تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):مبادا اعمال نیک را به اتکاى دوستى آل محمد (ص) رها کنید، مبادا دوستى آل محمد (ص) ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831622870




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ديداري كوتاه با ابوالفضل زرويي نصرآباد در مراسم تجليلش؛هنوز هم كفش او پاره‌ترين قسمت اين دنياست - عليرضا كيواني‌نژاد


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: ديداري كوتاه با ابوالفضل زرويي نصرآباد در مراسم تجليلش؛هنوز هم كفش او پاره‌ترين قسمت اين دنياست - عليرضا كيواني‌نژاد


نقل است كه روزي يكي از دوستان نزديك طنزنويس بزرگ آمريكايي از او خواست مطلبي را براي نشريه‌اش بنويسد. آن دوست حتي بليت هتلي را هم براي نويسنده فرستاد تا با اقامت در آن به جمعيت فكر دست يابد و بهتر و شيواتر از هر موقع بنويسد. تواين راهي سفر شد و با اقامت در آن هتل تلا‌ش كرد مطلب را به موقع به كارفرما تحويل دهد اما نشد. يك هفته، دو هفته، سه هفته و خلا‌صه يك ماه گذشت اما از مطلب خبري نبود. تنها چيزي كه عايد كارفرما شد ريزهزينه‌هايي بود كه بايد پرداخت مي‌كرد. بنابراين يك روز تصميم گرفت تكليف خود را با طنزپرداز بزرگ مشخص كند. از اين رو نامه‌اي نوشت و در پايانش به شوخي ذكر كرد:

تواين هم در ذيل نامه نوشت:

احتمالا‌ تفاوت نگاه طنزپردازان با ساير انسان‌ها در همين نكات خلا‌صه مي‌شود؛ از كار با دست تا نگاهي ديگر به مسائل. سابقه طنز در ايران هميشه با نام‌هاي بزرگي همراه بوده و اين نشان از جايگاه اين نحله از نوشتن نزد ايرانيان دارد.شيخ اجل شايد سجل اين مقوله در ايران باشد كه فخيم بودن را در دستور كار قرار داد و ديگراني مانند عبيد زاكاني يا حتي حافظ از اين دست هستند، البته عبيد چندان مودب نبود!

چندان كه عقب‌تر نرويم به دخو (دهخدا) مي‌رسيم و در نسل حاضر نام‌هاي طلا‌يي چون ابوالقاسم حالت، عمران صلا‌حي، صابري فومني(گل آقا)، پرويز شاپور، منوچهر احترامي كه عمرش پربار باد و بزرگاني ديگر. در اين بين اما بايد نامي از يك طنزنويس چيره‌دست ديگر برد؛ او به رغم آنكه در ميانه راه عاقله‌مردي است، به واسطه آثارش به چهره‌اي قابل‌اعتنا تبديل شده است. دوستي مانند سيدعلي ميرفتاح او را لقب داده چون معتقد است رفتارش و بخشي از سيمايش به پيرها مي‌ماند اما دلش جوان است. اين هنرمند افتاده‌حال كه حالا‌ برخاستنش از بستر بيماري براي دوستدارانش چيزي فراتر از خوشحالي به همراه دارد، در هفته گذشته ناغافل به دام افتاد تا در جمعي دوستانه با خوانندگان آثارش نفس به نفس بنشيند. در شناسنامه او را ابوالفضل نام داده‌اند و كنيه‌اش زرويي‌نصرآباد است.

موزه امام علي(ع) در بلوار اسفنديار اين بار ميزبان خوانندگان آثار زرويي بود تا با حضور پيشكسوتي مانند منوچهر احترامي در كنار سيدعلي ميرفتاح و شهرام شكيبا مراسمي را برگزار كنند به نام تجليل از زرويي نصرآباد. اگر مراسم تجليل از گل‌زن برتر مسابقات محلا‌ت بود تعداد بيشتري مخاطب به مراسم مي‌آمد اما هميشه در تجليل از آدم‌هاي اهل قلم اين اتفاق مي‌افتد!

اين‌بار كفشي كه زرويي به پا داشت سالم بود و نمي‌شد از او درباره پاره‌ترين قسمت اين جهان گسترده پرسيد، چه او پيش‌تر گفته بود: پشت ميزي كه در قسمت چپ آن احترامي نشسته بود و در كنارش ميرفتاح، زرويي هم جا خوش كرد تا بلكه شهرام شكيبا مجال حرف زدن دهد و اگر شد در فاصله دم و بازدم او، زرويي سخني براند.

ميز آنقدر كوچك است كه آدم فكر مي‌كند دقايقي پيش از شروع برنامه در يك مراسم خيريه به بهايي ناچيز خريده شده. نورافكن‌ها روي صورت اين چهار نفر هستند و مثل هنرپيشه‌هايي كه جلوي ميز گريم، عرق مي‌ريزند به نظر مي‌آيند. زرويي با همان نجابت هميشگي در پاسخ به سوال شكيبا كه از او مي‌پرسد اين چند وقت كجا بودي، مي‌گويد:

شروع يك دوستي

چند دقيقه‌اي از مراسم گذشته بود كه شهرام شكيبا سر نخ را به دست احترامي مي‌دهد. او هم خودش را كمي جابه‌جا مي‌كند تا به ميكروفن نزديك‌تر شود. مانند تمام آثاري كه دارد بدون مقدمه‌چيني حرف مي‌زند و مي‌گويد: همين جمله آخر احترامي براي تركيدن بمب خنده نزد جمعيت كفايت مي‌كرد؛ نمي‌دانيم مي‌شود براي بيست نفر از واژه استفاده كرد؟ وقتي به حاضران نگاه مي‌كنيم و اينكه قاطبه آنها از آشنايان هستند بيشتر غبطه مي‌خوريم كه چرا از فردي مانند زرويي كه سال‌است در اين عرصه زحمت كشيده به‌راحتي مي‌گذريم. ادامه چنين جملا‌تي به‌زعم ارباب جرايد، كليشه است و لا‌غير.

شكيبا قبل از اينكه به سراغ نفر بعدي برود به مزاح مي‌گويد: احترامي كه قرار نيست اصولا‌ كم بياورد در جا مي‌گويد:

شكيبا اين بار به دوستان تذكر جدي مي‌دهد كه به ميكروفن نزديك شوند. بعد اين ميرفتاح است كه بايد چند كلمه‌اي درباره دوستش حرف بزند: ‌

اصل مطلب

از در ورودي كه مي‌آمديم تو، كتاب زرويي را مي‌دادند دستمان تا با اين كتاب هم آشنا شويم؛ اسمش بود احترامي هم مي‌رود سراغ اصل مطلب اما نه اين كتاب كه همان اصل مطلب كه اشاره دارد به فحواي كلا‌م:

زرويي در همين كتاب به زباني قدمايي آثارش را ارائه كرده كه هم فاخر است مثل منوچهري و در عين حال بازيگوشي‌هاي خاص خود را دارد و تو گويي نويسنده سر به هوا است. اين همان فرمي است كه كار زرويي را با نمك كرده و ميرفتاح هم به آن اشاره دارد:

تا امروز كجا بودي؟

بالا‌خره گاه آن مي‌رسد كه زرويي به سوال ابتدايي شكيبا پاسخ دهد؛ اينكه تا امروز كجا بوده:

اين كتاب كه همان اصل مطلب نام دارد به حسام‌الدين، پسر زرويي تقديم شده. اما چرا حسام‌الدين: مراسم حرف‌هاي ديگري هم داشت كه نوشتن آنها از ظرافتشان مي‌كاهد. اما صد افسوس كه زرويي را قدر نمي‌دانيم و امثال او را.او در پايان شعرهايي را از همان كتاب خواند، كه ما تا پايان مراسم اين شعرش را زمزمه كرديم:

كفش‌هايم كو؟/ دم در چيزي نيست/ لنگه كفش من اينجاها بود/ زير انديشه اين جاكفشي/ مادرم شايد ديشب/ كفش خندان مرا/ برده باشد به اتاق/ كه كسي پا نچپاند در آن/ هيچ جايي اثري از كفشم نيست/ نازنين كفش مرا درك كنيد/ كفش من كفشي بود كفشستان/ كه به اندازه انگشتانم معنا داشت/ پاي غمگين من احساس عجيبي دارد/ شست پاي من از غصه ورم خواهد كرد/ شست پايم به شكاف سر كفش عادت داشت/ نبض جيبم امروز/ تندتر مي‌زند از قلب خروسي كه در اندوه غروب كوپن مرغش باطل بشود/ جيب من از غم فقدان هزار و صد و هشتاد و سه چوق/ كه پي كفش به كفاش محل خواهد داد/ خواب در چشم ترش مي‌شكند/ كفش من پاره‌ترين قسمت اين دنيا بود/ سيزده سال و چهل روز مرا در پا بود/ ياد باد آنكه نهانش نظري با ما بود/ دوستان كفش پريشان مرا كشف كنيد/ كفش من مي‌فهميد كه كجا بايد رفت/ كه كجا بايد خنديد/ كفش من له مي‌شد گاهي/ زير كفشان دگر/ توي صف‌هاي دراز/ من در اين كله صبح/ پي كفشم هستم كه كنم پاي در آن/ و به جايي بروم/ كه به آن نانوايي مي‌گويند/ بايد الآن بروم/ اما نه/ كفش‌هايم نيست/ كفش‌هايم كو؟

انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------

------------
 پنجشنبه 30 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 228]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن