهي بود كه از خشم برخاست، كاسه صبر لبريز، و عقده‏هاي سينه باز و حجت بر شما تمام شد. پس اين شما و اين شتر خلافت! لجامش را محكم بگيريد و بتازيد. اما بدانيد پشتش زخمي و پايش لنگ و عار و ننگش هميشگي است. نشان خشم الهي بر آن خورده و عيبش ابدي است.   خلافتي كه به آتش برافروخته الهي پيوسته، آتشي كه بر دلها احاطه كند؛ در حالي كه كليه اعمال شما در پيش چشم پروردگار است و به زودي ستمگران خواهند دانست كه در چه جايگاهي رجوع مي‏كنند. من دختر پيامبر شمايم كه شما را از عذاب سخت آينده بيم داد. پس هر چه مي‏خواهيد بكنيد. ما هم كار خودمان را مي‏كنيم و منتظر باشيد كه ما هم منتظريم.   شما مي توانيد آخرين اخبارايران و جهان رادر"واحداخبارواطلاع رساني راسخون"مشاهده نماييد. 997





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن