واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: هنرمندان و اهالى فرهنگ جهان ازامام مى گويند چهره ماندگار تاريخ بشرى
شاعر تاجيكستانى: امام خمينى از شخصيت هاى برجسته وماندگار تاريخ بشرى است خانم مهرالنساء، شاعر، اديب و عضو كميته بانوان و خانواده از تاجيكستان، مى گويد: يكى از ويژگى هاى منحصر به فرد انقلاب اسلامى، حضور رهبرى امام خمينى به عنوان پشتوانه الهى اين انقلاب است. امام خمينى يكى از شخصيت هاى برجسته و ماندگار تاريخ بشرى هستند كه داراى ويژگى هاى انسانى، الهى و ملكوتى خاص بودند. اين شخصيت الهى در تمام جهان، آنجا كه قلبى براى عشق و حقيقت مى تپد، حضور دارد و زنده است و ماندگار.سراسر جهان اسلام و مستضعفين به حضور چنين رهبرى افتخار مى كنند و بوسيدن دست آن حضرت در ديروز و بوسيدن خاك حرم آن حضرت در امروز، آرزويى است كه بسيارى از مسلمانان جهان با خويشتن خويش نجوا مى كنند. چشم تمام مسلمانان جهان به دست ها و قدم هاى مسلمانان ايران است و خداوند اين توفيق را به خواهران و برادران ايرانى ما داده است و ان شاء الله كه اين توفيق را پاس بدارند و لحظه اى از نام، ياد و راه امام خمينى غافل نمانند.با پيام امام خمينى به گورباچف، عمق و ژرفاى شخصيت دينى الهى ايشان بر ما پديدار مى شود. اين پيام در تاريخ هر دو كشور و در تاريخ جهان معاصر ماندنى است و نقطه عطفى در تاريخ هر دو كشور است. امام خمينى شخصيتى روحانى و عارف بودند ايشان به جهان هستى نيز در همين راستا مى نگريستند و تنها چنين ديدگاهى است كه انسان معاصر را ملزم به رويكرد دينى و اسلام گرايى مى كند.جهان معاصر، شخصيت امام خمينى را در اين پيام دريافته است. روح بلند و آسمانى ايشان قابل ستايش است. اين پيام در آن دوره غفلت، تمام مردم جمهورى هاى شوروى را تحت تاثير قرار داد و آنها را دگرگون كرد. ما هيچ وقت فكر نمى كرديم كه به اين زودى صداى روح بخش اذان را از گلدسته هاى مساجد خود بشنويم و امام خمينى نويد بخش چنين سعادتى بود.معاون وزير فرهنگ قرقيزستان: امام خمينى آخرين پديده بزرگ قرن ماستاستاد جمعه على خان، معاون وزير فرهنگ قرقيزستان مى گويد: امام خمينى آخرين پديده بزرگ قرن ماست. يعنى درست در حالى كه امريكا و شوروى جهان را به دو قطب بزرگ تقسيم كرده بودند و خطر هيچ قدرتى را تصور نمى كردند، امام خمينى ظهور كرد و اين حركتى بسيار جسورانه است. شگفتى در اينجاست كه وى نزد هر ملتى محترم است و اين از تيزهوشى و نبوغ اوست كه توانست چنين تاثيرى در جهان معاصر باقى بگذارد.امام خمينى رهبرى مقتدر و دورانديش، انسانى والا و منزه، برخوردار از باطنى شفاف و زلال و طبعى غنى و سرشار بوده است، به نظر من، رهبرى او و رهنمودهاى او،چه در خصوص مسايل ملل اسلامى و چه درباره معضلات جهانى، هديه اى الهى بوده است.وى به باطن انسان ها نظر دارد و انسان را به زبانى ساده به آن سرچشمه هاى ازلى و ارتباط با مبدا وجود دعوت مى كند و اين هدف غايى زندگى است. معنى زندگى و نهايت تمدن رسيدن به همين منظور است.وى به اين نكته توجه خاصى دارد و همه انسان ها را با همين ملاك، يعنى انسان بودن ارزيابى مى كند و اين در هر شرايطى ارزشمند است فكر مى كنم رمز تمامى پيروزى ها و دستاوردهاى انقلاب اسلامى نيز در همين است اين يك واقعيت است كه هر رهبرى كه در كوران مبارزات قرار مى گيرد، در گردابى از مشكلات غوطه مى زند، اما او مسير درستى را مشخص كرد و اين ديگر با آيندگان است كه راه او را تا حصول نتايجش پيگيرى كنند.منبع: امام خمينى و جهان معاصر ، ج ۱استاد دانشگاه قرقيزى: امام خمينى راه دينى را برگزيده و به انسان و بى كرانگى روح اعتقاد داشتساويت بيك تاكتامشيف، پروفسور در رشته فيزيك و رييس دانشگاه ملى علوم و صنايع قرقيزستان معتقد است امام خمينى رهبر بزرگى است. او ايده تازه اى را مطرح كرد و دراين عصر، دين را وارد عرصه رهبرى و هدايت جامعه نمود و توان ها و مايه هايى از آن را كه ناشناخته مانده بود، به كار گرفت و احيا كرد. در توضيح اين نكته بايد گفت كه امام خمينى، زمان مناسبى را براى انقلاب اسلامى انتخاب كرد، زمانى كه پايه هاى نظام سرمايه دارى جهانى لرزان شده و ناتوانى سيستم سوسياليستى يا كمونيستى در كارآيى هاى اجتماعى و اداره جامعه ثابت شده بود. امام خمينى در اين ميان از مردان نادر و استثنايى بود او نه به راه سرمايه دارى قدم گذاشت و نه يك لحظه در ايمان خود به بى اعتبارى نظام هاى الحادى ماركسيسم و كمونيسم درنگ نمود. راه او راهى يگانه بود كه به ديرينگى عمر بشر قدمت داشت. او راه دينى را برگزيد و به اسلام توسل جست و به انسان و بى كرانگى و روح او اعتقاد داشت. انسان را به مثابه فرزند طبيعت مى دانست و ميان انسان ها جز به ميدان ايمان دينى آنها تفاوت ديگرى قائل نبود تعاليم او رباينده دل هاست. منبع: امام خمينى (ره) و جهان معاصر، ج ۱شاعر لبنانى: امام روح عزت و بزرگى و بزرگوارى و ايثار را ميان مسلمانان برانگيختعباس على فتونى، شاعر معاصر لبنانى، مى گويد: گفتار امام همان طورى كه در مردم ايران تاثير داشته، در تمام مردم آزاده و مستضعف جهان نيز تاثيرگذاشته است. امام روح عزت و روح بزرگى و بزرگوارى و ايثار را ميان مسلمانان برانگيخت و مسلمانان در همه كشورها از آن متاثر شدند آنان به هر وسيله و هر راهى و با تمام قدرتشان تلاش مى كنند كه عزت خود را بازيابند و كرامت خود را بنا كنند. آن مردمى كه از امام پيروى مى كنند، همگى برخاستند تا امت هاى مستضعف را به خروش و جنبش در آورند و كابوس ستم، تظلم و انحراف را از دل آنان بزدايند و عرش هاى طاغوتيان را ويران سازند و بر ويرانه هاى آنان قصر مجد و عظمت اسلام و انسان را وقصر اسلام و كلمه لا اله الا لله را بنا كنند. ملت هاى اسلامى هنوز از حركت انقلابى عقب مانده اند و از جمهورى اسلامى ايران كه توانست شخصيتش را بنا كند و عظمت خود را باز يابد، عقب اند ولى اراده كرده اند كه پا جاى پاى مردم ايران بگذارند تا وجود و حضورشان را در زندگانى بيابند و در نتيجه به سعادت و رضايت الهى در دنيا و پاداش در آخرت نايل شوند. منبع: امام خمينى و جهان معاصر، ج ۱روزنامه نگار كنيايى: امام خمينى حقيقتاً شخصيتى است كه هر چه كرد براى خدا و در راه خدا بودخانم نسيم والجى، عضو كميته زنان و سردبير مجلات «الكوثر» و «راه هدايت» كنيا مى گويد: به خدا كه از شخصيت امام خمينى، اين شخصيت بسيار اعظم در قرن حاضر و در عصر جهالت و عصر فساد و اضمحلال انسان، نمى توان به طور كامل سخن گفت حقيقتاً امام شخصيتى است كه هر چه كرد براى خدا بود و در راه خدا بود.امام خمينى در صراط انبيا كار كرد، بسيار پرهيزگار بود و در مقابل تفكر غرب و شرق ايستادگى و در راه اسلام ناب و شيوه انبياء تلاش بسيار نمود. امام خمينى با تفكر، حكمت و اخلاق خود، حيرتى را براى جهان معاصر پديد آورد. او در نامه اى به گورباچف آنچه را كه در شرق رخ داد، پيش بينى كرد. هر چه كه امام خمينى، راجع به اتفاقات و رخدادهاى جهان معاصر پيش بينى كرد،همان اتفاق افتاد.امام خمينى رسولى بود براى شرق و پيام آور حيات حقيقى بشر. سرسلسله تفكر حضرت امام درعرفان و انديشه براى نجات بشر معاصر، به اولياى خدا برمى گردد. منبع: امام خمينى و جهان معاصر، ج۲طلال عتريسى، استاد دانشگاه روانشناسى اجتماعى لبنان: امام دو انقلاب در جهان ايجاد كردپيروزى انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى و افكارى كه از اسلام ارايه كرد، در سطح دنيا دو انقلاب ايجاد نمود: انقلاب در داخل اسلام و گرايش هاى فقهى اسلام، به طورى كه لزوم حركت و جنبش را در اين عصر مورد تاكيد قرار مى داد، به خاطر اينكه جامعه اسلامى و حكومت اسلامى را بپا كند: برخلاف گرايش ها و انديشه هاى عده زيادى كه اين فكر را رد مى كردند و انقلاب دوم آن بود كه در سطح دنيا خارج از دايره اسلام، فقهى به وجود آمد كه تاكيد بر اين موضوع داشت كه اسلام مى تواند تغيير ايجاد كند و مى تواند به حاكميت برسد و مى تواند دولت تاسيس كند، برخلاف فكرى كه از دوره نهضت اروپا عليه آن بود و نيز از دوره انتشار افكار ماركسيستى كه اعتقاد داشت دين ملت ها را ضعيف مى كند و دين افيون ملت هاست.زهره رضايى
پنجشنبه 30 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]