تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826667567




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت‌وگو با بازيكن فوتبال بعد از ترك اعتياد


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: گفت‌وگو با بازيكن فوتبال بعد از ترك اعتياد
من از دوران كودكي اين پيش‌زمينه را داشتم. استفاده از موادمخدر، واكنش در مقابل وابستگي و نواقص شخصيتي است. از بدو تولدم زمينه‌هاي بيماري وابستگي مجازي درد و غم وجود داشت.
انگار مي‌دانست براي چه موضوعي تماس گرفته‌ايم. وقتي به او گفتيم كه مي‌خواهيم درباره زندگي شخصي‌تان صحبت كنيم، بلافاصله آدرس هفته‌نامه را گرفت. فرداي آن روز به دفتر هفته‌نامه آمد و آنقدر با شور و حرارت و با حوصله صحبت مي‌كرد كه باور نمي‌كردي يك روز معتاد بوده باشد.

رضا رجبي، بازيكن دهه 50و60 فوتبال ايران كه سابقه حضور در استقلال را دارد ودر سال 1978 در رقابت‌هاي مقدماتي جام‌جهاني، پيراهن تيم‌ملي را بر تن كرده، مدتي در دام اعتياد گرفتار بود. او البته شهامتش را داشت تا بگويد معتاد است و هيچ‌وقت از اين نترسيد كه ديگران با انگشت نشانش دهند و بگويند اين هماني است كه در دام اعتياد گرفتار شده بود. رجبي آمد و گفت كه مواد مصرف مي‌كرده و گفت كه مي‌خواهد كاري كند تا ديگران را نجات دهد. او گفت كه از جهنم به بهشت رسيده و از خودمحوري به خدامحوري. او گفت كه خدا را با تمام وجودش حس كرده است. او گفت كه از تاريكي به نور رسيده است.

جرقه اوليه گرايش شما به سمت اعتياد چه زماني زده شد؟

من از دوران كودكي اين پيش‌زمينه را داشتم. استفاده از موادمخدر، واكنش در مقابل وابستگي و نواقص شخصيتي است. از بدو تولدم زمينه‌هاي بيماري وابستگي مجازي درد و غم وجود داشت.

آن موقع مگر چه اتفاقي رخ داد؟

روزي را به ياد مي‌آورم كه كلاس اول دبستان بودم. همه بچه‌ها با خوشحالي كنار مادر و پدرشان حضور داشتند، اما من چادر مادرم را رها نمي‌كردم. گريه مي‌كردم و حاضر نبودم به مدرسه بروم. قبلش هم البته مشكلات ديگري وجود داشت.

چه مشكلاتي؟

پدر من زندگي را باخته بود. از بالا به پايين آمده بود و مادرم سر همين قضيه كلي غصه مي‌خورد. من از بچگي اين طور بار آمده بودم كه كسي را ناراحت نكنم. دوست نداشتم هيچ‌وقت كسي از دست من ناراحت شود. وقتي مي‌ديدم مادرم به‌خاطر وضع زندگي‌مان دچار مشكل شده، تلاش مي‌كردم هر كاري كه از دستم برمي‌آيد براي خوشحال شدنش انجام دهم. هميشه مي‌خواستم نقش ناجي را بازي كنم.

در واقع مي‌خواستيد كمبودهاي پدر را جبران كنيد؟

همين‌طور است. وقتي كه كنار مادرم مي‌خوابيدم و او با كوچكترين سر و صدايي بيدار مي‌شد، من هم تا صبح خوابم نمي‌برد. مدام نگران بودم كه نكند براي او اتفاقي رخ دهد. هميشه اين ترس در وجودم بود؛ ترس از ناراحت شدن آنها، ترس از مرگ عزيزانم،‌ ترس از بي‌پولي،‌ترس از امنيت عاطفي، ترس از اينكه مشكلي به مشكلات مادرم اضافه كنم. هميشه دوست داشتم حرف دلم را به مادرم بزنم، اما مي‌ترسيدم كه مبادا او ناراحت شود. آن هم ناشي از نداشتن شخصيت مستقل و با ثبات بود كه نمي‌توانستم با واقعيت‌ها برخورد منطقي داشته باشم.

اين رفتار درست برخلاف آن چيزي است كه نزد عموم وجود دارد. معمولاً پدر و مادرها بالاي سر فرزندانشان بيدار مي‌مانند و نه برعكس.

نمي‌دانم، ولي من اينگونه بودم. طبق تحقيقات شخصيت يك انسان تا 5سالگي شكل مي‌گيرد، ولي در آن زمان طوري بار آمدم كه مدام از همه چيز مي‌ترسيدم. مرا از خدا مي‌ترساندند و مي‌گفتند اگر نماز نخواني، اگر دروغ بگويي، اگر كار خوب نكني، اين اتفاق بد برايت مي‌افتد،‌ خدا اين كار را مي‌كند. درحالي كه شما اگر از كسي بترسيد اصلاً سراغش نمي‌رويد. تا زماني كه احساس راحتي با خدا نداشته باشيد، سراغ او نخواهيد رفت.
مثل اين است كه به شما بدهكار شوم، خب طبيعي است كه طرفتان نمي‌آيم اما اگر رابطه دوستانه‌يي وجود داشته باشد، اين ارتباط خودبه‌خود به‌وجود مي‌آيد.

آن زمان از همه چيز مي‌ترسيدم و براي اينكه بر ترسم غلبه كنم، بايد كاري انجام مي‌دادم تا آن را خنثي كنم.

شما در چطور خانواده‌يي به‌دنيا آمديد؟

خانواده من كاملاً مذهبي بودند. پدرم فرد مهربان و با گذشتي بود، اما در 5سالگي‌ام رفتار بدي با من كرد كه هرگز از يادم نمي‌رود. آن زمان يك اسكناس 5توماني به من داد و گفت برو لباسم را تحويل بگير. در بين راه، ‌پول را گم كردم و دست‌خالي برگشتم. آن موقع مهرباني پدر،‌ جايش را به خشم داد. آن روز كتك بدي خوردم و بعدها مجبور شدم براي اينكه كتك نخورم، دروغ بگويم. چون فكر مي‌كردم اگر راستش را بگويم، باز هم كتك مي‌خورم.

اين ناراحتي همراه شما بود تا اينكه به مدرسه رفتيد...

روزي كه براي نخستين بار به مدرسه رفتم براي اينكه آرامم كنند قبل از اينكه كلاس‌بندي انجام شود يك توپ به من دادند. ديگر با اين توپ انس گرفتم و آن به بخشي از زندگي‌ام تبديل شد. مي‌خواستم خلأهاي زندگي‌ام را از اين طريق پر كنم.

موفق هم شديد؟

من دوست نداشتم در فضاي خانه باشم. اين موضوع در سال‌هاي بعد كه كمي بزرگتر شدم، شدت بيشتري گرفت. دليلش هم اين بود كه احساس خوبي در خانه نداشتم. تصور مي‌كردم فوتبال مي‌تواند به نيازهاي عاطفي من پاسخ بهتري بدهد اما همين كه به طرف فوتبال رفتم، جاي شكرش باقي است چراكه در همان زمان كه نوجوان بودم و 15-14سال داشتم، خيلي از هم‌سن و سالانم به سمت خلاف گرايش پيدا كردند.

اين اتفاق براي شما كمي ديرتر رخ داد، درست است؟

سال 56 و زماني كه 19ساله بودم وارد دانشگاه شدم و 2سال بعد ازدواج كردم. همه چيز خيلي خوب پيش مي‌رفت، اما هميشه اين خلأ و كمبود را در خودم احساس مي‌كردم. حتي سال 55 كه كاپيتان تيم‌ملي جوانان بودم اين احساس همراهم بود.

يعني آن زمان هم احساس خوبي نداشتيد؟

من هميشه تفاوت‌ها را مي‌ديدم. مي‌گفتيم چرا من نبايد جاي رومنيگه باشم؟ چرا در جواديه به دنيا آمده‌ام؟ چرا جاي فلان فوتباليست نيستم؟ مثل آدمي بودم كه جلوي مسجد نشسته و كفش پايش نيست و مي‌گفتم چرا اين همه آدم كفش دارند و من ندارم. اما دو قدم آن طرف‌تر آدمي را نمي‌ديدم كه با دو عصا زيربغل مي‌آيد و اصلاً پا ندارد. هيچ‌وقت نشد قدر آن چيزي را كه دارم، بدانم.

تا آن زمان مواد استفاده نمي‌كرديد؟

نه، آن موقع پاك‌پاك بودم. سال 60 بود كه بلايي كه هميشه از آن مي‌ترسيدم، سرم آمد و پدرم فوت كرد. آن زمان براي نخستين بار مواد استفاده كردم.

جريانش را توضيح مي‌دهيد؟

سال 60 در استقلال بازي مي‌كردم. اصليت پدرم همداني است و او به اين شهر سفر كرده بود و من هم در تهران بودم كه خبر دادند پدرم فوت كرده است. دقيقاً يادم هست كه شب جمعه بود. رفتم در مراسم شركت كردم و وقتي مي‌خواستم برگردم، يكي از بستگانمان جلوي اتوبوس آمد و گفت دستت را از شيشه بيرون بيار. او مي‌دانست كه من چقدر ناراحتم و مي‌خواست از اندوهم كم كند. به همين خاطر چيزي در دستم قرار داد كه نمي‌دانستم چه بود.

چيز خاصي هم به شما گفت؟

فقط گفت بخور و من هم اين كار را كردم. فكر مي‌كردم با اين كار مي‌توانم خودم را از ناراحتي نجات دهم. براي من قابل درك نبود كه پدرم فوت كرده. به همين‌خاطر آن چيزي كه به من داده بود و بعداً فهميدم شيره است با چاي حل كردم و خوردم.

آن زمان چه اتفاقي رخ داد؟

در اتوبوسي كه بودم شمار زيادي سرباز حضور داشتند كه از كرمانشاه به همدان آمده و از آنجا عازم تهران بودند. وقتي شيره را خوردم احساس عجيبي به من دست داد. خيلي شاد شده بودم، انگار نه انگار كه پدرم فوت كرده بود. با همه سربازها طوري حرف مي‌زدم كه گويي چند سال است آنها را مي‌شناسم. آن روز احساس خوبي داشتم، اما مواد به من وام خوبي داد و بهره سختي گرفت به طوري كه چند سال از بهترين سال‌هاي عمرم را از من گرفت.

بعد هم به استفاده از مواد ادامه داديد؟

به صورت مستمر نه، 5ماه بعد اتفاق تلخي رخ داد كه براي بار دوم از مواد استفاده كردم. موادمخدر براي من تسكين شده بود و دردهايم را كم مي‌كرد.

به خودتان تلقين كرده بوديد ديگر...

به هرحال براي افرادي مثل من آخرين عشق مجازي، مصرف موادمخدر است.

براي خيلي‌ها اين كمبود از طريق مواردي مثل پرخوري، نزول،‌ قمار و... تامين مي‌شود اما بيشتر به سمت مواد مي‌روند. من به اين باور رسيده بودم كه مواد مي‌تواند بخشي از مشكلاتم را حل كند.

تا چه زماني به صورت غيرمتوالي از مواد استفاده مي‌كرديد؟

تا سال 67 كه فوتبال بازي مي‌كردم، مثلاً مي‌خواستم با خودرو به بندرعباس بروم، مي‌گفتم خسته مي‌شوم اگر يكسره بروم. آن موقع از موادي مثل شيره و ترياك استفاده مي‌كردم يا در مراسم خاص مثل عروسي. ولي سال 67 كه از فوتبال خداحافظي كردم، ‌بيشتر به سمت مواد كشيده شدم. چون تا آن زمان فوتبال به بخشي از نيازهايم پاسخ مي‌داد، اما وقتي فوتبال را كنار گذاشتم، كمبودهايم بيشتر شد.

چه موادي مصرف مي‌كرديد؟

اول از شيره شروع كردم، بعد ترياك و بعد هم كه مصرفم بالا رفت و ترياك جواب نمي‌داد، سراغ هرويين رفتم. وقتي شيره مصرف مي‌كردم،‌ با خودم مي‌گفتم معتاد كسي است كه ترياك مي‌كشد. وقتي ترياكي شدم، گفتم به افرادي كه هروييني هستند، معتاد مي‌گويند و وقتي به سمت هرويين رفتم، مي‌گفتم كه من كه گوشه خيابان نمي‌خوابم،‌ پس مشكلي ندارم.

اين وضعيت تا چه زماني ادامه داشت؟

تا سال 79.

يعني 12سال به صورت مداوم از مواد استفاده مي‌كرديد. در اين مدت خانواده‌تان شك نكردند؟

اوايل نه،‌ فكر مي‌كردند كه شايد فشار زندگي باعث شده حالت من تغيير كند، اما بعد كم‌كم متوجه شدند. همسرم با 3دختر از من جدا شد و مادرم هم مرا از خانه بيرون كرد. زندگي‌ام كلاً از هم پاشيده شد.

چه زماني به فكر ترك اعتياد افتاديد؟

از سال76 حسي در درونم به من مي‌گفت كه يك روز خوب مي‌شوم. شب‌ها آيه‌الكرسي مي‌خواندم و مي‌گفتم خدايا مي‌شود صبح بيدار شوم و ببينم كه ديگر معتاد نيستم. 3سال را اينطوري سپري ‌كردم تا اينكه سال 79 با ترك مواد دوباره متولد شدم.

قضيه ترك كردنتان چگونه بود؟

بيشتر شبيه معجزه بود. من با اعضاي هيات محله‌مان به مشهد رفتم. ايام شهادت امام رضا(ع) بود. آنجا خيلي گريه كردم. همزمان در تهران مادرم خواب ديد البته اين خواب را يك سال بعد و زماني كه خوب شدم برايم تعريف كرد.

جريان خواب چه بود؟

مادرم زياد اهل فوتبال نبود، اما خواب ديده بود كه وسط زمين چمن ورزشگاه شيرودي درحالي كه كاملاً خالي است، ايستاده. مادرم مي‌گفت زانو زده بود و گريه مي‌كرد. اطرافش دو پارچه سياه و سفيد قرار داشت و دستي از وسط زمين بيرون آمد و گفت اگر روبان مشكي ببري،‌ پسرت به زندگي برمي‌گردد و او هم اين كار را انجام داده بود.

و شما هم به زندگي بازگشتيد...

فرداي آن روز از مشهد برگشتم. مادرم گفت: «رضا از دست كارهاي تو خسته شده‌ام.» او مرا آن شب از خانه بيرون انداخت و من بدون اينكه پولي داشته باشم، رفتم روي نيمكت در پاركي واقع در فلكه صادقيه. روي صندلي نشستم و ناخودآگاه خوابم برد. دقيقا‌ً شب جمعه بود. صبح وقتي بيدار شدم، ديدم عده‌يي دورم جمع شده‌اند و راجع به اعتياد صحبت مي‌كنند.

آنها چه كساني بودند؟

افرادي كه قبلاً معتاد بودند و پس از ترك، انجمني تشكيل داده بودند. آنها هر هفته در آن پارك جلسه داشتند و معمولاً‌ اگر فرد معتادي در آنجا بود از او مي‌خواستند اگر تمايل دارد به جمعشان بپيوندد. به من هم پيشنهاد دادند و من پذيرفتم.

و اين زمينه‌يي شد كه اعتياد را ترك كنيد؟

بله. بعد از آن مرا براي 22روز به كمپ بردند. البته بيشتر شبيه دره بود كه در آن چادر زده بودند. پروسه بهبودي من در اين زمان شكل گرفت.

در اين مدت با خانواده‌تان در تماس بوديد؟

روز نوزدهمي كه در ترك بودم، دلم براي خانواده‌ام تنگ شد. به خانه‌مان زنگ زدم. آن روز برادرم پيش مادرم بود. تا گوشي را برداشت، نخستين جمله‌يي كه گفتم،‌ اين بود: «من رضا هستم، يك معتاد» اين جمله را مخصوصاً به زبان آوردم.

چرا؟

هنوز هم اين جمله را مي‌گويم، مي‌گويم تا يادم نرود، چه كسي بودم و چه كار مي‌كردم. مي‌گويم تا گذشته‌ام را فراموش نكنم. اين صادقانه‌ترين جمله‌يي بود كه در طول عمرم بر زبان آوردم. از روزي كه پذيرفتم معتادم و به اين موضوع اقرار كردم،‌ اين عجز و ناتواني زيربناي تسليم شد، تسليم در برابر اين جمله آغاز حضور خدا در زندگي‌ام بود. من آن زمان به خدا اعتماد كردم و جوابش را هم گرفتم.

موضوعي كه قبلاً وجود نداشت...

بله و همين اتفاق مرا سخت آزار مي‌داد. شخصيت انسان از 3 شاخصه تشكيل شده؛ كودك، والد و بالغ. من در كودكي به دليل تاثيرات پدر و مادرم خفه شدم و به بلوغ نرسيدم. در واقع فيلتر دوم را رد نكردم. من جزو كساني بودم كه هميشه احساساتم جلوتر از عقلم حركت مي‌كرد چون خودمحور شده بودم كه نقطه مقابل خدامحوري است. اما وقتي آن جمله را گفتم احساس مي‌كردم كه زندگي‌ام دچار تغيير شده است.

الان شما خيلي به معنويات توجه داريد، درست است؟

خداوند مي‌گويد اگر شما چيزي را صادقانه بخواهيد، تمام كائنات دست به دست هم مي‌دهند تا به خواسته‌تان برسيد.

من صادقانه از خدا خواستم كه شرايطي به وجودآيد تا از دام اعتياد نجات يابم. از خدا خواستم و او هم جواب مرا داد. من معتقدم معنويات و حضور خدا در زندگي نقش زيادي در عدم انحراف افراد دارد. من در 8سالي كه اعتياد را ترك كرده‌ام، نشانه‌هاي خدا را ديده‌ام. با خدا مي‌شود بر همه مشكلات غلبه كرد.

گفته بوديد كه در خانواده‌يي مذهبي به دنيا آمديد. در چنين خانواده‌يي، خدا حتماً وجود دارد پس چرا اين شرايط آن موقع براي شما وجود نداشت؟
به خاطر اينكه تصوير ديگري از خدا در من به‌وجود آورده بودند. هيچ وقت به او اعتماد نكردم، مي‌ترسيدم كه با خدا ارتباط برقرار كنم، اما وقتي به او اعتماد كردم، ‌جوابش را هم گرفتم. امروز به خدا ايمان آورده‌ام و فرمان زندگي‌ام را دست او داده‌ام چون وقتي فرمان دست خودم بود، بارها به اين طرف و آن طرف زده‌ام. قبلاً من كارگردان بودم كه همه كارها را انجام مي‌دادم اما نمايشم بد از آب درمي‌آمد، ‌اما الان كه 8سال از ترك كردنم مي‌گذرد، فقط بازي مي‌كنم و كارگرداني را به خدا سپرده‌ام.

الان از موادمخدر متنفر هستيد؟

نه، چون تنفر آغاز عشق است. من يك طرف خط هستم و اعتياد طرف ديگر. با خودم مي‌گويم ديگر با مواد كاري ندارم. الان هر روز غسل صبر مي‌كنم، سجده شكر به‌جا مي‌آورم، پياده‌روي مي‌كنم، با خودم خلوت مي‌كنم و هميشه خدا را در ذهنم دارم و خودم را اينگونه از مواد جدا كرده‌ام.

درحال حاضر عضو انجمني كه گفتيد، هستيد؟

بله، از روزي كه ترك كرده‌ام به صورت فعال با انجمني كه چون گمنام است اسمش را نمي‌آورم، فعاليت مي‌كنم.

چند نفر را تاكنون نجات داده‌ايد؟

تعدادشان زياد است. من به صورت مستقيم و غيرمستقيم سعي مي‌كنم معتادان را نجات دهم. حتي يك بار با كمك سازمان تربيت‌بدني در زمان مهندس مهرعليزاده المپيادي تحت عنوان رهايي برگزار كرديم كه طي آن نزديك 1000نفر از معتادان شركت كردند كه با اطمينان مي‌توانم بگويم نزديك 800نفر الان سالم سالم هستند.

بعد از اين كار چه احساسي داريد؟

من فكر مي‌كنم بايد لطف خدا را طوري جبران كنم و احساس مي‌كنم كه بايد صادقانه خودم را در اختيار كساني كه امروز در دام اعتياد گرفتار شده‌اند، قرار بدهم. زماني كه معتاد بودم، تصور مي‌كردم كه هرگز خوب نمي‌شوم. اين تصور نزد همه معتادان وجود دارد. من امروز به اين باور رسيده‌ام كه مي‌توان بدون موادمخدر هم شاد زندگي كرد و مي‌خواهم اين موضوع را به همه افراد معتاد ثابت كنم.

اين كار را ادامه مي‌دهيد؟

حتماً. مي‌خواهم خودم را وقف اين كار كنم. اما مشكل اينجاست كه همكاري لازم دراين‌باره صورت نمي‌گيرد. من الان مي‌توانم به افرادي كه معتاد هستند، كمك زيادي كنم. اما صداوسيما و ارگان‌ها همكاري خوبي انجام نمي‌دهند.

چه انتظاري از مسوولان داريد؟

اينكه شرايطي فراهم شود تا امثال من بتوانيم تجربياتمان را در اختيار افرادي كه با اين مشكل مواجه هستند قرار دهيم. نيروي انتظامي، صداوسيما و... مي‌توانند كمك‌يار ما در اين موضوع باشند. چند سال است كه نوع نگاه نيروي انتظامي به مقوله اعتياد تغيير كرده كه جاي تقدير دارد. اين روش البته بايد ادامه داشته باشد.

آيا كسي از هم‌نسلان شما در فوتبال به اين مشكل دچار شدند؟

بودند كساني كه در دام اعتياد گرفتار شدند، اما اجازه بدهيد نامي از آنها نبرم.

درحال‌حاضر شرايط زندگي‌تان چگونه است؟

خوشبختانه كنار خانواده‌ام روزگار خوبي را سپري مي‌كنم. من بعد از اينكه از همسرم جدا شدم، ازدواج مجدد كردم و الان خدا را شكر راحت هستم.
راستي چه عاملي باعث شد كه شما زندگي شخصي‌تان را بازگو كنيد؟ به‌هرحال كسي تا آن زمان از اعتياد شما خبر نداشت...

احساس مي‌كردم كه با اين كار مي‌توانم به يك‌سري از افراد كمك كنم. البته همسرم از اين كار ناراحت شد ولي برايش توضيح دادم كه با اين كار مي‌توانم خيلي از افراد معتاد را نجات دهم. آنها خواسته يا ناخواسته در اين دام گرفتار شده بودند. وقتي من مي‌توانم به آنها كمك كنم، چرا اين كار را انجام ندهم. خدا به من اين توانايي و لياقت را داده و من هم بايد زكات اين كار را بپردازم.

و همچنان به اين كار ادامه خواهيد داد...

من جهنم را ديده‌ام كه شامل بدقولي،‌ دروغگويي، بدبيني، خشم،‌ عصبانيت و نفرت بوده و بهشت را هم مي‌بينم كه شامل دوست‌داشتن، درك كردن ديگران و احترام گذاشتن به آنها و با خدا بودن است. من از جهنم به بهشت رسيده‌ام و مي‌خواهم اين تجربه را در اختيار ديگران بگذارم.

شرايط جامعه امروز را چطور مي‌بينيد؟

زمينه روي آوردن به موادمخدر هميشه وجود دارد، اما مهم اين است كه شرايط را به گونه‌يي رقم بزنيم كه از اين اتفاق پيشگيري شود. نوع تربيت بچه‌ها و نقش خانواده‌ها خيلي مهم است. اين نكته‌يي است كه خيلي‌ها از آن غافل هستند.

منبع خبر :
 چهارشنبه 29 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 585]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن