محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845130435
- گزيده سرمقاله روزنامههای صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
* سياست روز روزنامه سياست روز در يادداشت خود با عنوان "نگاهي واقع بينانه "به قلم علي تتماج آورده است: كشورهاي غربي و آمريكا بارديگر فضاسازي منفي و تقابل با جمهوري اسلاميايران بويژه در حوزه فعاليتهاي صلح آميز هستهاي را تشديد كردهاند. اين امر را در تبليغات محافل رسانهاي و سياسي غرب بويژه از جانب آمريكا ميتوان مشاهده كرد كه از بررسي پرونده ايران در شوراي امنيت سخن ميگويند. هرچند غربيها تلاش دارند با فرافكني، نقش و جايگاه منطقهاي و جهانيايران را در پس پرده اتهامات واهي پنهان سازند اما عملكرد و مواضعاين كشورها عملاً اعترافي پنهان به اقتدارايران در عرصههاي مختلف ميباشد. در بررسي عملكرد اين كشورها چند نكته قابل توجه است. الف) غربيها در حالي از تزلزل و انزوايايران سخن ميگويند كه در نقطه مقابل در تمام رايزنيهاي خود با كوچكترين كشورها تا بزرگترين كشورها، خواستار كاهش و قطع روابطاين كشورها با جمهوري اسلاميايران ميشوند. اگرايران واقعاً در انزواي جهاني قرار دارد چرا كشورهاي غربي تا بدين حد به دنبال سوق دادن ساير كشورها به كاهش روابط باايران هستند. جالب توجه آنكه آنها از ابزار تهديد و حتي امتيازدهي براي سوق دادن ساير كشورها به دوري ازايران استفاده ميكنند. ب) كشورهاي غربي در حالي از انزوايايران سخن ميگويند كه در مقابل حتي توانايي بررسي پروندهايران در شوراي امنيت را در خود نميبينند و حتي بازگشايياين پرونده را چالشي بزرگ ارزيابي ميكنند. آنها در حالي از عدم اجماع در قبالايران در شوراي امنيت هراس دارند كه در قبال ساير كشورها بدون رايزني و در كوتاه ترين زمان ممكن قطعنامههايي را تدوين و تصويب كرده اند. جالب توجه آنكه غربيها همواره اذعان كرده اند كه به دليل عدم همسويي جامعه جهاني با تحريمها عليهايران،اين تحريمها با شكست مواجه شده و در آينده نيز نميتواند كارايي لازم را داشته باشد. اين نكته قابل ذكر است كه غربيها براي سرپوش نهادن بر شكستشان در برابرايران در شوراي امنيت از واژگاني مانند تأكيد بر ادامه مذاكره و فرصتدهي بهايران سخن ميگويند در حالي كه تجربه و تاريخ نشان ميدهد اگراين كشورها توانايي اجراي اهدافشان در شوراي امنيت را داشته باشند هرگز بهاين امور روي نياورده و در كوتاه ترين زمان ممكن به صدور قطعنامه مبادرت ميورزند. لذا روند كنوني را بايد نشانهاي بر اقتدارايران و تزلزل غرب در برابراين اقتدار دانست. ج) تشكيل گروه 1+5 متشكل از 5 عضو دائم شوراي امنيت به علاوه آلمان در قبال پرونده هستهايايران را ميتوان نشانهاي ديگر از اقتدار جهانيايران ارزيابي كرد. بررسي تحولات جهان نشان ميدهد كه تشكيل گروههايي با قدرتهاي بزرگ صرفاً در مسائل مربوط به قدرتها و بازيگران جهاني صورت ميگيرد چنانكه حتي در قبال كره شمالي نيز گروه 6 جانبه متشكل از 2 كره، ژاپن، آمريكا، روسيه و چين است و ساير قدرتهاي غربي در آن حضور ندارند. براين اساس تشكيل گروه 1+5 را برخلاف ادعاهاي غرب كه آن را اقداميجهاني در برابرايران ميدانند بايد اعتراف به جايگاه جهانيايران دانست كهاين كشورها را به تشكيل چنين گروهي وادار ساخته است. هرچند غربيها با تشكيل گروه 1+5 تلاش داشته اند تا از اجماع جهاني در قبالايران سخن بگويند اما اختلاف ميان همين 6 كشور در نحوه چگونگي تعامل باايران گواه ديگري بر اقتدار ايران و سردرگميغرب در برابر آن است. بر اساس آنچه ذكر شد ميتوان گفت كه در نگاهي واقع بينانه به رغم ادعاهاي كشورهاي غربي مبني بر در انزوا بودن جمهوري اسلاميايران، رفتارها و رايزنيهاي دروني و بين المللياين كشورها بويژه اعترافهاي آنها به ناكارآمد بودن تحريمها عليهايران خود اعترافي پنهان به جايگاه منطقهاي و جهانيايران است كه به صراحت آن را ميتوان شكستي آشكار براي دشمنانايران اسلاميدانست. * كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "همت بلند دار ... " به قلم حميد اميدي آورده است: «آنچه كه از ملاحظه وضعيت موجود كشور و ظرفيت هاي عظيمي كه در دل اين كشور و ملت بزرگ نهفته است، مي شود به دست آورد اين است كه آنچه ما انجام داده ايم، آنچه مسئولين و مردم انجام داده اند، در مقابل آنچه كه ظرفيت عظيم اين كشور براي پيشرفت و رسيدن به عدالت است، كار بزرگي نيست. بايد تلاش ها را بيش از آنچه كه در گذشته انجام داده ايم، همه انجام بدهند و خود را موظف بدانند.» رهبر معظم انقلاب امسال را در ادامه نامگذاري سالهاي اخير، سال همت و كار مضاعف ناميدند تا در دهه چهارم انقلاب كه دهه پيشرفت و عدالت نام گرفته، كشور در راه سازندگي و توسعه، گامهايي استوارتر و با شتاب بيشتر بردارد. واقعيت آن است كه جامعه و كشور اسلامي ما ظرفيت هاي بسيار بالاتري براي پيشرفت همه جانبه دارد. براي رسيدن به افق هاي برتر و اهداف چشم انداز ايران 1404بايد كمر همت را محكم بست و لحظه اي از كار و تلاش دست نكشيد. رهبر معظم انقلاب باتوجه به بخش قابل توجهي از منابع و فرصت هاي معطل مانده، براي جهش در مسير توسعه و آباداني و تحقق عدالت فراگير در دهه چهارم انقلاب، امسال را سال تلاش و همت مضاعف خواندند. در اين باره چند نكته گفتني است؛ 1-اساسا مولفه هايي از اين دست (همت، كار و...) ماهيتي فرهنگي، اجتماعي و مديريتي دارند. به اين معني كه مديران ما براي دستيابي به اهداف اين سال پيش از آنكه زمينه هاي لازم براي «كار و تلاش» را فراهم نمايند بايد به گونه اي برنامه ريزي كنند كه «فرهنگ كار و تلاش» به يك «باور اجتماعي» تبديل شود. متاسفانه اتفاقي كه طي سالهاي اخير افتاده آن است كه مسئولان امر و به تبع آن بخش عمده اي از بدنه جامعه و مردم، به موضوعاتي مانند اصلاح الگوي مصرف و... نگاهي سطحي داشته و در ظاهر و پوسته خارجي آن متوقف شده اند. براي رسيدن به همت و كار مضاعف راهي جز تحول در فرهنگ كار، فرهنگ عمومي مردم و البته مديريت زمان و منابع نيست. بايد به گونه اي عمل كرد كه فرآيند برنامه ريزي، اجرا و ارزيابي در امور فردي، اجتماعي و ملي بر مبناي همت و كار مضاعف دچار تحول شود. هر چند ظاهر اين نامگذاريها يك اقدام سمبليك است، اما بايد به اين نكته توجه داشت كه اين نامها تاريخ مصرف ندارد. «همت مضاعف»، «كار مضاعف»، «اصلاح الگوي مصرف» و... نقاط عطف و چراغهاي هادي نقشه راهي است كه مي تواند كشور را به قله رفيع پيشرفت و عدالت برساند. اين نامها بايد شروع يك نهضت فراگير و مستمر باشد. 2- براي حركت شتابنده به سوي شكوفايي كشور، ترويج و حمايت از فرهنگ كار مثبت و مطلوب، يك ضرورت است. عليرغم آماري كه از ميزان كار مطلوب كارمندان و كارگران در طول روز منتشر مي شود، هنوز هم «كار» به عنوان يك پديده ارزشمند كه ريشه در باورهاي ديني و اسلامي مردم دارد، تلقي مي شود و جا دارد تا از اين نگرش مثبت به عنوان يك فرصت براي تحول استفاده شود. رسانه ها ، روحانيان و سخنرانان مذهبي كه تاثير مستقيم و چشمگيري در مخاطبين خود دارند، بايستي با تكيه بر تعاليم ديني و ارزشهاي معنوي كار براي ايجاد عزم ملي و فرهنگ كار و تلاش، بكوشند. مردم ايران مردمي مذهبي بوده و با دين و مسايل ديني پيوندي ديرينه، عميق و ناگسستني دارند. بايد در ترويج فرهنگ كار و تبديل آن به يك باور گسترده اجتماعي « دين» محور اصلي قرار گيرد. تجربه نشان داده هر جا باورهاي ديني مردم تقويت شده، عرق ملي آنان نيز جنبيده و مضاعف شده است. 3- يكي از آسيب هايي كه متاسفانه نام امسال را-همانند سالهاي پيش- تهديد مي كند، برخورد صرفا تبليغي با آن است. اينكه آرم شبكه هاي تلويزيوني تغيير كرده، بنرهاي بزرگ شهرداري سطح شهر را بپوشاند و يا روابط عمومي ادارات و سازمانها اقلام تبليغاتي در اين باره تهيه و توزيع كنند، نه تنها كار بدي نيست بلكه براي ايجاد نشاط اجتماعي و توجه دادن فضاي عمومي جامعه به سوي «همت و كار مضاعف» لازم و موثر است. اما صرف توقف در اين مرحله و عدم برنامه ريزي و ارائه سازوكارهاي مناسب از سوي نهادهاي اجرايي، قانونگذاري و قضايي همان آفتي است كه دامان سالهاي گذشته را تا حدود زيادي گرفت. كارهايي انجام شد، اما كافي نبود و مقصود ابتر ماند. 4- از امروز تا خط پايان 1404 و به سامان رسيدن برنامه بيست ساله اول تنها 15سال مانده است. ايران براي تحقق تمدن بزرگ اسلامي عزم خود را جزم كرده است. چشم انداز 20ساله، برنامه ريزي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي براساس دهه پيشرفت و عدالت، برنامه هاي توسعه 5 ساله براي كشور و راهبردهاي سالانه اي كه در قالب نامگذاري هر سال خود را نشان مي دهد، نشانه اهتمام هدفمند جمهوري اسلامي براي نيل به اين هدف مقدس و بزرگ است. گاه ديده مي شود كه برخي از كارها در حاشيه انجام شده و با موازي كاري و دوباره كاري ها باعث انحراف از برنامه هاي توسعه شده است.همت و كارمضاعف در بستر برنامه ريزي و توجه تام به برنامه هاي مدون توسعه كشور به ثمر مي نشيند. مقام معظم رهبري در سخنراني خود در حرم امام رضا(ع) فرمودند: «چشم انداز روشني تعيين شده است، يعني سند چشم انداز 20ساله جمهوري اسلامي، اين سند با ارزشي است. دولت هايي كه پشت سر يكديگر با انتخاب مردم بر سر كار مي آيند، مي توانند براساس اين سند چشم انداز، اهداف را مشخص كنند. هر كدام بخشي از راه را بروند و دنباله كار را به دولت بعدي بسپارند.» 5- هر چند انتظار نمي رود كه شعارهاي سالانه، همه مشكلات را حل كند، اما اين نامگذاريها نمايشي و تشريفاتي هم نيست، بلكه نقاط مهمي از نقشه راه است. به همين دليل نبايد با آن برخورد نمايشي و تشريفاتي بشود. همت و تلاش مضاعف بايد باعث افزايش انگيزه هاي كاري، افزايش بهره وري و تسريع در انجام پروژه هاي ملي گردد. برگزاري سمينارها، همايش ها و هم انديشي ها- كه نوعاً آثار عملي نيز بر آنها مترتب نيست- كنفرانس هاي رسانه اي پي درپي، كلنگ زني هاي بي رويه، افتتاح هاي پيش از موعد! و... يكي از آفات فرهنگ مديريتي در بخشي از بدنه مديران كشور است. پرهيز از اينگونه برخوردهاي تشريفاتي و خدمت رساني مضاعف به مردم، انتظاري است كه از دست اندركاران و مديران مي رود. كشور ما نياز به همت و كار مضاعف دارد. همت و كار مضاعف در جنبش نرم افزاري و توليد علم، در استفاده بهينه از منابع و امكانات كشور، در ارتقاي سطح توليدات داخلي، در تامين سلامت جسماني و رواني جامعه، در اشتغال و كارآفريني، در كتابخواني و بسط فرهنگ عمومي و در مبارزه با فقر، فساد و بي عدالتي. امسال سال اجراي طرح هدفمندي يارانه ها نيز مي باشد. دولت اصولگرا با جرات و شهامتي كه برگرفته از اصول و ارزشهاي انقلابي است، بار عمده كار بزرگ جراحي اقتصادي كشور را بر دوش گرفته است. نهادهاي تقنيني و قضايي كه هر كدام عهده دار وضع قانون و نظارت بر اجراي آن هستند بايد به كمك دولت بيايند تا اين بار سنگين با همت همه جانبه و مضاعف قواي كشور به سرمنزل مقصود برسد. چاقوي جراحي در دست دولت است و اجراي صحيح و بي نقص اين طرح، ضامن آينده كشور. نبايد دست دولت را در اين كار بزرگ بست. اصرار بر برخي از مواضع نبايد تبديل به «مانع» در مسير اين طرح شود. روز گذشته رهبر معظم انقلاب در ديدار مسئولان عالي رتبه دولت، مجلس و قوه قضائيه با تاكيد بر حفظ يكپارچگي مسئولان در حركت رو به جلو كشور، خاطرنشان كردند: «منظور از يكپارچگي مسئولان، چشم پوشي از اختلاف سليقه ها و نظرها نيست... ولي اين اختلاف ديدگاه ها نبايد باعث توقف حركت كشور و يا جدا شدن مسير حركت افراد شود... دولت به عنوان دستگاه اجرايي در وسط ميدان كارهاي اجرايي است و همه بايد ضمن اينكه مصالح را در نظر مي گيرند، با كمك به دولت، تسهيلات اجرا را فراهم كنند تا كارها پيش برود.» * جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "درسي از انتخابات عراق " آورده است: موج انفجارهاي پياپي كه اين روزها بغداد را ميلرزاند حامل پيامي است كه اشغالگران به نوري المالكي و مجلس اعلاي اسلامي عراق براي عقب نشيني در برابر مطامع آمريكا مي دهند. آمريكا ميخواهد شيعيان عراق بپذيرند كه مهره هاي واشنگتن دولت آينده اين كشور را دردست داشته باشند. « كميسيون انتخاباتي » نتايج رسمي شمارش آرا مجلس عراق را به شرح زير اعلام كرده است : فهرست العراقيه به رياست اياد علاوي نخست وزير اسبق 91 كرسي ائتلاف دولت قانون به رياست نوري المالكي نخست وزير فعلي 89 كرسي ائتلاف دولت قانون به رياست سيد عمار حكيم 70 كرسي ائتلاف كردستان 43 كرسي مجلس ملي عراق 325 كرسي دارد كه بدين ترتيب احزاب كوچك و تشكل هاي قومي نيز سهم كمتري متناسب با موقعيت سياسي ـ اجتماعي خود در جامعه عراق كسب كرده اند. كسي مي تواند دولت را تشكيل دهد كه حداقل دو سوم نمايندگان مجلس را با خود همراه كند. اگرچه صحنه سياسي عراق طي دهه هاي اخير مرتبا شاهد تحولات پرشتابي بوده و اين مقطع زماني هم در پرتو اشغال خاك اين كشور از اين قاعده مستثني نيست ولي در مقطع كنوني مسائل عمده اي در باب انتخابات اخير وجود دارد كه مي تواند درسي براي حال و آينده اين كشور و حتي ساير كشورها و ملت ها باشد. 1 ـ اولويت نخست وزير عراق پايان اشغال است نه انتخابات مجلس ملي . نوري مالكي نخست وزير و جلال طالباني رئيس جمهور جدي ترين معترضين به نتايج انتخابات هستند و قويا معتقدند كه نتايج اعلام شده نهائي نيست و بايد آرا به صورت « دستي » بازشماري شود. « كريستوفرهيل » سفير آمريكا و ژنرال « ري اوديرنو » فرمانده نظامي ارشد آمريكائي مدعي هستند هيچگونه تقلبي صورت نگرفته و هيچ مدركي براي اثبات تقلب نيز وجود ندارد. بدين ترتيب اين اشغالگران عراق هستند كه در پشت « ماجراي انتخابات » نقش آفريني مي كنند و نقش آشكار آنها به خوبي قابل رديابي است . اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه واشنگتن قبل از برگزاري انتخابات به نوري المالكي هشدار داده بود اگر پس از برگزاري انتخابات حاضر به ترك پست نخست وزيري نباشد ظرف 3 دقيقه سرنگون خواهد شد . هر چند نوري المالكي در ميان مردم عراق هم داراي « محبوبيت مطلق » نيست ولي اينكه اشغالگران براي نخست وزير قانوني عراق « خط و نشان » بكشند بسيار شرم آور است . از سوي ديگر «ادميل كرت» نماينده ويژه سازمانملل بازشماري آرا را رد كرده و مدعي است انتخابات با صحت و درستي به اجرا درآمده است. اكنون مسئله جدي اينست كه قوانين و مصوبات مجلس ملي عراق در اين انتخابات به درستي و در مورد تمام كانديداها و در تمامي موارد به صورت يكسان اجرا نشده و « كميسيون انتخابات » زير فشار اشغالگران به صورت گزينشي عمل كرده است . بطوري كه عده اي از وابستگان به بعثي ها در فهرست نامزدها گنجانده شده اند و دستكم 10 نفر از آنها در فهرست برندگان انتخابات قرار دارند . موضوع بعدي نقش آشكار اشغالگران در پيشبرد انتخابات در مسير دلخواه بوده است . بدين ترتيب كه تحت عنوان « شمارش ماشيني » در مرحله جمع بندي نتايج آرا تقلب و دستكاري شده و اشغالگران از طريق ابزارهاي مختلف از جمله اعمال فشار از طريق نماينده سازمان ملل و تحت فشار قرار دادن « كميسيون انتخابات » نتايج مورد نظر خود را به عنوان نتايج نهائي اعلام كرده اند. بزرگترين درسي كه از اين مقوله مي توان آموخت اينست كه مشكل اصلي امروز عراق تركيب مجلس ملي نيست بلكه مشكل اصلي اشغال عراق و استمرار آنست كه بر سرنوشت اين كشور و بر « حاكميت ملي » و بر تركيب مجلس و بر تمامي مظاهر قدرت عراق تاثير گذاشته و مي گذارد. اين بدان معني است كه تا عراق در اشغال بيگانگان است هر تصميم و اقدامي به هر نتيجه اي كه ختم شود متاثر از تصميمات و فشار بيگانه است . اين براي ملت عراق از هر گروه و جناحي كه باشند و يا هر طرز فكري كه به آن معتقد باشند بسيار شرم آور است كه حتي رئيس جمهور و نخست وزير عراق هم نتوانند اعتراض قانوني خود را مطرح كنند و بازشماري آرا را عملي سازند ولي چند نفر كه نمايندگي اشغالگران را برعهده دارند با دستور كاخ سفيد بر روند دستكاري آرا مجلس عراق صحه بگذارند و تمام ! 2 ـ نكته ديگر اينكه تا عراق در اشغال آمريكاست دخالت بيگانگان اشغالگر نيز ادامه خواهد داشت . موضوع تهديد آمريكا عليه نخست وزير عراق و هشدار به انجام كودتا در 3 دقيقه ابعاد جدي تري از فاجعه را بازگو مي كند . اين نكته بويژه با افشاگريهاي حامد كرزاي رئيس جمهور افغانستان در مورد تقلب اشغالگران در انتخابات رياست جمهوري اين كشور معني و مفهوم تازه اي پيدا كرده است . كرزاي فاش كرد كه سفارتخانه ها و نمايندگان اشغالگران در روند انتخابات رياست جمهوري افغانستان تقلب كرده اند و با دستكاري آرا و چاپ يك ميليون تعرفه انتخاباتي در روند انتخابات نقش اصلي را برعهده داشته اند. البته كرزاي و اطرافيانش در اين افشاگريهاي ديرهنگام از مقصرين اصلي محسوب مي شوند. چرا كه دقيقا در موقعيتي در اين باره سخن مي گويند كه سرنوشت انتخابات عليرغم تبليغاتي كه خود نيز بدان معترضند به نفع آنها به پايان رسيده و قطعي شده است . با اينحال از ميان اظهارات و اعترافات كرزاي مي توان حقايق مهمي را كشف نمود. از جمله نقش محرز « پيترگال بريت » معاون سابق رئيس هيئت نمايندگي سازمان ملل در افغانستان به عنوان يكي از عوامل اصلي تقلب در انتخابات رياست جمهوري و همينطور نقش محرز اشغالگران در پيشبرد اهداف خود در انتخابات رياست جمهوري از طريق دستكاري در آرا و بويژه دستكاري در نتايج آرا كه حتي از طريق جوسازيهاي رسانه اي توسط شبكه جهاني در اختيار اشغالگران در مسير هدف زمينه سازي شده است . طبعا سئوال منطقي اينست كه با افشاي اين مطلب توسط رئيس جمهور افغانستان آيا اشغالگران عراق كمترين ترديدي براي استفاده از همان شگردها در عراق به خود راه داده اند البته اظهارات و افشاگريهاي كرزاي بلافاصله توسط اشغالگران تكذيب شده ولي مهمترين جمع بندي اشغالگران اينست كه وي ديگر متحد قابل اعتمادي براي آنها نيست و موضوع مهمتر اينكه تمامي اين تقلبات توسط كساني صورت گرفته كه رسما مسئول انتخابات بوده اند! در واقع اشغالگران از يكطرف مسئولين افغاني را وادار به تقلب و دستكاري كرده اند و از طرف ديگر از خودشان سلب مسئوليت نموده اند. بدين ترتيب اظهارنظر اشغالگران در مورد مشابه در عراق براي تاييد صحت انتخابات به نظر مي رسد. 3 ـ و آخرين نكته اينكه شيعيان عراق براي جلوگيري از ضايعاتي از قبيل آنچه اكنون با دسيسه هاي اشغالگران پديد آمده مي بايست از ابتدا به صورت يكپارچه ائتلاف مي كردند و وارد انتخابات مي شدند. شيعيان عراق عمدتا در دو طيف شاخص و در دو ائتلاف جداگانه به نام « ائتلاف دولت قانون » و « ائتلاف ملي عراق » ظاهر شدند و جمعا 179 كرسي را به دست آوردند . با در نظر گرفتن تعداد كرسي هاي مجلس اگر آنها از ابتدا با يكديگر ائتلاف كرده بودند حتي بيش از حدنصاب دو سوم كرسي ها را در اختيار مي داشتند. البته اين روزها از ائتلاف آنها حرف و سخن هاي فراواني به گوش مي رسد ولي همين « ائتلاف ديرهنگام » زمزمه هاي ديگري را بهمراه داشته و طيف « اياد علاوي » را به امتياز دادن در جهت وسوسه كردن « مجلس اعلا » براي ائتلاف با علاوي تحريك نموده است . از طيف شيعيان عراق انتظار مي رفت كه در كنار همديگر و به عنوان « يد واحده » وارد صحنه انتخابات مجلس ملي شوند و اقتدار عملي خود را در صحنه سياسي به نمايش بگذارند. اين تاسف بزرگي است كه شيعه هنوز هم چوب تفرقه و تشتت خود را مي خورد و معلوم نيست از اين واقعيت هاي تلخ و تاسف بار هم پندهاي لازم را بياموزد! * مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در سرمقاله خود با عنوان "هشداري به مشتريان جديد بورس "به قلم محمد حسين روانبخش آورده است: افزايش شاخص بورس تهران (كه به ظاهر نشان دهنده رونق و سود دهي سرمايه گذاري در اين بازار است) اگر چه مي تواند براي سهامداران حقيقي كه سرمايه هاي خرد خويش را در اين بازار سرمايه گذاري كرده اند، اميدوار كننده باشد اما در عين حال مي تواند وضعيتي را براي مشتريان جديد اين بازار فراهم آورد كه نتيجه اي جز زيان و پشيماني ندارد. اين واقعيت اما در بهره برداري تبليغاتي بسياري از رسانه ها از رشد قيمت ها در بازار بورس ناديده گرفته مي شود و بدون شك ناآگاهي مردم- صاحبان سرمايه هاي خرد و مشتريان واقعي بازار بورس- به ضرر مضاعف آنها منجر مي شود. افزايش شاخص بورس (كه در واقع به معناي سوددهي اين بازار است) از بهمن ماه سال گذشته شدت گرفت و اين روند تا به حال ادامه داشته است اما آن چه در روزهاي كاري بعد از تعطيلا ت نوروز به وقوع پيوسته و شاخص بورس را بالا برده به نظر غير عادي مي آيد و مي توان پيش بيني كرد كه اين روند متعادل و قيمت ها اصلا ح شود. رشد قيمت ها و سود دهي اين بازار در زمستان سال گذشته اندكي بيش از 11 درصد بوده اما در طي 10 روز اخير همين بازار رشد 5 درصدي را تجربه كرده است. حباب قيمتها ممكن است طي روزهاي آينده همچنان رشد كند اما اين رشد غيرطبيعي بالا خره نه تنها متوقف خواهد شد، بلكه با پايان هيجان هاي ناشي از سوددهي عجيب فعلي، دوباره معقول و منطقي مي شود و در اين ميان، زيان را سرمايه گذاران خرد و مردم عادي مي دهند كه در روزهاي آخر و در اوج قيمت ها خريد مي كنند. سرمايه گذاران كلان و افراد حقوقي و بورس بازان، همواره با روش هاي تحليلي و با امكانات زيادي كه براي خريد به موقع دارند، سود اصلي ناشي از افزايش قيمت را به دست مي آورند و از ضرر ناشي از كاهش قيمت مي گريزند اما مردمي كه سرمايه هاي كوچك و سرگردان را در آشفته بازار اقتصاد امروز، به اميد سودي منطقي، دير هنگام به بازار سرمايه مي آورند و ديرهنگام از اين بازار بيرون مي كشند، همواره زيان كارند. براي مثال مي توان سري به بازار بورس زد و ديد كه بسياري از اين سرمايه گذاران كوچك اين روزها و در اوج قيمت ها دست به خريد سهام مي زنند در حالي كه سرمايه گذاران حرفه اي، اين وضعيت را در پائيز و اوايل زمستان پيش بيني كرده بودند و حال زمان فروش سهام هايشان است! اگر بخواهيم كمي دقيق تر به اين موضوع نگاه كنيم مي توان ليست شركت هايي كه افزايش قيمت آنها باعث افزايش شاخص شده به دست آورد و ديد كه چگونه اين افزايش قيمت و سود به كساني تعلق گرفته كه به خريد بلوك هاي چند ده درصدي در سال گذشته نايل شدند و از آن طرف سهامداران جز» را هم ديد كه تازه بعد از 5 سال با رسيدن دوباره شاخص بورس به بالاي 13 هزار واحد، اصل پول خود را به دست آورده اند! با چنين اوضاع و احوالي است كه بايد به مردم هشدار داد كه مبادا در جو احساسي اين روزها بيش از پيش گرفتار عدم تحليل اقتصادي خود و سكوت رسانه ها در باب اطلاع رساني درست و پرهيز از تبليغات نمايشي شوند و باقيمانده سرمايه اندك خويش را هم از دست بدهند. * قدس روزنامه قدس در يادداشت روز خود با عنوان "مأموريت « سري » ميچل در خاورميانه "به قلم مهدي شكيبايي آورده است: صرف نظر از عمق اختلافهاي به وجود آمده در مواضع رژيم صهيونيستي و ايالات متحده آمريكا در مسأله شهرك سازي كه اين روزها از طريق انتشار نظرسنجيهايي در درون اسرائيل بر طبل آن كوبيده مي شود و آن را معياري براي تعميق اختلافها بين رژيم تل آويو و واشنگتن معرفي مي كند، اما در دنياي سياست موضع افكار عمومي، موضعي در سطح غيررسمي بوده و عموماً نمي تواند ميزاني براي سنجش روابط ويژه بين اسرائيل و آمريكا باشد. روابطي كه بر منافع استراتژيك مبتني بوده، اختلافهاي جزئي نمي تواند تأثيري برآن بگذارد. با وجود اين نتيجه اي كه از جمله بالا استيفاد مي شود، لزوماً به معناي نفي وجود اختلاف بين دولت آمريكا به رهبري «باراك اوباما»ي چپگرا و رژيم صهيونيستي به رياست بنيامين «نتانياهو»ي راستگرا نيست، چه اينكه كاخ سفيد تمايل جدي براي ايجاد تغيير در داخل ائتلاف كنوني حاكم بر اسرائيل و تبديل تركيب راستگراي آن به ائتلافي با حضور اكثريت چپگراها به رياست حزب كاديما دارد؛ حزبي كه واشنگتن آن را عقلاني تر و ميانه روتر از احزابي چون «شاس» و «اسرائيل بيتنا» مي داند. بي شك، انگيزه اصلي در وراي اين تمايل واشنگتن خلق توازني منطقي در گرايشهاي سياسي همپيمانان منطقه اي آمريكا، يعني اسرائيل و عمده كشورهاي عربي است. كشورهايي كه در اجلاس اخير سران عرب در سرت ليبي از آغاز مذاكرات غيرمستقيم تشكيلات خودگردان فلسطين با اسرائيليها صرف نظر كردند و حتي اعتنايي به پيشنهاد توقف چهار ماهه شهرك سازي از سوي اسرائيل توسط واشنگتن نكردند. دولت باراك اوباما به اين نتيجه قطعي رسيده است كه در سايه حضور احزاب تندرويي چون «اسرائيل بيتنا» و شاس در مركز تصميم گيري حكومت صهيونيستي - كه با مشكلات عديده اي روبه روست - خلق چنين توازني كه به راهبرد عمومي آمريكا در منطقه خاورميانه و سپس جهان كمك مي كند، امكان پذير نخواهد بود. از اين روست كه شاهد انتشار اخبار و اطلاعات متناقضي از درون سرزمينهاي اشغالي فلسطين هستيم و در حالي كه «جرج ميچل» نماينده تام الاختيار دولت آمريكا براي از سرگيري گفتگوها ميان اسرائيليها و فلسطينيها در منطقه بسر مي برد، حكومت راستگراي صهيونيستي همچنان بر طبل ماجراجويي جديد عليه نوار غزه مي كوبد و به عنوان مقدمه اين ماجراجويي، درگيريهاي تن به تن و گاه حملات توپخانه اي و هوايي عليه ساكنان غزه انجام مي دهد. انگيزه اصلي اين اقدام صهيونيستها نيز استفاده تبليغي از فضاي افكار عمومي خود عليه دولت آمريكا براي بقا در رأس حكومت است. حكومت كنوني اسرائيل با وعده «جنگ»آراي بسياري از مهاجران يهودي درون سرزمينهاي اشغالي فلسطين را در انتخابات سراسري مارس 2009 از آن خود كرد و تنها با به راه انداختن جنگي ديگر مي تواند بقاي ائتلاف كنوني خود را تضمين نمايد. براين اساس، هرگونه فشار سياسي كه از بيرون براي از سرگيري گفتگوها با طرف فلسطيني و اعطاي امتياز به فلسطينيان وارد شود، اين حكومت جنگ سالار را به سمت ماجراجويي سوق مي دهد. از همين روست كه درخواستهاي زيادي در درون اسرائيل براي لغو سفر نتانياهو و بيني بگين (فرزند مناخيم بگين) به آمريكا از سوي تشكلهاي تندرو وابسته به حزب «اسرائيل بيتنا» انجام شده است. براين اساس مأموريت «جرج ميچل» نماينده ويژه اوباما در خاورميانه - كه يكشنبه وارد سرزمينهاي اشغالي شد - بيش از آنكه مربوط به تلاشها براي از سرگيري مذاكرات ميان طرف فلسطيني و اسرائيلي باشد، با موضوع تلاش براي اجبار نتانياهو به تغييردرائتلاف حكومتي ارتباط دارد. اما آيا احزاب افراطي هم ائتلاف با نتانياهو، زير بار اين اجبار خواهند رفت يا اينكه با استفاده از ابزارهاي موجود خود، به رويارويي با اين سياست باراك اوباما مي پردازند. يكي از ابزارهاي نتانياهو لابي فشار صهيونيستي است. از هم اينك لابي صهيونيستي در آمريكا مجاب شده است به مقابله با اوباما در قضاياي داخلي اين كشور از طريق مخالفت با قانون مربوط به بهداشت بپردازد. از سوي ديگر، رژيم تل آويو با اظهار حركت به سمت ماجراجويي جديد عليه نوار غزه - دست كم در بعد تبليغي - سعي مي كند كاخ سفيد را از پيگيري سياست ايجاد تغيير در ائتلاف حاكم در اسرائيل منصرف نمايد. با وجود اين ابزارها، اين روزها واشنگتن بيش از هر زمان ديگري نيازمند دست كم ائتلاف ظاهري ميان همه همپيمانان خود در منطقه و جهان است و از اين رو چنانچه اسرائيل همچنان در نقطه مقابل سياستهاي واشنگتن قرار گيرد، چه بسا وضعيت عمومي آمريكا در منطقه و جهان به نفع رقباي استراتژيك اش رقم خواهد خورد. در چنين فضايي، بحراني واقعي در كمين كشورهاي عربي است كه فاقد گزينه اي كارآمد براي آينده موقعيت خود هستند، زيرا تعريف آمريكا از خلق توازن منطقي در منطقه توازني مايل به منافع اسرائيل، امنيت اين رژيم و منافع استراتژيك مشتركش با واشنگتن خواهد بود. *آفتاب يزد روزنامه آفتاب يزد در يادداشت روز خود با عنوان "نشاط ملي گم شده است " آورده است: عرصه ملي در سال گذشته شاهد فقدان شادابي و نشاط ملي بود به ترتيبي كه در سال گذشته به خاطر برخي از بـدسليقگي ها و عــدم درك صـحـيــح از فـضــاي اجتماعي، فضاي يأس و نااميدي در جامعه به وجود آمد كه براي برون رفت از وضعيت اخير، لازم است تا اقداماتي در راسـتاي نشاط ملي صورت گيرد.فضاي يأس و نااميدي مطلوب دنياي سلطه است و بايستي به هر طريقي مانع تداوم اين فضا در جامعه شد و تـمـام راهـكـارهـايـي كـه مي تواند به نشاط ملي كمك كند، اجرايي كرد، زيرا جامعه ما در بُعد سياسي بيش از هر چيزي نيازمند وحدت ملي است كه بايد براي تحقق آن همت گماشت.بحث كم اميدي نسبت به شرايط آينده كشور بسيار هشداردهنده است، بنابراين بايد نشاط را به جامعه تزريق كرد، زيرا نااميدي براي جامعه امروز بسيار خطرناك است، بنابراين بايد دلسوزان كشور از راهكارهاي خود بهره بگيرند تا اين مشكل حل شود و جامعه بار ديگر نشاط را تجربه كند. البته غـفلت هاي صورت گرفتـــه در عرصه اقتصاد نيز بسيار است به گونه اي كه فرصت هاي متعددي از دست رفت و كشور نتوانست از فرصت ركود جهاني براي كسب سود بهره بگيرد در حالي كه اين امكان براي ايران فراهم بود تا كارخانه ها با حداكثر توان كار كنند تا بتوانند تقاضاهاي بالقوه را به بالفعل تبديل كنند.اين مهم نيازمند كمك همه جانبه دولت است تا از ظرفيت هاي لازم استفاده شود اما نه تنها استفاده نشد بلكه اين ركود شرايط اقتصادي كشور را تشديد كرد و اين ركود دامنگير بازار مسكن شد هرچند دولت از اين امر به خاطر كاهش قيمت استقبال ميكند اما ايـن مـوضوع يك غفلت استراتژيك جدي محسوب ميشود، زيرا مجوزهاي ساختماني بيش از 60 درصد كاهش داشته است، دولت به جاي حل اين مشكل، از مسكن مهر نام ميبرد اما اين رويكرد مناسب روستاها و شهرهاي كوچك است.فارغ از اين مسئله، عدم رفع موانع توليد براي افزايش توليد ملي كه نيازمند سياست مدبرانه از سوي دولت بود ، زيرا دولت ميتوانست با سياست مدبرانه از افزايش حجم واردات كم كند اما در مقابل، نه تنها شاهد كاهش واردات نبوديم بلكه افزايش واردات در بخش كشاورزي و محصولات باغي در شرايطي كه كشور از پتانسيل توليد آن برخوردار است بسيار تاسف بار است. * دنياي اقتصاد روزنامه دنياي اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان "بخش خصوصي نمايندهپذير نيست " به قلم مهران دبيرسپهري آورده است: نگاه صنعگرا و برنامهريزي شده به بخش خصوصي يا توليد كننده را كينز وارد علم اقتصاد كرد. تحت تاثير همين ديدگاه است كه برخي از مردم ميپندارند بخش خصوصي در يك ساختار پيچيده و عظيم دولتي ساخته ميشود. اين بخش خصوصي مصنوعي هم ميتواند افرادي را به عنوان نماينده، انتخاب نمايد تا به وكالت از آنها پيگير منافع اين بخش باشد. در صورتي كه بخش خصوصي قبل از آن كه شامل مصاديق عيني باشد يك مفهوم ذهني است و بر اين اساس، بخش خصوصي نميتواند نمايندهپذير باشد؛ زيرا هيچ توليدكنندهاي ضمانت هميشگي براي بقا ندارد كه اگر اينچنين نباشد، مزاياي بخش خصوصي هم بر آن توليدكننده مترتب نخواهد بود. توليدكنندهاي موفق است كه در يك نظام عادلانه، هميشه در ميان خوف و رجا فعاليت كند و بداند در صورت تنبلي، سوءمديريت يا نقايص ديگر، بايد جاي خود را به هموطن ديگري بدهد. سالها است كه تعداد معدودي شايد در حدود يكي دو هزار بنگاه توليدي در كشور ما با يدك كشيدن عنوان بخش خصوصي گمان كردهاند كه توليد، معنايي جز آنها ندارد و هر گاه كه از مظلوميت توليد صحبت ميشود مقصود، آنها هستند. حتي كار به جايي رسيده است كه برخي با ادعاي نمايندگي آنها، خود را نماينده بخش خصوصي تصور ميكنند. بنابراين همه مسوولان و مردم موظفند اين بنگاهها را به هر قيمتي كه شده حفظ كنند؛ در صورتي كه تاثير اين گروه در توليد ناخالص داخلي(GDP) منهاي شبه دولتيها شايد به يك درصد هم نرسد. برخي از اين بنگاهها همچون خودروهاي فرسوده هستند و با صرف هزينههاي هنگفت (تزريق نقدينگي) به حيات خود ادامه ميدهند. نقش بانكها به ويژه بانك مركزي در چنين وضعيتي بسيار مهم است. زيرا تامين نقدينگي تنها با خواست آنها امكانپذير است. داستان خلق پول و تورم نيز از همينجا آغاز ميشود. البته مقصود، آن نيست كه بايد اعطاي تسهيلات بانكي به اين خودروهاي فرسوده (بنگاهها) ممنوع شود. ضمنا در اين مقاله به رشد سالانه نقدينگي كمتر اشاره ميشود و براي مقايسه، تنها به نقدينگي خلق شده در هر سال نگاه ميكنيم؛ زيرا در دو سال گذشته، اقتصاد، رشد قابل توجهي نداشته است بنابراين تنها صحبت از رشد، گوياي حقايق نخواهد بود. همانگونه كه در جدول ذيل مشاهده ميشود نقدينگي خلق شده در سال 1388 بالغ بر 38 هزار ميليارد تومان است كه در مقايسه با سال ركوردداري نظير سال 1385، حجم زيادي به نظر ميرسد. نتايج عملكرد بانك مركزي در سال گذشته را امسال شاهد خواهيم بود. همانطور كه كاهش نرخ تورم در سال 88 نتيجه عملكرد بانك مزبور در دوره يكساله منتهي به دي ماه سال 1387 بود. افزايش نرخ تورم نقطه به نقطه از آذر ماه سال گذشته شروع شد؛ به طوري كه نرخ آن از 4/7 درصد در آن ماه به 4/10 درصد در اسفند ماه رسيد. البته با توجه به جدول ذيل، سياست بانك مركزي نه از ابتداي 1388 كه از بهمن ماه سال 1387 تغيير كرد؛ زيرا در فاصله شش ماهه بهمن 1387 تا تير 1388 بيست و نه هزار ميليارد تومان نقدينگي، خلق شده كه اين ميزان هم با توجه به شرايط اقتصادي كشور و در مقايسه با دورههاي مشابه در سالهاي پيش، بالا است. توليد قابل رقابت و كيفي با پمپاژ نقدينگي امكانپذير نيست. حجم نسبتا زياد نقدينگي خلق شده از بهمن ماه 1387 تاكنون بر خلاف آنچه كه گفته ميشود در نهايت به ضرر توليد و رشد پايدار اقتصادي خواهد بود. ولي البته خوب است كه بانك مركزي گزارشي از نحوه توزيع اين پولها بدهد و اسامي اشخاص حقيقي و حقوقي دريافتكننده آن را از بانكهاي عامل منتشر كند و با سورت نمودن اين اسامي بر حسب ميزان دريافت پول، مشخص شود كه 80 درصد اين منابع بين چند نفر توزيع شده است و اين افراد در ده سال گذشته چند بار ديگر از تسهيلات بانكي برخوردار شدهاند. با يك حسابرسي دقيق از اين اشخاص، شايد يك بار براي هميشه، عدم ارتباط ايجابي اين بانك با توليد معلوم شود و همينطور مشخص شود هزينهاي كه بانك مركزي بر دوش مردم ميگذارد، در قبالش چه فايده يا ضررهايي نصيب جامعه كرده است. توضيح بيشتر اين موضوع در اين مقال نميگنجد؛ اما نگارنده در فصول سوم و چهارم كتاب خود كه به تازگي منتشر شده به طور مبسوط، بطلان نظريه فيليپس (كاهش بيكاري با تحميل تورم) و منحني معروفش را شرح داده است. البته مقصود آن نيست كه بايد خودروهاي فرسوده مذكور در بالا را معدوم كرد؛ زيرا بسياري از آنها ممكن است كارآيي خوبي هم داشته باشند يا به عبارت ديگر فرسوده نباشند، بلكه مقصود آن است كه همه فعالان اقتصادي در يك رقابت آزاد و عادلانه به منابع بانكي دسترسي داشته باشند و چنين عدالتي حكم ميكند كه تبعيضي بين دريافتكنندگان تسهيلات بانكي اعم از دولتي و غيردولتي وجود نداشته باشد تا هر مدعي توليد در كشور دست كم، توان خود را در رقابت با توليدكنندگان داخلي نشان داده و در صورت ضعف، به تدريج جاي خود را به هموطنان تواناتر بدهد. براي نيل به اين هدف، لازم است بانكها براي تعيين يا كشف نرخ سود عادلانه، به طور آزاد با يكديگر رقابت كنند. البته اگر معضل جايگزيني(crowding out) بر اقتصاد كشور حاكم نباشد كه ديگر نور علي نور است؛ زيرا نرخ سود يا بهره به حداقل خواهد رسيد. اگر چه بانك مركزي در ايجاد اين معضل نقش كمتري دارد. يادمان هست تا چند سال پيش پنير به صورت يارانهاي توزيع ميشد. در آن زمان بسياري از مردم به دليل يكسان نبودن سلايق، سهميهاي كمتر از نيازشان و بسياري هم سهميهاي بيشتر از نيازشان دريافت ميكردند. كمتر كسي هم حاضر ميشد در آن وضعيت براي توليد پنير، سرمايهگذاري كرده و توليد آن را افزايش دهد. وضعيت اشاره شده تا حدودي شبيه نحوه توزيع تسهيلات بانكي در شرايط تورمي و غيررقابتي حاضر است و حتي بايد گفت توزيع پنير در آن زمان به دليل وجود كالابرگ (كوپن) عادلانهتر از توزيع تسهيلات بانكي در حال حاضر بوده است. ضمن آن كه دستور توزيع ارزان يك كالا، ناياب شدن آن كالا را درپي خواهد داشت و اين موضوع همانطور كه گفته شد علاوه بر آنكه موجب ترغيب سيستم به گسترش فساد ميشود توزيع بهينه تسهيلات بانكي را نيز مختل ميكند. بنابراين عدالت حكم ميكند كه همه مردم، بيمنت به تسهيلات بانكي دسترسي داشته باشند. البته عامل اصلي بالا رفتن نرخ بهره يا كمبود نقدينگي در همه كشورها ميل زياد دولتها به استفاده از پول براي مصارف مردمي يا براي مصرف در بودجه است. تاثير اين ميل هم يا از طريق پول پر قدرت بانك مركزي است يا از طريق استفاده دستوري از منابع بانكي؛ زيرا هر دو مورد، موجب كمبود در بازار پول ميشود. لذا با توجه به آنچه گفته شد و همينطور با توجه به سرمقاله دنياي اقتصاد در تاريخ سهشنبه 8/10/88 معلوم ميشود كه نهاد بانك مركزي در صورت اتخاذ سياست تورمزا به يك نهاد ربوي يا رباخوار تبديل ميگردد و اينكه مصرف كننده اين ربا چه شخصي خواهد بود در اصل موضوع تغييري ايجاد نميكند. بنابراين بانكهاي مركزي در كشورهاي اسلامي به طور مضاعف وظيفه دارند كه نرخ تورم را روي عدد صفر نگه دارند. البته اين كه گفته ميشود تورم بد است؛ اما مقدار كم آن در حد تك رقمي، مفيد يا قابل تحمل است حرف نادرست و غير علميميباشد و مانند آن است كه گفته شود ربا يا دزدي بد است؛ اما اگر كم باشد اشكال ندارد. نكتهاي كه بايد در اينجا به آن اشاره شود عبارت «خزانه بانك مركزي» است كه تعبيري نادرست ميباشد؛ زيرا خزانه به نهادي ميگويند كه محل جمعآوري درآمدهاي عمومييك كشور نظير مالياتها است كه معمولا در وزارت اقتصاد قرار دارد. در صورتي كه وظيفه اصلي بانك مركزي تنظيم روابط پولي مردم و بانكها است. به عبارت ديگر بانك مركزي به هيچ وجه يك نهاد توليد ثروت يا يك صندوق تلقي نميشود و اصولا تعابيري نظير سه قفله شدن خزانه بانك مركزي از اساس، غلط و نادرست است. منتهي از آنجا كه پساندازهاي مردم از طريق مجاري بانكي و از محل بانك مركزي در حال رفت و آمد است، كينز انگليسي و پيروانش را بر آن داشت كه نسخه خيانت در اين پساندازها را طراحي كنند و متاسفانه اين نسخه در دنيا به ويژه در كشورهاي در حال توسعه هنوز به طور كامل بي اعتبار نشده است. در هر صورت، بنگاهي كه كارآيي آن به دلايل گوناگون پايين است به جاي اعتياد به رانت نقدينگي بايد به فكر اصلاح خود باشد؛ در غير اين صورت مستحق ورشكستگي است. دلايل بازده پايين هم ممكن است ناشي از انتخاب غلط در روش توليد، فساد مالي يا سوء مديريت و غيره باشد. برخي از اين بنگاهها يا نمايندگان آنها سعي ميكنند ناكارآمدي خود را با ايجاد سر و صدا پنهان كرده و بانك مركزي را مقصر قلمداد كنند. اين عده و نه هيچ كس ديگر حق ندارند خود را نماينده بخش خصوصي بنامند. آنها حداكثر نماينده يك اتحاديه يا يك تشكل هستند. صداي واقعي بخش خصوصي را تنها از طريق يك شاخص ميتوان شنيد و آن شاخص هم نرخ بهره است؛ به اين معنا كه اگر نرخ بهره تا حداقل ممكن كاهش يابد صداي اين بخش، صدايي آرام و اميدآفرين است و اگر نه صدايي دردناك خواهد بود. به حداقل رساندن نرخ بهره نيز مشروط به دو شرط است؛ شرط اول نگهداري نرخ تورم روي عدد صفر توسط بانك مركزي، و شرط دوم خودداري دولت در استفاده از منابع بانكي چه براي خود و چه براي ديگران ميباشد. به عبارت ديگر بانكها بايد در اعطاي تسهيلات، مستقل عمل كنند. يكي از مزاياي ديگر استقلال بانكها، تحقق توزيع بهينه پول خواهد بود. به هر حال، مدعيان مذكور در اين مقاله به محض اتخاذ سياستهاي درست ضد تورمي در بانك مركزي سعي ميكنند با هياهو جلوي آن را بگيرند. چنانچه حمايت از توليدكنندگان مدنظر مسوولان است اولا اين حمايت بايد عمدتا سلبي باشد و حمايت ايجابي نيز شايسته است كه تنها از طريق اعمال تعرفه مناسب بر واردات و معافيتهاي مالياتي، صورت گيرد نه از طريق رانت نقدينگي. پانوشت: * سال گذشته جناب آقاي دكتر بهمني، رياست محترم بانك مركزي در اظهارنظري، رشد نقدينگي سال 1388 را بين 20 تا 22 درصد پيش بيني كردند كه بر اين اساس در اين مقاله رشد نقدينگي سال گذشته 20 درصد فرض شده است. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 416]
-
گوناگون
پربازدیدترینها