واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: كتاب هنر - براي آنها كه راحت سركار ميروند
كتاب هنر - براي آنها كه راحت سركار ميروند
نگار مفيد: اگر اتاق خدمتكار رنگ نميخواست شايد نقاشهاي ساختماني كه آن روز به خيابان پنجك نيويورك رفتند، احساس خوشبختي ميكردند. شايد از اينكه سه اتاق بدون رنگ مانده كه يكياش مخصوص خدمتكار است ناراحتند و بيشتر احساس پسرفت ميكنند. هيچكس نميتواند قطعي در اينباره اظهارنظر كند، مگر آنهايي كه مهاجرت كردهاند يا هميشه با اين موضوع درگيرند. وگرنه دليلي نداشت يانوش گلوواتسكي در خلال نمايشنامه خانه، اين جمله را به زبان شخصيتهايش راه دهد. نمايشنامه خانه سه كاراكتر دارد. اولي يك نمايشنامهنويس است كه تا لحظه پاياني ديده نميشود و تنها حرفش به ميان ميآيد و بعضي وقتها سر و صدايي به راه مياندازد كه نشانه نابلدياش است. دو شخصيت ديگر هم شبيه به اولي لهستاني هستند اما اين دو ادعا ميكنند نقاشهاي بهتري هستند و مدام حرف ميزنند. از لهستان ميگويند، از زندگي در آمريكا ميگويند و يكي از سوژههاي داغ خالهزنكبازيشان اين مرد نمايشنامهنويس است. الك و ويتك ميخواهند معماي ذهنيشان درباره اين نمايشنامهنويس را حل كنند. هر جا كه احساس ميكنند از او خوششان نميآيد، از او به عنوان يك نقاش ساختمان ايراد ميگيرند و هر جا كه با او مشكلي ندارند بحثهاي ديگري باز ميكنند. مثلا درباره پدرشان.
ويتك: ببينم بابات مرده؟/ الك: زندهس. واسه چي ميپرسي؟/ ويتك: كجا زندگي ميكنه؟
الك: كجا بايد زندگي كنه؟ معلومه ديگه، تو زلازوا وولا. / ويتك: ( به شدت متاثر) الك؟
الك: چيه؟/ ويتك: بابات هيچوقت خواب ميبينه؟/ الك: خواب چي رو؟/ ويتك: خواب تو رو، خواب پسرش الك كه داري در و ديوار يه آپارتمان پنجخوابه تو خيابون پنجم نيويوركو تميز ميكني؟/ الك: بابام دوست داشت من پيانيست بشم. / ويتك: پيانيست؟/ الك: پيانيست. تو محله ما همه باباها دلشون ميخواست پسراشون پيانيست بشن. / ويتك: چرا؟/ الك: چون تو زلازوا وولا يه بابايي با پيانوش كلي پول به جيب زده. / ويتك: اسمش چيه؟/ الك: شوپن/ ويتك: آره، اسمشو شنيدهام. ولي اينم شنيدهم كه پولي كه درميآورده به لعنت خدام نميارزيده. با يه پيرزن لندهور فرانسوي زندگي ميكرده، واسه يه لقمه نون محتاج اون بوده. / الك: واقعا؟ اينشو بابام نگفته بود. / اينجا فرصتي است تا آدم به همه داشتهها و فكرهاي قبلياش شك كند. الا آنكه به شناخت گلوولتسكي از لهستان و از نمايشنامهنويسي و از مهاجرت. او هم شبيه به تمام افرادي كه ترك خانه و كاشانه ميكنند و سر سوزني استعداد دارند، از مهاجرت ميگويد و از درگيريها و مشكلات اين آدمها. يانوش گلوواتسكي متولد ۱۹۳۸ است و يك لهستاني اصيل حساب ميشود. يك روز براي اجراي نمايش نيمسوزها، كه نخستين اجراي كمدي سياهش بود، به لندن سفر كرد و در همانجا فهميد كه در لهستان حكومت نظامي برقرار شده، پس به كشورش برنگشت و بعد از يك سال راهي نيويورك شد. اجراي مجدد نيمسوزها در نيويورك براي او جوايز فراواني داشت و از اين جوايز مهمتر، شهرتي براي او به ارمغان آورد كه خيالش از اسكان در نيويورك راحت شد. پس در كشور غريبه باقي ماند و از لهستان و از هموطنان مهاجرش نوشت. شبيه به همين نمايشنامه خانه كه در سال ۱۹۹۵ نوشت و يكي از آثار برگزيده سال آمريكا بود. گلوواتسكي از همان اولين توصيفات صحنه، توضيح ميدهد كه «دو مرد كارگر كه چند سطل رنگ و يك نردبان با خود دارند به صحنه ميآيند. مرد اول، ويتك، پرحرف است و ديگري، الك، درشتهيكل است با حال و هوايي فيلسوفمآبانه، حالتي كه ويژه خماري پس از مستي است. نفر سومي هم در اتاق ديگر مشغول به كار است، اما تماشاگران فعلا او را نميبينند. مردها از مهاجران لهستانياند؛ مثل مهاجران كرهاي كه تخصصشان گرداندن بقاليهاست، لهستانيهاي مهاجر در تميزكاري و مرمتخانهها تخصص دارند.» بدون آنكه كسي را نفي كند يا بخواهد او را مورد سرزنش قرار دهد، توضيح ميدهد كه اين مهاجران لهستاني ميتوانند نقاشهاي خوبي باشند. اما همينطور كه داستان پيش ميرود، خواننده به انتظار ميماند تا صداهايي كه از اتاق كناري ميآيد، اوضاع را به هم بريزد. يا آنكه سه نفر با هم درگير شوند اما همه اتفاقها با يكي دو بار بلند كردن صدا، تمام ميشود و هيچرقمه درگيري پيش نميآيد. فقط در نهايت معلوم ميشود كه اين آدمها، هر دونفرشان زياده از حد كمهوشاند و گلوواتسكي به شكل سادهاي ما را با سادهانگاريهاي هموطنانش سر كار گذاشته و از اول قرار نبود اين آدمها خيلي جدي گرفته شوند.
خانه (نمايشنامه)
يانوش گلوواتسكي
مترجم: فرزانه قليزاده
انتشارات نيلا
چاپ اول: 1386
قيمت: 400 تومان
تعداد: 2200 نسخه
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 89]