واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: الگوى موفق در كار فرهنگى
ناصر قره باغىروزى كه قرار شد به ميهن اسلامى برگرديم حس غريبى داشتم، خوشحال و نگران، خوشحال از اينكه بعد از سالها تحمل اسارت و مرارتهاى عجيب آن بار ديگر در هواى آزادى آن هم در كشور امام زمان (عج) تنفس خواهيم نمود و دوباره چشم مان به زيبايى هاى سرزمين مان روشن خواهد شد؛ زيبايى هايى كه نمونه آن در هيچ جاى جهان وجود ندارد، بارگاه ملكوتى امام هشتم (ع) و حال و هواى بهشتى آن، بهشت زهرا و مزار روح بخش شهدا و همسنگران مان كه هر وقت دلمان از دنيا و مافيها مى گرفت به آنجا مى رفتيم و با دوستانمان درد دل مى كرديم، نماز جمعه كه ميعادگاه انسان هاى خدا جو و مومن بود و هربار كه در آن شركت مى كرديم روح و جانمان جلا پيدا مى كرد و با ديدن چهره هاى اهل ايمان گرد و غبار دنيا از دلمان زدوده مى شد، دعاى كميل با شكوه و ملكوتى تهران كه روح آدمى را به آسمان ها پرواز مى داد و چشمه هاى زلال اشك خوف و رجاء را جارى مى ساخت.و اما نگران از اينكه سالها ازقافله پرشتاب معنويت در كشورمان عقب مانده ايم وقطعا در لحظه مواجهه با مردم الهى و با معنويت خود شرمنده خواهيم شد، تصويرى كه ما از كشورمان در ذهن خود ساخته بوديم تصوير مدينه فاضله بود و ما نگران بوديم كه در اين مدينه فاضله ما غريبه باشيم اما خيلى زود دريافتيم كه هنوز با مدينه فاضله فرسنگها فاصله داريم و بلكه نسبت به سالهاى اول انقلاب، يعنى شرايطى كه در زمان اسارت، بر كشور ما حاكم بود، پسرفت داشته ايم، بازگشت برخى از ناهنجارى ها و ضد ارزشها كاملا مشهود بود.علامت سوال بزرگى در ذهنم نقش بست؛ چه اتفاقى افتاده است؟وقتى فضاى فرهنگى حاكم بر كشور را در آن سالها و امروز با فضاى فرهنگى حاكم بر اردوگاهى كه من در آن دوران اسارت را سپرى مى كردم مقايسه مى كردم و مقايسه مى كنم به اين نتيجه مى رسم كه ما موفق تر عمل كرديم، شايد برخى به غلط بر اين عقيده باشند كه شرايط حاكم بر جامعه باز و گسترده پيچيده تر و سخت تر است، لذا كار فرهنگى را دشوارتر مى سازد، كه اين قياس مع الفارق است و اصلا اين دو اجتماع با هم قابل مقايسه نيستند، مختصاتشان كاملا متفاوت است ، ملاحظات جامعه باز با جامعه محدود و بسته كاملا متفاوت است. اتفاقا من مى خواهم ابتدا در مقايسه با ديگر اردوگاه ها به اين نتيجه برسم كه اين دو اجتماع يعنى اجتماع اردوگاه با اجتماع كشور قابل مقايسه نيستند اما نه از اين جهت كه شرايط حاكم بر جامعه باز بزرگتر و پيچيده تر و سخت تر است و كار فرهنگى را دشوارتر مى سازد و كار در اردوگاه اسرا با دو هزار نفر آن هم فقط مرد راحت تر است، لذا موفقيت آزادگان در مسائل فرهنگى خوب اما كار شاقى نيست. بلكه بالعكس معتقدم كار فرهنگى در فضاى بسته و يكنواخت اسارت آن هم ظرف سالهاى متمادى و با محدوديت هاى مطلق امرى است به مراتب دشوارتر. پس موفقيت آزادگان ما در زمينه فرهنگى شاهكار بوده و حتما قابليت الگوگيرى را دارا مى باشد.اعضاى هيات صليب سرخ كه متشكل از تعدادى روانشناس، جامعه شناس و پزشك بودند بارها اين جمله را به ما گفته بودند كه ما (اعضاى صليب سرخ) تقريبا تمام اردوگاه هاى اسرا و زندانيان را در دنيا مورد بازديدهاى مكرر قرار داده ايم و زندگى اسراى جنگى و زندانيان را از نزديك مطالعه كرده ايم و در تمام موارد به نتايج مشتركى رسيده ايم و آن نتايج اين است:فضاى ياس و نااميدى مطلق حاكم است، خودكشى و قتل و جنايت فراوان ثبت شده، كمتر كسى به فكر همنوع خود است، بيمارى هاى روانى و افسردگى حاد قابل ملاحظه و تقريبا همه گير است. به ويژه اين وضعيت با طولانى شدن زمان افزايش مى يابد. اما شما (اسراى ايرانى) كاملا متفاوت هستيد، بعد از گذشت سالها همچنان با نشاط، صميمى و با از خود گذشتى بى نظير كنار هم زندگى مى كنيد. رمز اين وضعيت مطلوب شما در چيست؟در اين نوشتار سعى شده است همان پاسخى كه به اعضاى صليب سرخ داده مى شد را البته با اضافاتى كه از نظر امنيتى قابل ذكر براى آنها نبود ارائه نمايم. و از اين دريچه وارد بحث اصلى شوم كه همان تعيين الگوى موفق در كار فرهنگى است و سعى شده از اين قبل به شيوه تجربى- تجربه قبلى، حين و بعد از اسارت- معضلات فرهنگى كشور عزيزمان را با زبانى ساده و همه فهم بيان نماييم.ما در پاسخ به اعضاى هيات صليب سرخ مى گفتيم؛ آنچه ما را اين گونه سرزنده و مقاوم نگه داشته ايمان ما است، ايمان به خدا و راهى كه در آن قدم گذاشته ايم،ما براى خدا قيام كرده ايم و از همان ابتدا به مشكلات اين مسير واقف بوديم، مى دانستيم قيام در راه خدا كشته شدن دارد، اسارت دارد، مجروحيت و قطع عضو دارد و هر سختى ديگرى محتمل است. ما براى انجام تكليف قيام كرده ايم و نتيجه فرع آن است كه اين ها همه را از امام مان آموخته ايم.ما از رهبرمان آموخته ايم كه تا زنده ايم بايد در راه خدا مجاهدت كنيم و زمان و مكان تنها شكل مبارزه ما را تعيين مى كند ولى هرگز اصل مبارزه را نفى نمى كند. يك روز با مشت هاى گره كرده و سينه هاى باز در مقابل گلوله هاى رژيم سفاك پهلوى ايستاديم و هر چه بيشتر كشته داديم مقاوم تر شديم، يك روز در جبهه هاى نبرد با صدام، سلاح به دست مردانه جنگيديم و شهادت يارانمان ما را سست نكرد و امروز در اسارت وظيفه سخت ترى داريم و البته اراده اى محكم تر و ....اعضاى هيات صليب سرخ متحيرانه گوش مى دادند اما نمى دانم چقدر برايشان قابل فهم بود. آنچه كه مربوط به بحث اصلى ما مى شود اين است كه ما با چنين روحيه اى در اسارت كار فرهنگى مى كرديم و به همين خاطر صد در صد مثمر ثمر بود و اين همان رمز موفقيت در كار فرهنگى است. در ادامه بحث بيشترتوضيح خواهم داد...ادامه دارد
پنجشنبه 30 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]