محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845502763
- گزيده سرمقاله برخی از روزنامههای صبح كشور
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند. * تهران امروز روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "تهديد عظيم از كدام سو؟ "به قلم امير دبيريمهر آورده است:وقتي فضاي كشور فتنهآلود ميشود، تهديدها و شبهتهديدها جابهجا ميشوند و دشمن و دشمننما جاي يكديگر را ميگيرند. يكي از نگرانيهاي جدي آگاهان و خبرگان مسائل اجتماعي و سياسي از تحولات ماههاي اخير اين بود و هست كه در پشت سروصداهاي سياسي و امنيتي برخي از تهديدهاي بزرگ و اساسي در حوزههاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جان گرفته و امنيت جامعه را مورد هدف قرار دهند؛ تهديدهايي مانند مواد مخدر، تخلفات اقتصادي،ركود اقتصادي، بيبندوباري اخلاقي و ولنگاري فرهنگي. ظاهرا اين نگرانيها بيجا نبوده و نيست و آمارهايي كه هر از گاهي منتشر ميشود زنگ خطر را به صدا در ميآورد. براي مثال سردار عليرضا اكبرشاهي فرمانده انتظامي استان تهران اعلام كرده در 9 ماه گذشته 77 باند توزيع مواد مخدر با 18 هزار و 200 كيلوگرم مواد مخدر كشف و منهدم شده است. اين در حالي است كه ميدانيم اين مقدار كشفيات حكايت از وجود مقادير بسيار بيشتري در جامعه دارد. از سوي ديگر منابع خبري از كاهش قيمت شيشه به گرمي 25 هزار تومان خبر دادهاند يعني سهلالوصول شدن آن براي دختران و پسران ايراني بهويژه در برخي آرايشگاههاي زنانه. سردار حيدري رئيس پليس فرودگاههاي كشور ميگويد در 9 ماهه گذشته 662 كيلو و 759 گرم انواع مواد مخدر در فرودگاههاي كشور كشف شده كه از اين مقدار 418 كيلو و 194 گرم آن شيشه بوده است كه از رشد 250 درصد خبر ميدهد و از ميان 4320 فرد دستگير شده در اين ارتباط نام 504 زن مشاهده ميشود و آمارهاي نگرانكننده ديگري كه از ذكر آنها خودداري ميشود. اما از همه مهمتر افزايش مصرف مواد مخدر خطرناك يعني هروئين، شيشه و كراك است كه در سالهاي 84 تا 88 رشد 42 درصدي داشته است در حالي كه در 10 سال قبل از آن يعني بين سالهاي 74 تا 84 حداكثر رشد مصرف مواد مخدر 20 درصد بوده است. حال سوال اينجاست در حالي كه سه سال پيش سياستهاي كلي مبارزه با مواد مخدر از سوي رهبر معظم انقلاب به روساي سه قوه ابلاغ شده است چه توجيهي براي اهمال در اين خصوص وجود دارد. رهبر معظم انقلاب در ابلاغيه مذكور مورخ 10/ 7/ 85 ضمن ابراز نگراني از عدم برآورد درست دستاندركاران از وضعيت مواد مخدر، آن را «بلاي بزرگ» و «تهديد عظيم» متوجه كشور دانستهاند و از متراكم شدن مشكلات بر روي هم ابراز نگراني كردند. ايشان همچنين خواستار سرعت و قاطعيت در اجراي سياستهاي كلي در باب مواد مخدر بدون فوت وقت شدهاند. امروز پس از سه سال لازم است دستگاههاي ذيربط در اين خصوص توضيح دهند. * سياست روز روزنامه سياست روز در يادداشت خود با عنوان "روياهاي « اشتون» "به قلم قاسم غفوري آورده است: خانم "كاترين اشتون "، رئيس سياست خارجي اتحاديه اروپا كه ماه ميلادي گذشته جانشين خاوير سولانا شد خطاب به اعضاي كميته امور خارجي پارلمان اروپا از تشديد تحريمها عليه ايران به خاطر آنچه وي بيتوجهي تهران به درخواستهاي بينالمللي درباره برنامه هستهاياش خواند، حمايت كرد. تهديد سوخته تحريم در حالي از سوي اشتون مطرح شده كه در باب اظهارات وي چند نكته قابل توجه است. 1ـ "اشتون "در حالي از عدم همراهي ايران با خواست جهاني سخن ميگويد كه اولا جمهوري اسلامي ايران با ارائه طرحي جامع و فراگير به 1+5 بر همكاري گسترده در تمام زمينهها تاكيد كرده بود كه غرب هنوز پاسخي در اين زمينه ارائه نكرده است ثانيا جمهوري اسلامي ايران به رغم حقوق هستهاي خود مبني بر دستيابي به توان صلحآميز هستهاي و غنيسازي اورانيوم، با ديدي اعتمادساز و تعاملي با 1+5 و آژانس - ضرورتي نيز بر اساس NPT براي اين همكاري وجود ندارد- طرح تبادل سوخت 5/3 درصد با 20 درصد را حتي در كشور ثالث مطرح و صرفا خواستار تضمين صددرصدي براي اجراي اين مهم و احترام 1+5 به حقوق هستهاي ايران شد. كشورهاي غربي حتي اين پيشنهاد را نيز كه با استقبال جهاني همراه شده بود، نپذيرفته و حاضر به پاسخگويي به اين مسئله نشدند. جالب توجه آنكه آنها حتي پاسخ مثبت و منفي خود را به مسئله كشور ثالث اعلام نكردند. ثالثا خانم اشتون كه كار خود را تازه در سمت وزير خارجه اتحاديه اروپا آغاز كرده در حالي ادعاي خواست بينالمللي و جهاني را مطرح ميكند كه به اعتراف آژانس بينالمللي انرژي اتمي، 118 كشور عضو عدم تعهد و حتي بسياري از كشورهاي ديگر از حقوق هستهاي ايران حمايت و خواستار پايان سياستهاي خصمانه عليه ايران شدهاند. خانم اشتون با اين موضعگيري نشان داده كه وي نيز جهان را در قالب چند كشور غربي (انگليس، آلمان و فرانسه) در كنار آمريكا ميشناسد در حالي كه حقيقت جهان بيانگر وجود بيش از 190 كشور ميباشد. با توجه به سمت وي كه رياست سياست خارجي اروپا را بر عهده اسمترار اين تفكر انحصارطلبانه در آينده، وي را با چالشهاي بسياري مواجه ميسازد چرا كه جهان ديگر پذيرنده اين ديدگاه نميباشد و به مقابله با آن بر خواهد خواست. 2ـ "اشتون " در حالي به اصطلاح به نمايندگي از ساختار سياست خارجي اروپا خواستار افزايش تحريمها عليه ايران شده كه كارنامه يك ماهه اش بيانگر ناكاميها و عدم كارايي وي در اين سمت ميباشد. شاهد اين امر را ميتوان در انتقادهاي علني پارلمان اروپا از سياستهاي وي مشاهده كرد كه او را فردي ناكارآمد و سياستهاي وي را مغاير با اهداف و منافع اروپا اعلام كردهاند. با توجه به اينكه وي در فعاليتهاي خود حتي در جلب رضايت اعضاي اتحاديه اروپا ناتوان بوده ميتوان گفت كه او با برجستهسازي مسئله ايران تلاش كرده تا به اصطلاح بر ساير ناكاميهايش سرپوش گذارد. 3ـ از نكات قابل توجه در مورد خانم اشتون، تابعيت انگليسي وي است. با توجه به اينكه انگليسيها همواره چنان رفتار ميكنند كه كشورهاي ديگر بايد منافعشان را فداي خواستههاي آنها كنند، ميتوان مواضع اشتون را ادامه سياستهاي انگليس براي دخالت در امور ايران دانست. سران لندن كه در ماههاي اخير براي غبارآلود كردن فضاي داخلي ايراني به هر ابزار و ترفندي متوسل شدهاند پس از شكست ساير طرحهايشان اين بار بحث افزايش تحريمها عليه ايران را مطرح كردهاند. آنها با ايجاد فضاي منفي تبليغاتي در مورد فعاليتهاي هستهاي ايران و ادعاي احتمال افزايش تحريمها برآنند تا به اصطلاح خودشان، فضايي منفي را در داخل ايران ايجاد تا در لواي آن اهداف مداخلهجويانه خود را اجرايي كنند. در مجموع در باب تهديدات مطرح شده از سوي «اشتون»رئيس سياست خارجي اتحاديه اروپا در قبال ايران ميتوان گفت كه اظهارات وي برگرفته از ادامه ديدگاه كشور متبوع وي انگليس، برخي كشورهاي اروپايي، آمريكا و رژيم صهيونيستي است كه با چشم بستن به حقايق عرصه جهاني، همچنان بر طبل توخالي تحريم ميكوبند. با تمام اين تفاسير اين نكته قابل ذكر است كه خانم " اشتون " كه چند هفته اي از آغاز به كارش نگذشته، اگر بخواهد به تكرار مواضعي نظير آنچه در موارد تحريم عليه ايران اتخاذ كرده، ادامه دهد، مسلما در آينده نه تنها براي دولت انگليس بلكه براي كل اتحاديه اروپا چالشهاي بسياري را ايجاد خواهد كرد چرا كه از يك سو ملت و دولت ايران همچنان بر حقوق خود تاكيد و حاضر به تسليم شدن در برابر خواستههاي دشمنان ايران اسلامي نميباشند و با تحقق حقوق هستهاي خود شكستي ديگر را بر آنها تحليل ميكنند و از سوي ديگر جامعه جهاني ديگر پذيرنده نگاه تك قطبي و تهديد آميز برخي دولتهاي غربي (مدعي ابرقدرت بودن) نميشوند و در نهايت انزواي اين كشورها را رقم ميزنند. بر اين اساس خانم «اشتون» براي آنكه بتواند به حيات سياسي خود ادامه داده و با شكست اين پست را ترك نكند، بايد از روياهاي خود مبني بر استمرار زورگويي غرب به ساير كشورها دور شده و به جاي سياست تهديد، اصل گفتوگو و مذاكره بر اساس احترام به حقوق ساير كشورها را در پيش گيرد چرا كه سياستهاي كنوني وي صرفا انزواي وي و اتحاديه اروپا را به همراه خواهد داشت. * جام جم روزنامه جام جم در يادداشت خود با عنوان "تايوان ، اهرمي عليه اژدها "به قلم محمدرضا عرفانيان آورده است: فروش سلاحهاي پيچيده نظامي از جمله موشكهاي پاتريوت به تايوان از سوي واشنگتن واكنش تند مقامات بلند پايه چين را به همراه داشت تا حدي كه پكن اين اقدام آمريكا را مخل امنيت ملي چين و صلح و ثبات منطقه خاور دور دانست. اين رويداد مقامات پكن را تا آنجا خشمگين كرد كه وزير امور خارجه چين گفت: پكن با فروش تسليحات پيشرفته آمريكا به تايوان مخالف است و قاطعانه ميخواهد اجراي اين طرح به سرعت متوقف شود. حساسيت پكن در اين خصوص تا آنجا پيش رفت كه وزارت دفاع و وزارت امور خارجه چين طي روزهاي گذشته علاوه بر موضعگيريهايي كه توسط سخنگويان اين دو وزارتخانه انجام شد، بهطور رسمي6 بيانيه و اطلاعيه در محكوميت اين اقدام آمريكا منتشر كردند. پكن معتقد است فروش تسليحات پيچيده آمريكا به تايوان موجب تقويت نظامي اين منطقه در برابر چين ميشود و ميتواند ثبات و امنيت در خاوردور را به مخاطره اندازد. وزارت دفاع چين با اشاره به فروش تسليحات پيشرفته آمريكا به ارزش 6 ميليارد و 500 ميليون دلار به تايوان، اعلام كرد اينگونه اقدامات قطعا مانع توسعه روابط پكن و واشنگتن خواهد بود. پكن و واشنگتن در شرايطي وارد فضاي پرالتهاب و مناقشه برانگيز جديد شدهاند كه چندي پيش رسانهها از بهبود روابط تايوان و چين خبر داده بودند. تايوان كه حدود 60 سال پيش در پي يك جنگ داخلي از چين جدا شد اخيرا گامهاي عملي در جهت كاهش مناقشات با پكن برداشته و دو طرف بهويژه درصدد گسترش روابط اقتصادي هستند. چينن و تايوان در آخرين روزهاي سال گذشته ميلادي چهارمين دور مذاكرات خود را براي امضاي توافقنامه اقتصادي برگزار كردند و دو طرف قرار است درخصوص ماليات و همكاريهاي كشاورزي هم توافقنامهاي به امضا برسانند. به رغم تلاشها و ابتكارات متعدد در روابط چين و تايوان كه طي 60 سال گذشته صورت گرفته نكات حايز اهميت اينكه مقامهاي پكن همواره تايوان را بخشي از خاك چين دانستهاند در حالي كه تايوان به هيچ روي اين ديدگاه را نميپذيرد و مقامات تندرو تايپه بر اين ديدگاه خود چنان مصمم هستند كه معتقدند توافقنامههاي اقتصادي با پكن در واقع ترفندي براي الحاق گام به گام تايوان به خاك چين است. نكته ديگر اينكه تايوان به روابط خود با واشنگتن بيشتر از روابط با پكن اهميت ميدهد؛ ديدگاهي كه طي بيش از نيم قرن گذشته همواره از سوي واشنگتن حمايت شده است. و سرانجام اينكه واشنگتن همواره به تايوان به عنوان يك اهرم فشار جدي عليه چين نگاه كرده و گرچه تاكنون اين شيشه عمر اژدهاي زرد را بر زمين نزده ولي به نظر هم نميرسد كه حاضر باشد آن را زمين بگذارد. * رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "ترور دانشمندان " به قلم صالح اسكندري آورده است: ترور ناجوانمردانه و دلخراش دكتر مسعود علي محمدي انديشمند هسته اي كشور توسط مزدوران استكبار جهاني پرده ديگري از چهره نفاق جديد برداشت. دشمنان انقلاب اسلامي با اين اقدام مذبوحانه نشان دادند نه تنها براي مقدسات ملت مسلمان ايران حرمتي قائل نيستند بلكه يكي از اهداف پشت پرده فتنه و حوادث پس از انتخابات ، پيشرفت هاي علمي و تكنولوژيك جمهوري اسلامي است و تصور مي كنند با حذف فيزيكي سرمايه هاي علمي كشور مي توانند نهضت پر نشاط توليد علم و جنبش نرم افزاري را در ايران اسلامي متوقف كنند. رهبر معظم انقلاب چندي پيش در سالروز قيام تاريخي مردم قم به خوبي از اين توطئه دشمن پرده برداشتند و با اشاره به حوادث پس از انتخابات فرمودند: “دشمن مي خواهد با اين حوادث، چرخهاي كشور از كار بيفتد؛ نبايد به دشمن كمك كرد. دشمن مي خواهد با اين گونه حوادث، چرخ پيشرفت اقتصادي متوقف بشود؛ دشمن مي خواهد چرخ پيشرفت علمي كه بحمدالله دور برداشته است و حركت علمي خوبي آغاز شده و رو به رشد هم هست، متوقف بشود؛ دشمن ميخواهد حضور سياسي قدرتمندانه جمهوري اسلامي در عرصه هاي بين المللي را كه امروز از گذشته بسيار بارزتر و پرجلوه تر است، مخدوش كند.” ترديدي نيست اين اقدام وحشيانه و ضد بشري در راستاي استراتژي تحكم آميز بيگانگان و دشمنان زخم خورده انقلاب و به منظورتهاجم به توانمندي هاي علمي كشور صورت پذيرفته است. شهادت دكتر مسعود علي محمدي اين استاد حزب اللهي دانشگاه تهران ننگي دامنگير در كارنامه آنهايي است كه در چند ماه گذشته فضاي كشور را آبستن خشونت و راديكاليسم كردند و در آخرين مواضع رسمي خود مردم را با عبارت يك “سيكل خطرناك اعمال خشونت آميز و برخوردهاي افراطي” تهديد كردند. ظاهرا گروهك موسوم به انجمن پادشاهي ايران ترور مسعود علي محمدي استاد فيزيك دانشگاه تهران را بر عهده گرفته است اما به نظر مي رسد توطئه بزرگ تري از جانب ايادي آمريكا و رژيم صهيونيستي به منظور هدف قرار دادن توانمندي هاي علمي كشور طراحي شده باشد. به نظر ما گروهك موسوم به انجمن پادشاهي يك نام جعلي و پوششي است. سرويسهاي جاسوسي موساد و سيا با همكاري منافقين جوخه هاي ترور تشكيل داده اند و چون منافقين به دليل مشكلات حضور در عراق، اروپا و آمريكا نمي توانند راسا دست به كشتار بزنند لذا تحت سرپرستي سرويسهاي موساد و سيا ذيل اين عنوان جعلي عمل ميكنند. ناتواني دشمنان انقلاب از مهار نهضت علمي در ايران به و اسطه تحريم ها و تهديد ها آنها را وادشته است تا با اقدام به تحركات تروريستي به دست مزدوران داخلي خود زمينه حذف فيزيكي دانشمندان كشور را فراهم كنند. لازم به يادآوري است گروهك معاند انجمن پادشاهي در جريان فتنه پس از انتخابات22 خرداد با ورود به كشور در تخريب اموال عمومي و اغتشاش نقش موثري داشت. انفجارحسينيه شهدا وابسته به كانون رهپويان وصال در شهر شيراز كه منجر به كشته شدن ده ها نفر و دستكم200 مجروح در سال گذشته شد نيز از جمله اقدامات تروريستي وحشيانه اين گروهك ضد انقلاب است. بحمدالله امروز چرخ هاي علمي كشور به پرچمداري مقام معظم رهبري به حركت درآمده و اين اقدام نابخردانه دشمنان انقلاب گواهي بر همين مدعاست. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بخصوص در12 سال اخير كه به فرموده مقام معظم رهبري يك حركت علمي در سراسر كشور شروع شده، پيشرفتهاي بزرگي براي ايران به دست آمده است كه حاصل خودباوري و اعتماد به نفس ملي جوانان اين مرز و بوم است. دانشمندان ايراني در اوج مظلوميت و محروميت از امكانات پيشرفته آزمايشگاهي و علمي به دستاوردهاي بزرگي بخصوص در عرصه فناوري هاي جهشي و استراتژيك دست يافته اند كه جهانيان را مبهوت كرده است. سخن آخر اما اينكه در ادامه تهديد هاي سياسي - نظامي و تحريم هاي اقتصادي، تهاجم به سرمايه ها و توانمندي هاي علمي كشور آخرين نسخه تقابلات و صف بندي دشمنان انقلاب در برابر روحيه پيشرفت و اميد ملت ايران است.مسئولا ن نظام براي تداوم پيشرفت ايران بايد مراقب جان دانشمندان كشور باشند.دانشمندان كشور در معرض تهديد ترور هستند. آنهايي كه با رفتار غير قانوني خود در ماههاي اخير باعث شدند دشمن محتضر دوباره جان بگيرد در حوادثي از اين دست مسئول هستند و بايد در برابر ملت بزرگوار ايران پاسخگو باشند. در پايان، شهادت اين استاد برجسته و انقلابي را به مقام معظم رهبري، ملت بزرگوار ايران و همچنين به خانواده مكرم و ديگر بازماندگان و منسوبان ايشان تبريك و تسليت گفته، علو درجات را براي اين استاد شهيد از خداوند متعال مسئلت مي نماييم. * كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان " 7 بطن فتنه " به قلم محمد ايماني آورده است: مجادله و بگومگو يكي از پيامدهاي فتنه است. چنان مي شود كه در بحبوحه جنگ جمل حارث بن حوت (عضو بعدي فرقه خوارج) گريبان امير مؤمنان علي عليه السلام را بگيرد و با لحني انكاري و اعتراضي بپرسد چرا بايد با مسلماناني كه مثل ما نماز مي خوانند و ديروز با ما در يك جبهه بوده اند بجنگيم؟ يا در بحبوحه جنگ تحميلي صفين، جماعتي فريب خورده به جاي اينكه نيزه و شمشير را حواله آغازكنندگان جنگ كنند، تيزي سلاح و تندي زبان خويش را جانب امام بگيرند كه چرا به مذاكره و حكميت و مصالحه تن نمي دهي تا غائله بخوابد؟ فتنه چنان فضا را غبار آلود مي كند كه يكي از آن ساده دلان خيرخواه، از خود نمي پرسد چه كساني سر به شورش گذاشتند و جنگ جمل يا صفين را تدارك كردند؟ خوارجي كه نطفه حيرت در جانشان از جنگ جمل بسته شد و در صفين به پديداري شورش در جبهه خودي منجر شد، آن قدر مروت نداشتند كه به مقتداي خويش بگويند حق با تو بود و ما خطا كرديم و اكنون پشيمانيم. گفتند ياعلي همه با هم خطا كرديم و تو نيز بايد توبه كني كه به حكميت تن دادي! عاقبت نيز بر مولا شمشير كشيدند و امام مجبور شد «چشم فتنه» را درآورد در حالي كه نيك مي دانست اين جماعت آلت فعل فتنه گرانند. چه مي شد كرد با جماعتي ياغي و شورشي كه به هيچ صراطي مستقيم نشدند، به جاي عذر تقصير سر به لجاجت و عناد گذاشتند، با بريدن از معيار حق (ولايت) تن به اجتهادهاي بدعت آلود دادند و تا آنجا پيش رفتند كه اگر خرمايي از نخل كسي در كوچه مي افتاد و يكي از آنها آن خرما را مي خورد، آن ديگري مي گفت بايد از صاحب نخلستان حلاليت بطلبي اما همان ها در معابر و راه ها هر جا كسي رامي يافتند كه محب علي بود، حكم به حليت خون وي مي دادند ولو آن شخص، زني باردار باشد! امام قبل از همه اين حوادث تلخ به حارث بن حوت فرمود: «تو كوته بينانه نگريستي نه عميق و ژرف انديشانه. تو حق را نشناخته اي تا بداني ياران آن چه كساني هستند و باطل را نشناخته اي تا بفهمي اصحاب آن كدام گروهند.» همه مسئله اين بود كه راه كج كردگان امتيازطلب همچنان نقاب حق بر چهره داشتند و جماعت را به اشتباه مي انداختند حال آن كه عملشان عين امتيازخواهي، جاه طلبي، ياغي گري و فساد في الارض بود. وقتي برخي صحابي پيامبر(ص) اين بدعت را نهادند، منافقين كافري چون پسر ابوسفيان هم كه به مرحمت رسول خدا(ص) از مرگ رسته بودند جسارت پيدا كردند از «معبر» گشوده شده به واسطه صحابي رجعت طلب شبيخون بزنند. فتنه اي كه 7 ماه پيش به بهانه انتخابات رخ نمود، اسباب بگومگو و مجادله هاي فراوان شد چه آن كه اغلب در سطح بطن اول يا دوم ماجرا متوقف ماند. گم شدگي ملاك سنجش (ولايت حق و حاكميت قانون) يك معضل اساسي بود و نديدن 7 بطن و لايه فتنه معضل عمده بعدي. لايه هاي عميق تر فتنه را نديدن، اسباب بدفهمي هاي فراوان شد گويي كه دعوا بر سر اين يا آن نامزد است. درست نديدن اين 7 بطن و 7 لايه همچنان حيرت آور است و هرچه لايه ها و بطن اصلي بهتر فهميده شود، چاره جويي و درمان زخم، كاري تر و قطعي تر خواهد شد. ظاهر ماجرا - بطن اول- اين بود كه در يك رقابت انتخاباتي بر سر نتيجه اختلاف افتاد و گروهي از مردم در ميان التهابات و شايعات ايجاد شده، به اعتراض در خيابان فراخوانده شدند. بطن دوم، نامزدهاي ناكام و 2 رئيس جمهور سابق بودند كه ادعا كردند در انتخابات تقلب شده و به كشاندن شماري از حاميان به خيابان روي آوردند. لايه و بطن سوم شماري از اطرافيان خاص حلقه و لايه دوم بودند كه با آميزه اي از تعصب و فرصت طلبي به ذهنيت سازي و تحريك عواطف (مثبت يا منفي) رجال لايه دوم مي پرداختند، چيزي مثل نقش عبداله بن زبير. امير مؤمنان فرمود: «زبير پيوسته با ما اهل بيت بود تا اينكه پسر شوم و نامباركش عبداله پا به سن جواني گذاشت.» لايه چهارم جريان نفاق جديد بود كه با تشكيل حزب (باندهاي قبيلگي سياسي)، تعصبات باندي را جاي حق نشانده و انحراف در عمل تدريجاً آنها را به بريدن از انقلاب و نفاق كامل كشانده بود. اين لايه از يك سو با لايه پنجم مرتبط بود و از آن الهام مي گرفت و از سوي ديگر به اعتبار وسعت و قدرت خود، لايه هاي سوم و دوم را متأثر از خويش مي كرد. طيفي از عناصر فعال در احزاب مشاركت، كارگزاران، سازمان مجاهدين، اعتماد ملي- و برخي دستگاه ها- در اين لايه قرار مي گيرند. بطن پنجم فتنه، جريان نفاق قديم (گروهك هاي گوناگون) است كه پرده نفاق آنها با توجه به حوادث 40-30 سال اخير پاره شده و فعالان آن، ضدانقلاب تابلودار و بعضاً محارب تلقي مي شوند. بطن ششم سابقه كمتري از لايه پنجم دارد اما به چند دليل براي لايه هفتم و اصلي مهم تر است1.- در پيمودن راه هاي اثبات سرسپردگي به اجنبي، ركوردزده و از لايه هاي پنجم و چهارم پيش افتاده است 2- مانند لايه پنجم لو نرفته تا به اندازه آنها حتي در ميان بي خبرترين طيف هاي مردم نفرت انگيز باشد 3- تا اين اواخر مدعي روشنفكري محض و كار فكري و فرهنگي و نظري بوده و با وجود ماهيت راديكال سياسي، تظاهر به روشنفكري و نقادي كرده است 4- مدعي همزمان عنوان تركيبي «روشنفكري ديني» است و با وجود اينكه طي دهه گذشته به ويژه يكساله اخير هجمه هاي اساسي به اصل نبوت، امامت، ولايت فقيه، انقلاب و جمهوري اسلامي داشته اما هنوز خود را ديندار و حتي طرفدار جمهوري اسلامي - البته بدون امام خميني و ولايت فقيه!- معرفي مي كند 5- بيشترين ارتباط ارگانيك و عملياتي را با اتاق فكرهاي ناتوي فرهنگي و شبكه جاسوسي مثلثي (سيا، اينتليجنس سرويس موساد) دارد 6- اختصاصا حلقه وصل لايه پنجم با لايه چهارم و موجب آشتي تدريجي آنها طي 2 دهه اخير بوده بلكه در برخي نقاط با اين دو حلقه پنجم و چهارم متداخل است. عناويني نظير حلقه «كيان» و «راه نو» تا حدودي معرف حلقه ششم هستند هر چند كه همه آن را بازگو نمي كنند. اين حلقه اخيرا با بيانيه موسوم به بيانيه پنج نفره كوشيد خود را رهبر و اتاق فكر فتنه جا بزند غافل از اينكه آنها فقط نقش محلل و محرك دارند نه بيشتر. بايد توجه داشت كه لايه و بطن اصلي هدايت فتنه (مثلث استكباري آمريكا، انگليس و اسرائيل) با هر يك از حلقه هاي ششم، پنجم، چهارم و سوم و بعضاً دوم به طور جداگانه بازي مي كند و به سياق تاكتيك اموي با هر يك از اين حلقه ها از در وعده و فريب درمي آيد، كاري كه معاويه در مكاتبات جداگانه اش با جناب طلحه و جناب زبير كرد و با هر كدام جداگانه وعده نمود كه اگر بر علي(ع) پيروز شد با او به عنوان خليفه بيعت كند! در پي اين ماجراها، همان گونه كه جناب طلحه در لحظه جان دادن به تير مروان بن حكم اموي- هم اردوگاه خويش!- گفت (خون هيچ بزرگي مانند من به هدر نرفت)، جنازه اي از زبير و طلحه بر جاي ماند و آن كه از اين شل كردن خشت هاي بنيان ولايت حق سود برد، معاويه اي بود كه بر تخت نشست و سلطنت اموي را جانشين ولايت الهي و علوي كرد. هر يك از لايه هاي 6 گانه اي كه مذكور افتاد به دليلي در فتنه پس از انتخابات افتادند. لايه اول به تدريج با روشن شدن ماهيت ماجرا (پس از آشكار شدن دروغ بودن تقلب و سپس ماجراهاي زنجيره اي روز قدس و 13 آبان و 16 آذر و عاشورا) پا پس كشيدند. علت اين بود كه آنها نقطه ضعف هاي لايه هاي بعدي را نداشتند. اما لايه هاي بعدي به دلايل مختلف و خود خواسته پاگير فتنه شده بودند. از جاه طلبي و حسادت و غرور در لايه دوم بگيريد تا فرصت طلبي و قبيله گرايي در لايه هاي سوم و چهارم، و ضدانقلابي گري همراه با قدرت طلبي و آلودگي تمام عيار به سازمان هاي اطلاعاتي غرب در لايه هاي منتهي به لايه هفتم. امروز هر وجدان منصفي مي تواند شهادت دهد كه حرمت شكني علني عليه ساحت امام حسين(ع) در روز عاشورا، جسارت به امام خميني در روز 16 آذر، حذف اسلام از جمهوري اسلامي و سر دادن شعار به طرفداري از آمريكا و رژيم صهيونيستي در روز قدس و 13 آبان، ديگر ربطي به انتخابات و تخلف و تقلب ادعايي نداشته و هر كدام از لايه هاي دوم تا چهارم كه با وجود ديدن اين واقعيات تكان دهنده همچنان هيزم در آتش فتنه مي افكند، مشخصا- ولو به خاطر ضعف نفس و نه لزوما ضدانقلابي گري و سرسپردگي به استكبار- در بازي و پروژه لايه هفتم ايفاي نقش مي كند. البته درباره دو تن از اعضاي لايه دوم، قرينه ها و شواهد قابل تأملي حاكي از پيوند با حلقه هفتم وجود دارد. بطن اصلي فتنه (لايه هفتم- مثلث استكبار) توقعي را از كل اين پروژه داشت كه امروز آن توقع را نشدني مي بيند و به سطح دوم از انتظارات رضايت داده است. انتظار اصلي آنها اين بود كه طومار جمهوري اسلامي را يكجا و از داخل در هم بپيچند. البته دشمن در برآورد استراتژيك خود با وجود محاسبات ظاهرا كامل، راه به خطا برد و به هواي سود استراتژيك، با زيان استراتژيك مواجه شد كه قبلا به آن پرداخته شده و مجال بحث آن نيست. آن زيان استراتژيك دميدن خون تازه در رگ هاي انقلاب پس از فتنه اخير و لو رفتن شبكه سازماندهي شده طي 2 دهه گذشته بود. اما انتظار پايين تر چيست؟ مثلث استكباري هدايت فتنه در خارج از كشور، به ويژه از سال 84 به بعد تدريجا به اين تصميم رسيد كه در كنار مدل هميشگي و نشدني سرنگوني، مدل موازي «مذاكره در فضاي تحت فشار» را در قبال جمهوري اسلامي به اجرا بگذارد. در اين مدل، انبوه فشارها- به قول مقامات آمريكايي فلج كننده- به كار گرفته مي شود كه در نظر طراحان اگرچه نمي كشد اما حريف را زمينگير و ناچار از مذاكره در فضاي نابرابر (مدل مذاكرات صهيونيستي- فلسطيني) و اعطاي امتيازات پياپي مي كند آن هم بدون به جان خريدن هزينه هاي طاقت فرساي جنگ از سوي غرب. اضلاع مثلث «رهبري واقعي» فتنه در جبهه استكبار براساس مدل معروف به اين نتيجه رسيدند كه مدل «فشار- مذاكره- چانه زني- امتيازگيري» را بايد عملياتي كرد. در مدل جديد، فشار بايد نه به واسطه تهديدهاي ناكارآمد نظامي يا اقتصادي و سياسي، بلكه از داخل ايران صورت مي گرفت. فشار از درون، مذاكره در بيرون! چنين فشاري نياز به «اهرم»، «تكيه گاه» و «گرانيگاه» داشت تا بتواند با از جاي جنباندن طيفي- ولو اقليت- از افكار عمومي به حاكميت فشار آورد. آنها روي «عرصه و افكار عمومي» سرمايه گذاري كردند اما اين بخش به هيچ نمي ارزيد اگر اهرم و تكيه گاه و گرانيگاهي در كار نباشد. دشمن زماني اهرم و تكيه گاه و گرانيگاه را پيدا كرد كه به وسيله رصد اطلاعاتي از ضعف هاي حلقه دوم و سوم و چهارم باخبر شد و به واسطه لايه هاي پنجم و ششم، به حلقه هاي سوم و چهارم- و بعضا دوم- نقب زد و ارتباط گرفت.اين 3 حلقه دانسته و ندانسته با بطن هفتم فتنه هم مسير شده بودند. برخي از آنها هم مدت ها بود در مسير تبديل «جمهوري اسلامي» به اشرافيت شبه اسلامي (چيزي شبيه رژيم هاي مرتجع منطقه) گام برمي داشتند و برخي ديگر نه به اين شدت اما درصدد چانه زني و «امتيازخواهي» بودند. طبيعي بود كه جريان استكبار با حلقه دوم و سوم و چهارم در اين نقطه- ولو ناخواسته- به هم برسند؛ نقطه تمايل به «استحاله و تهي كردن انقلاب از محتوا» و تمهيد فشار براي چانه زني و مذاكره (بخوانيد زورگيري اتو كشيده). در اين نقطه توافق حاصل بود حتي اگر واسطه ها و دلال ها و حلقه هاي ارتباطي هم دست به كار نمي شدند. حالا اهرم و تكيه گاه و گرانيگاه فشار فراهم شده بود. سيكل كاري، ظاهراً دو سويه و رفت و برگشتي بود يعني «فشار از داخل، براي چانه زني و مذاكره جبهه خارجي» و «فشار از خارج، براي چانه زني در داخل». اما حقيقت ماجرا اين است كه نصيب اهرم دار و اهرم يكي نيست. معمولاً فشار اصلي و ضربه و مقاومت متقابل به اهرم منتقل مي شود و گاه ممكن است مقاومت آن قدر جدي باشد كه «اهرم» و «تكيه گاه» را يكجا بشكند يا از خاصيت بيندازد. كارگردانان داخلي فتنه- كه به تسامح سران ناميده مي شوند حال آن كه صرفاً اهرم يا تله فتنه گران اصلي در خارج هستند- در چنين سيكلي وارد شدند و متأسفانه هنوز هم در بازي «سخت» كارگردانان بي رحم و غدار فتنه، به هر جان كندني است نقش ايفا مي كنند ولو به قيمت پشت كردن به حضرت اباعبدالله الحسين(ع)، امام خميني، ولايت فقيه، قانون اساسي و اسلام و انقلاب. فراتر از همه بگومگوها و مجادلات و توقف در لايه اوليه فتنه بايد حقيقت و بطن اصلي آن را ديد. اگر هم كسي سخن از مذاكره و آشتي و حكميت و مصالحه و مسالمت مي گويد، بايد در متن اين حقيقت ارزيابي شود. اكنون يكي با مختصات تئوري پردازي براي «قبض و بسط آمريكايي شريعت» (عضو حلقه ششم و مقيم آمريكا) با روزنامه كريستين ساينس مانيتور در آمريكا مصاحبه مي كند و مي گويد «حكومت راهي جز مذاكره با جنبش سبز ندارد... ما 5نفر چون به حد كافي با رهبران جنبش نزديك هستيم و از خواسته هاي آنها اطلاع داريم، به تدوين بيانيه 5نفره مبادرت كرديم و پس از آن بود كه بيانيه (17) آقاي موسوي منتشر شد. از آنجا كه در خارج از كشور زندگي مي كنيم، بيمي از حكومت نداريم و مي دانيم در ذهن جنبش سبز و سران آن چه مي گذرد.» درست است كه در برخي محافل ضدانقلاب خارجي بلافاصله به اين 5نفر (سروش، مهاجراني، كديور، عبدالعلي بازرگان و اكبر-گاف) لقب «هخا» دادند اما اگر دقيق تر بنگريم، معلوم مي شود كه جاي واسطه ها و دلال هاي دون پايه مذاكره عوض شده است. تا ديروز امثال هوشنگ اميراحمدي پاي دلالي بودند و امروز، نقابداران روشنفكري ديني كه رسماً و علناً از سوي اتاق فكر هاي «آمريكايي- صهيونيستي- فراماسونري- بهايي» و با بودجه هاي دولتي تر و خشك مي شوند. خب! تصورش را بكنيد اگر روزي هم قرار بود جمهوري اسلامي پاي ميز مذاكره بنشيند و امتياز بدهد -كه چنين نمي كند- طبيعتاً به جاي اينكه با پادوها، نوچه ها، «پل»ها، «نردبان»ها و اهرم ها مذاكره كند، صاف مي رفت سراغ آمريكا و اسرائيل و انگليس! اما پيداست كه به شهادت تاريخ 40-30سال گذشته، سر خم كردن در برابر جبهه استكبار، نقيض هويت و فلسفه وجودي انقلاب و جمهوري اسلامي است و جمع نقيضين هم محال. بله، اگر حلقه دوم فتنه مي توانست با كودتاي مخملين، اشرافيت شبه اسلامي را روي كار آورد مي شد امتيازهاي گزاف به استكبار در ازاي نقض انقلاب و جمهوري اسلامي را پيش بيني كرد اما حاكميت ايران با اقتدار تمام، «جمهوري اسلامي» است. هم ملت (جمهور) با بصيرت تمام در صحنه ايستاده و به استكبار به چشم دشمني متقابل و انزجار مي نگرد و هم نايب امام به عنوان ستون خيمه و فرمانده كل جبهه انقلاب، با درايت و نگاه نافذ، عمق تحركات دشمن و عمق فتنه را زيرنظر دارد. اگر هم «جمهوري اسلامي» تا به امروز با بازيگران فتنه به رسم صبر و حلم و سعه صدر و رأفت و اغماض رفتار كرده، صرفاً از همين نگاه نافذ به عمق و بطن فتنه است. ستم بزرگي است بر خويش اگر كسي از ميان بازيگران مياني فتنه (رئوس داخلي) خيال كند اين صبر و حلم، از سر ضعف و ناتواني است و خدا مي داند كه اين توهم چقدر احمقانه و تلبيس آميز- از جنس تلبيس هاي شيطان- است. مواجهه زورگيرانه با «جمهوري اسلامي» سالبه به انتفاي موضوع است. روزگار زورگيري از ملت نجيب ايران مدت هاست سپري شده است. آن روز در اثناي جنگ تحميلي كه كشور و نظام اسلامي هنوز قوام نيافته بود، ملت ايران به دشمن باج نداد چه رسد به اينكه امروز همان دشمن بخواهد از سرمايه 40ميليوني رأي ملت، سپر و نيزه اي براي تهديد بسازد! در كشوري كه اسلام، ارزش هاي انقلاب و قانون اساسي حكومت مي كند، راهي براي بغي و ياغي گري، شورش خياباني و محاربه، و در يك كلمه زورگيري سياسي نيست. اين يك قلم، مذاكره بردار و مسالمت پذير و آشتي بردار نيست. گارد «مسالمت» و «حرب» دو تا است. نمي شود به نيابت از دشمن صف آرايي جنگي كرد و آتش افروخت و مدام در آن آتش دميد و همزمان دعوت به مذاكره و مسالمت كرد. متجاوز و متعدي به حقوق عمومي- هركس در هر سطح و پايه اي مي خواهد باشد- بايد سرجاي خود بنشيند. «ما گردنمان كلفت است»، نرخي بود كه استعمار و استبداد حداقل براي 200سال در ايران پياده كردند و تاريخ مصرف آن با انقلاب اسلامي ملت ايران تمام شد. به تعبير اميرمؤمنان(ع) كه درباره سركشان جمل فرمود «اول كاري كه براي عدالت بايد بكنند اين است كه عليه خويش حكم كنند». راه را به بيراهه رفته اند و بايد به راه- قانون، اسلام، انقلاب و ولايت- بازگردند. «بيراهه» نمي تواند موضوع مذاكره و چانه زني باشد. «بدعت» نمي توان نهاد بر سر راه قانون. دور زدن قانون و حقوق عمومي ممنوع است. حقوق عمومي مايملك اشخاص نيست كه حاكميت بتواند سر آن مذاكره كند. اساساً چنين مذاكره بدعت آلودي حد يقفي هم خواهد داشت؟!و آيا مي شود به ذبح ارزش هاي بنيادين انقلاب تن داد و فقط درباره چند و چون اين ذبح مذاكره كرد؟! محل نزاع اصلي اينجاست؛ ذبح و دفن ارزش هاي انقلاب اسلامي و تدفين جمهوريت و اسلاميت. و اين يعني جان يك ملت. * جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "آمريكا و بزرگ نمائي القاعده در يمن " آورده است: دستورالعمل مشترك آمريكا و انگليس بمنظور مداخله نظامي ـ امنيتي در يمن اهداف ظاهري سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا بويژه « سيا » را برآورده كرده ولي اصل بكارگيري اين شيوه براي دستيابي به اختيارات و امكانات بيشتر بزرگترين اشتباه براي يك ابرقدرت محسوب مي شود و در واقع « ابعاد ضربه پذيري » خود را به نمايش مي گذارد. موضوع مهمتري كه شايد تعمدا ناديده گرفته شده اينست كه واشنگتن از اين رهگذر مراتب صداقت خود و درستي اطلاعات منتشره را زير سئوال برده و همچنين اعتماد عمومي نسبت به صحت مواضع و استحكام راي و « پايداري ساختارهاي امنيتي » خود را بطور يكجا از دست داده است . در چارچوب طرح جديد امنيتي آمريكا ظاهرا دولت يمن بيشترين بهره هاي مستقيم و غيرمستقيم را برده است ولي جاي تعجب نيست كه چرا بيشترين ابراز ترديدها و شكايات علني در قبال طرح جديد واشنگتن را دقيقا از « صنعا » مي شنويم . برخي نمايندگان سياستمداران نويسندگان و انديشمندان در طول روزهاي اخير مرتبا با اظهارنظرهاي انتقادي خود صحت اطلاع رساني آمريكا درخصوص « خطر القاعده » ابعاد اين خطر و همچنين تناسب اقدامات و تصميمات مورد نظر واشنگتن با ابعاد واقعي خطر القاعده را قويا به زير سئوال برده اند و اين شبهه را به شكل انكارناپذيري دامن زده اند كه آمريكا و انگليس درخصوص « تهديد القاعده » به بزرگنمائي متوسل شده اند و اين پديده به خودي خود نشان مي دهد كه آنها اهداف مهمتري را تعقيب مي كنند و تهديد القاعده فقط بهانه اي تبليغاتي براي سرپوش گذاشتن بر اهداف واقعي آمريكا در يمن است . نكته مهم و حياتي اينست كه آمريكا از يكطرف مدعي در اختيار داشتن پيچيده ترين و بزرگترين شبكه جاسوسي سازمان يافته در جهان است و همه چيز را در اين دنياي پرتلاطم زير نظر دارد و از سوي ديگر ادعا مي كند كه از مقابله با يك سازمان كوچك تروريستي در اندازه « القاعده » عاجز و ناتوان است و از رديابي و مهار آن واقعا عقب مانده است . كاملا آشكار است كه مسئولان دستگاه هاي اطلاعاتي آمريكا از اين بزرگنمائي محسوس القاعده انتظارات فراواني داشته اند و اين پديده يك اقدام چند منظوره براي دستيابي به سطوح بالاتري از اختيارات عملياتي توجيهات سياسي ـ اجتماعي براي كنترل جامعه امنيتي كردن فضاي ارتباطات درون آمريكا و فضاي پيراموني و مهمتر از همه دستيابي به بودجه هاي افزونتر و « بدون نظارت » بوده و هست . صرفنظر از اينكه گمانه هاي جدي و فراواني در همين زمينه درخصوص حوادث مرتبط با انهدام برجهاي دوقلوي تجارت جهاني در نيويورك هم دقيقا مطرح بوده و هست سئوال جدي اينست كه « سيا » در پرتو آن حوادث توانست به امكانات و اختيارات فراواني دست يابد و امروزه پس از 9 سال بهره برداري از آن حوادث هنوز هم اعلام ناتواني مي كند و خود را « منفعل » نشان مي دهد. به نظر مي رسد اصرار واشنگتن در مبالغه گوئيها و بزرگنمائي ها دقيقا با نتايج معكوسي مواجه شده و اصل طرحهاي واشنگتن را هم به زير سئوال برده است . طي روزهاي اخير « باراك اوباما » رئيس جمهور آمريكا و « گوردون براون » نخست وزير انگليس از ابعاد خطر القاعده براي امنيت جهاني سخن گفته اند. بعلاوه « هيلاري كلينتون » وزير خارجه آمريكا استفاده از جملات تكان دهنده اي ناامني در يمن را « تهديدي براي امنيت جهاني » معرفي كرده است . اما سواستفاده از كلمات خاص و پرمعني آنچنان جسورانه ناشيانه و مبالغه آميز صورت گرفته كه حتي مقامات يمن به عنوان « حلقه اول مرتبط با كانون بحران » هم اينگونه برداشتهاي تبليغاتي را رد مي كنند و درخصوص اهداف پنهان و آشكار آمريكا از اين مبالغه گوئي ها هشدار مي دهند. « خالد اسمعيل الكواه » سفير يمن در فرانسه با اين ديدگاه آمريكا قويا مخالف است . اخيرا خانم كلينتون وزيرخارجه آمريكا وجود قرائني مربوط به سفر پيشين عامل بمب گذاري در هواپيماي آمستردام ـ ديترويت به يمن را به منزله يك « بحران امنيتي » معرفي كرد و آنرا « عاملي براي تهديد امنيت بين المللي » قلمداد نمود. سفير يمن در پاريس مي گويد : رسانه ها در اين زمينه بسيار گفته اند و نوشته اند ولي مطابق اظهارات مقامات امنيتي « القاعده » در بسياري از كشورهاي ديگر هم حضور دارند اما چرا كمترين تبليغات رسانه اي متوجه آن كشورها نيست چرا آن كشورها تهديدي براي امنيت جهاني محسوب نمي شوند بعلاوه القاعده از هيچگونه مركز آموزشي و تجهيزاتي در يمن برخوردار نيست و در نتيجه اينگونه « اطلاع رساني هاي جهت دار » به كلي بي اساس و غيرقابل اعتنا است . به نظر مي رسد بازتاب و بازخورد طبيعي همين اعتراضات روزافزون است كه باعث شده آمريكا در لحن اطلاع رساني و موضع گيري درخصوص بحران يمن تجديدنظر كند و قدري ملاحظه كارانه سخن بگويد. با مروري به فهرست زير اين پديده بهتر قابل رديابي است : 1 ـ وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون ) برخلاف مواضع قبلي خود مدعي شد نقش آمريكا در يمن به آموزش نيروهاي امنيتي و جمع آوري اطلاعات محدود خواهد شد. 2 ـ ژنرال « مايك مولن » اظهارات قبلي خود را در موسسه خاورنزديك « جرج واشنگتن » را پس گرفت و ضمن اصلاح اظهارات خود درخصوص انجام عمليات هوائي در يمن و اعزام نظاميان و « نيروهاي واكنش سريع » به اين كشور تصريح نمود كه اقدامات واشنگتن درحد كمك هاي مالي آموزش نيروهاي امنيتي و ساماندهي به اطلاعات مرتبط با القاعده محدود خواهد شد. 3 ـ « لئون پانته آ » رئيس سازمان جاسوسي سيا باتلاش براي كم اهميت جلوه دادن دخالت هاي سياسي و نظامي آمريكا در يمن كه حتي قبل از اعلام رسمي دخالت در يمن با انجام حملات هوائي و موشكي جنگنده بمب افكن هاي آمريكائي همراه بود ادعا كرد آمريكا به حق حاكميت ملي يمن قويا احترام مي گذارد. اين جملات به خوبي نشان مي دهد كه واشنگتن به خاطر اقدامات و تصميماتش مورد اعتراض قرار گرفته و در رفتار سياسي تهاجمي خود در اين زمينه تجديدنظر كرده است . 4 ـ « برايان وايتمن » سخنگوي وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون ) درحاليكه تصور مي شود اظهارات مقامات واشنگتن تا اين مرحله « كافي و اطمينان بخش نبوده » قويا تاكيد مي نمايد : « يمن يك كشور داراي حق حاكميت ملي است و آمريكا به حق تصميم گيري مقامات صنعا و حاكميت اين كشور احترام مي گذارد ولي مايليم در مسيري حركت كنيم كه در جهت منافع دو كشور باشد و درعين حال آمريكا هرگز در مورد اقدامات نظامي آينده گمانه زني نخواهد كرد. » به نظر مي رسد رفتار سياسي مشترك آمريكا و انگليس درخصوص دعوت از « جامعه بين المللي » براي حضور در لندن و بحث درخصوص يمن و افغانستان حتي براي متحدين واشنگتن هم « قابل هضم » نيست و آنها در موضع گيريهاي خود خواستار تجديدنظر واشنگتن در اين خصوص و پرهيز از گزافه گوئي و مبالغه در مورد يمن شده اند و به مقامات واشنگتن تذكر داده اند كه بحران يمن زائيده دخالتهاي آمريكا است بويژه اگر واقعا چنين بحراني وجود خارجي داشته باشد. * مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان "سخنگويي به سبك دولت احمدي نژاد "به قلم مهدي عباسي آورده است: پاسخگويي، يكي از مهمترين مطالبات هر جامعه اي از حاكمان خود است. اصولا مدل حكومتي، مردم سالا ري نيز بر اساس پاسخگويي حاكمان به مردم تعريف مي گردد. لذا، در دنياي مدرن، پاسخگو بودن دولت، يكي از ابتدايي ترين نيازهاي هر حكومتي است. محمود احمدي نژاد وقتي از سال 84، بر منصب رياست جمهوري نشست، ماه ها طول كشيد تا غلا محسين الهام را كه بعدها به «ابوالمشاغل» معروف شد به عنوان سخنگوي دولت نهم معرفي كند. اما الهام آن ميزان مشغوليت كاري چه در شوراي نگهبان، چه در وزارت دادگستري، يا در ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز و در نهايت تدريس در دانشگاه داشت كه «بي نظمي» يكي از ويژگي هاي نشست هاي سخنگوي دولت در دوره نهم بود. اگر در زمان خاتمي، نشست سخنگوي دولت به يكي از مرتب ترين نشست هاي حوزه سياسي بدل شده بود، اما در زمان احمدي نژاد، الهام هر چند هفته يك بار به جمع خبرنگاران مي آمد تا پاسخگوي سوالا ت باشد. البته گاه چند هفته اي جلسات سخنگوي دولت نهم مرتب مي شد، اما اين امر دائمي نبود و دوباره تعطيلي به سراغ ميكروفون سخنگو مي آمد. اما ماه ها از دور دوم دولت احمدي نژاد گذشت و همچنان سالن سخنگوي دولت، بدون حضور سخنگو و خبرنگاران بسته بود، تا اينكه بالا خره پس از هفته ها وعده، سخنگويان دولت دهم معرفي شدند. محمدرضا رحيمي، معاون اول دولت وحسيني وزير امور اقتصاد و دارايي، از اين پس قرار است، نقش سخنگويان دولت دوم احمدي نژاد را ايفا كنند. اگر چه تا به حال افكار عمومي شاهد نحوه جديد سخنگويي دولت دهم را تجربه نكرده اند اما گويا قرار است تغييراتي صورت گيرد و آن طور كه رحيمي عنوان كرده در مقابل دوربين صداوسيما مصوبات و گزارشات كلا ن بيان خواهد شد. با نظر به تفاسيري كه تا كنون از اظهارات اوليه سخنگوي جديد دولت كه سمت معاون اولي را نيز عهده داراست شده است بيان چند نكته ضروري است: 1- حتما دولتمردان مي دانند كه بين «پاسخگويي» و «اطلاع رساني» فرق بسيار است. اطلاع رساني و ارائه گزارش يك مسير يك طرفه است و اگر قرار است كه سخنگوي جديد دولت فقط از طريق صداوسيما به بيان مصوبات بپردازد طبعا با ماهيت كار سخنگويي متفاوت است.چرا كه در هر سازماني سخنگو تعريف مي شود تا سوالا ت افكار عمومي و نقدهاي جامعه را نيز مطرح كند تا پاسخ شفاف و روشني ارائه شود. لذا مبادا دولتمردان، اطلا ع رساني و ارائه گزارش از جلسات دولت را به عنوان اقدامي در جهت پاسخگويي تلقي كنند. پاسخگو بودن قواعد و اصول خاص خودش را دارد. 2- با نظر به اين كه گويا بخشي از كارهاي دولت به معاون اول سپرده شده است آيا بهتر نبود كه چهره ديگري از دولت فارغ از پست هاي اجرايي و سياسي براي پست سخنگويي تعريف مي شد تا وقت بيشتري براي پاسخگويي به افكار عمومي اختصاص مي يافت؟ چرا كه تصورش سخت است كه معاون اول احمدي نژاد با نظر به تعدد جلسات و سفرهايش بتواند تريبون سخنگويي را به خوبي روشن نگه دارد. بايد منتظر ماند و ديد كه تجربه جديد دولت احمدي نژاد در امر پاسخگويي با معرفي دو سخنگو چه خواهد بود. شايد هم سخنگويي اساسا در دولت دهم به سبك جديدي است كه با ناديده انگاشتن خبرنگاران خبرگزاري ها و مطبوعات صرفا بايد از طريق دوربين صدا و سيما با مردم سخن گفت. * جوان روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "پروژه مشترك " به قلم حسن رشوند آورده است: شروع سال تحصيلي با دو اتفاق ناگوار تروريستي همراه بود. در موردي، يكي از اعضاي مجلس خبرگان رهبري كه اهل تسنن بود و ارادت او به اهل بيت(ع)، نظام مقدس جمهوري اسلامي و امام (ره) و رهبري زبانزد بود، به شهادت رسيد و در اقدام تروريستي ديگر، فرمانده دلاور اسلام سردار شوشتري و تعدادي از همراهانش كه تمام همت خويش را مصروف خدمت به منطقه محروم شرق كشور كرده بودند، شربت شهادت نوشيدند. شايد اين دو حادثه به نوعي ارتباط مستقيمي با هم نداشته باشد ولي يك نكته را به اثبات ميرساند و آن همگرايي عوامل برانداز و تروريست داخلي و پيوند آنها با عوامل خارجي كه همواره آفريننده چنين حوادثي هستند، ميباشد. حوادث تلخي كه از بستر اقدامات ساختارشكنانه و برانداز در برخي مناسبتهاي ملي و مذهبي در طول ماههاي اخير بهويژه پس از دو ترور كوري كه در مهرماه صورت گرفت، اين نگراني را تقويت ميكرد كه خطي بهدنبال اقداماتي از اين دست در كشور ميباشد. تند شدن برخي شعارهاي هتاكانه عناصري آشوبگر در مراسم 13 آبان، 16 آذر و به خصوص هتك حرمت روز عاشورا اين گمانه را كه خطي در داخل، مسيري متفاوت از مطالبات
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 524]
-
گوناگون
پربازدیدترینها