- :بايد تو را بخندانم

واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

«حيف نان»را که يادتان نرفته؟نصرالله رادش اين شب ها،شهاب فضايي آسمان تلويزيون شده. با همان قيافه،لحن و حرکات بامزه

رادش ازسال 73 با پخش مجموعه ساعت خوش که دراسفندماه آن سال پخش شد خود رابه دنياي هنرمعرفي کرد ؛مجموعه اي که خيلي خوب توانست درآن روزها بينندگان تلويزيوني را پاي جعبه جادويي بنشاند؛او هم نسل بازيگراني چون مهران مديري ،رضا شفيعي جم،رضا عطاران،حميد لولايي،سعيد آقاخاني ،نادرسليماني و...بود؛اما او ازکجا آغاز کرد:«درفرهنگسراي نياوران فارغ التحصيل شدم و با تئاتر کارهنري خود را آغازکردم،همان زمان درتئاتري با نام«ساحره سوزان»بازي خودم رااستارت زدم.کارگردان آن کاراستاد اکبر زنجان پوربود .چندي بعد درکاري به کارگرداني دکترقطب الدين صادقي بازي کردم و مدتي بعد هم با ساعت خوش وارد عرصه تلويزيون شدم که اين حضورتا امروز ادامه دارد.» رادش پيش ازساعت خوش با مجموعه پرواز 57 به کارگرداني مهران مديري به تلويزيون آمد اما با ساعت خوش مطرح شد ،ازديگر کارهاي او مي توان به سال خوش ،روزگار جواني (سري اول و سري دوم)شيرهاي جوان، سرتوبدزد، رفيق، باغ مظفر، نظام از راست (که هنوزپخش نشده )، مرد هزارچهره و درحال حاضر هم مسافران اشاره کرد. $رفتم فضايي شدم شخصيتي که دراين مجموعه دارم براي خود من جالب بود تاکنون با چنين نقشي روبه رو نشده بودم .يک فرد فضايي، پيمان قاسم خاني اين نقش راخيلي خوب نوشته بود به نظر من يک کارجديد و تازه بود.حتي که من اصلاً فيلمنامه رانخواندم .چون هم به پيمان اعتقاد داشتم و هم به کاررامبد ابتدا اين نقش کمي برايم هضم نشدني بود، اما کمي که با اين نقش بازي کردم و خودم را درآن ديدم توانستم درآن جا بيفتم...رباطي که ازفضا آمده و کمدي بامزه اي را به تصويرکشيده که خيلي براي بيننده خنده داراست و بيننده ارتباط خوبي با رادش و اين رباط فرزند به نام شهاب پيدا کرده است. $جمع ساعت خوشي ها افرادي مانند رضا عطاران و مهران مديري ،بايد دوباره ساعت خوشي ها را دورهم جمع کنند.آنها بودند که مي توانستند گروه را حفظ کنند،مهران مديري البته درسال هاي اخيراين کار راکرد و افرادي چون من، نادرسليماني،يوسف صيادي و ... را گرد هم آورد.اما مگرمهران مديري درطول سال چند سريال مي سازد که بتواند ازهمه جمع ساعت خوشي ها استفاده کند .$روزگارجواني روزگارجواني از جمله سريال هاي پرطرفداري بود که پيش از حضور درآن مي دانستم کارخوبي ازآب درمي آيد. وبا وجود من مثل آن سريال ديگرساخته نشده:«روزگارجواني کاري بود که من خيلي دوستش داشتم يکي ازبهترين انتخاب هايم دردنياي بازيگري بود.درآن مجموعه بايد با لهجه آباداني صحبت مي کردم جايي که بزرگ شدم و رشد پيداکرده من بازي درروزگار جواني راهيچ وقت ازياد نخواهم برد.گرچه ازآن طرف کار ضعيف هم بازي کرده ام،همان کارهايي که به خاطرجواني بازي کردم ...اما حالا باتجربه شدم اگرازنقشي خوشم نيايد يا متوجه شوم کار ضعيف است،مي گويم نمي توانم بازي کنم و خيال خودم را راحت مي کنم . مقابل دوربين سعي مي کنم با همه با مهرباني برخورد کنم با همه دوست باشم و پشت دوربين با همه عوامل رابطه خوبي برقرارمي کنم. تازه اگرکسي هم با من مشکل دارد سعي مي کنم دل او رابه دست بياورم .قبلاً کمي ساده تر به موضوع هنر نگاه مي کردم .اما حالا حساسيت من به اين موضوع بالاست، درحال حاضر سخت گيرشده ام،اميدوارم اين سختگيري تبديل به بيماري نشود همان وسواس را مي گويم الان روي تمام ديالوگ ها توجه زيادي مي کنم،سعي دارم نقشم را خوب بازي کنم .درواقع حالا دقيق تر به اين مقوله نگاه مي کنم. $شهاب مسافران نويسنده هاي مجموعه،داستان زيبايي براي سريال مسافران و نقش شهاب نوشته اند.دستشان درد نکند من سعي خود را کردم که خوب بازي کنم.شايد هم مي شد آن رابهترايفا کنم .اما تلويزيون شرايط و چارچوب هاي خاص خودش را دارد و شما هم بايد درآن چهارچوب کارکنيد. شهاب «مسافران» يک نقش شيرين راارائه داد. اين که شهاب روغن ريزي دارد ، اينکه خراب مي شود، اينکه مدلش قديمي است و... به هرحال تو بايد حواست باشد که در يک کارشبانه بازي مي کني و بيننده دوست دارد تو او را بخنداني يعني توي بازيگر اگرمي خواهي خارج ازاعتقادات خودت عمل کني،نمي تواني چون در چهارچوبي بايد بازي کني که باديدن نقشت در سريال هاي طنز بخندند.اما درسينما اوضاع بهتراست،اينکه شما اين فرصت را داري تا کمي روي نقشت فکرکني،اما درمجموعه هاي شبانه تلويزيون بايد سعي کني کارسريعاً به پخش برسد .پس من هم نمي توانم کاري خارج ازآن انجام دهم و بگويم يک بارديگر از من تصويربگيريد.چرا که ديگر وقت اين کارها نيست اما درسينما شما اين فرصت را داريد با تمام اين مسائلي که به شما گفتم مي خواهم بگويم بازي درتلويزيون به خصوص در سريالهاي شبانه ويژگي هاي خاصي خودش را دارد که براي من بازيگر هم شيرين است . $پسرم بايد درس بخواند پسري 11 ساله دارم که نامش پرهام است .فعلاً دلم نمي خواهد وارد عرصه هنرشود ،بگذاريم بزرگتر شود تا خودش براي آينده اش تصميم بگيرد. معمولاً زماني که بازي دارم پيشم مي آيد و ازنزديک شاهد بازي من،عوامل و پشت صحنه مي شود. درحال حاضر دلم نمي خواهد او به هنرفکرکند، بايد اين مسئله رازمان حل کند. فعلاً پرهام بايد درسش را بخواند. $هميشه طنز درايران معمولاً اگريک بازيگردرنقشي جا بيفتد دوست دارند هميشه او را درآن نقش ببينند. درواقع چون من با «ساعت خوش »بازي در طنز را آغازکردم. تا پايان کارهنري ام همه انتظاردارند درهمان تيپ بازي کنم.خودم دوست ندارم اين چنين روي من فکرکنند و مرا فقط براي بازي درنقش طنزانتخاب کنند.ولي چاره اي نيست؛متاسفانه درسينماي ايران وضع به اين شکل است گرچه اين را هم بايد بگويم که خيلي ها فکر مي کنند ،تيپ سازي درطنزکار ساده اي است ،اما من چنين اعتقادي ندارم؛هستند بازيگراني که هميشه يک نوع بازي مي کنند اما روزبه روزسعي مي کنند آن را بهترکنند. اينگونه بازيگران هميشه براي بيننده تازگي دارند.مهم اين است که هميشه خوب باشيد،خوب يعني اين که با بيننده جعبه جادويي ارتباط برقرارکني و به شکلي بازي کني که مخاطب آن را بپذيرد .تجربه به من ثابت کرده مردم بازيگري دوست دارند که به دلشان بنشيند،چون آنها خيلي تکنيکي به موضوع نگاه نمي کنند. $رامبد را دوست دارم سال ها قبل که با دکترصادقي يک کارتئاترانجام داده بودم. رامبد جوان مرا ديده بود و ازحرکات بدني من درآن کار خوشش آمده بود.البته من درمسافران سعي مي کنم بيشترروي صدايم و ديالوگ ها کارکنم،من رامبد جوان راخيلي دوست دارم اين را صادقانه مي گويم،به بازي و کارگرداني اش هم اعتقاد راسخي دارم. منبع:نشريه زندگي ايده آل،شماره 48. /1001/

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]

[مشاهده در: www.rasekhoon.net]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]