تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835010281
- فتــنـه
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
با گذشت کمتر از یک سال از حاکمیت جناح چپ بر قوه مجریه، سعید حجاریان تئوریسین این جناح در گفتوگویی با روزنامه ایران، فتح سنگر به سنگر را به عنوان راهبرد جبهه دوم خرداد اعلام کرد. حجاریان با بیان این که دوم خرداد سنگر و جبهه مردم سالاری را تا حدود زیادی در خاک حریف به پیش برده است و در افق بسیار بالایی خط جبهه را ترسیم کرده است، گفت: نخستین وظیفه ما مثل هر استراتژیست نظامی این است که با ایجاد سنگرهای مستحکم مانع تک و پیشروی حریف شویم و همچنین خطوط تدارکاتی، لجستیک و مواصلاتی را تقویت کنیم تا اجازه ندهیم به سنگرهایمان حمله شود. تنها سلاح در نبرد سیاسی گرفتن کرسی در مجلس و دولت است. مدیرمسئول روزنامه صبح امروز همچنین پس از بیان لزوم ایجاد دو قطبی شدید در فضای کشور، راهبرد اصلی جبهه دوم خرداد را قرار دادن خط جبهه در آن سوی قوه مجریه و حرکت به سوی قوه مقننه اعلام کرد و در راستای ایجاد این دو قطبی، مرعوب و منفعل کردن دستگاه های امنیتی، انتظامی و سپاه پاسداران در دستور کار قرار گرفت. در اواخر سال 76 روزنامه "جامعه" به مدیریت حمیدرضا جلایی پور و محسن سازگارا، پس از تحریف سخنان رحیم صفوی، فرمانده سپاه پاسداران، در حملاتی بی سابقه او را با "پل پوت"(خون آشام کامبوج) و صدام مقایسه کردند. در یک حمله مشکوک به عبدااله نوری و عطاالله مهاجرانی در نمازجمعه تهران نیز، خاتمی دستور ایجاد کمیته ای ویژه را داد و تعدادی از عناصر حزب الهی چند روز بازداشت شدند. اما مهمترین بخش این سناریو منفعل کردن وزارت اطلاعات بود. اطلاعیه تاریخی در تاریخ 15/10/1377 وزارت اطلاعات با انتشار بیانیهای قتلهای آذر ماه را که در آن داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده به طرز فجیعی به قتل رسیده بودند، به معدودی از عوامل خودسر این وزارت نسبت داد. در بخشی از این بیانیه آمده بود: وزارت اطلاعات بنا به وظیفه قانونی و به دنبال دستورات صریح مقام معظم رهبری و ریاست محترم جمهوری، کشف و ریشهکنی این پدیده شوم را در اولویت کاری خود قرار داد و موفق گردید شبکه مزبور را شناسایی، دستگیر و تحت تعقیب قرار دهد و با کمال تأسف معدودی از همکاران مسئولیتناشناس، کجاندیش و خودسر این وزارت که بیشک آلتدست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدهاند، در میان آنها وجود دارند. این اعمال جنایتکارانه نه تنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان(عج) محسوب میشود بلکه لطمه بزرگی به اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است. هر چند این اطلاعیه که برای اولین بار از اخبار ساعت 14 پخش میشد، نقطه عطفی در تاریخ دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی ایران بوداما حتی روزهای پیش از مشخص شدن عوامل قتلها اعضای حزب مشارکت به همراه ملیـ مذهبیها و رادیوهای بیگانه، انگشت اشاره خود را به سوی یک جناح سیاسی نشانه گرفته بودند. بعدها مشخص شد که اطلاعیه وزارت اطلاعات، بدون اطلاع دری نجفآبادی، وزیر وقت اطلاعات و در نهاد ریاست جمهوری توسط مشاوران امنیتی محمد خاتمی نوشته و منتشر شده است صبح آن روز نیز روزنامه سلام در سرمقالهاش پیشاپیش به محورهای کلیدی این بیانیه پرداخته است. عزتالله سحابی، رهبر ملی ـ مذهبیها در اولین اظهار نظر انتساب قتلها به جناح انحصار غیرقابل انکاردانست و گفت: نظریهپردازها، مبلغها، مجوز شرعی صادرکنها و فتوا بدهها، همه در این جناح مقابل قرار دارند. اینگونه اظهارات، در مقطع زمانی خاصی به صورت برنامهریزی شده تعقیب می شد. اما زمانی که اطلاعات موثق و دقیقی از پرونده فاش شد و بر همه مسلم گردید که عامل قتلها از اصلاحطلبان میباشد، مشارکتیها تا حدودی عقبنشینی کردند. در این باره جلاییپور، عضو شاخص حزب مشارکت اذعان میکند که درست نیست همه وقایعی که در کشور اتفاق میافتد به حساب جناح محافظهکار گذاشته شود. دومین هدف رسانهها و بلندگوهای تبلیغاتی جناح دوم خرداد برخی علما و روحانیون انقلابی بودند که پس از دوم خرداد مخالفتشان را با روند دولت خاتمی اعلام کرده بودند. در این راستا اکبر گنجی، این چنین روحانیون انقلابی را آماج حمله قرار میدهد: یکی از پرسشها این است که حکم شرعی این جنایات توسط چه کسانی صادر شده؟ در پاسخ به این اتهام، نیازی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح وقت، طی مصاحبهای قاطعانه اعلام کرد که تاکنون هیچ یک از متهمان ادعا نکردهاند که برای ارتکاب این قتلها مجوز و حکم شرعی داشتهاند اما تکذیب نیازی پایان بخش ادعاهای مشارکتیها نبود و تا چند سال هر عالم روحانی که کوچکترین اعتراضی به دولت خاتمی میکرد از سوی محافل وابسته به حزب مشارکت به فتواسازی در ماجرای قتلهای زنجیرهای محکوم میشد. با این حال فعالان اصلی جناح دوم خرداد مانند اکبرگنجی نمیتوانستند از سوژه قتلهای زنجیرهای چشم بپوشند از نگاه آنان باید نگاه جامعه را همواره به نقطهای دور خیره نگهداشت و سرابی را در ذهنها به تصویر کشید تا با نزدیک شدن به واقعیت، دوباره در نقطهای دورتر خود را نمایان سازد. در فتنه قتلهای زنجیرهای، با وجود آنکه عوامل اصلی قتلها دستگیرشده بودند اما رسانههای وابسته به حزب مشارکت، بهویژه اکبر گنجی، سعی کردند تا با طرح سوژههای خیالی به خلق داستانپردازی بپردازند. واژههایی نظیر «عالیجنابان سرخپوش و خاکستری» در این مقطع با هدفی مغرضانه خلق میشوند. در رمانهای اکبر گنجی، هتک حرمت شخصیتهای موجه، نهادهای انقلابی و مسئولان ارشد نظام دنبال میشد و این ترور شخصیتها را گنجی آنچنان رندانه انجام می داد که بتواند از عواقب حقوقی آنها فرار کرده و خود را در ساحلی امن قرار دهد. علوی تبار، از تئوریسینهای حزب مشارکت در رابطه با اتهامزنی قتلها اذعان میکند: ما برای بخش عمدهای از این ادعاهایی که در مطبوعات نوشته میشود، سند دادگاهپسند نداریم و قبول داریم که درست است، اما در هیچ دادگاهی قادر به اثبات این مطلب نیستیم. وی در ادامه، هدف اصلی اتهامزنیها را کاربرد اهرم فشار در مقابل نظام میداند: ما در واقع به عنوان یک اهرم فشار از آنها استفاده میکنیم و الا اینها تحلیلی است و یا براساس اطلاعات شفاهی است و این حربهای است که اگر از ما گرفته شود و یا به دادگاه کشیده شود، دیگر قادر به اثباتش نیستیم. فعالان دوم خردادی همچنین با عطش خاصی به «مقتولسازی» پرداختند. طبق سناریو، هر فعال سیاسی که در سال های گذشته سکته کرده بود و یا در اثر تصادف جان باخته بود، باید به فهرست قتلهای زنجیرهای افزوده میشد. عمادالدین باقی و اکبر گنجی این مأموریت را بر عهده داشتند. باقی در مورخه 30/10/1377 در مقالهای که روزنامه خرداد آن را به چاپ رسانید از هجده نفر به عنوان مقتولین نام برد و آنان را در کنار فروهر و همسرش، مختاری و پوینده ردیف کرد. اکبر گنجی، که رؤیاپردازتر از باقی بود، در روزنامه آفتاب امروز، ارگان حزب مشارکت، این رقم را تا 120 نفر افزایش داد و طبق روال گذشتهاش، نه نامی از مقتولین آورد و نه دلیلی بر ادعای خود ذکر کرد و نوشت که در ذیل پروژه قتلعام درمانی در دهه گذشته، به طور متوسط در هر ماه یک نفر به قتل رسیده است. برنامه چراغ و تحلیل اولیه اما در مقابل آتش توپخانه جناح دوم خرداد، روح الله حسینیان اولین شخصیتی بود که به میدان آمد وچند روز پس از اطلاعیه وزارت اطلاعات، در یک گفتوگوی زنده تلویزیونی به نام برنامه چراغ و مصاحبه با روزنامه کیهان به بیان تحلیلش از فتنه قتلهای زنجیرهای پرداخت. حسینیان در ابتدای مصاحبهاش با روزنامه کیهان که در روز 22 دی ماه 1377 منتشر شد، درباره جهتگیری فکری عناصر دستگیر شده گفت: نیروهایی که مرتکب چنین قتلهایی شدند از لحاظ سیاسی از طرفداران جناح چپ استحاله شده و از هواداران جدی آقای خاتمی بودند. حسینیان همچنین چند تحلیل را درباره قتلهای زنجیرهای مؤثر دانست و گفت: یک عامل ممکن است مرتکبین از روی اعتقادات مذهبی و احساسات دینی یا داشتن تحلیل خاصی به این نتیجه رسیده باشند، اما با توجه به این که مسئول و عامل اصلی این قتلها از افراد چپ هوادار جریان دوم خرداد بودند، سؤال اساسی این است که افراد فوق چگونه به چنین تحلیلی رسیدهاند، در حالی که این گونه اقدامات مخالف شعارهای آقای خاتمی است. حسینیان در ادامه از راز بزرگی نیز پرده برداشت: افراد دستگیر شده در صحبتهای اولیه خود گفتهاند چون هماهنگی بین نیروهای ضدانقلاب و ضددین را با جبهه دوم خرداد خطری برای انقلاب تشخیص دادند دست به این اعمال زدند تا همبستگی جبهه حاکم و ضدانقلاب که زیر نام آقای خاتمی لانه کردهاند را متلاشی سازند. رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی تحلیل دوم از فتنه قتلهای زنجیرهای را این گونه بیان کرد: شاخهای از جناح چپ اخیراً به طور علنی اعلام کردند که میخواهند کانونهای قدرت نظام را سنگر به سنگر فتح کنند و ممکن است اینها برای اشغال وزارت اطلاعات توطئهای طراحی کرده باشند. مدتی است نیروهای چپ فرصتطلب در حال تدوین سناریویی برای در دست گرفتن وزارت اطلاعات هستند. اینها از همان اول تحلیل میکردند چون وزیر اطلاعات آدم سادهای است لذا با استفاده از او میتوان تمام نیروهای چپ فرصتطلب را حاکم کرده و نیروهای مذهبی و مخلص وزارت اطلاعات را قلع و قمع کرد و در این راه چند معاون و مسئول را به آقای درینجف آبادی تحمیل کردند اما وزیر اطلاعات تعادل را حفظ کرده و زیر بار در خواستهای اضافی آنها نرفت. درست زمانی کهاین افراد چپگرا خود را شکست خورده یافتند خبرهایی میرسید مبنی بر این که این افراد در حال طرحریزی یک سناریو جهت حذف وزیر اطلاعات هستند لذا احتمال زیادی وجود دارد که با این دیدگاه انحرافی و قدرت طلبانه آنها فریب خورده و به آلت دست برای توطئههای اخیر تبدیل شده باشند. آنها در برنامه پیشبینی شده خود بر آن بودند تا شعار تبلیغاتی علیه رقبای سیاسی خود به راه بیندازند که دیدیم چنین کردند و بعد میخواستند زمینه را برای بسیج روزنامههای وابسته به خود جهت وادار کردن وزیر اطلاعات به استعفا و یا عزل وی آماده کنند که در این جهت هم پیش رفتند. سپس قرارشان این بود که در دوره فترت یکی از همان نیروهای چپ استحاله شده را به عنوان قائم مقام به وزارت اطلاعات تحمیل نمایند و پس از قلع و قمع نیروهای مذهبی و وفادار به اصول و آرمانهای امام و انقلاب، نیروهای فرصتطلب را جایگزین کنند و سپس با توافق دو جناح، دست به انتخاب وزیر جدید با یک وزارتخانه متلاشی روبهرو بوده و هیچ کاری هم از او ساخته نخواهد بود. حسینیان در انتهای سخنانش تأکید کرده که وزیر اطلاعات بدون هیچ تعارفی مسائل درون وزارتخانه را باید برای مردم توضیح دهد و مطمئن باشد مردم برای حفظ انقلاب از هیچ چیز دریغ نخواهند کرد. اما دری نجف آبادی وزیر اطلاعات چند روز بعد همانگونه که حسینیان پیشبینی کرده بود، استعفا داد و علی یونسی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح که از قدیم روابطی با نیروهای چپ داشت، با بیش از 200 رأی وزیر اطلاعات شد. هیأت بررسی محمد خاتمی هم در فتنه قتلهای زنجیرهای پس از چند سخنرانی آتشین گروهی سه نفره را مأمور پیگیری ماجرا کرد. علی ربیعی، مشاور امنیت خاتمی، علی یونسی، رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح و ناصر سرمدی پارسا، معاون وقت امنیت داخلی وزارت اطلاعات اعضای این کمیته سه نفره بودند که گفته میشود، سعید حجاریان آنها را به محمد خاتمی پیشنهاد کرده است. علی ربیعی بعدها در تنها مصاحبهاش درباره قتلهای زنجیرهای درباره چگونگی دستگیری متهمان میگوید: ما به افراد عمده این گروه یعنی عالیخانی و اسلامی، بدون تردید شک داشتیم و حدس قوی میزدیم که قتلها کار آنها است. لذا یک برنامهای در جلسهای ریخته شد که من یقین داشتم که به گوش اسلامی میرسد. در آن جلسه گفتیم که قرار است در چند روز آینده این افراد دستگیر شوند و اتفاقاً با آقای یونسی نیز هم نظر بودیم. بحث بازداشت، به ضعیفترین حلقه این گروه، فشار وارد کرد و به نظر من موسوی حلقه ضعیف آنها بود. اینها میخواستند مسئله را سریعتر بگویند که بله این کار را که کردیم تشکیلاتی بود و این، آنها را شکست. ساعت حدود ۱۲ شب بود که بنده در منزل بودم و کسی زنگ زد و گفتند که با شما کار دارند. رفتم دم در دیدم که بله! یکی از همین متهمان به در منزل آمده است. با وی قرار گذاشتیم که فردا به اداره بیاید و بعد با هم صحبت کنیم. او صبح به اداره آمد و ماجرای قتلها را به من گفت. حدود سه ساعت از ۹ صبح تا یک بعد از ظهر بخشی از این مسائل را این فرد گفت. من همانجا به آقای خاتمی تلفن زدم که به نظر من قصه روشن و باز شده است. حداقل این است که بخشهای عمدهای از حدسیات ما درست بوده و میتوان آن را پیگیری قضایی کرد. روز بیست و سوم دی ماه روزنامه صبح امروز متعلق به سعید حجاریان، اولین بیانیه کمیته تحقیقِ قتلهای مشکوک را منتشر کرد. این کمیته صبح همان روز با محمد خاتمی دیدار کرده بودند. در این بیانیه آمده بود: به اطلاع میرساند: […] ۱- تعدادی از عناصر مؤثر در سطح اول عملیاتی باند مورد نظر تاکنون بازداشت و تحت بازجویی قرار گرفتهاند. ۲- تعدادی دیگر، پس از شناسایی مستند و مستدرک، در حال حاضر تحت کنترل اطلاعاتی قرار دارند.۳- طراحان و عاملینِ فاز عملیاتی و اقدام، شناسایی شدهاند.۴- پس از کشف و شناسایی طراحان و قاتلین، تحقیقات وسیعی برای شناسایی سرنخهای بیرونی و مسبب اصلی قتلهای مشکوک انجام گرفته است.۵- به اطلاع هم میهنان و امت آگاه میرساند، اطلاعات فراوانی در خصوص این جریان در پی تحقیقات انجام شده بهدست آمده است، اما با توجه به اینکه مطرح کردن و افشای این اطلاعات میتواند به روند و نتیجه تحقیقاتِ جاری لطمه وارد کند، فعلاً از ارائه بخشی از آن معذوریم اما ان شاءالله به محض حصول شرایط مساعد و نتیجه نهایی، این اطلاعات را عرضه خواهیم کرد. ۶- بهدنبال تحقیقاتِ به نتیجه رسیده تاکنون ۱۰ نفر بازداشت شده و یا مورد بازجویی قرار گرفتند. این پرونده از اواخر دیماه ۱۳۷۷، بالاخره به سازمان قضایی نیروهای مسلح که ریاست آن را محمد نیازی بر عهده داشت، واگذار شد. او نیز در اولین گفتوگوی خود خبر داد که در این پرونده تنها به چهار فقره قتلِ مربوط به داریوش فروهر و همسرش، محمدمختاری و محمدجعفرپوینده رسیدگی خواهد شد. محمد نیازی، دادستان نظامی تهران که چند روز بعد به ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح برگزیده شد، در همان گفتوگوی مطبوعاتی خود تأکید کرد:تا کنون هیچ یک از متهمان ادعا نکردهاند که برای ارتکاب این قتلها مجوز و حکم شرعی داشتهاند و در این زمینه هیچ حکم شرعی و قضایی صادر نشدهاست چرا که در حکومت اسلامی که اسلام حاکمیت دارد و ولی فقیه مبسوط الید است، هیچ کس نمیتواند حکمی خارج از سیستم قضایی و شرع و قانون صادر کند.» نیازی در خصوص اهداف متهمان از ارتکاب این جنایات نیزگفت: «متهمان این پرونده ادعاهایی در مورد مقتولان پرونده دارند که مورد قبول این دادسرا نیست و متهمان طبعاً از خودشان دفاع خواهند کرد.» علی ربیعی مدعی است که کمیته تحقیق خاتمی، پس از کشفِ عاملان حادثه، کار خود را متوقف کرد، لیکن این خبر بهصورت رسمی اعلام نشد. در شهریور ۷۹، علی ربیعی، از اعضای کمیته تحقیق گفت: «در همان زمان جناب آقای نیازی با بنده صحبت کردند و ایشان فرمودند که اگر کمیته اعلام انحلال نماید، ما را با مشکل مواجه میکند. مردم تصور میکنند که رئیس جمهور پشت این پرونده نیست و با این جوی که در جامعه است، کار ما با مشکل مواجه میشود. شما این را اعلام نکنید. من نظر آقای نیازی را خدمت آقای رئیس جمهوری عرض کردم و در واقع آقای رئیس جمهوری هم متقاعد شدند که انحلال کمیته اعلام نشود، اما شواهد مانند انتخاب بازجویان سعید امامی و همسرش از سوی سعید حجاریان نشان میدهد که این کمیته تا مدت نامعلومی به کارش ادامه میداده است. روح الله حسینیان درباره سرنوشت کمیته تحقیق خاتمی میگوید: بعد از یک سال از رسیدگی به این پرونده خود آقای خاتمی به این نتیجه رسید که آن گروه، جریان رسیدگی را منحرف کردند و گروه جدیدی را انتخاب کردند که اگر چه از نیروهای چپ وزارت اطلاعات بودند اما متدین بودند؛ گروه جدید دستور آزادی افراد بیگناه را صادر کرد و کیفرخواست جدیدی را ارائه داد و دادگاه هم حکم را در مورد موسوی و همکارانش اعمال کرد. پس از کشف این موضوع که گروه بازجویی اول انحرافی عمل کرده است یونسی وزیر اطلاعات وقت در جلسهای از طرف آقای خاتمی پیام آورد که این مسئله در هیأت دولت مطرح شده است اما ما جواب حسینیان را چه بدهیم و خاتمی خواهش کرده بود که من دیگر موضوع را پیگیری نکنم تا به آن رسیدگی شود. من هم در پاسخ به خاتمی پیغام فرستادم که ما هم به دنبال بحران نبودیم اما دوستان شما کاری کردند که انحراف پیش آمد و بدانید که من ساکت میشوم اما شما نمیتوانید دوستان خود را ساکت کنید. ورود تمام قامت روح الله حسینیان با ادامه بازداشتهای گسترده مأموران اطلاعاتی توسط کمیته تحقیق محمدخاتمی و شکنجه آنها، روح الله حسینیان از مدیران دادستانی به صورت صریحتر به میدان آمد و در سخنانی به افشاگری درباره فتنه قتلهای زنجیرهای پرداخت. روح الله حسینیان از ابتدای دهه ۶۰ وارد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی شد و در سال ۱۳۶۲ به سمت قائم مقامی دادستانی انقلاب اسلامی مشهد منصوب شد. جانشینی دادستانی تهران و سیستان و بلوچستان از دیگر پستهای وی بودهاست. دادستان دادگاه ویژه روحانیت تهران، رئیس شعبه ۴ دادگاه ویژه روحانیت، رئیس یکی از دادگاههای عمومی تهران، جانشین نماینده دادگاه انقلاب در وزارت اطلاعات از دیگر پستهای وی در دستگاه قضایی - اطلاعاتی جمهوری اسلامی است. او در دوران وزارت ریشهری قائم مقام دادستان انقلاب اسلامی در وزارت اطلاعات بود. حسینیان اولین بار در 22/10/1377به افشاگری درباره اصل ماجرای قتلها پرداخت و در ابتدا اصل عمل قتلها را محکوم کرد:اصل عمل قتلهای اخیر برخلاف مصالح نظام اسلامی و محکوم بوده است. وی همچنین اعلام پشتپرده ماجرای قتلها را تنها راه ریشهکنی اینگونه قضایا دانست: باید برای ریشهکنی این قضایا جسارت اعلام واقعیتها را داشته باشیم تا بتوانیم راه صحیح پیشگیری از آن را بهدست آوریم. حسینیان میگوید که قبل از شروع قتلها بهدست مصطفی موسوی، وی طی ملاقاتی با سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت، از قتلهای قریبالوقوعی خبر داد و آن را سناریویی برای سقوط دولت خاتمی دانست؛ اما پس از چندی که ماجرای قتلها به اوج رسید، موسوی دوباره به دفتر خاتمی رفت و اعتراف کرد که قتلها را خود او انجام داده است: «در این ماجرا، مدتی قبل از اینکه این قتلها شروع بشود، آقای موسوی خدمت آقای خاتمی میرسد، ناگفته نماند که برای معاونت امنیت هم از طرف ریاست جمهوری، آقای موسوی پیشنهاد شده بود به آقای دری که ایشان به عنوان معاون امنیت نصب شود اما به ادله مختلف پذیرفته نشد. اما به عنوان جانشین معاون امنیت منصوب شد. قبل از اینکه این قتلها به وقوع بپیوندد، ایشان خدمت رئیسجمهوری میرسد و مطلبی را اعلام میکند و میگوید که در وزارت اطلاعات سناریویی در حال تدوین است و میخواهند عدهای را به قتل برسانند تا باعث سقوط دولت شما بشود. هنوز از قتلها خبری هم نبود و حتی با یکی از مشاورین ریاست جمهوری هم تماس تلفنی گرفته و این جریان را گفته که خوشبختانه نوارش موجود است و ضبط شده این مکالمه. بعد از مدتی قتلها شروع شد. در قتلها وقتی که فروهر و خانمش کشته شدند، رئیسجمهور موضعگیری کرد، مسئولان دیگری موضعگیری کردند، خصوصاً ریاست جمهوری موضع تندی گرفت و هیأت هم از آن زمان شروع به کار کرد. بلافاصله بعدش قتلهای دیگری هم به وقوع پیوست که از همان اول این ماجرا را مشکوک میکرد که چرا واقعاً چنین اتفاقی دارد پشت سر هم به وجود میآید. بعد از اینکه ماجرای قتلها به اوج خود رسید، خود آقای موسوی رفت به دفتر رئیسجمهوری و گفت که این قتلها توسط من انجام شده و کشفی هم اصلاً در کار نبود. خود ایشان رفتند و گفتند. حتی دو سه روز ایشان را تحویل نمیگرفتند و میگفتند دروغ است، مگر میشود آقای موسوی دوم خردادی طرفدار جبهه دوم خرداد چنین کاری را مرتکب شده باشد؟ نمیپذیرفتند و میگفتند باز این یک سناریو است تا بالاخره آنقدر اصرار کرد که پذیرفتند. حسینیان میگوید که مصطفی کاظمی (موسوی) در اعترافاتش برنامهریزی، دستور و مدیریت پروژه قتلها را میپذیرد: آقای موسوی همه جریان را پذیرفته، خودش دستور داده. برنامه ریخته و شخصاً مدیریت پروژه قتلها را هم پذیرفته است. سوابق مصطفی کاظمی روح الله حسینیان اضافه میکند: موسوی بچه استان فارس است. از همان زمانی که اطلاعات در سپاه تشکیل شد، در اطلاعات سپاه بود و از همان زمان متهم بود که با دستگاه آقای منتظری، سیدهادی و مهدیهاشمی در ارتباط است. بعد از اینکه وزارت اطلاعات تشکیل شد و اداره کل اطلاعات هم در استان فارس تشکیل شد، وی به عنوان مسئول اداره کل اطلاعات فارس انتخاب شد که درگیری درونی از همان جا در استان فارس هم شروع شد. موسوی معروف بود در همان زمان از بچههای چپ استان فارس هست و به اصطلاح جزو بچههای مسجد «آتشیها» بود. درگیری بین وی و امامجمعه شیراز به اوج خود رسید که ناچار شدند موسوی را از شیراز به تهران منتقل کنند و در وزارت هم که بود معروف بود به چپگرایی. در جریان انتخابات بشدت از جناب آقای خاتمی حمایت میکرد و این حمایت هم به قدری افراطی شده بود که حتی طرفداران خود آقای خاتمی هم ناراحت میشدند. بعدها مشخص شد که مصطفی کاظمی از دوستان نزدیک منتجبنیا نماینده شیراز در مجلس سوم و مشاور سید محمد خاتمی بوده است و از این طریق با خاتمی ارتباط داشته است. کاظمی در اعترافاتش گفته بود که منتجبنیا در جریان قتلها قرار داشته است. حجتالاسلام درینجفآبادی، وزیر اسبق اطلاعات، از روابط نزدیک سیدمحمد خاتمی با مصطفی موسوی بدینگونه پرده برمیدارد: در یک جلسهای که مسئولان وزارت با آقای خاتمی داشتند، آقای موسوی را به ایشان معرفی کردم. آقای خاتمی سریع گفتند: من ایشان را میشناسم و از دوستان ماست و ایشان نیاز به معرفی ندارد. انگیزه قتلهای زنجیرهای حسینیان معتقد است که کودتا علیه مقام معظم رهبری، هدف و انگیزه انجام قتلهای زنجیرهای بودهاست. حجتالاسلام حسینیان از زبان مصطفی کاظمی نقل میکند که: تحلیل ما از اوضاع جاری روز این بود که آقای خامنهای غیراز امام است و آقای خاتمی هم به دلیل اینکه بیست میلیون رأی آورده و بیست میلیون پشتیبان دارد، قدرتش بیش از بنیصدر است و ما این قتلها را مرتکب میشویم و به گردن آقای خامنهای میاندازیم. همین سخن را حسینیان دو هفته پس از دستگیری موسوی، زمانی که به دفتر رئیسجمهوری (خاتمی) میرود، ناباورانه از زبان محمدعلی ابطحی، رئیس وقت دفتر خاتمی، نیز میشنود: «درست پانزده یا شانزده روز بعد از دستگیری آقای موسوی، بنده برای اتمامحجت رفتم دفتر آقای خاتمی که با ایشان ملاقات کنم، آقای ابطحی بدون کموکاست تحلیلش از اوضاع همین بود و با صراحت به ما اعلام کرد و گفت: «فلانی ببین، آقای خامنهای غیراز امام است و آقای خاتمی بیست میلیون نفر پشت سردارد، آقای خامنهای هشت میلیون رأی آورد و اگر درگیری به وجود بیاید، شما مطمئن باشید که آقای خامنهای پیروز نخواهد شد. کودتا علیه مقام معظم رهبری توسط غوغاسالاران قرار بود با انجام قتلها از دو طریق صورت پذیرد: الف) متلاشی کردن وزارت اطلاعات «... چون وزارت اطلاعات به هر حال وزارتی است که بدنه آن با رهبری است، میخواهند این وزارت اطلاعات را متلاشی کنند. حسینیان بر این نکته تأکید میکند که در پروژه قتلها، مشارکتیها تا حدود زیادی وزارت اطلاعات را متلاشی ساختند: اگر این بلایی را که جبهه دوم خرداد، از جریان قتلها و توطئهای که علیه وزارت اطلاعات کردند، هر وزارتخانه دیگری بود به کلی متلاشی شده بود. خیلی به وزارت اطلاعات ضربه زدند. وزارتخانهای که بچههای آن بر مبنای انگیزه دینی کار میکردند، یک مرتبه به یک جنایت متهم شده که از بیرون هدایت میکردند و به نام وزیر اطلاعات علیه وزارت اطلاعات اطلاعیه نوشته میشود و بدون اینکه وزیر خبر داشته باشد، در تلویزیون میخوانند. بهترین افرادش دستگیر میشوند و یکسال و نیم تحت شدیدترین شکنجهها قرار میگیرند و در اصل روحیه این بچهها را متلاشی میکنند و دنبال همین موضوع هم بودند. عباس عبدی حرف خوبی زد. در جایی گفت: ما ترجیح میدهیم وزارت اطلاعات ضعیفی داشته باشیم و در تهران منافقین در مقر حکومت خمپاره بزنند. عبدی که دلش برای مردم نسوخته، او میخواسته که وزارتخانهای موجود نباشد که اگر با امریکا رابطهای برقرار میکند کشف شود. آنها دنبال این بودند و موفق هم شدند. بنابراین نباید بیش از این توقع داشت. ولی امیدوار هستیم که بازسازی روحی بشوند و انشاءالله با روحیه قوی از انقلاب حمایت کنند. ب) متهم کردن سپاه آنان با اتهامزنی و به گردن سپاه انداختن قتلها، در صدد القای آن بودند که مقاممعظم رهبری چنین دستوری را صادر کردهاند بعد پیگیری کردم که خب حالا چطوری میخواستند این ماجرا را گردن مقام معظم رهبری بیندازند. قتلها را مرتکب شدند. خب قطعاً نمیگویند که خود آقا آمده و کشته. آقای موسوی در بازجویی میگویند که قرار بود ما این قتلها را به گردن سپاه بیندازیم و بگوییم سپاه این کار را کرده و معلوم هم بود که سپاه زیر نظر فرماندهی کل قواست و وقتی که به گردن سپاه بیفتد، معنایش این است که آقای خامنهای چنین چیزی را دستور داده. تهیه و پخش نامه مجعول منسوب به مقاممعظم رهبری در مسجد حسینآباد آیتالله طاهری، دقیقاً در همین راستا انجام شد تا قتل دگراندیشان را به رهبری نسبت دهند: در مسجد حسینآباد آیتالله طاهریاصفهانی، اطلاعیهای منتشر شد که در آن اطلاعیه با قلم و امضای جعل شده مقاممعظم رهبری خطاب به فرمانده سپاه سردار صفوی آمده بود که مضمونش چنین بود: آقای سردار صفوی این نویسندگان دگراندیش مرتد هستند و باید به جزای اعمالشان برسند. منتهی چون ناشی بودند از نظر خط و امضا با اینکه تلاش کرده بودند نامه جعلی باشد ولی مهری که از لحاظ طبقهبندی زده بودند مهری بود که در طبقهبندی جمهوری اسلامی آن مهر موجود نیست. این اطلاعیه در همان دو سه شبی که از همین جناح دوم خرداد آقایان نوری، کدیور و منتجبنیا برای سخنرانی میرفتند پخش شد. سپس اطلاعاتی را از داخل زندان به دست آوردیم و فهمیدیم آقای موسوی (مصطفی کاظمی) مطرح کرده است که ما خواستیم به واسطه این قتلها بین رهبری و آقای خاتمی اختلاف بیندازیم و این کار را به رهبری نسبت بدهیم. انحراف پرونده قتلها حسینیان همچنین میگوید: پرونده قتلهای زنجیرهای در مسیر انحرافی و غیرطبیعی قرار گرفت و بازجوهای پرونده توسط علی ربیعی (عباد) به سازمان قضایی نیروهای مسلح تحمیل شدند. همه کارها را آقای علی ربیعی (عباد) مشاور امنیتی رئیسجمهور انجام میدادند، حتی جناب آقای یونسی هم که وزیر اطلاعات بودند از این ماجرا خبر نداشتند که این بازجوها را گذاشتند. بعداً که رفتند و شروع به کار کردند، فهمیدند که این بازجوها را از بالا گفتند که بگذارید برای رسیدگی به این پرونده. حسینیان در افشاگری دیگری فاش میسازد که انتخاب بازجوها در اصل کار سعید حجاریان بوده است و بازجوها از دوستان نزدیک وی بودهاند: بازجوهایی که از طرف دولت تعیین شدهاند از جانب سعید حجاریان هستند و قتلها یک توطئه است و جریان رسیدگی، یک توطئه است. شش هفت ماه قبل از کشف ماجرا این خبر را در مشهد اعلام کردم. حسینیان همچنین اظهار میدارد که در ملاقاتی با نیازی، رئیس سازمان قضایی وقت، ماهیت قضیه را برای وی فاش ساخته و از دوستی بازجوهای پرونده با سعید حجاریان و انتخاب بازجوها توسط شخص وی پرده برداشته است و گفته که سپردن چنین پرونده حساسی به سربازان سعید حجاریان، اشتباه محض است: «نیازی متأسفانه گوش نکرد به حرف من، الآن گرفتار شده است. به او گفتم اینها آدمهای خطرناکی هستند. گفتم (که) آقای نیازی، اینها با سعید حجاریان ارتباط دارند، اینها از دوستان آنها هستند. مگر میشود پروندهای را که خود آنها متهم هستند رسیدگی را به عهده آنها گذاشت. نکن چنین کاری را!» حسینیان درباره سوابق این بازجوها میگوید: «دو نفر از بچههای چپ وزارت اطلاعات، من حالا کاری ندارم به سابقه اینها. من خوب میشناسم این دو نفر را؛ یک نفر به نام مجتبی و یک نفر به نام مهدی. این دونفر بازجوهایی هستند که هر پروندهای که دستشان بود، زمانی که من مسئول رسیدگی به پروندههای وزارت اطلاعات بودم، وقتی که پروندههایی که اینها بازبینی کرده بودند، میگفتم از اول بازجویی بکنید. اینها اول سوژه را پدرش را درمیآوردند یا وادارش میکردند به خودکشی، دو سه نفر از متهمین خودکشی کردند. یا خودکشی میکند یا آبرویش را میبرند. میگویند مسئله اخلاقی داشته یا جاسوس بوده، آخر سر هم هیچ چیزی از آن درنمیآوردند.» یونسی: سعید امامی خودکشی کرد در آخرین روزهای خرداد ماه 1378 خبر خودکشی سعید امامی، متهم قتلهای پائیز 1377، منتشر گردید و گفته شد وی روز 29 خرداد 1378 هنگام استحمام در بازداشتگاه با خوردن داروی نظافت خودکشی کرده است و بلافاصله به بیمارستان منتقل شده که تلاشهای پزشکی برای نجات سعید امامی به شکست انجامیده است. محمد نیازی در گفتوگویی رسانهای سعید امامی، مصطفی کاظمی، مهرداد عالیخانی و خسرو براتی را به عنوان عاملان اصلی قتلها معرفی کرد. وی گفت: «برخی از افراد بازداشت شده از نیروهای اطلاعاتی و بعضی نیز دارای شغل آزاد هستند.» او اعلام کرد:«با وجود مراقبتهای ویژهای که از سعید امامی یکی از عوامل اصلی و محوری این قتلها به عمل میآمد، وی روز شنبه ۲۹ خرداد در زمان استحمام در بازداشتگاه با خوردن داروی نظافت خودکشی کرد.وی پس از اقدام به خودکشی، بلافاصله به بیمارستان تخصصی منتقل شد ولی تلاشهای پزشکی برای نجات وی مؤثر واقع نشد. وی افزود: با توجه به مدارک موجود و اعترافات صریح سعید امامی، وی هیچگونه راه فراری نداشت و اگر با این اتهامات به دادگاه میرفت حکم او اعدام بود! نیازی همچنین اظهار داشت: تاکنون تعداد ۲۳ نفر به عنوان متهم در این پرونده تحت تعقیب قرار گرفتهاند که بعد از تحقیقات لازم برخی از آنان با سپردن وثیقه آزاد شدند، ۳۳۰ نفر نیز به عنوان مطلع و گواه در این پرونده مطرح هستند.» نیازی اعلام کرد: «در جریان تحقیقات، ۳ نفر دیگر نیز اخیراً دستگیر شدهاند که نتیجه، متعاقباً اعلام خواهد شد. یکی از آن سه نفری که در آن زمان دستگیر شدند، همسر سعید امامی بود. روز بعد اظهارات وزیر اطلاعات دولت خاتمی منتشر شد که در بخشی از سخنانش به پرونده قتلها نیز پرداخت و با اشاره به خودکشی سعید امامی مشهور به سعید اسلامی از متهمان اصلی پرونده در موقع استحمام تأکید کرد: وزارت اطلاعات به محض اطلاع از خودکشی وی گروهی را مأمور به رسیدگی و مشخص کردن علت و انگیزه خودکشی کرد که بر اساس گزارش این گروه، پرونده بالینی بیمارستان و تحقیقات سایر کارشناسان، سعید امامی در یک لحظه فرصت پیش آمده در موقع استحمام، خودکشی کرده است. خودکشی سعید امامی اگرچه برای بسیاری از اطلاعات پرونده قتلهای اخیر یک ضربه بود ولی به مسیر رسیدگی و تحقیقات پرونده آسیبی وارد نخواهد کرد. وزیر اطلاعات گفت: فرد خودکشی کرده و سایر متهمان، اطلاعات زیادی را ارائه کردند که در زمان لازم قاضی مربوط در مرجع قضایی به اطلاع عموم خواهد رساند. یونسی با اشاره به اقدامها و همکاری وزارت اطلاعات برای شناسایی، دستگیری و معرفی عاملان قتلهابه دستگاه قضایی یادآور شد: احتمال مسامحه مأمور مراقبت از سعید امامی قابل پیگیری و تحقیق و برای تکمیل پرونده دستورهای لازم صادر شده است. مراسم ختم سعید امامی و بیانیه حسینیان چند روز بعد، حجتالاسلام حسینیان در حالی که مجلس ختم سعید امامی به سوژه رسانههای دوم خردادی تبدیل شده بود، به مراسم شب هفتم رفت تا بر بیگناهی امامی تأکید داشته باشد. این حرکت کافی بود تا روزنامههایی چون نشاط، صبح امروز، سلام، خرداد و عصر آزادگان فعال گردند و به تخریب و ترور شخصیت حسینیان بپردازند و در مقابل هجمه تبلیغاتی مشارکتیها، حسینیان «توضیح نامه»ای مینویسد و در آن از تحریف سخنانش بهدست غوغاسالاران خبر میدهد. او در این توضیح نامه بر تحلیل قبلی خود که در آن مصطفی موسوی (کاظمی) اصلاحطلب را متهم شماره یک دانسته بود، صحه گذاشته و فاش میسازد که معرفی سعید امامی به عنوان متهم اصلی از سوی غوغاسالاران در راستای سناریوی از پیش نوشته آنها و با هدف انحراف مسیر پرونده و اذهان مردم از موسوی، متهم شماره یک قتلهای زنجیرهای، صورت گرفته بود: روزنامههای وابسته به جناح حاکم تلاش میکنند تا با یک مغالطه آشکار «مجرم اصلی» را فردی جلوه دهند که الآن دستش از دنیا کوتاه است و قادر به دفاع از خود نیست. حسینیان همچنین این تصور مشارکتیها که بتوانند وی را با ترور شخصیت از میدان بیرون کنند، اشتباه محض آنها میداند: غوغاییان سخت در اشتباهاند، اگر میپندارند با دروغ و تخریب و ناجوانمردی میتوانند امثال حسینیان را از صحنه خارج کنند و صدای او را در گلو خفه کنند.این روشی را که جبهه دوم خرداد در پیش گرفتهاست روش قابل دوامی نیست. تجربه نشان داده است که انحصار شکست خوردنی است. استبداد در هر شکلی فروریختنی است. اگر شاه توانست با تک حزبی سلطنت خود را حفظ کند، شما هم میتوانید سیطره تک صدایی را مدتی طولانی حفظ کنید! اگر شاه توانست با دیکتاتوری مرتجعانه خویش، سکوت را برای همیشه بر مجاهدان راه خدا تحمیل کند، شما هم خواهید توانست با دیکتاتوری مدرن و اشرافیت مطبوعاتی، دهان آزادگان را ببندید. شما آنقدر ضعیف و ترسو هستید که حتی توان تحمل یک صدای مخالف را ندارید. همه سنگرها را به گفته خود فتح کردید. دولتی مقتدر با پشتوانهای قوی، مجلس را نیز با اکثریتی قاطع به آن افزودید... همه را مرعوب فضای خفقان خویش کردهاید تا همه تن به سازش با شما دادهاند اما آنقدر خود را در موضع شکنندگی میبینید که اجازه اظهارنظر حتی به یک مخالف هم نمیدهید. در مورد قتلهای مصطفی کاظمی هر چه خواستید گفتید و با هر کس دشمنی داشتید بر او تاختید، اما یک تحلیل مخالف تمام رشته اعصاب شما را به هم ریخت و هنوز برخود میپیچید و تیر در تاریکی رها میسازید. راستی در برنامه چراغ چه مطلبی را گفتم که اینچنین برآشفتید و اینچنین زبان به ناسزا گشودید؟... اما میدانستم شما پریشان از ناتمام ماندن سناریویی بودید که برایتان نگاشته بودند و من خوشحالم از بر هم زدن صف حمله شما. در دل به شما حق میدادم که فریاد بزنید و سر بر دیوار بکوبید. باند شما با دست پنهانش جریان رسیدگی به پرونده را منحرف کرد و با دست آشکارش فضا را آلوده ساخت. آنچه پس از یک سال و اندی رسیدگی اتفاق افتاد، همان چیزی بود که من در یک جلسه خصوصی در مشهد پیشبینی کردم و شما از آن یک بحران ساختید. اگر یک روز دستاندرکاران رسیدگی و اعمالی که به وقوع پیوست برای مردم آشکار شود آنچه اکثر مسئولان در نهان گفتند که «حق با حسینیان بود» آشکارا خواهند گفت. آن روز را خواهید دید که همه کسانی که افتخار دخالت در رسیدگی داشتند و آشکارا مسئولیت رسیدگی را میپذیرفتند و از ادامه رسیدگی اعلام رضایت میکردند، همه چیز را انکار خواهند کرد و من مطمئنم آه مظلوم چنان خاندان برانداز است که هیچکس را توان گریز از آن نباشد. و آن روز فرا خواهد رسید... با صدای رسا اعلام میکنم من عقیدهام راجع به سعید (حجاریان) هیچ تغییری نکردهاست. اگر تمام مسئولان نظام او را فرشته بدانند و او را پیامآور آزادی بخوانند، در عقیده بنده سر سوزنی تغییر نسبت به برداشت خودم از او بهوجود نخواهد آمد، مگر اینکه قطع برخلاف پیدا کنم و مطمئن شوم در مقدمات برداشتم اشتباه کردهام. آن وقت خودم با پای برهنه در خانه و درگاهش خواهم ماند تا از او رضایت بطلبم. البته شما میتوانید همین جملات را تیتر کنید و جوسازی کنید، من از جوسازی شما ترسی ندارم. حیات شما بر پایه تبلیغات بیاساس و دروغین است اما بدانید که «ان اوهن البیوت، لبیت العنکبوت: سستترین خانهها، خانه عنکبوت است.» اگرچه امروز با امواج تبلیغاتی، همه چیز را به عکس جلوه میدهید باطل را حق و ارزشها را ضدارزش مینامید اما روزی چهره تزویر هویدا و شمشیر زور شکسته و کیسه زر تهی خواهد شد. شما چنان در تعارض عریان گرفتار شدهاید که چارهای جز غبار به راه انداختن ندارید؛ شعار آزادی میدهید اما اختناقی ایجاد کردهاید که همه را در محاق وحشت از اظهار نظر فرو بردهاید. من چگونه باور کنم انسانهایی که هیچ ماهیت دموکراتیک ندارند میخواهند دموکراسی برقرار کنند؟! شعار قانون میدهند اما هر قانونی را زیرپای خود له میکنند؟ من هرگز باور نمیکنم قانونشکنان مدافع قانون باشند... وقتی به شعارهای ضدخشونت شما میاندیشم و سابقه شغلی شما را به یاد میآورم غرق در تعجب میشوم؟ وقتی جناب آقای موسویتبریزی و آقای وردینژاد و عباد و آیتالله خلخالی میشوند ضدخشونت و آیتالله جنتی و مصباح میشوند چهرههای خشن، نمیدانم دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس را؟ شما به من حق بدهید که نسبت به همه شعارهایتان به دیده شک و تردید بنگرم، بیایید برای بررسی ریشههای خشونت یک مرتبه این سؤال را مطرح کنیم: «چه کسانی و چه جناحی در این کشور خشونت را پایهریزی کردند؟ عجبا! یک روز آیتالله مهدوی به خاطر منتقد بودن به رفتار خشن، میشود سازشکار و به جرم سازشکار باید منزوی شود و یک روز به جرم خشونت باید منزوی شود و آیات عذاب در شأن او نازل شود و معاویه دغلباز، عابد و زاهد قلمداد گردد؟ آن وقت نباید تعجب کرد از کسانی که ملت ایران را یکپارچه ممنوعالخروج اعلام کردند. اگر امروز از غم امت سر در جیب تفکر فرو برند و کسانی که سفارتی را در منظر عام به تسخیر درآوردند و امروز شعار تنشزدایی سر دهند و گناه تنشها را به گردن دیگران بیندازند البته به این هنرمندی بایدآفرین گفت که چگونه آسمان و ریسمان میکنند و ریسمان را مار و صد البته باید به هنرمندانی که طبق مقتضای زمان، روزی از دیوار سفارت بالا میروند و روزی به پای دیوار سر میسایند، آفرین گفت؛ به امید روزی که نفاق، نقاب از رخ برکشد.» تردید در خودکشی حسینیان همچنین با قوت مسئله خودکشی سعید امامی را رد کرد و گفت: اما مسئله خودکشی را اصلاً اعتقاد ندارم. مطمئن هستم سعید امامی را همان دستهای ناپاک که قتلهای زنجیرهای را به وجود آوردند، همان دستهای ناپاک که جریان رسیدگی را منحرف کرد، سعید امامی را به قتل رساند و مظلومانه پیش از کشتن آبروی او را بردند. من قبل از این جریان به آقای ربیعی یک نامههایی نوشتم. وقتی که دستم از همه جا کوتاه بود گفتم مظلومیت این بچهها دامن شما را خواهد گرفت. دلایل حسینیان برای عدم خودکشی سعید امامی به این شرح بود: یک استکان داروی نظافت کسی را نمیکشد؛ من گواهی فوت ایشان را دارم و پزشک قانونی هیچ گزارشی راجع به مرگ ایشان ننوشتند و نوشتند علت مرگ نامعلوم (است). آقای سعید امامی تا چهار روز در بیمارستان بود، زنده بود و بعد از چهار روز فوت کرده است. معلوم است که دارو اینقدر مؤثر نبوده، همان لحظات ایشان را از بین ببرد و حتی خبر دادند که ایشان خوب شده بیایید ببریدش. حسینیان قتل سعید امامی را به آن دلیل محتملتر میداند که پزشکان علت مرگ وی را (دو ساعت قبل از مرخصی) ایست قلبی دانستهاند و از طرفی دیگر ایست قلبی با آمپول هواست. حسینیان ناگفته دیگری را نیز فاش میکند و میگوید: چند وقت پیش خدمت آقای ریشهری بودم ایشان فرمودند که یک نوار شکنجه آوردهاند اینجا. من دیدهام حالم به هم خورده است دو دقیقهاش را دیدهام و مطمئن شدم که سعید امامی خودکشی نکرده بلکه او را کشتهاند من همینجور پیگیر بودم ببینم این نوار چیست که آقای ریشهری از این جریان چنین استنباط کردهاست؟ بالاخره از دوستانی که نوار را دیده بودند سؤال کردم. دیدم که یکی از همین متهمین را دارند با شلاق میزنند و بازجوها میگویند که دو قاشق بخور. شکنجه همسر سعید امامی تا پای مرگ حسینیان در ادامه افشاگریهایش از شکنجه همسر سعید امامی توسط بازجوهایی که از سوی سعید حجاریان بودند، سخن میگوید و بر اطلاع خاتمی از جریان شکنجه، قبل از کشف آن، تأکید مینماید: در مورد جریان شکنجه اینگونه نبود که آقای خاتمی خبر نداشته باشد. متأسفم که آقای خاتمی انکار میکند. بنده به یکی از وزرا بارها گفتم که چرا جریان شکنجه را به آقای خاتمی نمیگوید؟ گفت گفتهام. ماجرای کشف شدن جریان شکنجه در رمضان سال گذشته بود که یک نفر از پزشکان بیمارستان بقیهالله سپاه که خانم او هم در وزارت اطلاعات بودهاست برای آقای یونسی خبر آورد که یک خانم و یک آقایی از متهمین پرونده در حال مرگ هستند و خیلی التماس میکنند که یک نفر با اینها صحبت کند. آقای یونسی نمایندهای فرستاد که او را راه ندادند تا اینکه جریان به دفتر مقاممعظم رهبری رسید. از طرف دفتر با آقای هاشمیشاهرودی تماس گرفتند و ایشان آقای مروی را فرستاد برای تحقیق و دیدند که یکی از آنها همسر سعید امامی است. اینها در حال مرگ بودند و کلیههایشان از شدت شکنجه از کار افتاده بود. آقای مروی میگفت استخوان کف پاهای همسر سعید امامی بیرون زده بود یعنی شکنجه چیزی نبوده است که آقای خاتمی بخواهد انکار کند. این جریان کشانده شد به هیأت سه نفری که رفتند پرونده را رسیدگی کردند و مشخص شد همه چیز دروغ بودهاست. در سؤالهایی که از متهمین میکردند دنبال قتلها نبودند بلکه دنبال چیز دیگری بودهاند. پیام خاتمی پس از آنکه انحراف هدفدار در مسیر پرونده قتلهای زنجیرهای بهدست بازجوهای انتخاب شده از سوی سعید حجاریان کشف میگردد، خاتمی از طریق یکی از وزرایش برای حسینیان پیام میفرستد و از او تمنا میکند که از ماجرای کشف شده سخن نگوید و به افشاگری نپردازد: مهمتر از اینها پیامی بود که ایشان (خاتمی) پس از کشف شدن جریان شکنجه در حضور سی نفر برای من فرستاد. از جمله شاهدان این جلسه آقای زرگر، آقای رامندیها از قضات دیوان عالیکشور، آقای راجی از قضات دادگاه تجدیدنظر بودند. در آن جلسه، وزیری آمد و از قول آقای خاتمی گفت: آقای خاتمی به شما سلام رسانده و از شما خواهش کرده است که در مورد این جریان شما مصاحبه نکنید. من هم از طرف مقابل، از روزنامهها میخواهم فتیله را پائین بکشند، خودم پرونده را جمع و جورش میکنم. اگر آقای خاتمی کارهای نبود چطور میتوانست پرونده را جمع و جورش کند؟ اگر واقعاً ایشان نقش نداشتند چرا پیغام دادند؟ به همین خاطر است که اینها جرأت نمیکنند با من مناظره کنند. با کشف انحراف در مسیر رسیدگی به پرونده قتلهای زنجیرهای، خاتمی، رئیسجمهور وقت، در معرض یک رسوایی مفتضحانه قرار گرفت و چارهای جز تکذیب نقش خود در پرونده ندید. این حرکت مس�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 769]
-
گوناگون
پربازدیدترینها