واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون:سی و دو سال از انقلاب اسلامی ملت ایران می گذرد، سال هایی که در آن برای حفظ یک نظام ارزشی و اخلاقی خون های پاک شهدای بسیاری ریخته شد؛ اما بی شک آنچه امروز در سینمای ایران دیده می شود بازگشت به دوران ابتذال ها و بی اخلاقی هاست و بعضی بازیگران جدید نیز تجسم بارز ابتذال گران سینمای پیش از انقلاب هستند، با این تفاوت که تنها با آنان چند سالی تفاوت سنی دارند و در روزگاری نیز ظهور پیدا کرده اند که جامعه ی ما عنوان پرافتخار "اسلامی" را یدک می کشد. به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر راسخون ، سینمای ایران هیچ گاه سیر محتوایی ثابتی را طی نکرده است این سینما پیش از انقلاب نیز با سه دوره ی تثبیت، اوج و سقوط همراه بوده که در دوران پس از انقلاب نیز متأسفانه سرنوشتی مشابه را تجربه می کند، آنچه امروز به عنوان سینمای ایران، شاهدش هستیم بدون شک در سراشیبی سقوط قرار دارد و ملاک ها و معیارهای سقوطش نیز همان ملاک ها و معیارهای سقوط سینمای پیش از انقلاب است. فاتحه ی آن سینمای مبتذل و رو به سقوط که شاخصه های اصلیش با سینمای امروز تشابهی بارز دارد را یکی از مخاطبان روزنامه ی آیندگان در تاریخ 26 خرداد 1356 این گونه می خواند: «بالاخره روز موعود فرا رسید. روزی که مباشران "سینمای فارسی" در مرگ یک سینمای "من درآوردی" اشک تمساح بریزند، یقه درانی کنند و تأسف بخورند که چرا لباس عزا نپوشیده اند.» وی همچنین می نویسد: «در هیاهوی بسیار برای هیچ و با استفاده از تریبون آزادی که حزب رستاخیز در اختیار فیلم فارسی سازها گذازرده بود آنچه دیده نمی شد صداقت بود، راستی و درستی بود. این رواست که همه ی گناهان را به گردن ممیزی بیندازیم؟ این سینمای ورشکسته و بی در و پیکر هرگز از داخل کرم نخورده، پوسیده نشده و متلاشی نشده است؟ دست اندرکاران سینمای فارسی هرگز نگفته اند که به بهانه ی فرار از سانسور دست به چه زشتی هایی زده اند.» این مخاطب دوستدار سینما در انتها می افزاید: «اما، به راستی برای آنها، نمی توانستند بگویند که سانسور بهانه ای بوده برای دست یازیدن به ابتذال، ابتذال از نوع کثیف. آن ها نگفتند و نمی توانستند بگویند که مقدار زیادی این کاره نبودند و به امید در باغ سبز وارد این حرفه شدند، فرهنگ و شعور سینمایی نداشتند، زبان سینما را نمی دانستند و به همین دلیل بود که نه کارگردان حریم خود را شناخت و نه هنرپیشه و نه فیلنامه نویس و نه تهیه کننده، چرا که آن ها برای جیب پر کردن آمده بودند.» حال سئوال این است که آیا تمام خصوصیات و نکاتی که خواننده ی یک روزنامه ی کشور 33 سال پیش درمورد سینمای ایران به آن ها اشاره کرده در سینمای امروز هم مستولی نیست؟ آیا امروز به جایی نرسیده ایم که ابتذال به شکلی دیگر سر برآورده؟ آیا سانسور در به نمایش کشیدن افعال مستهجن زنان و جلوگیری از این امر سبب نشده که بازیگران مرد ما جلوی دوربین انواع و اقسام حرکات موزون را از خود به نمایش بگذارند؟ آیا طرح کردن تابوهای جامعه در فیلم های سینمایی فقط به شکل ابزاری برای فیلم سازان تبدیل نشده و حتی در طرح تابوها هم فقط به حواشی نمی پردازند؟ خب در چنین قحط الرجالی اگر فیلمی مثل اخراجی ها، ارزشی شناخته شود تعجب برانگیز نیست و اگر تهیه کننده ی فیلم "پسر تهرونی" در صدا و سیمای کشور از آن به عنوان فیلمی، خوب یاد کند، نباید تعجب کرد! البته در این میان و با این کارهای سخیف سینماگرانمان هم کم ادعا ندارند و راه به راه از کم بودن مخاطب و عدم حمایت دولتی می نالند؛ اما سئوال این است که چه کرده اند که تقاضای حمایت دارند؟ آیا غیر از تعداد معدودی از سینماگران بقیه حتی پرونده ی قابل دفاعی ندارند؟ به چه می نازند؟ به جوایز خارجی که هنوز مشخص نیست با چه هدفی به آنان اعطا شده؟ سینمای خالی از مضمون، محتوا و سوار بر موج های زودگذر نباید حال و روزی بهتر از این، داشته باشد. حقیقت آن است که سینمای امروز ما بیشتر از هر چیز برای جلب سود و نه مخاطب، هر کاری می کند و در این میان اگر فیلم ها فروش کمی هم بکنند باز هم سود قابل توجهی نصیب تهیه کنندگان می شود چون تنها چیزی که ساختنش خرج کمی دارد، ابتذال است. اگر سال ها قبل برای فروش یک فیلم، سازندگان آن صحنه ای از رقص زنی نیمه برهنه را می گنجاندند. امروز سازندگان فیلم ها رقم های میلیونی به بعضی بازیگران می دهند تا یک سکانس کوتاه در فیلمشان بازی کنند و بعد هم صحنه ای کوتاه تر از آن سکانس در تیزر فیلم گنجانده شود تا به مدد چشم و ابرو، مخاطب به سینماها کشیده شود یا این که جلسه ای بیش از یک میلیون تومان به احمد پورمخبر بدهند تا برایشان آهنگ های همان فیلم فارسی های قدیمی را بدون رقص و آواز بخواند و برایشان پول ساز شود. البته دیوار اعتراض و ناسپاسی این قسم از سینماگران ـ که متأسفانه قشر کثیری از آنان را هم تشکیل می دهند ـ برای به دست آوردن آنچه استحقاقش را ندارند، بلند است. برای تکمیل تشابه انکارناپذیر سینمای امروز ایران به سینمای فارسی، کافی است نمونه ی طلب کاری محمد علی فردین در سال 1356 نیز که در یکی از جراید آن زمان منتشر شده بود را خواند، فردین می گوید: «شما به فیلم های افتخارآفرینی که توسط سینماگران ایرانی تهیه شده است توجه کنید، واقعاً جای تأسف است. مسئول کیست و چه کسی باید پاسخگوی این شکست غم انگیز باشد؟ چرا باید همیشه تنبیه در کار باشد و در طول 30 سال عمر سینما هیچ گونه تشویقی به عمل نیاید؟». این سخنان فردین باز هم مشابه سخنان بعضی سوپراستارهای فیلم فارسی های جدید است، آنان که فقط انتظار دارند و هنری جز لودگی ندارند. در برخورد با این سینما باید گفت تا زمانی که تمام مجموعه ی سینمای ما معیوب است، نباید انتظار شق القمر داشت و شکی هم نیست که این دور باطل تثبیت، اوج و شکست باز هم تکرار می شود... ؟! 1000 سینمای ایران سی و دو سال سینمای سینمای پس از انقلاب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 332]