تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):كوتاه كردن ناخن، از آن رو لازم است كه پناهگاه شيطان است و فراموشى مى آورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836376593




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چمران و سياست رومانتيك


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: چمران و سياست رومانتيك
به بهانه سالروز عروج شهيد چمران
1. گرچه همه سا‌ل‌هاي راهنمايي، متوسطه و نوجواني‌ام هيچ‌گاه دانش‌آموز درسخوان و سر به راهي نبودم و حاشيه‌هاي نوجواني‌ام در قياس با ديگر همكلاسي‌هايم اعتبار بيشتري از وظايف اصلي‌ام يافته بودند و اينك نيز مانند بيشتر مردم كه حسرت ايام تلف شده خود را مي‌خورند، من نيز پشيمانم، اما بودند لحظات و ساعاتي كه آن روزها برايم لذتبخش بودند و تا امروز نيز لذت وجد و احساس پاكي را كه از آنها مي‌يافتم، فراموش نكرده‌ام.

از جمله كارها و سرگرمي‌‌هاي من خواندن و مطالعه زندگينامه‌ها و سرنوشت قهرمانان تاريخ ايران و جهان بود كه گاه آنها را از كتابخانه عمومي شهيدم (ره) به امانت مي‌گرفتم و يا با اندك پول ماهيانه‌ام خريداري مي‌كردم. شايد مهمترين دلايلي كه مشوق من بودند، اول آنكه هر بار كه با هر قهرماني كه آشنايي مي‌يافتم، با آن احساس همدلي مي‌كردم، در خيالپردازي‌هايم خود را به جاي آنها مي‌نشاندم و تا مدتها همانند آنها بعضي حركات و جملاتشان را تكرار مي‌كردم. دليل ديگر اين دلبستگي آن بود كه اين قهرمانان دليل برتري من بر ديگر دوستانم بودند و من در هر مجلس و محفلي نام و شخصيت و تقدير آنها را به رخشان مي‌كشيدم و با اين كار برتري خود را به آنها مي‌فهماندم، بويژه آنكه آنگاه كه بحث از نمره و مدرسه مي‌شد و من در آنها توفيقي نداشتم، مجبور بودم كه بحث را به سمتي هدايت كنم كه در آن تبحر داشتم و آن نقل زندگي بزرگان بود.

آنگونه كه خصلت دوران نوجواني است، هر دمي را مجذوب و دلبسته شخصيتي بودم؛ شخصيت‌هاي بين‌المللي مانند مادر ترزا با همه فداكاري‌هايش، گاندي و عدم خشونتش، مارتين لوتر كينگ، چه‌گوارا و... و شخصيت‌هاي ملي همچون نادرشاه افشار و اراده آهنينش، كاوه آهنگر، امام خميني، شهيد همت و... .
ويژگي مشترك اين افراد آن بود كه همه عمرشان، بخشي از بدنشان و يا جانشان را فداي آرمانشان كرده بودند و اين براي نوجواني كه فقط در فضاي «صفر و صد» تنفس مي‌كرد، وجدآفرين بود و شور و احساسات مرا برمي‌انگيخت.

اينك سالها از دوران نوجواني من گذشته، در طي اين سالها بسياري از آن شخصيت‌هايي كه برايم بت شده بودند و ادايشان را درمي‌آوردم اعتبارشان را از دست داده‌اند، حداقل اينكه ديگر برايم قهرمان نيستند. برخي از آنها نيز همانند موسوليني، هيتلر و... نه تنها قهرمان نيستند كه منفور و مطرودند. با تمام اين اوصاف، گذشت زمان و تكامل عقلي هنوز هژموني و اعتبار برخي از آنها نه تنها پايان نيافته بلكه بر اعتبار آنها افزوده شده و هر روز بيشتر به بزرگي آنها واقف مي‌شوم. مهم‌ترين اين شخصيت‌ها شهيد دكتر مصطفي چمران است. دلبستگي من به چمران از آن جهت بود كه او با اصالت دادن و ايمان به آرمانهايش همه چيز خود را از جمله ثمره سالهاي تحصيلش در آمريكا كه مي‌توانست براي وي نتايج و مواهب دنيايي قابل توجهي را به دنبال داشته باشد، زن و سه فرزندش تقريباً براي هميشه، دلبستگي عجيب او به مذهب شيعه حتي در سالهاي تحصيلش در آمريكا و در نهايت شركت وي در آموزشهاي رزمي و چريكي بدون توجه به تفاوتهاي خود با ديگر همرزمان و چريكهاي تحت آموزش.
در زير تلاش مي‌شود تا با توجه به فراز و نشيب‌هاي زندگي شهيد چمران كه گاه نسبتي با سياست پيدا مي‌كند به زندگي و «جهان زيست» آن بزرگوار اشاره‌اي نمايم و سياست دلخواه ايشان را نشان دهم.

2. در كشورمان شخصيت‌هايي هستند كه تقديرشان تجليل و تحسين است؛ اما هيچگاه خوانده نمي‌شوند. بيش از آنكه با افكار و آرايشان آشنا باشيم، نام و چهره آنها زينت‌بخش كوچه و خيابانهاي ماست. به درستي كه تاريخ محصول كنش قهرمانان است و هيچ ملتي در تاريخ ماندگار نمي‌شود، مگر آنكه بزرگاني مسير حركت آن را تعيين كرده‌اند. ادامه حيات يك ملت نيز تنها در سايه تجديد خاطرات گذشته و تصوير جاودانه‌اي براي آينده مسير است. به علاوه اينكه مفاهيم متعالي چون عشق، وطن دوستي، آرمانگرايي و ... به خودي خود بي‌معنايند و تنها آنگاه معني مي‌يابند كه برخي با ايمان بدانها معنا مي‌بخشند.
باده از ما مست شد، ني ما از او عالم از ما هست شد، ني ما از او

دكتر مصطفي چمران از جمله مردان بزرگ و اهورايي است كه در تاريخ ايران براي هميشه ماندگار خواهد بود. در دو دهه گذشته نام و سيماي محزون ايشان براي بسياري يادآور خاطرات سالهاي جنگ تحميلي بوده است، بعد از شهادتش، نامش را گرامي داشته‌اند و بزرگترين بزرگراه پايتخت را به ياد ايشان نامگذاري كرده‌اند، اما به جرأت مي‌توان گفت از معدود شخصيت‌هاي تاريخ معاصر است كه كمتر به آرا و آرمانهايش پرداخته شده است. در چند سال گذشته حتي بحث‌هايي در باب گرايش‌هاي سياسي ايشان به چپ، يا راست، يا نهضت آزادي مطرح شده و به نظر مي‌رسد كه مطرح كنندگان چنين مباحثي به خيال خود آن بزرگمرد را در يكي ار چارچوب‌ها قرار مي‌دهند، بدون آنكه حتي يك بار زندگي و آثار محدود ايشان را مرور كرده باشند.

شهيد چمران فارغ الحصيل رشته فيزيك پلاسما از يكي از دانشگاه‌هاي آمريكا (بركلي) بوده است، سالهاي تحصيل در آمريكا عملاً به دو كار مشغول بوده، يكي تحصيل علم و صرف وقت در آزمايشگاه‌ها و ديگري برگزاري جلسات و گردهمايي‌هاي مذهبي. بسيارند كساني كه هنوز مراسم دعاي كميل چمران را به خاطر دارند، حتي ايشان در برهه‌اي از زمان دست به ترجمه دعاي كميل مي‌زند تا استفاده از آن براي ديگران راحت‌تر باشد. خود نيز در يكي از مناجاتهايش گفته است:
«خدايا مي‌داني.... در آن روزگاري كه طرفداري از اسلام به ارتجاع و قهقراگرايي تعبير مي‌شد و كمتر كسي جرأت مي‌كرد از مكتب مقدس تو دفاع كند، من در همه‌جا، حتي سرزمين كفر، علم اسلام را برمي‌افراشتم و با تبليغ منطقي و قوي خود، همه مخالفين را وادار به احترام مي‌كردم و تو اي خداي بزرگ! خوب ميداني كه اين فقط بر اساس اعتقاد قلبي من بود و هيچ محرك ديگري نمي‌توانست داشته باشد.»

بعد از اتمام تحصيلات عاليه، چمران امكان بهره‌گيري از آخرين تجهيزات آزمايشگاهي در آمريكا همراه با بسياري از امكانات رفاهي ديگر را يافته بود، اما هيچ يك از اينها روح ناآرام او را راضي نمي‌ساخت. گذراندن يك دوره كامل جنگ‌هاي چريكي در مصر كه براي همه آناني كه مقام و جايگاه علمي او را مي‌شناختند، غير قابل باور بود. عزيمت به لبنان و منطقه جبل عامل و تأسيس سازمان امل و در نهايت بازگشت به وطن پس از دو دهه، منجر به تحولات عظيم روحي و معنوي در وي شده بود.

از مصطفي چمران آثار زيادي جز تعدادي مناجات و كتب كوتاه بر جاي نمانده و همين تعداد اندك نيز مورد تحليل محتوايي دقيقي قرار نگرفته‌اند. همانطور كه آمد، زندگي ايشان سرشار از فراز و نشيب‌هاي بسياري بوده است؛ اما به جرأت مي‌توان گفت، آنچه كه در همه اين دوران و شرايط ثابت بوده، تلاش خالصانه و بي‌صبرانه ايشان براي تكامل گرفتن روح انساني و اوج گرفتن از اين دنياي خاكي و وصول به معشوق و لقاي الي‌الله بوده است.

تحليل محتوايي آثار چمران نشان از بي‌طاقتي، پشت پازدن به دنيا و مافيها، تلاش براي رسيدن به اوج اعلاي تكامل بشري كه در گفتمان وي «شيعه تمام عيار علي شدن» است، ديده مي‌شود، شايد به اعتباري رومانتيسيستي هر عقب‌نشيني از آرمان را خيانت به آرمان و خود مي‌دانست. درست به همين دليل است كه گاه اين رسالت در آمريكا محقق مي‌شود، گاه در جبل عامل و گاه در دهلاويه. مهم آن است كه نبايد آرام گرفت، شايد همين الان هم ديرپا باشد، زودتر تنگه الله اكبر را بايد گرفت، بستان را بايد زودتر فتح كنيم، ما به تنگه چزابه نيازمنديم:
فرق است ميان آنكه يارش در بر با آنكه دو چشم انتظارش بر در

خواننده مناجات‌هاي چمران چيزي جز اخلاص و ايمان نخواهد يافت. براي درك آنها ابتدا بايد پذيرفت و به آنها ايمان آورد، آنگاه درباره‌شان انديشيد. براي چمران دنيا ميدان آزمايش است و خود را كسي مي‌داند كه سوزي در دل و شوري در سر دارد.
او به واقع به تمام آنچه مي‌گفت باور داشت، باور داشت كه انسان در رنج آفريده شده «لقد خلقنا الانسان في كبد» (بلد 4 )

«من اعتقاد دارم كه خداي بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجي كه در راه خدا تحمل كرده، پاداش مي‌دهد و ارزش هر انساني به اندازه درد و رنجي است كه در اين راه تحمل كرده است... علي را بنگريد كه خداي درد است... حسين را نظاره كنيد كه در دريايي از درد و شكنجه فرو رفت... و زينب كبري را ببينيد كه با درد و رنج انس گرفته است... درد روح را صفا مي‌دهد و آدمي را متوجه خود مي‌كند».

براي چمران معشوق نه در خاك كه در افلاك بود و دنيا را بايد سه طلاقه كرد: «روزگاري گذشته كه دنيا و ما فيها را سه طلاقه كرده‌ام و از همه چيز خود گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و اين شايد مهم‌ترين و اساسي‌ترين پايه پيروزي من در اين امتحان سخت باشد».

اين فراز از مناجات چمران قابل تأمل است بويژه براي آنان كه درصدد تعيين خطر مشي شهيد چمران هستند،ذكر خاطره‌اي از ربابه صدر خواهر امام موسي صدر در اينجا براي فهم عبارت فوق راهگشا مي‌باشد:
«شهيد چمران طي سالهايي كه در آمريكا بود، عاشق دختري مي‌شود كه بعداً هم اسمش را عوض مي‌كند و پروانه مي‌گذارد. با او ازدواج مي‌كند و سالهاي بعد صاحب سه فرزند مي‌شود. چمران همسرش را راضي مي‌كند تا با او به مصر و بعد لبنان بيايد. آنها مدتي هم در لبنان با هم زندگي مي‌كنند، اما بعد از مدتي كاسه صبر همسرش لبريز مي‌شود. شايد تصور شود كه چمران هم مثل هر مرد ديگري كه در شرايط سخت مبارزاتي قرار گرفته و همسر و فرزندانش هم حاضر نبودند با او زندگي كنند، همه آرمان‌ها را رها كرده و به دنبال خانواده برود، ولي او ترجيح مي‌دهد از زندگي شخصي‌اش بگذرد. روزي كه چمران خانواده‌اش را به فرودگاه مي‌برد، من همراهشان بودم. چمران در تمام طول مسير گريه مي‌كرد. يعني در نهايت عشقي كه به همسر و فرزندانش داشت، آنها را ترك كرد. اما مسئله مبارزه آنقدر برايش مهم بود كه راضي به اين جدايي شد. پس از مدتي همسر چمران تلاش كرد تا وي را وادار كند تا هر از گاهي به ديدن آنها برود، اما چمران گفت ديگر تمام شد. واقعاً دنيا را با تمام ويژگي‌هايش طلاق داد و ديگر هم سراغ آنها نرفت. اين نرفتن حتي بعد از انقلاب هم ادامه پيدا كرد. او به همسرش گفت: يا با ما بمان و به اين زندگي با تمام ويژگي‌هايش ادامه بده يا برو. بعد از مدتي فرزند پسرش در سواحل آمريكا غرق شد.»

دنيا براي چمران زنداني البته كوچك بود كه مي‌بايستي در آن عاشقانه و بي‌صبرانه زيست. مي‌توان وزير دفاع، معاون نخست‌وزير، يا وكيل مجلس بود، اما هيچ‌گاه نبايد از عشق و رسالت اصلي غافل شد كه همان وصال است:
كمتر از زره نئي، پست مشو عشق بورز تا به منزلگه خورشيد رسي چرخ زنان

در گفتار چمران اصالت با آن چيزي است كه در طبيعت موجود نيست و به همين دليل در آخرين مناجات پيش از شهادتش گفته است:
«اي حيات! با تو وداع مي‌كنم، با همه زيبايي‌هايت، با همه مظاهر جلال و جبروتت، با همه كوه‌ها، آسمانها و درياها و صحراها، با همه وجود وداع مي‌كنم. با قلبي سوزان و غم‌آلود به سوي خداي خود مي‌روم و از همه چيز چشم مي‌پوشم... خدايا تو را شكر مي‌گويم كه باب شهادت را به روي بندگان خالصت گشوده‌اي...»

شهيد چمران در سي و يكم خرداد 1360 پس از شهادت ايرج رستمي فرمانده منطقه دهلاويه به جمع همرزمانش رفت و پس از تسليت شهادت شهيد رستمي گفت: «خدا رستمي را دوست داشت و برد و اگر خدا ما را هم دوست داشته باشد، مي‌برد»
زاهد و عجب و نماز و من و مستي و نياز تا خود او را زميان با كه عنايت باشد

3. و اما بحثي كه از ابتدا در پي پاسخ بدان بوديم و مقدمه طولاني از آن جهت ارائه شد تا گوشه‌اي از شخصيت آن بزرگوار نشان داده شود، آن بود كه به راستي شهيد چمران در كدام يك از نظرگاه‌هاي سياسي مي‌گنجد؟ اگر مصطفي چمران زنده بود و آنگونه كه برخي مدعي‌اند، در كدام يك از احزاب و گروه‌هاي سياسي جاي داشت؟ آيا در اردوگاه چپ بود و دلبسته آزادي و جامعه مدني مي‌شد و يا در اردوگاه راست و اصولگرايي قرار مي‌گرفت و دغدغه عدالت اجتماعي داشت. هرچند كه پيش‌بيني در اين باب مشكل است، اما با نگاهي به زندگي و منش چمران بويژه در مناجاتهايش مي‌توان اطمينان داشت كه وي در هيچ يك از گرايش‌هاي سياسي ـ اجتماعي ايران جاي نمي‌گرفت.

چمران عارفي واصل و خاموش بود كه بيش از اينكه در پي سياست عرفي باشد، دلبسته «سياست رومانتيك» بود، بيش از دغدغه خاك واقعاً در پي افلاك بود. آنگونه كه از آثار چمران پيداست، وي نه مرد لحظات آرامش و سكون و دعواي زرگري، بلكه مرد لحظات رخداد و به قول هانري كربن در «زماني غير زمان‌ها» سير مي‌كرد و به اين اعتبار پايان جنگ مي‌توانست آغاز غربت او نيز باشد؛ چرا كه از اين ديدگاه شعيه واقعي هميشه غريب است و در لحظات غيررخداد غريب‌تر.

چمران در دهه پنجاه با دكتر علي شريعتي هم دمخور بوده است و مرثيه‌اي كه بر مزار وي خوانده شدت علاقه وي را به دكتر نشان مي‌دهد. شايد مهمترين وجه اشتراك شريعتي و چمران دلبستگي آنها به آرمان بيش از واقعيت بود. به نظر مي‌رسد كه چمران احساس مي‌كرد علي شريعتي حرف‌هاي دلش را به گونه‌اي فني‌تر بيان مي‌دارد. ابوذر، سلمان، زينب، حسين و علي مورد اشاره شريعتي بسيار جذاب و براي چمران دل‌انگيزتر مي‌نمود.

در نهايت اينكه دكتر چمران را نمي‌توان در چارچوب‌هاي تحليلي رايج تفسير كرد و قالب‌هاي سياسي موجود، لباس‌هايي بس تنگ بر قامت ايشان است. شايد در صورت ادامه حيات آنگاه كه آرمانهايش را در عالم واقع فراموش شده مي‌ديد، آنگونه كه سنت آرمانگرايان است، انزوا را پيشه مي‌كرد و تحقق واقعي آرمانها را در درون مي‌جست، چرا كه به قول ملك‌الشعراي بهار «مملكت تنگ بود و مرد بزرگ».

چمران آنگونه كه خود بيان مي‌كند، بايستي مس وجود خود را فراموش مي‌كرد تا به ياري كيمياي عشق، لقاي معشوق ميسر گردد و به درستي كه او كيمياي عشق يافت و زر شد:
دست از مس وجود چو مردان ره بشوي تا كيمياي عشق بيابي و زر شوي

حبيب‌اله فاضلي
دانشجوي دكتري انديشه سياسي در دانشگاه تهران
 پنجشنبه 30 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 345]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن