واضح آرشیو وب فارسی:الف: درآمدي بر استراتژي اصولگرايان نسبت به احمدينژاد تا انتخابات
نزديك به يك سال تا زمان انتخابات دوره دهم رياست جمهوري اسلامي ايران باقي مانده است. از هم اكنون، اصولگرايان و اصلاحطلبان براي انتخاب نامزد، تقويت نامزد يا نامزدهاي احتمالي خود و تضعيف نامزدهاي جناح مقابل تلاش ميكنند.
در اين ميان، تكليف منصوبين و منسوبين و طيفهاي درون جناحي اصلاح طلب يا اصولگراي نزديك به نامزدهاي شاخص روشن بوده و اين گروههاي سياسي از هم اكنون به طور قطع در حمايت از نامزد نزديك تلاش ميكنند. به عنوان مثال، نزديكان سياسي رييس جمهور و فعالان گروه رايحه خوش خدمت از ماهها پيش به طور قطع تصميم گرفتهاند كه تا زمان انتخابات 88 از رييس جمهور فعلي حمايت كنند. از طرف ديگر و در جناح مقابل نيز، نزديكان سياسي سيدمحمدخاتمي نيز با اطمينان نسبتا زيادي تصميم گرفتهاند كه با در نظر گرفتن شرايط و امكانات موجود، از رييسجمهور سابق حمايت كنند.
آنچه در اين ميان قابل تامل است، استراتژي رفتاري نامشخص گروههاي سياسي اصولگرا و اصلاح طلبي است كه با هيچ كدام از دو قطب احتمالي انتخابات 88، نزديكي تعيينكننده همانند آنچه شرح داده شد، ندارند.
اين گروه ها به ويژه در جناح اصولگرا از يك طرف بايستي ادامه يا حذف حاكميت سياسي اجرايي اصولگرايان (به طور عام) در حداقل چهارسال پس از انتخابات سال آينده را مد نظر قرار دهند، از سوي ديگر ملاحظات عمدتا انتقادي خود در رابطه با نامزد حتمي و يكي از قطبهاي آتي انتخابات آينده (رييس جمهور فعلي) را مد نظر دارند، از سوي ديگر، بايد رابطه اين انتقادها يا حمايتها با تضعيف يا تقويت محمود احمدينژاد براي شركت در انتخابات آينده را در نظر داشته باشند و در نهايت، وضعيت احتمالي نامزدهاي اصولگراي ديگر شركت كننده در انتخابات در مقايسه با دو قطب اصلي اصلاحطلب و اصولگرا را مورد توجه قرار دهند.
به طور سادهتر، تعدادي از گروههاي اصولگرا هم اكنون در دو راهي انتقاد از اشتباهات و نقايص، يا چشم بستن (حداقل به طور نسبي) بر ضعفها با هدف عدم تضعيف قدرت راي احمدينژاد مردد هستند.
براي اين دسته از اصولگرايان، 5 استراتژي مختلف متصور است؛
حمايت و حمايت انتقادي، دو انتخابي است كه با حمايت يا انتقادات نه چندان جدي، به تقويت يا جلوگيري از كاهش راي احمدي نژاد، در ميان راي دهندگان اصولگرا و خاكستري خواهد انجاميد.
سكوت، استراتژي ديگري است كه تاثيري در راي احمدي نژاد نخواهد داشت اما به تقويت نسبي نامزد اصلاحطلب خواهد انجاميد. استراتژي سكوت از سوي ديگر احتمالا به تضعيف موقعيت سياسي گروه سياسي سكوت كننده منجر خواهد شد. اين گزاره با اين فرض است كه جامعه از سكوت، به انفعال يا نداشتن راهكار در قبال جريانات و روندها تلقي كند. (براي ارجاعات بعدي اين فرض را فرض س ميناميم).
انتقاد و انتقاد حمايتي (تعريف: انتقاد و حمايتي كه انتقاد آن بر حمايت بچربد) نيز دو استراتژي ديگر است كه به تضعيف راي احمدي نژاد به نفع نامزدهاي اصولگراي ديگر و نيز نامزد يا نامزد اصلاح طلبان خواهد انجاميد.
"اصولگرايان در ترديد" كه اولا در طيف منتقدين عملكرد فعلي قرار ميگيرند و ثانيا در طيف نزديكان احمدينژاد يا نامزدهاي ديگر اصولگرا كه قطعا قصد شركت در انتخابات 88 را دارند، نيستند، در تصميم گيري خود با چندين ملاحظه يا قيد اساسي روبه رو هستند. اين قيود را به طور خلاصه ميتوان به شرح زير فهرست كرد:
1. انتقادات آنها در حالتهاي مختلف، از حداكثري تا حداقلي، تا چه ميزان از راي احمدينژاد خواهد كاست. به همين ترتيب، حمايت آنها تا چه ميزان به راي احمدينژاد خواهد افزود.
2. احمدينژاد تا چه ميزان با حمايت كامل، بدون حمايت و يا با انتقاد كامل ميتواند راي لازم در مقابل قطب جناح مقابل يا نامزدهاي اصولگراي ديگر براي برد انتخابات آينده را كسب كند.
3. نامزدهاي اصولگراي ديگر تا چه ميزان با حمايت كامل يا بدون حمايت قادرند راي لازم براي برد در انتخابات آينده را در مقابل قطب جناح اصلاحطلب يا احمدينژاد كسب كنند.
4. در صورت در پيش گرفتن راهبرد انتقاد يا انتقاد حمايتي، چه مقدار از راي احمدينژاد كم و به راي نامزدهاي اصولگراي ديگر اضافه خواهد شد.
5. گروه سياسي اصولگراي مردد تا چه ميزان بر اساس تكليف و تا چه ميزان بر اساس محاسبه سياسي عمل ميكند. به عبارت ديگر، حمايت يا عدم حمايت يا بيان انتقاد از روندهايي كه اشتباه ارزيابي ميكند تا چه ميزان تحت تاثير ملاحظات و آيندهنگريهاي سياسي قرار ميگيرد. به طور سادهتر، گروه سياسي مردد، تكليف خود را در انتقاد از روند اشتباه ميداند (صراحت) يا اين تكليف را در ملاحظه مصالح سياسي بزرگتري كه احتمالا بر چگونگي فعاليت جناح و گروه در آينده نيز تاثير خواهد گذاشت و حتي ممكن است به تضعيف يا حذف ضمني يا تدريجي آن و درنتيجه ارزشهاي ذيربط بيانجامد، تعريف ميكند. اين قيد را به تعابير مختلف سوگيرانه زباني ميتوان، محاسبهگري، مصلحتانديشي، محافظهكاري و معامله گري ناميد.
بنابر آنچه تاكنون گفته شده است، اصولگرايان مردد بايستي براساس 5 قيد، به انتخاب در بين 5 استراتژي حمايت، حمايت انتقادي، سكوت، انتقاد حمايتي و انتقاد دست بزنند.
درصورت داشتن دادههاي لازم، در اين انتخاب ميتوان زمان را نيز وارد كرد و هركدام از استراتژيها را در مقطع زماني خاص به كار برد. با فرض در نظرگرفتن زمان، اين فرض قابل بررسي را نيز بايد در نظر گرفت كه با كاستن از زمان اعمال استراتژي در مساله خاص سياسي مورد بررسي، احتمالا از تاثير آن نيز كاسته خواهد شد.
در مسئله فوق، شرايط ديگر بازي و انتخابهاي بازيگران ديگر داخلي و خارجي را ميتوان در نظر گرفت.
به بيان ديگر، مصاديق احتمالا تعيين كننده يا تا حدودي مهم همانند تاثير مثبت يا منفي طرح تحول اقتصادي كه در آستانه انتخابات رياست جمهوري انجام ميشود و ميتواند در مقام يك شمشير دولبه، به عنوان كارت برنده يا ضربه منفي تعيينكننده براي رييسجمهور عمل كند و نيز نتيجه انتخابات پاييز ايالات متحده كه به روي كارآمدن يك جنگطلب كلهشق يا گزينه قابل تحملتر منجر خواهد شد و عواملي از اين دست را نيز ميتوان در اين تحليل در نظر گرفت.
گروه سياسي انتخابگر ميبايستي با در نظر گرفتن قيود و استراتژيهاي مختلف و سود و زيان و احتمالهاي وقوع هر كدام و سود و زيان و احتمال وقوع حركات ديگر بازيگران دست به انتخاب بزند.
در اين جا براي ساده شدن كار، يك مثال براي مساله فوق كه البته ميتواند با دقيقتر شدن دادهها و تغيير فروض و سود و زيان حركات مختلف به نتايج مختلفي برسد، تشريح ميشود.
فرض 1: پنج استراتژي قابل انتخاب در ارتباط با چگونگي تنظيم رفتار اصولگرايان مردد نسبت به احمدي نژاد تا انتخابات 88 عبارتند از: حمايت، سكوت، انتقاد، حمايت انتقادي و انتقاد حمايتي
فرض 2: "تكليف سياسي فارغ از ملاحظه و محاسبه سياسي" به معناي حمايت از آنچه خوب تشخيص داده شده، حمايت از نامزد برتر تشخيص داده شده در هر وضعيتي حتي شكست (احمدي نژاد يا ديگر نامزدهاي ديگر اصولگرا) و انتقاد از هرچه اشتباه تشخيص داده شده (احمدي نژاد يا ديگر نامزدهاي اصولگرا) بدون درنظر گرفتن ملاحظات سياسي است. بديهي است كه اصولگرايان مردد به دليل ترديدشان در اين فرض جاي نميگيرند و بسته به ميزان دخالت محاسبه سياسي در تعيين تكليف سياسي به انتخاب استراتژي ميپردازند. عدهاي از اصولگرايان كه بنابه آنچه فارغ از محاسبات سياسي و عملكردي، به هرقيمت سياسي مصمم هستند از احمدينژاد حمايت كنند و نيز عدهاي كه بدون توجه به محاسبات سياسي و به هر هزينهاي حتي عدم موفقيت، مصمم به تلاش براي كاهش آرا و حتي شكست وي در مقابل يك نامزد اصلاحطلب (نه اصولگرا) به دليل آنچه خسارتبار بودن مديريت وي ميدانند، هستند نيز در زمره اصولگرايان در "ترديد" جاي نميگيرند.
فرض 3: استراتژي سكوت يا تركيبي (حمايت انتقادي و انتقاد حمايتي) با در نظر گرفتن ملاحظات گروه سياسي اتخاذ ميشوند (فرض س و قيد 5).
فرض 4: اگر احتمال اينكه برنده نهايي، يك "اصولگراي غير احمدينژاد" باشد، زياد باشد، براي يك اصولگراي مردد، با يادآوري فرض 2، انتقاد و انتقاد حمايتي بر حمايت، حمايت انتقادي، و سكوت ترجيح دارد.
فرض 5: اگر 1- احتمال اينكه برنده نهايي، يك اصلاح طلب باشد، زياد باشد و 2- حمايت يا انتقاد، تاثير يا تاثير تعيينكننده در اين شكست نداشته باشد (ر.ك فروض بعدي)؛
فرض 5-1؛ اگر فعال سياسي اصولگرا يا گروه سياسي اصولگراي مردد، سكوت را تضعيف كننده وضعيت سياسي جريان يا خود در مقام يك عملگر و فعال سياسي نداند و يا اگر سكوت را مضر به حال فعاليت سياسي خود بداند اما بداند كه ميتواند سكوت را به گونهاي توضيح دهد كه تاثير منفي آن را خنثي يا تاحد زيادي كند، يا اساسا اهميت يا اهميت چنداني براي تاثير منفي سكوت (فرض س) نداشته باشد، سكوت استراتژي مرجح است.
فرض 5-2؛ اگر اصولگراي مردد، سكوت را تضعيف كننده وضعيت سياسي جريان يا خود در مقام يك عملگر و فعال سياسي تلقي كند، بداند كه نميتواند تاثيرات منفي آن را با توضيح دادن كاهش دهد و اهميت اين تاثير منفي را نيز قابل ملاحظه ارزيابي كند، حمايت يا حمايت انتقادي از هر كدام از نامزدهاي اصولگرا (براي انتخاب بين احمدي نژاد و يا ديگران ر.ك فرض 6). ترجيح خواهد داشت.
فرض 6: اين فرض در ارتباط با فرض 5 و در ادامه فرض فرعي 5-2 تعريف ميشود. گروه سياسي اصولگراي مردد در صورت عدم صدق فرض فرعي 5-1 و صدق فرض فرعي 5-2، بايد بين حمايت از شكست راي آورترين اصولگرا علي رغم انتقادات به عملكرد وي و يا يك اصولگراي برتر تشخيص داده شده (در صورتيكه اين نامزد، راي آورترين نامزد نباشد)، انتخاب كند. در اين انتخاب، ميزان محاسبه گر بودن يا دخالت محاسبه در تعريف تكليف سياسي گروه يا فعال سياسي مردد اصولگرا اهميت خواهد داشت. در محاسبه نيز، درنظر گرفتن عواملي مانند اهميت شكست آبرومندانه تر در وضعيت فعلي براي اصولگرايان، چگونگي تعريف كليت اصولگرايان، اهميت كار جناحي، اهميت ظرفيت سازي بر روي نامزدهاي آينده و ... در نظر گرفته ميشود.
فرض 7: بازي طرف مقابل، با وضعيت فعلي از پيش دانسته شده ارزيابي شده و تاثير تعيين كننده در تعيين استراتژي گروه سياسي مردد اصولگرا ندارد. (اصلاحطلبان به احتمال زياد با خاتمي ميآيند يا راي تعيين كننده اصلاحطلبان حتي در صورت ورود نامزدهاي ديگر اصلاحطلب، از آن خاتمي است. اگر برنده دور اول، يك نامزد اصلاحطلب باشد، او خاتمي است و اگر نامزد اصلاح طلبي به دور دوم راه پيدا كند، كسي جز خاتمي نيست. اين فرض يعني حضور و نتيجه آن، منوط به شرايط فعلي بوده و بدون در نظر گرفتن تاثير متغيرهاي غيرمعمول و غيرقابل پيشبيني سياسي است).
فرض 8: به احتمال زياد، با شرايط موجود، هيچ كدام از نامزدهاي اصولگرا، ظرفيت كسب راي بيش از رييس جمهور فعلي را نخواهند داشت. (موقعيت خاص مقام رياست جمهوري و اينرسي راي بخشي از راي دهندگان، در كنار ضعف ساختار سياسي و موقعيت نه چندان قوي احزاب و گروهها در جهت دهي به آرا كه در تعدادي از انتخابات رياست جمهوري گذشته نيز تجربه شده است، اين فرض را تقويت ميكند).
فرض 9: فاصله راي احمدي نژاد و نامزد اصولگراي دوم، به احتمال زياد، با انتقاد از احمدينژاد و كاستن از آراي وي قابل پرشدن نيست. فرض 9 احتمالا يكي از تعيين كننده ترين فروض در انتخاب استراتژي اصولگرايان در ترديد است.
فرض 10: اگر گذشته را مبناي تعيين احتمال آينده در نظر بگيريم، ميزان احتمالي راي يا ميزان احتمالي سقف راي دو قطب اصولگرا و اصلاح طلب (احمدي نژاد و خاتمي) را در شرايط فعلي و بدون در نظر گرفتن حركات آتي نميدانيم يا نميتوانيم احتمال زياد و مطمئني به آن اختصاص دهيم. (ممكن است احمدينژاد در صورت بروز برخي تصميمات، تا ده ميليون به حداقل راي خود اضافه كند، راي مرحله دوم 84 را تكرار يا بيشتر كند و يا ممكن است با ريزش يا بدون ريزش آراي وي، خاتمي 20 ميليون راي دو دوره 76 و 80 يا بيشتر را كسب كند). اين گمانه با توجه به برآوردهاي شفاهي غيرمطمئني كه از تركيب آراي روستاها، شهرستانها و شهرهاي بزرگ گزارش ميشود، تشديد ميشود.
فرض 11: اگر احمدينژاد و خاتمي هردو زير 50 درصد آرا را كسب كنند، هرچه قدر آراي احمدي نژاد به 50 درصد نزديكتر باشد، تاثير حمايت و انتقاد در اضافه كردن يا كاستن از آراي او موثر خواهد بود. هر چه قدر احتمال و فاصله راي احمدينژاد از 50 درصد به سمت پايين بيشتر باشد، احتمال تاثير مثبت حمايتها كاهش خواهد يافت. در اين فرض، انتقاد حمايتي بر حمايت انتقادي در صورت عدم سكوت (ر.ك فرض 5) ترجيح دارد. در حالت عكس فرض 11، حمايت انتقادي در صورت عدم سكوت ترجيح خواهد داشت.
آنچه شرح داده شد، فروض يك الگوي تصميم گيري براي اصولگرايان در ترديد است، گرچه موارد فوق ميتواند راهنمايي براي تصميمگيري آگاهانه تر نامزدهاي ديگر اصولگرا و حتي اصلاحطلب نيز باشد. به اين معنا كه شركت ديگر نامزدهاي احتمالي در انتخابات، با وضعيت فعلي، ريسك تمام و قمار محض با سياست است، مگر آنكه با انگيزه و اهدافي دستيافتنيتر از برد انجام شود.
نكته ديگري كه بايد در نظر گرفت، اهميت وجود دادههاي درست براي انتخاب استراتژي است. در وضعيت فعلي، متاسفانه آمار "مطمئن"، بهروز و روشني از وضعيت افكار عمومي در دست نيست.
شنبه 1 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]