تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 2 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مى‏شود
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855550326




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

- اين سريال اتوكراسی را به بهترين نحو ممكن تبليغ می‌كند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

همان طور كه اشاره كردم، بيل گيتس، ديك چني و رامسفلد به خصوص در سري چهارم از حاميان، سرمايه‌گذارن و كمك كننده‌هاي اصلي اين فيلم بودند. در اين فيلم شعاري نشان داده مي‌شود كه بسيار موذيانه انتخاب شده است. عرب‌ها متأثر از شعاري كه در ايران گفته مي‌شود: «مرگ بر آمريكا»، شعار «الموت الامريكا» مي‌دادند. در اين فيلم نوشته مي‌شد: «الموت الامريكيين(؟)»، يعني «مرگ بر آمريكايي‌ها» نه مرگ بر كشور آمريكا. در واقع اين موضوع را القا كرده است كه عرب‌ها و مسلمان‌ها مي‌خواهند، مرگ نه بر آمريكا بلكه بر تك‌تك شما مردم.   سري پنجم خيلي ضعيف ساخته شده است. مشكلات جدي‌تر است و رئيس جمهور ضعيفي به نام لوگان بر آمريكا حكومت مي‌كند. همسرش كسالت و بيماري دارد. ضعف اين رئيس جمهور باعث مي‌شود مشكلات عجيبي در آمريكا به وجود بيايد. مجدداً جك، آلميدا و اُكنان وارد عمل مي‌شوند و كار را پيگيري مي‌كنند.   سري ششم قوي‌تر است. برادر پالمر، وين پالمر رئيس جمهور مي‌شود و براي دومين بار رئيس جمهور سياه‌پوستي روي كار مي‌آيد. در قسمت قبلي چيني‌ها جك را دزديده و به چين برده بودند. اين بار او را تحويل سي.تي.يو مي‌دهند. سردسته تروريست‌ها كه مسلماني به نام فياد است. طي يك عمليات تروريستي گروگانگيري مي‌خواهد كه 110 نفر زنداني آزاد شود. پالمر جوان مجبور مي‌شود با آزاد شدن اين زنداني‌ها موافقت كند. آنها از بين اين 110 نفر يك نفر به نام حسين نمير را مي‌خواهند. حسين نمير يك دانشمند هسته‌اي است. او را مي‌برند تا براي آنها يكسري بمب‌ هسته‌اي چمداني مربوط به شوروي ـ‌بمب‌هاي كوچكي كه در چمدان است‌ـ را فعال كند. شوهر خواهر رئيس جمهور يك عرب تبار به نام وليد است. با توجه به شرايط موجود وليد را هم دستگير مي‌كنند. در اين قسمت معلوم مي‌شود پدر و برادر جك تروريست هستند. يعني فساد از كاخ سفيد تا خانه جك عينيت دارد. برادر و پدر جك سردسته يك گروه تروريست هستند و با مسلمان‌ها، فياد، چيني‌ها و روس‌ها در ارتباط‌اند. بخشي از كشمكش فيلم در اين قسمت حل مي‌شود تا به نتيجه برسد. هر كشوري يك سفارتخانه در پايتخت و در شهرهاي اصلي آن كشور كنسولگري دارد. جك به كنسولگري روسيه در لوس‌آنجلس كه يكي از مهم‌ترين سفارتخانه‌ها در آن كشور محسوب مي‌شود حمله مي‌كند و سفير آنها را دستگير مي‌كند و با شكنجه از او اعتراف مي‌گيرد. نيروي دلتا، همان واحد ضد تروريسم آمريكايي‌هاست كه به لانه جاسوسي ايران آمد تا عمليات روادگان(؟!) انجام دهد كه هفت هشت نفرشان طي قضاياي به هم خوردن بالگردها كشته شدند. اين نيرو در قسمت 14 سري 6، به كنسولگري روسيه حمله مي‌كنند تا جك را نجات بدهند. در اين درگيري ماركوف، سركنسول روسيه كشته مي‌شود.   خاطرتان هست كه اينها هميشه در مسئله قضاياي اشغال لانه جاسوسي آمريكا در ايران مي‌گويند ايران برخلاف قوانين بين‌المللي اين كار را كرده است. در سريال 24 در دو مرحله يكبار در سري 6 به كنسولگري روسيه حمله مي‌كنند و سركنسول روسيه، ماركوف كشته مي‌شود و يكبار هم امريكايي‌ها حمله مسلحانه مستقيم به كنسولگري چين در لوس‌آنجلس مي‌كنند و سركنسول چين كشته مي‌شود. اينكه عرض كردم وقتي پاي خط قرمزهاي امنيت ملي وسط مي‌آيد چيزي به نام معيارها، چهارچوب‌ها، قوانين و مقررات بين‌المللي موضوعيت ندارد در اين فيلم كاملاً خود را نشان مي‌دهد.   تروريست‌ها يك هواپيماي بدون سرنشين آر.كيو2 را كه 400 مايل برد دارد به پرواز در مي‌آورند تا بمب اتمي را به يكي از شهرهاي آمريكا بزند كه جك كنترل آن را به دست مي‌گيرد و آن را روي پل سانفرانسيسكو مي‌نشاند. معاون اول رئيس جمهور به زيردريايي‌ها دستور حمله اتمي به كشور سوريه را مي‌دهد. اُكنان كه حالا مدير سي.تي.يو شده است تلفني به جك مي‌گويد: «جنگ جهاني سوم دارد آغاز مي‌شود.» غربي‌ها حق ترسيدن را براي خود قائل‌اند.   يعني اگر احساس كنند دارند تهديد مي‌شوند حق دارند همه جاي دنيا را با بالاترين سلاح‌هايي كه دارند مورد هجوم قرار دهند، اما به كشورهاي ديگر مي‌گويند، شما اساساً حق نداريد حتي تكنولوژي صلح‌آميز آن را داشته باشيد.   اينكه مي‌گوييم اين سريال تصوير استراتژيك در ذهن مخاطب خود ايجاد مي‌كند و نبايد بگوييم اين قبيل سريال‌ها براي سرگرمي نيست و اينكه بگوييد هنر براي هنر است و اين حرف‌هاي سياسي چيست منظور اين است. شما مي‌بينيد كه حق ترسيدن را به مردم خودشان مي‌دهند و به آنها القا مي‌كند مردم نگران نباشيد اگر قرار شد تعرضي به كشور صورت بگيرد، ما در اين فيلم القا مي‌كنيم كه موشك‌هاي اتمي‌مان را به سمت كشورهاي متعرض مي‌گيريم و آنها را به سوي اين كشورها روانه مي‌كنيم تا از اين قضايا حذر كنند. در اين فيلم به خواست پالمر و با همكاري سفير سوريه، ژنرال حبيب را در كشور سوريه دستگير مي‌كنند. بالاخره جك با چيني بر سر آن كيت بمب اتمي معامله مي‌كند. چيني‌ها آن كيت را مي‌خواهند. دختر وزير دفاع كه در سري قبلي دوست جك بود و با او همكاري مي‌كرد، بعد از اينكه چيني‌ها جك را دستگير مي‌كنند و با خود به چين مي‌برند، او هم به چين مي‌رود. در چين او را هم دستگير مي‌كنند. در آنجا جك معامله‌اي انجام مي‌دهد. كيت الكترونيكي بمب‌ها را به آنها مي‌دهد تا آن دختر را آزاد كند.   از ديد كاخ سفيد اين اقدام خودسرانه محسوب مي‌شد. با او درگير مي‌شوند. چيني‌ها به لوس‌آنجلس مي‌ريزند و سي.تي.يو را محاصره و تصرف مي‌كنند. فعاليت‌هاي پدر جك و منشي معاون اول رئيس جمهور كه با تروريست‌ها بودند و با آنها ارتباط داشتند، خنثي مي‌شود و آنها نابود مي‌شوند. در نهايت طبق معمول كار به خوبي و خوشي به پايان مي‌رسد.   در ابتداي سري هفتم جك را به خاطر همه كارهايي كه تا آن موقع انجام داده بود در دادگاه محاكمه مي‌كنند. دادسراي نظامي آنها جلسه تشكيل داده است و جك را به جرم دخالت در همه چيز از جمله سياست محاكمه مي‌كنند. حالا آب‌ها از آسياب افتاده و كشور امن و امان است و همه فراموش كرده‌اند كه چه وقايعي رخ داده است و حالا قانون‌گرا شده‌اند و جك بائر را محاكمه مي‌كنند. خانمي كه افسر واحد ضد تروريسم در اف.بي.آي است سراسيمه وارد دادگاه مي‌شود و همانجا حكم رسمي را نشان مي‌دهد. وسط جلسه دادگاه بدون اينكه دادگاه تعطيل شود جك را با خود بيرون مي‌آورد و همراه با او تا انتهاي سري 7 اقدامات تروريستي را خنثي مي‌كند. خانم رئيس جمهور كسي است كه عرض كردم مرد بي‌عرضه‌اي به عنوان شوهر همراهش است و نمي‌تواند او را كمك كند. معاون اولش كه مرد پخته‌تري است در اثر لجبازي‌هاي دخترش از كار بر كنار مي‌شود. اين خانم دست تنها مي‌ماند. فساد دختر و همسرش باعث مي‌شود نتواند كاخ سفيد را اداره كند. جك درگير اقدامات صحنه مي‌شود. دوست جك، اكنان هم پيدايش شده است و در جايي عمليات استشهادي انجام مي‌دهد و درون كاخ سفيد كشته مي‌شود. توني آلميدا از اين برخوردها گله‌مند است كه وقتي مشكل دارند آنها احضار و از وجودشان استفاده مي‌كنند. زماني هم كه كارشان تمام مي‌شود آنها را محاكمه مي‌كنند. به همين دليل توني آلميدا با تروريست‌ها زد و بند كرده است و با آنها همكاري مي‌كند. به اين ترتيب سريال وقايع پر كش و قوسي را دنبال و نهايتاً طبق معمول باز هم اقدامات تروريستي خنثي و مشكلات مرتفع مي‌شود.   در سري هشتم كه در حال ساخت است بعضي افراد را تكراري مي‌بينيم. همان خانم رئيس جمهور را دوباره مي‌بينيم. آن خانمي كه افسر اف.بي.آي است در اين عكس‌ها هست و در سري جديد كنار دست جك حضور دارد. تركيب، تركيب جديدي است. ديگر خيلي از افراد قديم سي.تي.يو در سري 8 نخواهند بود.   من خيلي سريع مؤلفه‌هاي استراتژيك سريال 24 را برمي‌شمرم تا ببينيد به چه دليل جهت‌گيري اين فيلم استراتژيك است. اول اين است كه اتوكراسي را به بهترين نحو ممكن تبليغ مي‌كند. دوستان، شما مفهومي به نام بوروكراسي را در علم مديريت شناخته‌ايد. در مديريت الگوي ديگري به نام اتوكراسي وجود دارد. بوروكراسي يعني اينكه همه چيز بايد مدرك، نامه، قانون و ضوابط داشته باشد. يك سيستم مديريتي وجود دارد كه به آن اتوكراسي گويند. اتوكراسي به معني شايسته‌سالاري است. يعني وقتي كسي روي كار آمد همه قوانين، مقررات و موارد ديگر را كنار بگذارد. اين سيستم، سيستم بسيار پيچيده و پيشرفته‌اي است و به آنارشي و هرج و مرج ميل مي‌كند.   در اين سريال آنچه كه خيلي خوب نمايش داده مي شود اين است در جاهايي بوروكراسي كشور نمي‌تواند كشور را اداره كند و آقاي جك بائر بايد بيايد و همه اين قواعد را كنار بگذارد و به روش خود امنيت را برقرار كند. آنچه از شخصيت جك بائر در ذهن شما نقش مي‌بندد در علم مديريت به آن شايسته‌‌سالاري يك اتوكرات مي‌گويند. يعني قوانين و مقررات را كنار مي‌گذارد و هر طور كه خودش بخواهد عمل مي‌كند.   در ايران اصطلاحاً به آن نيروي خودسر مي‌گويند كه به دليل خودسري‌اش محاكمه هم مي‌شود. دومين مؤلفه، همان طور كه در سريال اِي.بي.اس اشاره كردم اينجا هم نفي اعتماد به ديگران موضوعيت دارد. گفته مي‌شود، در صحنه مأموريت به هيچ كس مبتني بر همان خط قرمزهاي امنيت ملي نبايد اعتماد داشته باشي. القا مي‌شود كه هر فرد در صحنه مأموريت نبايد به هيچ كس از خود رئيس جمهور تا مأموران سي.تي.يو اعتماد كند. چون ممكن است هر كدام به استخدام كساني در آمده باشند كه امنيت ملي را هدف گرفته‌اند.   در سري 1، والش افسر سي.آي.اِي رو به جك مي گويد: «به هيچ كس حتي به افراد خودت اعتماد نكن.» سومين مؤلفه، تصوير استراتژيكي كه از اين فيلم در ذهن مخاطب نقش مي‌بندد، در سري 1، القاي ضرورت حضور يك سياه‌پوست در كاخ سفيد است. يعني در سال 1380 به مردم آمريكا القا كرد كه زمان آن رسيده است يك سياه‌پوست رئيس جمهور آمريكا شود. همان سالي كه بوش جمهوريخواه كاخ سفيد را به دست گرفت.   وقايع 11 سپتامبر به وجود آمد وبه افغانستان و عراق و جاهاي ديگر لشكركشي كرد. در پاركينگ، وقتي آقاي پالمر از ماشين پايين مي‌آيد، يك پسر سياه‌پوست بزهكار در حال خرد كردن ماشين‌هاست و از راننده‌هايشان باج مي‌گيرد. به پالمر كه مي‌رسد. به او مي‌گويد كه باج بدهد. سفيدپوستي كه همراه پالمر بود به آن پسر مي‌گويد: «اين همان كانديداي رياست جمهوري است. حواست باشد.» پسر مي‌گويد: «تو كانديداي رياست جمهوري هستي؟ آقاي رئيس جمهور مي‌خواهي براي من چه كار كني؟» يعني وقتي رئيس جمهور شدي، براي من كه سياه‌پوست هستم مي‌خواهي چه كار كني؟ پالمر به او مي‌گويد: «مي‌بيني. مشكل شما همين است. شما مي‌خواهيد بقيه كارتان را انجام بدهند. خودتان مي‌خواهيد براي خودتان چه كار كنيد؟ اين را پاسخ بده.» در واقع به انسان سياه‌پوست داخل خاك آمريكا القا مي‌كند كه خودتان كاري كنيد. نخواهيد كسي بيايد و كاري برايتان انجام بدهد.   رئيس ستاد انتخاباتي‌اش به نام مايك به پالمر مي‌گويد: «از مدت‌ها پيش تا به حال تو مهم‌ترين كانديداي رياست جمهوري در كشور هستي. خوشايندت باشد يا نباشد، عادلانه باشد يا نباشد تو داري تاريخ‌ساز مي‌شوي.» به اين تصوير خوب توجه كنيد. شعار انتخاباتي پالمر اين است. اين شعار بسيار حساسي است. خوب به اين شعار توجه كنيد و با وضعيتي كه در كشور خودمان وجود دارد مقايسه كنيد. در سخنراني‌اي كه در كاليفرنيا انجام مي‌دهد‌ ـ‌اين قسمت در سال 80 پخش شده است‌ـ مي‌گويد: «رقابت انتخاباتي من بر پايه صداقت، مسئوليت و بالاتر از همه عزت انجام خواهد شد.» در سال 1380 فيلمي در آمريكا به نمايش در مي‌آيد كه در آن يك سياه‌پوست براي تغيير وارد عرصه مي‌شود. در همه اين 24 قسمت سريال القا مي‌شود كه مهم‌ترين اقدام او براي تغيير صداقت و نفي دروغگويي است. او مي‌خواهد دروغگويي را از صحنه سياست كشورش حذف كند. همسر، رئيس ستاد انتخاباتي و وكيلش يعني سه نفر اصلي پيرامونش از او مي‌خواهند كه دروغ بگويد.   اگر سري اول اين سريال را ببينيد متوجه خواهيد شد كه اين سه نفر مدام از پالمر مي‌خواهند كه دروغ بگويد، اما پالمر دروغ ممنوع را سرلوحه كار خود قرار مي‌دهد. تغيير در نظر پالمر رفتن رئيس جمهور سفيدپوست و آمدن رئيس جمهور سياه‌پوست نيست. بلكه تغيير از دروغ به صداقت با مردم است. شعاري كه هفت سال بعد اوباما را به كاخ سفيد رساند و در بعضي جوامع البته به شكل ديگر الگو برداري شد.   در قسمت دهم فصل نخست، پالمر براي سخنراني انتخاباتي به مدرسه سياه‌پوست‌ها رفته و با بچه‌هاي ابتدايي و راهنمايي كف زمين نشسته است. يك بچه مدرسه‌اي سياه‌پوست به او مي‌گويد: «پدرم معتقد است هيچ وقت يك سياه‌پوست رئيس جمهور آمريكا نمي‌شود.» وقتي مي‌خواهد جواب آن كودك را بدهد او را صدا مي‌كنند. پالمر بلند مي‌شود و ضمن بلند شدن به آن كودك مي‌گويد: «من اين را محقق مي‌كنم. به پدرت بگو.» تصويرهايي كه در فيلم ساخته مي‌شود واقعاً حرفه‌اي است.   چهارمين نكته استراتژيك فيلم قدرت و ارزش‌هاي اخلاقي است. قدرت چگونه مي‌تواند با ارزش‌هاي اخلاقي منظور شود. در قسمت 11 سري نخست، وكيل پالمر به او مي‌گويد: «ديويد! قدرت بهايي دارد. هميشه بايد اين بها را بپردازي.» پالمر به او مي‌گويد: «به من درس اجتماعي نده. من اجازه نمي‌دهم هر كس به هر شكلي به اسم كانديداتوري من صدمه ببيند.» مثلاً قرار بوده است كسي را بكشند و از سر راه بردارند. وكيل پالمر مي‌گويد: «قرار نيست تو اجازه چيزي را بدهي يا ندهي. تا الان اين را متوجه نشدي؟ ديويد اين آدم‌ها خيلي جدي‌اند(كساني كه پول مي‌دهند تا او كانديداي رياست جمهوري شود). آنها اين همه پول و وقت را روي تو نگذاشتند كه حالا تو اوضاع را به هم بريزي. آنها براي كاري كه بايد انجام شود كسي را پيدا مي‌كنند.» يعني اگر تو نباشي شخص ديگري را پيدا مي‌كنند. القاي اينكه صاحبان قدرت و ثروت بالاخره كانديداي خود را از صندوق رأي بيرون مي‌آورند. پالمر به مخاطب تضمين مي‌دهد كه اين طور نيست من همه اينها را كنار مي‌زنم و خودم از صندوق رأي بيرون مي‌آيم. پالمر به او مي‌گويد: «باورم نمي‌شود تو يك زماني براي من كار مي‌كردي.» وكيلش مي‌گويد: «من هيچ وقت براي تو كار نمي‌كردم. من و تو هميشه براي آنها كار مي‌كرديم.» پالمر پاسخ مي‌دهد: «تو شايد، اما من نه.» مي‌بينيم پس از روي كار آمدن اوباما رئيس دفتر او را از اعضاي آي.پك انتخاب مي‌كنند. اعضاي آي.پك همان لابي صهيونيست‌ها هستند. يعني عناصر قدرت و ثروت او را بر سر كار آوردند و رئيس دفترش را هم خودشان انتخاب كردند.   كارل، وكيل پالمر در جاي ديگر به او مي‌گويد: «احمق نشو! هر موتوري اتلافي دارد. فيزيك وضعيت همين است.» در علم فيزيك، در موتور ماشين اتلاف انرژي وجود دارد. مي‌گويد، اينكه آدم‌ها و منابع تلف مي‌شوند نگران نباش. تو بعداً جامعه را مي‌سازي. در علم مكانيك و فيزيك وضعيت اين يك فرمول است. اتلافي را كه صورت مي‌گيرد بپذير. پسر پالمر به دليل اينكه يك سفيد پوست به خواهرش تجاوز كرده او را كشته است. بقيه رد او را دنبال كرده‌اند كه آن را رو كنند تا او به عنوان يك كانديدا زمين بخورد. از وكيل پدرش نواري را ضبط مي‌كنند كه آنها رفته‌اند و آن پزشك را كشته‌اند. در اين نوار پسر پالمر اعتراف مي‌كند كه آن پزشك را كشته است. اين پسر پالمر را تهديد مي‌كند كه اگر تو هم اين كار بكني ما تو را هم مي‌كشيم. پدرت بايد رئيس جمهور شود و ثروتمندان مي‌خواهند كه تو كنار بروي. وقتي پالمر در جريان قرار مي‌گيرد تصميم مي‌گيرد اين نوار را علني كند. آقاي مايك، رئيس ستاد انتخاباتي‌ و همسرش مايل به سرپوش گذاشتن روي اين قضيه‌اند. مايك مي‌گويد: «اين نوار چيزي نيست كه بايگاني كردنش سخت باشد. جدا از اين، اين نوار يك برگ برنده است. وقتي به كاخ سفيد بروي مي‌تواند از تو محافظت كند.» پالمر مي‌پرسد: «چطوري؟» مايك مي‌گويد: «خب! به آن فكر كن. تو عليه بعضي از قوي‌ترين افراد اين كشور مدرك داري. اين‌طوري آنها نمي‌توانند تو را كنترل كنند.»   اين گفتگوها در قسمت 18 سري اول آمده است. يعني دستورالعمل دروغ و پنهان‌كاري اين است كه برگ برنده‌اي از آنها داشته باشي و به كاخ سفيد بروي. هر وقت قدرتمندان غيررسمي بيرون از سيستم مي‌خواستند تو را به عنوان رئيس جمهور كنترل كنند جوابشان بدهي.» در نهايت پالمر هيچ كدام از اين حرف‌ها و دلايل را نپذيرفت و طي يك مصاحبه مطبوعاتي موضوع را اين چنين به مردم گفت: «بخش عظيمي از حمايت‌هاي مالي رقابت انتخاباتي من از طرف يك گروه از تاجراني است كه همينجا در لوس‌آنجلس‌اند. هر رقابت انتخاباتي به همين حمايت‌هاي مالي تكيه مي‌كند. ظاهراً در قضاوتم راجع به اين سرمايه‌داران اشتباه مي‌كردم. مهم‌تر اينكه آنها هم در مورد من اشتباه ‌كردند.» پس از مصاحبه همسرش به پالمر مي‌گويد: «با اين كاري كه كردي 25 سال تلاشمان را براي رئيس جمهور شدن از بين بردي.» پالمر جواب مي‌دهد: «شايد، ولي مردم آدم صادق را مي‌خواهند.» بعد از اينكه پالمر مصاحبه مطبوعاتي را كرد و به مردم كه چه اتفاقي در خانواده‌اش رخ داده است و از مردم معذرت‌خواهي كرد. مايك رئيس ستاد انتخاباتي پالمر با عجله پيش او آمد و گفت: «يك خبر خوش! فاكس نيوز يك نظر سنجي فوري كرده است. 83 درصد مردم با شيوه‌اي كه تو اوضاع را كنترل كردي و صادقانه مسئله را به آنها اعلام كردي موافق بودند.» فاكس نيوز تلويزيون و رسانه جمهوريخواه‌هاست.   پالمر مي‌گويد: «عالي است. خبري از ايمز و افرادش نشده؟» منظورش همان گروه سرمايه‌داران حامي پالمر بودند و قتل و... را رقم مي‌زدند. مايك مي‌گويد: «الان سر آنها شلوغ است. آنها دارند دنبال مخفيگاه و سوراخ موش مي‌گردند.» پالمر به جمع اعضاي ستاد انتخاباتي‌اش مي‌رود و به آنها مي‌گويد: «روز سختي بود. اما من مطمئن بودم صريح و صادق بودن كار درستي بود. مطمئنم همه چيز عادلانه تمام مي‌شود.» صداقت اين فرد در تمام چند قسمتي كه به عنوان رئيس جمهور حضور دارد، آنچنان اثري بر ذهن شما مي‌گذارد كه مخاطب آمريكايي احساس مي‌كند مي‌تواند به اين شخص اتكا و تكيه كند و كشور را به دست چنين شخصي بسپارد. تصويري كه اين فيلم ساخت، در ذهن بعضي از سياستمداران داخلي در انتخابات ايران چنين تصويري را ايجاد كرده بود. كساني كه شعار مبارزه با دروغ و مواردي از اين قبيل را مطرح كردند، اين شعار را از اين فيلم گرفته بودند. طوري كه يكي از كانديداها شعار تغيير را كه از اوباما گرفته بود از اين فيلم گرفته بود. گروه ديگر هم از اين شعار كه ما دروغ را كنار مي‌زنيم و صداقت را به كار مي‌بريم استفاده كرده بودند. يك سريال استراتژيك نه اينكه هشت سال پيش روي جامعه خود تأثير مي‌گذارد بلكه در جامعه ديگر منشاء اتفاقات و اقداماتي مي‌شود كه درك آنها بسيار مهم است. البته هر كس كه خواست از اين سريال‌ها اقتباس كند و الگو بگيرد بايد هوشيارانه عمل كند. يعني پالمر صادقانه همه آلودگي‌هاي دور و بر خود را كنار گذاشت تا نشان دهد به دنبال صداقت است. يعني وقتي گفت من با دروغ مخالفم صادقانه آمده‌ام زنش را كنار گذاشت. بعد از اينكه رئيس جمهور شد با رئيس ستاد انتخاباتي‌اش برخورد مي‌كند. وكيلش را كنار گذاشت. همه حاميان خود كه ثروتمندان بودند كنار گذاشت. نمي‌شود ما همه افراد، عوامل قدرت و ثروت و... را دور و بر خود داشته باشيم و بعد بگوييم ما داريم با دروغ مبارزه مي‌كنيم. اين فيلم خيلي درس دارد. وقتي درباره اخلاق در سياست صحبت مي‌كنم مي‌بينم اين فيلم به چه زيبايي اين موضوع را به تصوير كشيده است. كي مي‌شود سينما و تلويزيون ما بتواند چنين فيلمي بسازد كه نشان دهد پشت پرده سياست در كشور ما در جناح‌هاي مختلف چيست و چه كسي صادقانه عمل مي‌كند. اگر از اين قبيل كارها اقتباس جعلي كنيم نتيجه آن همين چيزهايي مي‌شود كه تا به حال انجام شده است.   در قسمت 22 فصل نخست، وقتي پالمر پيروز شده است و سخنراني پيروزي را انجام مي‌دهد مي‌گويد: «روزي كه شروع كرديم گفتند كه كشور آماده نيست. مي‌گفتند نمي‌شود اين كار را كرد. اما ديديم كه شد. حالا تمام شد و ما هنوز محكم ايستاده‌ايم. وقتي به عقب بنگريم مي‌بينيم بخشي از تاريخ هستيم و اگر خدا بخواهد بچه‌ها و نوه‌هايمان سود بذرهايي را كه ما الان مي‌پاشيم درو خواهند كرد.» اين يك رويكرد آينده شناخت است.   پنجمين نكته‌ استراتژيك در اين فيلم، القاي اين موضوع است كه زنان براي رياست جمهوري ضعيف‌اند. در سري هفت، چهره‌اي از يك زن رئيس جمهور ارائه كرده است كه در واقع خانم‌ها نمي‌توانند آمريكا را اداره كنند. عاجزند و مشكلات خاص خودشان را دارند. قبلاً اشاره كرده بود مردي مثل پالمر مي‌گويد: «من وقتي نمي‌توانم خانه‌ام را اداره كنم چگونه مي‌توانم كشورم را اداره كنم؟» و زنش را بيرون مي‌كند. در اينجا مي‌گويد، يك رئيس جمهور زن نمي‌تواند از محبتش به فرزند و شوهرش بزند و كشور را به خوبي اداره كند.   در سينما قيافه‌ها و كاراكترها بسيار مهم است. اگر شخصي دو چشمش درشت بود و از هم فاصله داشت، به او نقش يك آدم ابله را مي‌دهند. اگر كسي چشم‌هايش ريز و به هم نزديك بود و بين بيني‌اش تيغه باريكي بود نقش يك آدم موذي را به او مي‌دهند. اينكه پيشاني‌اش كوتاه يا بلند باشد. غبغب داشته باشد يا نداشته باشد. هر كدام از اين موارد در سينما تعريف خاص خود را دارد.   خانمي كه نقش رئيس جمهور را ايفا مي‌كند بلاهت از قيافه‌اش مي‌بارد. قيافه‌اش از آن قيافه‌هايي است كه خنديدن و ناراحتي‌اش معلوم نيست. بعضي افراد نيمي از صورتشان يك حالت و نيمي ديگر حالت ديگري دارد. وقتي بخشي از صورتشان مي‌شكند شما احساس مي‌كنيد كه دارند مي‌خندند. در صورتي كه ناراحت است، ولي وضعيت صورتش اين طوري است. نرفتند پوست صورتشان را بكشند تا درست شود. با مشاهده قيافه اين خانم شما متوجه نمي‌شويد در حال حاضر اين خانم جدي يا در حال شوخي يا ناراحت و متأثر است. در واقع به مخاطب اين طور القا كرده است كه يك رئيس جمهور زن نمي‌تواند آمريكا را اداره كند.   همزمان با پخش سري هفتم، انتخابات رياست جمهوري در حال برگزاري و خانم هيلاري كلينتون نامزد رياست جمهوري بود. خانم كلينتون و آقاي اوباما از حزب دموكرات و آقاي مك‌كين از حزب جمهوريخواه بودند. اين القا درون مناسبات حزبي كه اي مردم شما براي اولين بار به دنبال رئيس جمهور زن نباشيد بلكه به دنبال يك رئيس جمهور سياه‌پوست باشيد. همان نقشي كه سريال 24 براي روي كار آمدن آقاي اوباما تصويرسازي كرد، عليه خانم كلينتون ايفا كرد. وقتي سري هفت اين سريال را مي‌بينيد، مشاهده مي‌كنيد نوع آرايش موي اين خانم، مشابه آرايش موي خانم كلينتون است. گرد بودن صورت و حتي بعضي عكس‌العمل‌هاي او كاملاً كپي‌سازي شده است. اين سريال مي‌تواند نوعي حمله تبليغاتي به خانم كلينتون ارزيابي شود.   ششمين مؤلفه استراتژيكي اين فيلم القاي وقوع واقعه تروريستي اتمي در خاك آمريكا و درگيري اتمي با خاورميانه همزمان با رفتن يك رئيس جمهور سياه‌پوست به كاخ سفيد است. به نظر شما تا چه حد اين آينده‌نگري موضوعيت دارد. آقاي پالمر رئيس جمهور شد. چند وقت بعد مسلمان‌ها قصد داشتند يك بمب اتمي در لوس‌آنجلس منفجر كنند. به نظر شما اينكه مي‌گويند سال 2010 يا 2011 اتفاق خاصي خواهد افتاد غير از اين است كه چنين القائاتي در سري دوم نشان داده‌اند. پالمر رئيس جمهور است و با توجه به روحيه صداقت‌گرا نمي‌خواهد دست به حمله اتمي به كشوري بزند و كشوري را تنبيه كند كه چرا تروريست‌هاي آنها آمدند و در خاك آمريكا بمب‌گذاري كرده‌اند. اين القا يكي از تصاوير استراتژيكي است كه در ذهن مخاطب آمريكايي و بقيه جاهاي جهان نشسته است.   نوع روي كار آمدن رئيس جمهور سياه‌پوست و وقايعي كه در زمان رياست جمهوري او رخ مي‌دهد يكي ديگر از اين نكات است. هفتمين نكته در حوزه تفكر استراتژيك القاي تروريسم اسلامي و مسلمانان تروريسم است. از هفت سري پخش شده پنج مورد مستقيماً تروريسم مسلمان بوده‌اند. به خصوص در فصل‌‌هاي 2، 4، 5 و 6 مسلمانان در لبه تيغ اتهام هستند. در سري 6 به كرّات عبارت مسلمانان تروريسم به كار مي‌رود. در اين فصل زن مسلماني به نام ناديا كه يك عرب تبار است در سي.تي.يو كار مي‌كند. او يكي از كساني است كه پشت كامپيوتر كار مي‌كند. همكارش به جرم مسلمان بودن او را غير قابل اعتماد مي‌داند. در جايي به ناديا هشدار مي‌دهد، «اين كشور الان توسط تروريست‌هاي مسلمان زير حمله است.» لذا معتقديم به ساختمان سي.تي.يو كسي آمده كه دشمن است. آن هم كسي نيست جز تو كه مسلماني. البته ناديا به او جواب مي‌دهد: «تو نژادپرست نيستي. تو ساديستي.»   اين جمله را در دهان ناديا گذاشته‌اند تا از يك چيزي فرار كنند. اگر كسي عليه يهود حرفي بزند به او مي‌گويند آنتي سميتيسم، آنتي ژودائيسم يعني يهودستيزي، سامي ستيزي، اما وقتي عليه اسلام حرفي زده مي‌شود گفته مي‌شود اسلام فوبيا، يعني اسلام هراسي. به اين معني كه اسلام يك پديده هرسناك است اگر چيزي گفته مي‌شود درباره هراس از اسلام است نه آنتي اسلاميسم. يعني اگر او مي‌خواست به عنوان يك مسلمان جواب بدهد نبايد مي‌گفت، تو نژاد پرست نيستي. تو ساديستي. بلكه بايد مي‌گفت، تو آنتي اسلاميستي. در واقع خيلي راحت اين مفاهيم را منحرف مي‌كنند.   يك هنرپيشه زن ايراني‌تبار در مصاحبه‌اي مي‌گويد: «فراموش نكنيد كه درست است كه همه مسلمان‌ها تروريست نيستند، اما متأسفانه همه تروريست‌ها مسلمان بودند.» نمي‌توانم درك كنم كساني كه شاكي‌اند اين گونه سريال‌ها مثل 24 كه بعد از 11 سپتامبر ساخته شده‌اند، محصولات پس از 11 سپتامبرند. همان طور كه جيمز باند محصول جنگ سرد بود.   هشتمين مؤلفه حمله به سفارتخانه‌هاي روسيه و چين در آمريكاست. وقتي خط قرمز امنيت ملي در ميان باشد حمله به سفارتخانه‌هاي ابر قدرت هم طبيعي است. اين پاسخ به آن نكته‌اي است كه هميشه مي‌گويند ايران اقدام غيرقانوني انجام داده است. نهمين مسئله، نفوذي‌ها در كاخ سفيد و سي.تي.يو هستند. در واقع پيام فيلم اين است كه خودي‌ها هستند كه كار دشمن را تسهيل مي‌كنند و پيش مي‌برند. كار مقابله را خنثي مي‌كنند. يعني فساد سياسي و امنيتي زمينه تهديد است. دهمين تصويري كه ايجاد مي‌شود اين است كه مديريت همه از كاخ سفيد تا كف جامعه مديريت بحران است. همه در شرايط بحران جامعه را اداره مي‌كنند. يازدهمين تصويري كه ساخته مي‌شود اين است كه جامعه و كشور مدام در حال تهديد تكنولوژيكي است. يعني بشر و تمدن بشري اسير تكنولوژي شده و هر روز در حال تهديد از سوي آن است. دوازدهمين تصويري كه وجود دارد اين است كه همه جك ايثارگر را تحسين مي‌كنند، اما كسي دوست ندارد به جاي جك باشد. شما وقتي هفت سري 24 را مي‌بينيد دوست نداريد به جاي جك باشيد. در حالي كه همه او را تحسين مي‌كنند. چون او يك قهرمان و ناجي است، اما هيچ كس نمي‌خواهد مثل يك آدم اتوكرات كه همه قوانين را در هم مي‌نوردد و جامعه را نجات مي‌دهد آنگاه با قوانين همان جامعه او را محاكمه مي‌كنند. اين القا كاملاً انجام مي‌شود. در واقع جك قهرمان‌سازي و الگوسازي نمي‌شود كه فردا همه نوجوان‌هاي آمريكايي و همه جوانان سراسر دنيا مثل جك عمل كنند. همه جك را دوست دارند، ولي كسي نمي‌خواهد مثل او قانون گريز باشد. سيزدهمين تصوير در اين مسير اين است كه دستيار رئيس جمهور در سري 3 در تماس با مدير سي.تي.يو يعني آلميدا مي‌گويد: «محكم ايستادن در برابر خواسته‌هاي تروريستي جزو سياست‌هاي اساسي ايالات متحده است.» ببينيد سياست‌هاي كلان نظامشان را در قالب مباحثي كه مسئولين كشور در اين فيلم مطرح مي‌كنند ارائه مي‌كنند. در ادامه گفته مذكور مي‌گويد: «من رئيس جمهور را مي‌شناسم. او تروريست زنداني سالازار را آزاد نخواهد كرد. برادرش هر تهديدي كه مي‌خواهد بكند.» چون برادرش تهديد كرده بود كل لوس‌آنجلس را به آن ويروس آلوده مي‌كند. اينكه آنها در برابر خواسته‌هاي تروريستي مقابله و مقاومت مي‌كنند و جزو سياست‌هاي اصلي‌شان است، يك پيام به گروه‌هاي تروريستي است كه وقتي اين فيلم را مي‌بينند بدانند كه آمريكا كوتاه نمي‌آيد. چهاردهمين تصوير استراتژيكي كه در ذهن ساخته مي‌شود اين است كه سرمايه انساني آنها در بحران چقدر مهم است.   در قسمت 4 كه جك معتاد شده است. آن خانم دكتر بيولوژيست كه جك را معاينه مي‌كند. پس از اينكه متوجه مي‌شود كه جك معتاد است به او مي‌گويد: «من دارم اين ريسك را مي‌كنم كه تو بيشتر از اينكه يك مسئول باشي يك سرمايه باارزشي. خواهش مي‌كنم اين را خراب نكن.» القا مي‌كند چنين افرادي سرمايه آن نظام تمدني‌اند. خيلي هم به جا اين حرف را مي‌زند. يعني به او مي‌گويد، تو مال خودت نيستي اجازه بده ما در ترك اعتياد به تو كمك كنيم. تو الان در اين صحنه مؤثري. تصوير پانزدهم اين است كه پالمر مي‌گويد: «من چهار سال در اين مقامم. به سختي ياد گرفتم كه هيچ امر مطلقي وجود ندارد. بعضي وقت‌ها مجبوري سازش كني. مردم آمريكا اگر ديديد احياناً رهبران كشورتان جايي سازش كرده‌اند حاصل اين است كه هيچ امر مطلقي در اداره جامعه وجود ندارد.» آن شخصي كه كوتاه نمي‌آمد حالا در سري 3 مستقيماً چنين جمله‌اي را مي‌گويد. در اين فيلم از بازدارندگي امنيتي تصوير بسيار مهمي ارائه مي‌شود. يعني اگر دولت آمريكا مي‌خواست بازدارندگي امنيتي انجام دهد تا اقدامات تروريستي در سرزمينش صورت نگيرد اين قدر كه اين فيلم در جهان مؤثر بوده هيچ چيز ديگر تا اين حد مؤثر نبوده است. روش بازدارندگي امنيتي آنها در سه لايه بوده است. اين فيلم تحذيري براي 1) تروريست‌ها و 2) دولت‌هاي متخاصم است. در اين فيلم بعضي از مقامات پايين‌تر از رئيس جمهور تصميم مي‌گيرند هر كشوري كه آنها را تهديد كرده است با سلاح اتمي آنها را بكويند. يعني دولتمردان دولت‌هاي متخاصم كه اين فيلم را ببينند، بر حذر مي‌شوند كه مبادا به خاك آمريكا تعرض كنيد يا از سرزمينتان تروريست‌ها به خاك آمريكا نفوذ كنند. 3) بهره‌گيري از مكتب امنيتي خاص آمريكايي‌ها يعني نابودي تهديد در بيرون و تبديل تهديد به فرصت است. امتياز ويژه اين سريال به عنوان تصوير هفدهم القاي مديريت استراتژيك است. دوستان به اين جمله با دقت عنايت كنند به خصوص به درد دوستان جوان براي زندگي آينده‌شان مي‌خورد. نمايش همزمان مشكلات و مسائل به ظاهر مستقل يعني در فيلم اتفاقاتي مستقل و تك‌تك مي‌افتد، اما يا به هم مرتبط‌اند يا روي هم تأثير مي‌گذارند. چگونگي مديريت بر اين مسائل به طور همزمان و تبيين ميزان سينرژي تصميم‌ها و رفتارها نه با مديريت واحد و همزمان از يك مرجع بلكه با مديريت پراكنده يكي از ويژگي‌هايي است كه در اين فيلم نشان داده شده است. اينكه وقايع ملي را چگونه بايد اداره كرد. اين براي مطالعات دانشجويان مقطع كارشناسي ارشد و دكتراي مديريت استراتژيك يك مورد مطالعاتي استثنايي است. بند هجدهم اين است كه چگونه روند نيل به قدرت و حفظ تعادل سيستم صورت مي‌گيرد. دو گزاره است. اولي روح حاكم بر سياست، ايدئولوژي ماكياوليسم هدف وسيله را توجيه مي‌كند.   در روح حاكم بر تصميم‌ها جامعه امنيتي و اطلاعاتي اين كار را انجام مي‌دهد. در اين فيلم نكات متعددي وجود دارد كه مي‌توان به صورت گسترده و مبسوط راجع به آن بحث كرد كه من از آن مي‌گذرم. آنچه كه عينيت دارد اين است كه اين سريال تراز حكومت‌داري و حفظ تعادل يك جامعه را به طرز چشم‌گيري نشان مي‌دهد. وقتي امنيت اصل باشد مشكل آغاز مي‌شود. مسئله دستگاه امنيتي حفظ وضع موجود است. اين خيلي مهم است. دستگاه‌هاي اطلاعاتي و امنيتي كه با مديريت بحران سر و كار دارند معتقدند وضع موجود وضع خوبي است. مثلاً وضع تهران را ببينيد گراني، بيكاري، فقر، آلودگي هوا و مشكلات متعدد داريم. حالا اگر كسي در گوشه‌‌اي بمب بگذارد سيستم اطلاعاتي در صدد برمي‌آيد اين خطر را رفع كند. اين كار بسيار باارزشي است. اما اينكه وضعيت از حالت اوليه خراب‌تر مي‌‌شود و شما دوباره آن را به وضعيت موجود بر مي‌گردانيد اين حركت رو به جلو نيست. يعني برگشتن به وضع موجود است. متأسفانه القايي كه اين فيلم‌ها مي‌كنند اين است كه بهترين كار حفظ وضع موجود است. فرض مي‌كنيم توانستيم بمبي را كه در تهران بوده است خنثي كنيم، حالا آلودگي هوا، كنترل ترافيك، مسئله گراني، بيكاري و مسكن را چه كار كنيم. هيچ وقت فيلم 24 حركت ايجابي را به شما نشان نمي‌دهد. نمي‌گويد وضع آمريكاي امروز اين است مي‌خواهيم آن را جلوتر ببريم تا بهتر شود بلكه مي‌گويد وضع جامعه آمريكا به بهترين كيفيت است، ولي بعضي‌ها مي‌خواهند تعادل را به هم بزنند و وضعيت فعلي را مخدوش كنند. ما مي‌خواهيم آن را به وضعيت قبلي برگردانيم. يعني هميشه وضعيت قبلي خوب بوده است. هيچ وضع متعالي و نمونه بهتري متصور نيست. اگر احياناً در سينما يا سريال‌هاي استراتژيك فيلمي ديديد كه معكوس اين بود و وضع موجود را قبول نداشت و طرحي براي شرايط بهينه داشت، در واقع نقيض كاري مي‌شود كه در فيلم 24 شده است. هر كدام از مجلداتي كه مي‌بينيد، مجموعاً بيش از ششصد صفحه است. عكس مربوط به مجله فصل اول نماد ابليسي است كه در جلوي كاخ سفيد قرار دارد. حجم فيلم‌نامه اين مجموعه تلويزيوني عظيم است و كاري است كه با كيفيت بسيار بالا در جهان ديده شده و مورد قبول بدنه، عوام و عموم جامعه قرار گرفته است. هر چند اين سريال خشن است و براي كودكان و به خصوص خانم‌ها اصلاً مناسب نيست و لطافت‌هاي مناسبي را كه موافق طبع خانم‌هاست دراين سريال نمي‌بينيم، ولي عده‌ زيادي از خانم‌ها اين سريال را ديده‌اند.   در مجموع چنين سريالي در ژانر سينمايي استراتژيك نيامده است كه همه را سرگرم كند. آمده است تا رئيس جمهور سياه‌پوستي را بياورد، تهديدهاي تروريستي را به مردم آمريكا معرفي كند، به تروريست‌ها بگويد اگر شما بياييد و در خاك آمريكا دست به اقدام تروريستي بزنيد حكومت آمريكا شما را شكنجه مي‌كند. در اين فيلم به خصوص از فصل دوم به بعد شكنجه بسيار رسميت دارد و علناً شكنجه انجام مي‌شود. هنرپيشه جك بائر، سافر لن آمريكايي نيست، بلكه انگليسي‌الاصل است. همان طور كه هنر پيشه‌هاي جيمز باند از انگليس مي‌آمدند و اين نقش را بازي مي‌كردند. وقتي يك فرد انگليسي‌الاصل در خاك آمريكا اين نقش را بازي مي‌كند اين نماد است كه از سرزمين مادر انگلوساكسون‌ها كسي مي‌آيد و در دفاع از تمدن آنگلوساكسون عمل مي‌كند.   اين سريال جاي بحث بسيار زيادي دارد. قبلاً حدود ده دوازده جلسه تا ابتداي سري7 مبسوط به آن پرداخته‌ايم. امسال هم كه سري 8 در حال پخش است باز هم جاي بحث دارد و بايد مورد بررسي قرار گيرد. جلسه آينده به بحث راجع به سريال پريسون بريد مي‌پردازيم. اين سريال يك سريال عميقاً فلسفي است. دوستاني كه با فلسفه افلاطون آشنا باشند مي‌توانند اين سريال را رمز گشايي كنند. اين سريال ويژگي‌هاي خاص خود را دارد كه آن را مورد ارزيابي و تحليل قرار مي‌دهيم.   اين شانزده هفده سريالي كه دوستان براي بررسي انتخاب كرده‌اند، دوستاني كه ديده‌اند چه بهتر. كساني هم كه نديدند به مرور كه در جلسات اعلام مي‌كنيم مي‌توانند دمو يا شماي كلي از آنها را ببينند تا با بحث‌هايي كه ارائه مي‌شود مقداري آشنا باشند. يكي دو سريال ديگر هم هست كه ژانر امنيتي دارد مثل يونيت و قهرمانان. سريال‌هايي كه سبك زندگي را دنبال مي‌كند مثل خانه‌داران سرسخت يا دوستان و سريال‌هايي از اين قبيل را احتمالاً فرصت كنيم در ادامه بحث سريال‌هايي كه ژانر امنيتي دارند به آنها بپردازيم. اما در مجموع دوره‌اي كه اجداد ما در جاهايي مثل قهوه‌خانه مي‌نشستند و نقالي داستان‌هاي شاهنامه را برايشان مي‌خواند. مردم در هفتاد سال عمرشان با سه چهار داستان مثل شاهنامه يا قصه حسين كرد شبستري يا امير ارسلان نامدار زندگي مي‌كردند. بعد از آن رمان آمد و افراد رمان‌هاي طولاني مثل دو جلدي بينوايان ويكتور هوگو، آثار تئودر داستايوفسكي و كارهاي قطور را مي‌خواندند. اين زمان هم گذشت و تبديل شد به دوره‌اي كه مردم همه آن آثار را در يك فيلم دو ساعته سينمايي مي‌ديدند و ممكن بود در هفته يكي دو فيلم سينمايي ببينند كه در سال 100-150 فيلم سينمايي مي‌شد. چون امروزه كورتكس يا غشاي خاكستري مغز افراد نسل بعدي پيچيده‌تر و كامل‌تر از نسل قبل از خود شده است، اين قابليت را دارند حجم عظيمي از اطلاعات را بگيرد، لذا عادي است تصور كنيم با نسلي سر و كار داريم كه به طور متوسط 500 تا 1000 سريال مي‌بيند.   اگر سريال‌هاي رسمي تلويزيون خودمان را كه هر روز هر شبكه سريال دارد، فيلم‌هاي سينمايي‌اي را كه از تلويزيون پخش مي‌شود. به اضافه فيلم‌هاي سينمايي را كه از طريق شبكه زيرزميني از هاليوود و جاهاي ديگر مي‌بينيد در طول سال جمع بزنيد. در كنار آن ميزان سريالي را كه در طول سال شخصي ممكن است دو يا سه تا از آنها را ببيند كه هر كدام به طور متوسط 110،120و 150 قسمت هستند و بعضي از آنها بالاي 200 قسمت‌اند، در نظر بگيريم. با توجه به آنچه كه گفته شد بايد بپذيريم از آن دوره‌اي كه اغناي كار تصوير سازي با نقالي و كارهاي روحوضي در قهوه‌خانه‌ها انجام مي‌شد تا جايي كه رمان خواني و بعد هم ديدن فيلم‌هاي سينمايي باب شد. به جايي رسيديم كه امروز سريال‌ها اشباع نسل را در اختيار دارند و حركت بعد اين است كه كودكان جامعه فقط با بازي‌هاي كامپيوتري اغنا و ارضا مي‌شوند. اين روند يك دگرديسي فرهنگي به وجود مي‌آورد. به خصوص دوستان جوان اين مسئله را درك كنند و از اين زاويه متوجه اين موضوع باشند. هاضمه و معده نسل بعد خيلي بزرگ‌تر و قوي‌تر است و مي‌تواند حجم بيشتري مطلب را مي‌تواند در خود هضم كند. از اين جهت بايد اين تغيير و تحولي را كه در حال شكل‌گيري است مورد ارزيابي قرار دهيم و ببينيم چه مقدار از مطلبي كه وارد ذهن نسل بعد شده هضم شده است و نسل بعد را نسبت به اين موارد واكسينه كنيم تا بتوانند در مواجهه با چنين ادبياتي خود را حفظ كنند و به بهترين كيفيت از محاسن اين كارها استفاده كنند و مضار و مشكلات احتمالي اين نوع موارد و آثار را آگاهانه كنار بگذارند./2759/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 239]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن