واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: پرتقال بدون ويتامين ث
بهمن فروتندر اين دنياي پهناور بعضي آدم ها خيلي استثنايي اند، به اين شكل كه وقتي ما مي خوابيم آنها بيدارند و وقتي ما بيداريم آنها خوابند و روزهايي كه همه ما تعطيليم آنها كار مي كنند و برعكس. جمعه ها، چون روزنامه درنمي آيد پنجشنبه ها روز تعطيل خبرنگارها است. قديم ها در يك چنين روزي، در عهد و ايامي كه خانه ها حمام نداشتند جمعه روز حمام عمومي بود. صبح زود بايد از خانه مي زدي بيرون و اگر مي خواستي كه به نمره بروي تمام قبل از ظهر را بايد در نوبت باشي تا بالاخره ساعت يك و نيم بعدازظهر، سفيدآب كشيده، چرك كرده، ليف كشيده و لباس تميز پوشيده بنشيني سر سفره ناهار. درحقيقت اين پروسه يي بود در مقايسه با امروز، بسيار زمانبر كه تو مي توانستي چرك حاصل از عرق يك هفته فعاليت را از تنت پاك كني. يك چيز جالب ديگر اينكه آن روزها مثل امروز از ساك و كوله پشتي و كيسه پلاستيك خبري نبود. پنجشنبه ها، بقچه حمام را مادر براي صبح فردا مي بست و تو مي دانستي كه «جمعه» يعني حمام، مشق و اگر فرصتي باقي ماند، كمي هم نشستن روي سكوي دم در و ديدن عابراني كه از جايي به جاي ديگر مي روند. نمي دانم چرا اين مطلب را اين جوري شروع كردم،؟ شايد براي اينكه پژمان و آرش(محمدي) و فرزاد و آرش(حقيقي) پنجشنبه دور هم جمع شده بودند و به من زنگ زدند كه اينجا فقط جاي تو خالي است، پژمان مي گفت، آرش گفته كه شما گفتيد ايتاليا، هم فرانسه را خريد و هم روماني را، ما منتظر دعواييم، نمي دانيد چقدر دلم مي خواست بروم و يك تنه با اين چهار تا، يك دعواي حسابي راه بيندازم و كلي كيف كنم ولي نمي توانستم، بايد مي رفتم سر تمرين، بيست و چهار، پنج نفر منتظرم بودند و بعد از تمرين هم قول داده بودم براي منزل، بروم ميدان خريد. خيلي دلم سوخت كه نتوانستم بروم. دلم هم خيلي براي آرش(محمدي) سوخت چون با او بداخلاقي كرده بودم و گفته بودم كه اين بت پرستي جديد است. آرش پيراهن تيم ملي ايتاليا را مي پوشد و واقعاً زماني كه ايتاليا مي برد از خود بيخود مي شود و وقتي مي بازد انگاري كه دنيا را كوفته اند روي سرش. از روسيه- اسپانيا شروع شد، ببينيد، من نيمي از عمرم را در اروپا گذرانده ام، هم اروپاي خوب را مي شناسم؛ آن اروپايي كه مردمش غم دوا و درمان ندارند، برق شان نمي رود، جاده هايشان نمره يك است، شرايط تحصيل فراهم و ورزش از همه آن چيزهايي كه احتياج دارد، برخوردار است. و هم اروپاي بد را كه به يك باره سه هزار نفر را بيكار مي كند و كانون خانواده ها را مي پاشد؛ آن اروپاي غني را كه روز به روز خطوط فقر در آن زياد و زيادتر مي شود، اروپايي كه روز به روز گران و گران تر مي شود و در نتيجه آزاد زندگي كردن را محدود و محدودتر مي كند و اروپايي كه ورزش قهرماني را در مرتبه يي والا قرار داده است اما فوتبال را دربست در دامان بنگاه هاي شرط بندي رها كرده است تا آنهايي كه به هيچ اصل ورزشي پايبند نيستند صاحب اختيار آن باشند. بله از روسيه- اسپانيا شروع شد. چهار بر يك، آنهايي كه در اروپاي بد بنگاه هاي شرط بندي را مي شناسند و مي دانند كه مردم چقدر پول در اين بازي باختند و چه كساني آن را بردند. فرانسه بدون تمركز، مفتضحانه به ايتاليا مي بازد و روماني در مقابل هلند دو، شبي كه با يك برد مي تواند به دور بعد راه يابد فقط 32 درصد مالكيت توپ دارد، 11 بار خطا مي كند و يك كرنر مي زند و درنهايت بدون هيچ انگيزه يي ايتاليا را روانه فينال مي كند تا بعضي از كارشناسان دوستدار فيلم هاي هندي اين را به حساب معرفت فان باستن و دوستي اش با دونادوني بگذارند. آلماني كه آلمان نيست به كرواسي مي بازد و پرتغالي كه خودش نيست به آلمان مي بازد. در شبي كه رونالدو و دوستان، در مقابل دروازه حريف دچار ذغال گرفتگي مي شوند و پايشان هم قفل مي شود، پرتغال 3 بر 2 بازي را واگذار مي كند؛ آن هم در شبي كه گل زدن به آلمان ها آسان تر از همه شب ها به نظر مي رسيد. اسكولاري بعد از باخت، ناراحت و مغموم به نظر نمي آيد چون «قاب» او را قبل از بازي، چلسي دزديده است. از اعتراض مليح اسكولاري بعد از گل بالاك خوشم آمد، من هم اگر جاي داور بودم اين صحنه را خطا نمي گرفتم، تعجب مي كنم كه اين بازيكن خوش قد و قامت پرتغالي، چرا كوچك ترين سعي براي پريدن نكرد، يعني نوازش بالاك مانع پريدن او شد؟ البته اعتراض چنداني هم به اين گل نشد. حالت بازيكن ها در يك بازي، گوياي سرنوشت از پيش تعيين شده همين بازي است، چون «آكتور»هاي فوتبال در قاعده، هنرپيشگان بدي هستند، آنقدر بد كه همه متوجه شدند پرتغال جام ملت هاي 2008، يك پرتقال بدون ويتامين ث است. بازيكن هاي تركيه براي بردن از كرواسي نترسيدند و باز در يك بازي واقعي كه در وقت قانوني حوصله سربر هم بود پس از 120 دقيقه، با ضربات پنالتي به نيمه نهايي رفتند. جمله يي از مطلب هفته گذشته «اروپاي خوب، اروپاي بد» را يادآوري مي كنم... دلم مي خواهد تركيه و هلند روز فينال مقابل هم بايستند تا تماشاگران دنيا همه چيز را در يك بازي ببينند. اما اين اتفاق نخواهد افتاد، به نظر من جام براي آلمان رزرو شده است و بيشتر در مقابل ايتاليا تا هلند. فان باستن شايد متوجه شود كه فوتبال حرفه يي در دنياي پسامدرن جاي دوستي هاي فيلم هندي نيست، البته او اين را خوب مي داند چون در همان فوتبال حرفه يي بزرگ شده است. به نظر من حريفان نيمه نهايي جام جهاني 2006، فيناليست هاي جام ملت هاي 2008 خواهند بود. هلند فقط يك بار شكست مي خورد؛ آن هم در مقابل ايتاليا، تا فينال ابهت خاص خودش را پيدا مي كند. آفرين بر گردانندگان اين جام، واقعاً مي شود گفت هيجان خالص، البته گاه واقعي و گاه هم قلابي. اين سناريوي من بود، تا سناريوي بنگاه هاي شرط بندي چه باشد، البته در نگاه به همه اين سناريوها تفاوتي بين من و آرش نيست، هر دو مشق هايمان را نوشته ايم و براي اينكه حوصله مان سر نرود، رفته ايم و نشسته ايم روي سكوهاي دم در. هر دو نگاه مي كنيم به عابراني كه از جلويمان رد مي شود، بعضي ها را او مي شناسد و بعضي ها را هم من و به بعضي هايشان، هم من سلام مي كنم و هم آرش و در اين حال و هوا، گاه نجوايي مي شنوم كه مي گويد؛ بگذار آرش دلش به پيراهنش خوش باشد، چه كارش داري، مي خواهي اين را هم از او بگيري؟ و من هم آهسته مي گويم، باشد، با او ديگر كاري ندارم، بگذار دلش خوش باشد، تا هفته يي ديگر و نشستن روي سكوهاي ديگر.
يکشنبه 2 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 229]