واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: وحشت از چشم بادامی ها محمد مهدی غفاری پنتاگون؛ وزارت دفاع آمريكا در گزارش جديد سالانه خود، درباره رشد ساختارهاي نظامي چين ابراز نگراني كرد.قبل از ورود به اين بحث لازم است نكتهاي پس از روي كار آمدن بوش روشن شود. جورج بوش پس از آنكه در سال 2000 به عنوان رئيسجمهور آمريكا سكان رهبري اين كشور را برعهده گرفت، چين را رقيب و نه شريك استراتژيك آمريكا خواند. بوش با اتخاذ اين سياست نشان داد كه عملكردش در قبال چين با عملكرد دولت بيل كلينتون كاملاً متفاوت است. يعني فرقي نميكند كه پنتاگون را رامسفلد مديريت ميكند يا رابرت گيتس! پنتاگون (حتي) زماني كه دونالد رامسفلد را بالاي سر خود داشت، در گزارشهاي سالانه خود درخصوص تقويت ساختارهاي نظامي چين هشدار ميداد و روند رو به رشد نظامي چين را خطري ـ تو بخوان بالقوه ـ براي آمريكا ميدانست. اكنون كه رامسفلد جاي خود را به رابرت گيتس داده است مشاهده ميشود در لحن، گفتار و مفاد گزارش پنتاگون درباره تقويت ساختارهاي نظامي چين تفاوتي حاصل نشده است و اين نشان ميدهد كه استراتژي همان است كه پنتاگون پيش از اين هم داشت و تنها تاكتيكها عوض شدهاند. تاكتيكها هم عوض نميشوند مگر (به حكم) تغيير شرايط پس از صد روز كه از مديريت بوش در كاخ سفيد گذشت جهان شاهد يك رويداد نسبتاً مهم بود. در آوريل 2001 ميلادي يك فروند هواپيماي جاسوسي آمريكا بر فراز جزيره هانيان/ واقع در جنوب چين يك فروند هواپيماي جنگنده چيني را ساقط كرد. خلبان هواپيماي چيني به نام / وان لي/ كشته شد. زن و تنها فرزند اين خلبان چيني مورد تفقد و دلجويي جيانگ زمين رئيسجمهوري و دبيركل حزب كمونيست چين قرار گرفت. نيروهاي امنيتي چين كه هواپيماي آمريكايي را ناچار به فرود اضطراري كرده بودند به دستور جيانگ زمين فرماندهي كل قواي چين، خدمه اين هواپيما را به دلايل انساني آزاد كردند. تحويل هواپيماي مذكور منوط به عذرخواهي دولت آمريكا از دولت چين شد. بوش دوباره ابراز تاسف كرد و جيانگ زمين با ديپلماسي لبخند از مردم خود خواست ميتوان دوباره تاسف خوردن دولت آمريكا را معادل يك بار عذرخواهي تلقي كرد. چينيها از آمريكا غرامت گرفتند و آنها را به لحاظ تجاوز به حريم هوايي خود مجرم شمردند و در بحث حقوق فضاها، آمريكا را محكوم كردند و هواپيماي آمريكايي را پس از روزهاـ ماهها ـ از طريق يك ناو / اوكرايني / به آمريكا تحويل دادند. هدف از اين مقدمه نشان دادن بوش به عنوان كسي كه تئوري خود را در عمل پياده / اجرا/ كرده است ميباشد. آگاهان سياسي و استراتژيستهاي نظامي (حتي) بر اين عقيدهاند كه استقرار سيستم دفاع ملي موشكي آمريكا NMD اجتنابناپذير است؛ زيرا نومحافظهكاران و دستاندركاران سياسي و نظامي بوش همگي از آن دفاع ميكنند. در تابستان 1998 ميلادي، دونالد رامسفلد، وزير دفاع بعدي پنتاگون گزارش يك كميسيون متشكل از دو حزب دموكرات و جمهوريخواه را مبني بر استقرار سيستمي كه بتواند آمريكا را در برابر حملات موشكهاي مهاجم حفظ كند ارائه داد. همگي مردان كاخ سفيد پذيرفتند كه استقرار سيستم دفاعي ملي موشكي NMD و سيستمهاي ضدموشكي TMD به آمريكا امكان ميدهد كه امنيت خود و متحدانش را در مقابل حملات موشكي كشورهاي دشمن تضمين كند. بديهي است كه چين با استقرار اين سيستم مخالف است. زيرا اولاً قدرت موشكي چين كاهش پيدا ميكند و ثانياً اجراي اين سيستم تايوان را ترغيب ميكند تا كاملاً خود را از حاكميت ادعايي چين رها سازد... گفتني است چين از سال 1949 تاكنون جزيره سي و شش هزار كيلومتر مربعي تايوان را بخش لاينفك سرزمين اصلي ميداند و هشدار داد هر حركت استقلالطلبي به شدت سركوب خواهد شد. آمريكا نيز از زمان هري ترومن، رئيسجمهور دموكرات اين كشور از سال 1953 تاكنون از جزيره تايوان در مقابل چين كمونيست دفاع كرده است. در همين حال جورج بوش پيوسته هشدار داده است كه چين درحالي كه داراي يك قدرت نظامي است از نظر اقتصادي رو به رشد است و منافع چين ميتواند با منافع آمريكا در حوزه آسيا ـ پاسيفيك برخورد داشته باشد و در نهايت به درگيري منجر شود. از ديد بوش، چين زماني كه در مورد يك مساله منطقهاي مثل مسائل مربوط به شبهجزيره كره ـ با واشنگتن همكاري ميكند در همان حال، متحدان آمريكا مانند ژاپن را تضعيف و تايوان را تهديد و يا به ايران و ديگر كشورهاي ياغي كمك نظامي ميكند و تلاش ميكند نهادها و قراردادهاي بينالمللي را به نحوي در راستاي منافع خود سوق دهد. بسيار بديهي و روشن است كه فشارهاي محيطي و بينالمللي آمريكا بر چين، دولتمردان پكن را وادار خواهد كرد تا از دستاوردهاي خود دفاع كنند. واقعيت اين است كه بهخاطر كنترل شديد حزب كمونيست آمار دقيقي از پروژههاي نظامي و يا خريد تسليحات پيشرفته توسط چين ارائه نميشود اما با يك حساب سرانگشتي ميتوان گفت كه چين ديگر از آموزهها و تئوريهاي مائو استفاده نميكند. چين اكنون با كسب تجربه از دو رويداد نظامي بزرگ، جنگ انگليس و آرژانتين بر سر جزاير فالكلند در 1982 و جنگ نفت در خليج فارس در 1990 به اين مهم دست يافته است كه ديگر نميتوان با عامل انساني در مقابل سلاحهاي بسيار پيچيده و پيشرفته غرب مقابله كرد ضمن آنكه خود چينيها اذعان ميكنند كه پيشرفتهاي تسليحاتي چين به افزايش اعتبار اين كشور به عنوان يك قدرت جهاني كمك خواهد كرد. توانايي هستهاي صرفنظر از آنكه تا چه حد در يك درگيري نظامي کاربرد مستقيم داشته باشد، به خودي خود به دارنده آن اعتبار بينالمللي ميبخشد و از علايم مشخصه قدرت در عرصه بينالمللي است اكنون جدا از نگرانيهاي آمريكا، هم در آسيا و هم در اروپا اين اعتقاد وجود دارد كه به احتمال قوي چين در سالهاي باقيمانده اين قرن به صورت نيروي قابل توجهي در عرصه سياست جهاني عرضاندام خواهد كرد و مسلما به دنبال دستيابي به توان نظامي بيشتر و اعتماد به نفس بيشتري در سياست خارجي است و طبعا استقلال عمل بيشتري از خود نشان خواهد داد. استراتژي دفاعي چين در بلندمدت يعني در 60سال آينده آن طور كه «دنگ شيائوپينگ» رهبر و «يانگ شان كن» معاون كميسيون نظامي چين قبلا اعلام كرده بودند، تغيير از يك كشور توسعه نيافته به يك قدرت جهاني بوده است مطمئنا تحقق اين هدف به افزايش توان تسليحاتي چين و مخصوصا در زمينه سلاحهاي هستهاي مربوط ميشود. در صورت تحقق اين هدف، استراتژي حداقل بازدارنده هستهاي به بازدارنده تغيير مييابد. ضمن آنكه چين بيش از هر قدرت ديگر با همسايگان خود اختلافات ارضي دارد و اين مساله همراه با افزايش جمعيت كشور، موضوع فضاي حياتي را ضرورت خواهد بخشيد. نيروي دريايي اقيانوسپيما كه چين به تقويت آن همت گماشته است، ابزار قدرتمندي براي تحقق اهداف سياسي و اقتصادي اين كشور در مناطق مذكور بهشمار ميرود. لذا تهيه ناوهاي هواپيمابر و پايگاههايي در اقيانوسهاي مذكور براي تامين پوششهاي هوايي براي اين نيروها جايگاه ويژهاي خواهد داشت. با توجه به اين رويكردهاي چين كه بخشي از آن تبيين شده است، بايد ديد چرا چين گزارش سالانه وزارت دفاع آمريكا درباره تقويت ساختارهاي نظامي خود را بياساس و واهي ميداند. اولا چين بودجه اختصاص داده شده به ارتش « بين30 تا 40» ميليارد دلار را در مقابل بودجه 485 ميليارد دلاري آمريكا بسيار ناچيز ميداند.ثانيا دولتمردان پكن معتقدند، سير تحول در انديشه نظامي و سياست تسليحاتي چين در انطباق با شرايطي است كه در حوزه آسيا ـ پاسيفيك وجود دارد و بعضا برخي از اين شرايط ناشي از نوع نگاه و سياستهاي توسعهطلبانه آمريكا و متحدانش در آسيا ـ پاسيفيك است. ثالثا چين رشد نظامي و تقويت ساختار ارتش خلق را به موازات رشد بسيار سريع اقتصادي خود ضروري ميداند و معتقد است حفظ و حراست از دستاوردهاي اقتصادي و ثبات سياسي نياز مبرم به يك ارتش روزآمد دارد. خامسا چين هنوز در انديشه بازگرداندن آنچه كه قلمرو سرزميني ناميده ميشود، است. همانطور كه پيشتر نيز اشاره شد تايوان بخشي از قلمرو سرزميني چين است و پكن اعلام كرده است حتي از توسل به زور براي الحاق تايوان به حاكميت چين استفاده خواهد كرد. اگرچه استدلال وزارت دفاع آمريكا مبني بر اينكه پكن در حال حركت به سوي يك راهبرد دفاعي پيشگيرانه با تمركز نواحي مرزي است درست ميباشد اما چين ميگويد، هر آنچه را كه براي تقويت ساختار ارتش و روزآمد كردن آن به كار گرفته ميشود، نه تنها تهديدي عليه همسايگان نيست بلكه دقيقا در راستاي حفظ صلح و برقراري ثبات در گستره وسيعي از آسياست. دقيقا به همين دلايل، چينيها گزارش وزارت دفاع آمريكا درباره توان تسليحاتي خود را نوعي بزرگنمايي ميدانند و معتقدند آمريكاييها بيش از همه در تغيير محيط امنيتي شرق آسيا و به هم خوردن توازن نظامي در اين حوزه تاثيرگذار هستند. منبع: تهران امروز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 543]