محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854917338
- وهابیت ، فرقۀ استعماری ضد اسلام
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دکتر پریش کوششی: اسلام از آغاز پیدایش و ظهور، جهاد و مبارزه مستمر علیه قدرتهای ظلم گستر جهان را از اهداف اولیه و بنیادین خود قرار داده و رهایی انسانهای در بند جور و ستم جباران تاریخ و گسستن زنجیرهای اسارت و بردگی و استقرار صلح و آزادی را از پی آمدهای طبیعی گسترش این جهاد مقدس دانسته است. ماهیت ظلم ستیز و حمایتهای همه جانبه این آئین حیاتبخش از محرومان و مظلومان جهان، منافع نامشروع قدرتهای استعماری را در طول تاریخ به خطر افکنده و با دمیدن روح جهاد و مبارزه در ستمدیدگان، عرصهها را یکی پس از دیگری بر پیشوایان جور تنگ کرده و حیات ننگین و پلیدشان را با خطر مواجه کرده است. قدرتهای استکباری که تعالیم زندگی ساز و حرکت آفرین اسلام را با منافع خویش در تضاد میبینند و اتحاد روزافزون و تکوین قدرت سیاسی مسلمانان جهان را سد و مانعی بزرگ در راه تحقق سیاستهای ضد انسانی خود تلقی میکنند، با تمام توان همه راهها و روشهای شیطانی را برای مقابله با اسلام و اتحاد و وحدت مسلمانان به کار میگیرند. یکی از حربهها و روشهای مقابله با اسلام و رخنه در صفوف مسلمانان تحریف حقایق دین و واژگونه کردن اهداف و مقاصد نهایی تعالیم مقدس اسلام میباشد. این حربه و ترفند در قالب ساختن و پروردن فرقههای جدید برای قشرهایی از مسلمانان در مناطق و محدودههای مناسب و سپس ترویج و گسترش آن در جهان اسلام چهره میکند. وهابیت یکی از این فرقههای ساختگی است که با مهارت تمام توسط استعمار انگلیس بنیان نهاده شد. اهدافی که استعمارگران انگلیسی از ساختن مسلک وهابیت دنبال می کردند عبارت بود از: بدعت گذاری در دین با تحریف حقایق و احکام اسلامی، خنثی کردن تعالیمی چون جهاد و مبارزه، بی رنگ کردن وجهه سیاسی و اجتماعی اسلام و خلاصه کردن دین و دین باوری در نماز و ذکر و عبادت، و ناموجه جلوه دادن تجمع در اماکن مقدسه و زیارتگاهها بعنوان یکی از نمودها و پایگاههای وحدت و قدرت سیاسی مسلمانان و تخریب آنها بعنوان مظاهر شرک و گمراهی آنچه حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه اسلام آمریکایی نامیدند و از آن به عنوان یک خطر بزرگ یاد کردند، امروز بزرگترین جلوه آن اسلام وهابی است. این اسلام نه تنها ضرر و خطری برای قدرتهای استکباری ندارد، بلکه منافع سرشاری نیز برای آنها در بردارد و آن توجیه جنایتها و حفظ قدرت و سیطره آنان در منطقه است. به همین دلیل بودجههای کلان صرف تبلیغ و ترویج این نوع اسلام میشود، اسلامی که ظاهری از اسلام راستین دارد، ولی محتوای آن واژگونه گشته و بدست فراموشی سپرده شده است. در ابتدا لازم است مطالب کوتاهى در خصوص تاریخچه پیدایش فرقه وهابیت و وابستگى فکرى آنان توضیح داده شود. این فرقه توسط محمدبن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجرى قمرى پایه گذارى شد و پایگاه آن عربستان بود. با سقوط امپراطورى عثمانى، سرزمین حجاز به تصرف خاندان مسعود در آمد و با پیوند خانواده مسعود و محمدبن عبدالوهاب، فرقه وهابیت از پایگاه و حمایت سیاسى قوى برخوردار شد و به تدریج به نشر افکار و عقاید خویش در سرتاسر جهان اسلام پرداخت که در این میان امتیاز برخوردارى از تولیت حرمین شریفین، موقیعت بسیار مناسبى براى این تفکر ایجاد کرد. فرقه وهابیت ریشه در تفکر «سلفى» دارد که معتقد به بازگشت به شیوه علماى سلف و بازنگرى در اساس دین و پیراستن آن از بدعتها و مواردى است که بعدها به نام دین بر دین تحمیل شد، و مدعی نشان دادن توحید واقعى و اصیل و ناب مىباشد. تاریخ تفکر سلفى به چند برهه تقسیم مىشود که برهه اول از آن چهرههایی چون مالک ابن انس و سفیان ثورى و برخى دیگر از محدثین قرون اولیه مىباشد که در ادامه، تجسم کامل آن را در شخصیت احمدبن حنبل میتوان یافت که پیشواى تمام وهابیون فعلى مىباشد. ارکان اساسى این تفکر را موارد زیر تشکیل میدهند: 1. عدم دخالت عقل در نقل و اتکاء به ظواهر آیات در روایت و طرد هر گونه مباحث عقلى و کلامى به عنوان بدعت. از جمله نتایج این نحوه تفکر افتادن به دامن «تجسیم» و «تشبیه» بوده است که بر حسب ظاهر بعضى آیات، براى خداوند صفات جسمانى قائل گردیدهاند. 2. اخباریگرى و حدیث گرایى افراطى. بدین معنى که هر گونه حدیثى را معتبر دانسته و آن را ملاک عمل قرار مىدادند و توجهى به درجه اعتبار احادیث نداشتند. 3. متابعت کامل از شیوه سلف (صحابه و تابعین) حتى در امور جارى زندگى و ردّ هر گونه مغایرت با آن سیره تحت عنوان بدعت. این شیوه از تفکر به تدریج با ورود اشاعره و وارد کردن عناصر عقلانى و کلامى به آن، کمى از مسیر اولیه خویش منحرف شد تا مجدداً در قرن هشتم هجرى قمرى، ابن تیمیّه دمشقى مجدداً به احیاء مکتب احمدبن حنبل قیام کرد و به تقویت اساسى آن پرداخت. پس از او شاگردش «ابن جوزى» ادامه دهنده راه او شد و از آنجا که عقاید ایشان توسط جمع کثیرى از مسلمین قابل تحمّل نبود مجدداً این تفکر در محاِق قرار گرفت تا مجدداً محمدبن عبدالوهاب با تأسیس فرقه وهابى در قرن دوازدهم هجرى قمرى به احیاء آن همت گماشت. لذا تفکر فعلى وهابیت که با پشتوانه سیاسى و نظامى، قابلیت طرح مجدد یافته است بیش از همه متکى به آراء و نظرات «ابن تیمیّه» میباشد. این فرقه به زعم خود به شناسایى بدعتهایى که در دین وارد شده و در اسلام ناب سابقه نداشته، پرداخت و کمر همت براى مبارزه با آنان بسته است. در ادامه بعضى از این موارد که ابتداءً توسط امثال ابن تیمیّه و سپس توسط وهابیون تحت عنوان شبهات طرح و عنوان شده و سپس با تکیه بر منابع اسلامى، آیات، روایات و سیره به آنها پاسخ داده مىشود. 1. شفاعت: طلب شفاعت از غیر خداوند، به این نحو که گفته شود اى اولیاء خدا، در روز قیامت شفیع من در نزد خدا باشید تا از عذاب الهى در امان باشم، صحیح نیست و فقط باید طلب شفاعت از خود خداوند صورت گیرد و خصوصاً اگر طلب شفاعت از روح مردهاى که به برزخ منتقل شده، صورت پذیرد این عین شرک محسوب خواهد شد. پاسخ: اولا طلب شفاعت همان «طلب دعا» مىباشد یعنى ما از افراد موجه یا ارواح مقدّسه و یا ملائکه الهى مىخواهیم که براى ما طلب آمرزش و دعا کنند، و طلب دعا و آمرزش از پیامبر یا صالحان امرى پسندیده است که وهابیون نیز در هنگام زنده بودن فرد آن را جائز میشمرند. نیشابورى در تفسیر خویش در ذیل آیه شریفه «و من یشفع شفاعة حسنة یکن له نصیب منها...» مىگوید: شفاعت به درگاه خداوند همان دعا کردن شخصى مسلمان مىباشد. فخر رازى در تفسیر آیه شریفه «و یستغفرون للذین آمنوا ربّنا وسعت کل شى رحمةً» مى گوید: این آیه نشان مىدهد که ملائکه انسانهاى گناهکار را شفاعت مىکنند. (تفسیر مفاتیح الجنان) پس اگر ما از فرشتگان چنین تقاضایى بکنیم مرتکب خلافى نشدهایم، همچنین خداوند به پیامبر مىفرماید: «واستغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات». نجارى در صحیح بابى دارد بنام «اذ استشفعوا الى الامام یستسقى لهم لم یردّهم». ثانیاً، اینکه وهابیون عنوان مىکنند طلب دعا از فرد پس از مرگ او جایز نیست و لذا نمىتوان از پیامبر یا ائمه یا سایرین، پس از مرگ طلب دعا کرد نیز، نادرست است چرا که براساس آیات و روایات، پیامبر و ائمه و شهدا و نظایر آنان با مرگ نمىمیرند و بلکه زنده مىباشند. «و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل اللّه اموات بل هم احیاء عند ربهم یرزقون». ثالثاً آنچه شرک محسوب مىشود و توحید عبادى و توحید افعالى را مخدوش مىسازد آن است که ما وقتى طلب شفاعت از غیر خدا مىکنیم او را قادر بالاستقلال بدانیم و به جاى خداوند او را قرار دهیم و حال آنکه چنین نیست و ما تنها آنان را به واسطه آبرویى که در نظر خداوند دارند واسطه بین خود و معبود قرار مىدهیم. «والذین لایدعون مع اله الهاً آخر...» (سوره شریفه فرقان- آیه68) آیه اشاره دارد که اگر با خدا و هم عرض او دیگرى را بخوانید مشرک گشتهاید. «و یعبدون من دون اله ما لایفرّهم و لاینفعهم و یقولون هولاء شفعاءنا عنداله» (سوره شریفه یونس- آیه 18). باز ملاحظه مىشود که بحث «عبادت غیر خدا» مطرح است و ملاک شرک عبادت غیر او مىباشد. 2. توسل: در زمینه توسل به ارواح طیّبه و طلب دعا از آنان به درگاه الهى نیز مشابه مسئله شفاعت وهابیون معتقد به شرک و بدعت مىباشند. پاسخ: اولا پاسخى که در جواب شبهه قبلى بیان شد در اینجا صادقِ است که به چند مصداقِ دیگر اشاره مىشود: «و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک ناستغفرواللّه واستغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توان رحیماً»،(سوره شریفه نساء- آیه 64) مرویست عثمان بن ضیف از پیامبر (ص) که به مرد نابینا که طلب دعا از ایشان کرده بود فرمود: وضو گرفته دو رکعت نماز بخوان و سپس بگو: «اللهم انى اسالک واتوجه الیک بنبیک نبى الرحمة. یا محمد انى اتوجه بک الى ربى فى حاجتى للتغنى. اللهم ثفعه لى».این حدیث که در سنت ابن ماجه، صحیح ترمذى، مسنداحمد، مستدرک حاکم و مسانید دیگر ذکر شده است، نشان مىدهد که وقتى ما از پیامبر سؤالى مىکنیم، به خاطر نزدیکتر بودن او به خداوند است و همچنین دیده مىشود که مستقیماً مىتوان خطاب به پیامبر نیز از او طلب دعا کرد. ثانیاً مشروعیت توسل نه تنها در نزد علماى شیعه، بلکه در نظر علماى اهل سنت نیز معتبر مىباشد. قاضى عیاض روایت کرده که ابوجعفرمنصور در مسجد پیامبر (ص) با مالک بن انس روبرو شد و از او پرسید: آیا رو به قبله نموده و دعا کنیم یا رو به سوى پیامبر گردانیم؟ مالک جواب داد: چرا رخسار خود را از پیامبر برمىگردانى در حالى که او وسیله تو و پدرت آدم تا روز قیامت است، رو به جانب قبر نموده و او را شفیع خود قرار ده تا نزد خداوند شفاعتت کند. (الغدیر 5/135) 3. تبرک: وهابیون مىگویند: تبرّک جستن به آثار و یا وسائل پیامبر و یا اولیاء الهى حرام و بدعت مىباشد و لذا مجاز نمىباشد، اگرچه در مورد پیامبر حالت حیات ایشان را استثنا نمودهاند، زیرا که ادله بسیارى وجود دارد که در هنگام حیات ایشان به زیادى آب وضو، تار مو، آب دهان و موارد دیگر تبرّک جسته و به عنوان شفا آنها را استفاده مىکردهاند. پاسخ: اولا تلقى وهابیت از «بدعت» تلقى غلطى است چرا که از نظر آنان هر آنچه که در گذشته سابقه نداشته است قابل ارتکاب در حال نمىباشد و لذا طبق همین اعتقاد بوده که مظاهر تمدن جدید نظیر تلگراف و غیره از طرف سران مذهبى این فرقه بدعت محسوب میگردید. امّا معنى صحیح بدعت «ادخال ما لیس من الدین فى الدین» مىباشد، یعنى چیزى را که دین در مورد آن اظهارنظر کرده و مردود شمرده آن را به دین اضافه بنماییم. امّا در مورد امور مباح که دین در آن مورد نظر خاصى ندارد چنانچه مورد ارتکاب قرار گیرد از مصادیق بدعت نمىتواند شمرده شود. ثانیاً در مورد تبرّک دلائل بسیارى وجود دارد که این کار از امور مستحب مىباشد و قطعاً جایز است، به شرط اینکه نیت در تبرّک، استمداد از روح بزرگ اولیاء الهى باشد نه اینکه بالاستقلال براى آنها قدرتى قائل شویم و به شرط اینکه با تبرّک به اشیاء مختلف، خود آن اشیاء چنانچه بت پرستان مىکنند، مدّنظر نباشد. حال به مواردى که حاکى از جواز تبرّک از نظر شرعى و اسلامى مىباشد اشاره مىکنیم: «اذهبوا بقمیصى هذا فالقوه على وجه ابى یأت بصیراً» (سوره شریفه یوسف- آیه 91). مىبینید که پیراهن یوسف (ع) مىتواند چشم یعقوب (ع) را شفا بخشد و تبرّک به آن مجاز مىباشد. عبداللّه بن احمدبن حنبل مىگوید: از پدرم درباره مردى که منبر پیامبر خدا را لمس کرده و بوسیده و به آن تبرّک میجوید و همین کار را با قبر ایشان هم مىکند پرسیدم، وى گفت: اشکالى ندارد. (وناءالوفاء 2/433) ابراهیم بن عبدالرحمن بن عبدالقارى روایت مىکند که دیدم عبداللّه بن عمر دست خود را بر منبر پیامبر مىکشد و سپس بر روى خود مىمالد. (طبقات ابن سعد 2/13) از داوودبن ابى صالح روایت شده که روزى مروان بن حکم مردى را یافت که جبینى خود را بر قبر پیامبر (ص) نهاده بود. مروان گریبان او را گرفته و پرسید: مىدانى چه مىکنى آن مرد که ابوایوب انصارى بود روى خود را برگردانده پاسخ داد: آرى، ولى من کنار سنگ نیامده بلکه نزد پیامبر خدا آمده ام و شنیدم که آن حضرت میگفت: بر دین من مگریید آنگاه که شایستگان آن را رهبرى نمایند، بلکه آنگاه بگریید که نااهلان آن را رهبرى مىکنند. (الغدیر 5/149) ثالثاً اینکه استدلال گردیده که در حیات پیامبر تبرّک جایز، امّا در ممات ایشان جایز نیست. چه وجهى مىتواند داشته باشد، مگر اینکه العیاذباللّه پس از مرگ پیامبر ما ایشان را فوت شده تلقى کنیم، حال آنکه چنین نیست و حتى پس از موت ایشان نیز بنابر آیات قرآن ایشان زنده مىباشند و مانند زمان حیات منشأ برکات خواهند بود. رابعاً خود وهابیون عامل به گفتههاى خویش نیستند از جمله اینکه به نقل از حضرت آیت اللّه جعفرالهادى در مجلس نهارى که ماى بن باز (از رهبران مذهبى وهابیت) نیز حضور داشت، پس از صرف ناهار حاضرین به تبرّک غذاى باقى ماندهماى بن باز پرداختند و مورد نهى و نکوهش نیز قرار نگرفتند. 4. زیارت قبر پیامبر (ص) و سایر قبور اولیاء: ابن تیّمه و وهابیون معتقدند سفر به قصد حتى زیارت مرقد پیامبر (ص) و کلّاً هر زیارتى حرام است و مجاز نمىباشد و احتمالا آن را نوعى تقرب به غیر خدا و از مقوله شرک به حساب مىآورند و ضمناً ابن تیّمه ادعا نموده است کلیه روایات وارده در این موضوع نیز بوده و در صحاح و سنن و مسانید ذکر نگردیده است. پاسخ: اولا ظاهراً در ابتداى اسلام پیامبر از زیارت قبور نهى مىکرده، امّا بعداً آن را مجاز شمرده و به آن ترغیب نموده است. البته احتمالا دلیل نهى اولیه آن بوده که قبور آن زمان مربوط به مشرکین و بت پرستان بوده است. از جمله ایشان فرمودهاند: «زور القبور فانّها تذکرکم الاخره» (سنن ابن ماجه- 1/113). «فزورها فانّها تزهد فى الدنیا...» (سنن ابن ماجه- 1/114)«فانّه یرِّ القلب و یدمع العینى» (سنن نسایى- 4/89) که تمامى اینها حاکى از آن است که زیارت قبور موجب کاهش دلبستگى به دنیا و عبرت آموزى و توجه به آخرت مىشود. محمّدابوزهره از معتقدانهاى معاصر مصر در کتابى راجع به ابن تیمیّه در این مورد او را مورد استناد قرار مىدهد و میگوید: ما مخالف ابن تیمیّه هستیم که تبرّک به زیارت قبر پیامبر را منع کرده، زیرا منظور ما از تبرّک عبادت و تقرّب به خدا به واسطه مکان مشخص نیست بلکه مقصود یادآورى و کسب عبرت و بصیرت است و کدامین مسلمان است که زندگى پیامبر و سیره هدایت و جنگ ما و جهاد آن بزرگوار را دانسته و سپس به مدینه رفته و احساس نکند که در همین مکان پیامبر آمد و کرده و مردم را به راه حق مىخواند و یا اینکه عبرت نگرفته و روحانیت اسلام و عظمت پیامبر را در نیابد. مگر آنکه چنین انسانى از یاد خدا اعراض نموده و کوردل شده باشد. (الملل والنحل 4/58) «لایشد الرحال الّا الى ثلاثة مساجد، المسجدالحرام و المسجدالاقصى و مسجدى هذا»(صحیح مسلم کتاب الحج 2/1014). *ثانیاً علامه امینى این احادیث خصوصى را جمع آورى نموده که به بعضى آنها اشاره مى گردد: «من زار قبرى وجبت له شفاعتى» (بروایت عبداللّه بن عمر) این حدیث را 41 تن از حفاظ حدیث اهل سنت از جمله ابن خزیم، دارقطنى، سیوطى و ابن عساکر نقل نمودهاند.«من جاءنى زائراً لاتحمله الّا زیارتى کان حقّاً على ان اکون له شفیعاً یوم القیامة» (بروایت عبدابن عمر) این حدیث را 16 تن از جمله ابوحامدغزالى، سبکى، سیوطى و سمهودى نقل کردهاند. «من حج البیت و لم یزرنى فقد جفانى» (بروایت عبداله بن عمر). این حدیث را 19 تن از جمله سبکى و سمهودى نقل کردهاند. «من زار قبرى کنت له شفیعاً و من مات فى احد الحرمینى بعث اله عزّوجّل فى الامنینى یوم القیامه»(بروایت عمر)این حدیث را یازده تن از جمله بیهقى، ابن عساکر، سبکى و سمهودى نقل نمودهاند. «من زارنى بعد مدتى فکانمّا زارنى فى حیاتى...»(روایت حاطب بن ابى بلتمه) این حدیث را 13 تن از جمله دارقطنى، بیهقى و ابن عساکر و دیگران بیان نمودهاند. «من زارنى بالمدینه محتسباً کنت له شفیعاً»(روایت انس بن مالک). این حدیث را 21 تن از جمله حاکم نیشابورى، ابن عساکر، سبکى و دیگران نقل کردهاند. *ثالثاً بسیارى از فقهاء اهل سنت نیز نظر ابن تیمیّه در این خصوص را رد نمودهاند از جمله: «تقى الدین شافعى» که کتابى بنام «شفاء السقام فى زیاده خیر الانام» در ردّ این نظر نگاشته است. همچنین در باب استحباب زیارت پیامبر، مسئله را اجتماعى دانسته است.«عبداللّه بن احمدبن تداله» از فقهاى مشهور حنبلى در کتاب خود المخنى زیارت قبر پیامبر را مستحب دانسته است. «نورالدین سمهودى» در وناء الوفاء نه تنها زیارت قبر نبى بلکه قصد انجام آن را نیز قرب دانسته است. «ابن حجرهیثمى شافعى» کتابى در رد نظر ابن تیمیّه بنام «الجوهر المنظم فى زیارة قبر المکرم» نوشته است. «محمّدبن على شوکانى» در نیل الاوطار معتقد است که تمام علماء زیارت قبر نبى (ص) را مستحب مىدانند و حتى بعضى از مالکیه و ظاهریه آن را واجب شمرده اند.«فقهاى مذاهب اربقه نیز به استحباب زیارت قبر نبى (ص) فتوا دادهاند». (الفقه على المذهب الاربقه 1/505) 5. گریه بر اموات و اقامه مجلس عزا: وهابىها معتقدند گریه بر اموات و اقامه مجلس عزا، بدعت بوده و لذا حرام مىباشد. پاسخ: اولّاً شواهد بسیارى وجود دارد که اولیاء الهى به این کار اقدام نمودهاند از جمله: پیامبر (ص) هنگام زیارت قبر مادر خود گریست. (سنن بیهقى470/4). پیامبر (ص) پس از فوت پسرش ابراهیم بشدت گریست. عبدالرحمان بن عوف پرسید: تو نیز مىگریی اى رسول خدا؟ حضرت پاسخ داد: «انّ العین تدمع و القلب یحزن و لانقول الا ما یرضى ربّنا و انّا بفراقک یا ابراهیم لمحزونون» (الفصول المهّم). پیامبر (ص) بر مرگ یکى از نوادگان خود گریست. سعد به ایشان گفت: این چه حالى است؟ ایشان جواب فرمود: «هذه رحمة جعلها الله فى قلوب عباده و انّا یرحم اللّه فى عباده الرحماًء» (الفصول المهّم). احمدبن حنبل مىگوید: وقتى پیامبر از جنگ احد برگشت و دید که زنان در فقدان شوهران مقتول خویش گریه مىکنند فرمود: «لکن حمزة لابواکى له» که زنان چون این سخن شنیدند بر حمزه گریستند. (الفصول المهّم) وقتى خبر شهادت جعفر (ع) به پیامبر (ص) رسید، همسرش اسماء بنت عمیس پیش ایشان آمد و پیامبر به او تسلیت گفت. بار دیگر فاطمه در حالى که مىگریست وارد شد و فریاد یا عمو جان سر داد و پیامبر (ص) فرمود: بر همچون جعفرى سزاوار است همه بگریند. (الفصول المهّم) پس از مرگ پیامبر (ص) حضرت زهرا (س) بر سر قبر پدر مىگریست. (النص و الاجتهاد) على (ع) نیز در مرگ فاطمه (س) گریست. (النص و الاجتهاد) وقتى رقیه دختر پیامبر فوت کرد زنان بر او گریستند و عمر کوشید تا با تازیانه آنان را نهى کند. در این هنگام پیامبر (ص) فرمود: آنان را به حال خود واگذار تا بگریند... (مسنداحمد 1/335) همچنین یعقوب پیامبر (ص) در فقدان یوسف (ع) چنان گریست که بینایى خود را از دست داد. ثانیاً گریستن و اقامه مراسم عزا و ماتم نه تنها نشانه رحمت و عاطفه مىباشد بلکه گرامیداشت فضائل و کمالات و تجلیل از عظمت و بزرگى است. 6. بزرگداشت مواعید و اقامه جشن: از نظر وهابیون بزرگداشت مواعید نیز مانند مراسم عزا و ماتم بدعت و غیره مجاز نمىباشد. پاسخ: اولا همانگونه که قبلا گفته شد نشانهاى از بدعت در این عمل مشاهده نمىشود و بلکه شواهدى بر آن نیز در تاریخ اسلام موجود مىباشد. ثانیاً باز همانطور که گفته شد، این مراسم در جهت تبلیغ فضائل انسانى و ترغیب سایرین به آن و براى تعظیم شعائر الهى است. «و من یعظم شعائر اله فانها من تقوى القلوب» (سوره شریفه حج- آیه 32) 7. سوگند به غیر خدا: وهابیون همچنین سوگند به غیر خدا را شرک و حرام مىشمرند. پاسخ: اوّلا همانطور که گفته شد اگر سوگند به غیر خدا، با این نیت باشد که غیر خدا قادر بالاستقلال است شرک مىباشد و گرنه حرام نمىباشد. ثانیاً در مواضع مختلف در قرآن و روایات نمونههاى سوگند به غیر خدا مشاهده مىشود که بهترین نمونه آن آیات فراوانى است که به شمس، قمر، نجم و...توسط خود حضرت حق قسم خورده شده است. 8. نتیجه گیرى: نتیجه نهایى این گزارش آن است که وهابیون با درک نادرست از مفهوم بدعت و شرک، سایر مذاهب مسلمین به ویژه مذهب برحق تشیع را مطرود دانسته و اعمال آنها را تخطئه مىکنند و حال آنکه خود به اعمالى روى آوردهاند که مورد آن کامل بدعت محسوب شده و تخلف از سیره قطعى پیامبر (ص) و اولیاء الهى مىباشد و همانطور که در طول تاریخ نیز نشان داده شده، اگر نبود پشتوانه سیاسى و استعماری این فرقه، این تفکرات در میان جوامع اسلامى هیچگونه جایگاهى نداشتند. منابع و مراجع: *قرآن کریم. *نهج البلاغه، تحقیق دکترصحبى صالح، دارالحجر، قم. *بحوث فى الملل والنحل، جعفرسبحانى، مؤسسه نشر اسلامى، قم. *تاریخ بغداد، خطیب بغدادى، مصر. * سنن ابن ماجه، ابن ماجه، دارالکتب العلمیّه، بیروت. *سنن کبرى، بیهقى، دارالمونة، بیروت. *سنن سنایى، سنائى، دارالمونة، بیروت. *صحیح بخارى، بخارى، درالمونة، مصر. *صحیح مسلم، مسلم، دارالمونة، بیروت. *الغدیر، علامه امینى، دارالکتب الاسلامیه، تهران. *الفصول المهمّه فى تألیف الامّه، شرف الدین عاملى،مطبعة عرفان، صیدا. * مسند، احمدبن حنبل، مطبعة عرفان، صیدا. * النص و الاجتهاد، شرف الدین عاملى، سیدالشهدا، قم. * الطبقات، ابن سعد. * وناء الوفا، سمهودى. * شهید پاسخ مى دهد، سیدرضاحسینى نیا، انتشارات سازمان حج، تهران. * پیام حکمت، محمّدتقى فخعلى، بعثه مقام معظم رهبرى، تهران. * کشف الارتیاب فى اتباع محمدبن عبدالوهاب، امین عاملى. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 345]
-
گوناگون
پربازدیدترینها