محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844701567
- گزيده سرمقاله برخی از روزنامههای صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند. تهران امروز روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "نظارت كن "به قلم سيدجواد سيدپور آورده است: رئيسجمهور روز گذشته در حالي لايحه برنامه پنجم توسعه را به مجلس تقديم كرد كه هنوز گزارش متقني از عملكرد برنامه چهارم توسعه ارائه نشده است. هيچكس به درستي و بر اساس آمارهاي رسمي نميداند وضعيت شاخصهاي برنامه چهارم توسعه به چه شكلي بوده كه بتواند بر اساس و مبتني بر عملكرد آن، به برنامه بعدي يعني برنامه پنجم بپردازد. زيرا برنامهها در امتداد هم تعريف ميشوند و بايد در همين راستا نيز مورد ارزيابي و سنجش واقع شوند. برنامهها اگرچه به لحاظ نام و عدد با هم تفاوت دارند ولي جزيرههاي جدا از هم تلقي نميشوند كه هر يك جداي از ديگري و بدون توجه به آن قابل بررسي، سنجش و ارزيابي باشند. لذا نگاه به عملكرد برنامه چهارم براي تعيين خط مشيهاي كلي برنامه پنجم ضروري و حتمي است. عدهاي به اشتباه تصور ميكنند كه «برنامه» به مثابه «پروژه» است كه از سالي شروع و در سالي نيز به اتمام ميرسد و ديگر تمام. در حالي كه برنامهها «پروسه» هستند و بايد در طول زمان ضمن اصلاح فرآيندها به نوزايي و پويايي اقتصادي، اجتماعي و سياسي بپردازند. تداوم راهها شرط ضروري پيشبرد اهداف توسعهاي است، در غير اين صورت بايد هر روز و هر هفته در چرخه تكرار گرفتار آمد و درجا زد. «فقدان نظارت» بزرگترين و اساسيترين چالش و مشخصه عدم موفقيت برنامههاي توسعه در تاريخ برنامهريزي ايران به شمار ميآيد. برنامهها اگر از دقت، حساسيت و توجه ويژه مردم و مجلس برخوردار بودند كشور قطعا روند رشد و شتاب بيشتري به خود ميگرفت و از هدر رفت فرصتها و سرمايههاي مهم تاريخي جلوگيري ميشد. تجربه تاريخي نشان داده صرف اراده يك دولت بر توسعهخواهي لزوما كشور را به توسعه نميرساند چنانكه هيچ دولتي تاكنون نه اعلام كرده و نه ارادهاي براي موفق نشدن برنامههاي توسعه به كار بسته ولي متاسفانه نتيجه عملكرد و برونداد آثار و تبعات تصميمهاي برنامهاي چيزي جز سرعت بسيار كند و پايين به سمت توسعهخواهي نبوده است. اراده دولتها بايد ملتزم به قوانين نظارتي كه برگرفته از خرد جمعي و عقل بينالاذهاني است قرار گيرد. در اين راه وظيفه مجلس شوراي اسلامي بسيار خطير و حساس است. مجلس توسعهخواه قطعا دولت را مقيد خواهد ساخت كه در مسير توسعه گام بردارد. قوانين موضوعه كشور نيز اين اختيار را به مجلس داده كه به نمايندگي از ملت بر نحوه هزينهكرد و يا انحرافات احتمالي دولتها نظارت بكند. نبايد قوانين توسعه به گونهاي نوشته شود كه براي جايگاه نظارتي مجلس شأن درخوري لحاظ نشود. اين نقصي بوده كه در برنامههاي پيشين وجود داشته و اصليترين علت ناكامي برنامهها بوده است. دولتها بايد به مجلس پاسخگو باشند و اين پاسخگويي تزييني و دلبخواهي نيست كه اگر دولتي تمايل به اين كار نداشت بتواند از آن بگريزد بدون اينكه كمترين عتابي از كهترين مقامي دريافت كند. پاسخگو بودن نسبت به انجام درست برنامهها بايد از قوانين اصلي برنامه پنجم توسعه باشد در غير اين صورت هيچ تضميني وجود ندارد كه برنامه پنجم به سرنوشت برنامه چهارم در عدم ارائه عملكرد دچار نشود.وظيفه نمايندگان وظيفه خطيري است، آنها بايد چارچوبي را معين كنند كه اگر دولتي رفت و دولتي آمد يا مجلسي رفت و مجلسي ديگر آمد، باز هم قانون توسعه به قوت خود تداوم داشته باشد تا از برخورد سليقهاي و شخصي نسبت به ضرورت توسعه يافتگي پيشگيري شود. موقعيت حساس تاريخي اقتضا ميكند كه جديت بيشتري براي رفتن به سمت توسعه به خرج دهيم زيرا عصر حركت دلبخواهي و سليقهاي دولتها به سر آمده است. اگر دقت نمايندگان امروز با جديت اعمال نشود چه بسا ضمن دور افتادن از چشمانداز بلندمدت نظام، فردا براي جبران عقبماندگي بسيار دير و دور باشد. سختگيري و نظارت بر توسعه شايد يكي دو نفر را در مقطعي ناراحت كند ولي قطعا ملتي را در آينده شادمان خواهد ساخت و خود به سنتي نيكو جهت جدي گرفتن توسعه منجر خواهد شد در غير اين صورت بايد كتابهاي برنامههاي توسعه را صرفا براي كتابخانهها تدارك ديد. اعتماد روزنامه اعتماد در يادداشت خود با عنوان "حقوق بشر و يك زندان مدرن اتريش "به قلم فرزانه روستايي آورده است: شش سال پيش به يك آرشيتكت اتريشي ماموريت داده شد تا بر اساس بندي از يك اعلاميه مشهور حقوق بشر يك مجتمع قضايي و زندان در اتريش بسازد. يعني؛ «همه انسان ها آزاد به دنيا مي آيند و از بدو تولد از حقوق و هويت انساني برابر برخوردارند.» زنداني كه ساخته شد جديدترين استانداردهاي حقوق بشر در آن لحاظ شده بود و مسوولان دادگستري اتريش اصرار داشتند ساختمان آن بتواند تحقق عيني يك جمله ديگر از اين اعلاميه نيز باشد. يعني؛ «هر انساني كه به هر دليلي از آزادي محروم مي شود مستحق رفتاري انساني و مستحق احترامي است كه در شأن نوع بشر است.» بر اساس ايده يي كه بنيان آن را دو جمله فوق بنا گذاشت بدون استفاده از سيم خاردار زنداني ساخته شد كه بيشتر از ديوار بتني ، در آن از شيشه و چوب استفاده شد و در آخر از فولاد.معماري زنداني كه جوزف هو هنسين ساخت به شكلي بود كه در روز، از هر طبقه آن مي توان افق شرق و غرب را ديد و در شب، از هر افقي مي توان به درون زندان نگاه كرد. 20 سال پيش پس از فروپاشي ديوار برلين و نابودي حكومت كمونيستي آلمان شرقي آرشيتكت هاي آلماني براي تاكيد بر مبارزه با استبداد و اصرار بر دموكراسي و نهايت شفافيت سياسي بناي بوندستاگ يا پارلمان آلمان را در برلين ساختند كه سراسر از شيشه و آينه بود. از شيشه براي مخالفت با باندبازي درون حكومتي و تاكيد بر اينكه نبايد چيزي در پارلمان پنهان بماند و از آينه با اين عنوان استفاده شد كه پارلمان بايد انعكاس تام و تمام گرايش هاي فكري جامعه باشد. به همين دليل هر روزه هزاران توريست از محل تنها پارلماني بازديد مي كنند كه ديوارها و سقف آن از شيشه و آينه ساخته شده است. پس از ساختمان شيشه يي پارلمان آلمان متحد، زندان لئو بن دومين بناي معروفي است كه طي چند دهه گذشته در تاكيد بر حقوق انساني آحاد بشر ساخته شده است. ساختن زندان شيشه يي لئو بن نماد بروز انقلابي در نحوه نگرش به جرم و رابطه حكومت با مجرم در دوران جديد نيز هست، زيرا زندانيان اين زندان برخلاف آنچه مرسوم و پذيرفته شده است از اتاق هاي پرنوري بهره مي برند. ديوارهاي شيشه يي تمام قد به آنها فرصت مي دهد به طلوع و غروب آفتاب خوب بنگرند و بينديشند و برخلاف آنچه در ديگر زندان هاي اين كره خاكي مرسوم است، زندانيان تنها نمي مانند و دلتنگ هم نمي شوند زيرا در صورت تمايل مي توانند براي 24 ساعت خانواده خود را در زندان ميهمان كنند. مسوولان زندان همچنين به آنها اجازه داده اند راديو و تلويزيون و تلفن همراه داشته باشند. زندانيان فضاي ورزشي خوبي دارند، مي توانند درس بخوانند و به اينترنت هم دسترسي دارند. معمار اين زندان معتقد است من در بنا گذاشتن اين ساختمان فقط يك ايده داشتم و آن اينكه تكه هايي از ابناي بشر كه خداوند خالق آنان است قرار است براي مدتي در ساختماني كه من ساخته ام زندگي كنند. بنابراين تا حد امكان سعي كرده ام براي آنها رفاه و امنيت ايجاد كنم. البته رفاه و امنيتي كه كمي آن طرف تر با اقدامات امنيتي حفاظت مي شود. يعني حداكثر آزادي زنداني در درون و حداكثر حفاظت از بيرون. بسياري از كساني كه ساخت اين زندان آنها را متعجب كرده نام زندان لئو بن را هتل پنج ستاره گذاشته اند. هتل پنج ستاره يي كه اكثر ساكنان آن پس از اندكي بي ترديد درمي يابند در هر حال زندان، زندان است و فلسفه بنا نهادن آن سلب آزادي يك نفر است به خاطر نقض يا ناديده گرفتن حقوق ديگران. ساختن زندان هتل پنج ستاره ثمره يا اوج دستاورد نهادهاي حقوقي و مدافعان حقوق بشر است كه معتقدند آزادي نوع بشر و احترام به انسان اصلي است كه تفسير و حاشيه برنمي دارد. دستگاه هاي قضايي و نهادهاي مدني در اتريش معتقدند ارتكاب جرم از سوي ابناي بشر و اعمال مجازات مدني و محروميت نبايد عاملي باشد براي پايمال شدن يك حق انساني ديگر. بر اساس استانداردهاي جديد حقوق بشر و به لحاظ اينكه شمار زندانيان سياسي در كشورهاي در حال توسعه و زندانيان عادي در كشورهاي پيشرفته در حال افزايش است بايد راهي پيدا كرد تا اعمال مجازات و حبس و تاديب سبب انكار حقوق انساني شهروندان نشود. و حتي در بدترين شرايط، يك زنداني بايد همچنان عضوي از اجتماع يا شهروندي تلقي شود كه پس از گذراندن دوراني از محكوميت، بي واسطه به اجتماع بازگردد و زندگي عادي خويش را از سر گيرد. ساختن زنداني كه ديوارهاي آن تمام قد از شيشه ساخته شده براي تاكيد بر اين اصل است؛ كسي كه بازداشت يا زنداني مي شود يكي از آحاد محروم اجتماع است كه جدا شدن او از زندگي عادي و دوستان و اقوام مجازات او را آغاز مي كند. منطبق بر معيارهاي جديد حقوق بشر، وقتي جرمي واقع شده و با جدا كردن افراد از جامعه مجازات را آغاز مي كنيم ضرورتي ندارد با معماري هاي خشن و اتاق هاي دربسته و تاريك يا سلول انفرادي اين مجازات را تشديد كنيم. تئوري هاي جديد همچنين معتقد است جنس و حقوق كسي كه محكوم مي شود و كسي كه فرمان محكوميت را صادر مي كند يكي است. به لحاظ انسان و شهروند بودن همه افراد اجتماع، تفاوتي بين مجرم و متهم و نيز قاضي صادركننده حكم وجود ندارد. اگر اينچنين است، چه ضرورتي دارد مجرم يا متهم را به صرف ارتكاب يك جرم در شرايطي نگه داريم يا در جايي حبس كنيم كه به لحاظ شكل و امكانات تفاوت فاحشي با زندگي قاضي صادركننده حكم داشته باشد. بر اساس تئوري هاي جديد حقوق بشر و در توضيح محكوميت هاي جرائم عادي، حتي به فرض ارتكاب يك جرم، بايد شرايطي براي نگهداري زنداني فراهم شود تا فشار اقامت در زندان و دوري از اقوام، وي را به خلافكاري غيرقابل اصلاح و كينه جو مبدل نسازد. علاوه بر اين، حتي اگر در نحوه دادرسي و رسيدگي به پرونده يك زنداني خلافي صورت نگرفته باشد حقوق زنداني حداقل براي احترام به نوع بشر بايد به صورت تمام و كمال رعايت شود زيرا اگر همه آحاد اجتماع از امكانات و تسهيلات برابر و يكسان برخوردار بودند كه ديگر جرمي صورت نمي گرفت و كسي خلافكار نمي شد. حال وقتي براي سارقان و جانيان و خلافكاران اجتماعي چنين حقوق مفصل و مطولي وجود دارد مي توان نحوه نگاه به موضوع زندانيان را اساساً متحول ساخت. يعني وقتي مي توان براي سارق و خلافكار زندان شيشه يي ساخت تا هنگام غروب دلتنگ نشود، احتمالاً مقوله يي به نام زنداني سياسي يا بازداشت فعالان سياسي اجتماعي از اساس مي تواند وجود نداشته باشد زيرا كسي كه بر اساس اعتقادها و باورهاي خود بر امر يا تغييري اجتماعي يا موضوعي سياسي مرتبط با روابط قدرت حاكم بحث مي كند، به جدل مي پردازد يا اصرار مي كند، راهكار برخورد با او دعوت از قضاوت افكار عمومي و توسل به صندوق آرا و شفافيت سياسي است نه زندان يا محكوميت. اگر يك مجرم و سارق به خاطر انسان بودن و براي رعايت احترام به انسان بايد مورد مراقبت قرار گيرد، بي ترديد و منطقاً كسي كه بر آرمان و عقيده يي متفاوت از باورها و آرمان حاكم اصرار مي ورزد بايد مورد مدارا قرار گيرد و صد البته تكريم. سياست روز روزنامه سياست روز در يادداشت خود با عنوان "رزمايش هاي شكست خورده "به قلم قاسم غفوري آورده است: رژيم صهيونيستي كه سياست كشتار و جنايت اساس استراتژي آن را تشكيل ميدهد در روزهاي اخير تحركات نظامي جديدي را آغاز كرده است. براساس گزارشهاي منتشره اين رژيم از يك سو به برگزاري رزمايش نظامي در اراضي اشغالي و حتي مرزهاي سوريه و لبنان اقدام كرده و از سوي ديگر از اجراي رزمايش ميكروبي و بيولوژيكي در روزهاي آينده در سراسر سرزمينهاي اشغالي خبر داده است. آنها همچنين از آمادگي براي حمله گسترده به غزه در آينده نزديك سخن گفته اند. مجموعه اين تحركات و حتي مطرح كردن ادعاي آمادگي براي جنگ عليه لبنان و سوريه نشانگر تلاشي فراگير از سوي صهيونيست ها براي امنيتي ساختن فضاي منطقه است. اين نظامي گري ها هرچند تحركي جديد نميباشند و در گذشته نيز همواره اجرا شده است اما آغاز آن در مقطع كنوني ميتواند برگرفته از اهداف و سياستهاي خاص باشد. اين رژيم پس از شكست در جنگ 22 روزه غزه در عرصه داخلي با چالشهاي بسياري مواجه شده است بگونه اي كه ابعاد آن ازحوزه اقتصادي و سياسي به عرصه نظامي و اعتراضات گسترده خاخام ها و شهرك نشينان گسترش يافته است. صهيونيستها با اين رزمايشها برآنند تا چنان وانمود كنند كه پس از يكسال توانستهاند به احياي توان نظامي خود بپردازند. آنها با اين اقدامات اميدوارند تا به اصطلاح رضايت افراطيون براي حمايت از نتانياهو نخست وزير صهيونيست ها را كسب و از فروپاشي كابينه وي جلوگيري كنند. البته صهيونيستها با اين فرافكنيها ،افكار عمومي را از تحولاتي نظير ساخت شهركها در كرانه باختري و قدس، رسوايي جناياتشان در زندان عليه فلسطينيها ، تشديد تلاش هاي جهاني براي محاكمه سران اين رژيم بر اساس گزارش گلدستون و ... منحرف ميسازند. نكته ديگر تقارن اين مانورها با تشديد رايزنيهاي كشورهاي عربي و غربي براي آغاز به اصطلاح روند سازش ميباشد. تحركات نظامي را كه با همكاري آمريكا انجام مي شود ،مي توان به نوعي اعمال فشار بر كشورهاي عربي و غربي براي اجرايي ساختن روند سازش بر اساس خواست صهيونيست ها دانست. البته برخي كشورهاي عربي نيز با برجسته سازي اين مسئله از آن در جهت توجيه سازشكاري خود استفاده مي كنند. در مجموع ميتوان گفت كه رزمايشهاي مذكور رزمايش هاي شكست خوردهاي هستند كه نه علامت قوت بلكه نشانه ضعف و بحرانهاي داخلي و خارجي اين رژيم است كه آنها را به برگزاري چنين مانورهايي وادار ساخته است. نكته مهم آنكه كشورهاي غربي بويژه آمريكا نيز كه از صلح خاورميانه دم مي زنند در برابر تهديدات نظامي صهيونيست ها سكوت كرده اند كه خود سندي ديگر بر دروغين بودن ادعاي صلح طلبي غرب و در نهايت لزوم ادامه مقاومت به عنوان تنها راهكار احقاق حقوق ملت فلسطين است كه نمود آن را در جنگ 22 روزه غزه مي توان مشاهده كرد. رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "مواظب «شاه»راهها باشيم! " به قلم محمدكاظم انبارلويي آورده است: تهران امروز را بزرگراهها محصور كرده اند ، تهران امروز با تهران قديم خيلي متفاوت است . اگر به تابلوها توجه نكنيم و در يك بزرگراه به اشتباه ورود پيدا كنيم چاره اي نيست، بايد آن قدر برويم تا به يك دوربرگردان برسيم و مسير را به همان اندازه كه آمده ايم برگرديم و در مسير صحيح قرار گيريم. اگر هم سرعت را در «شاه»راه تنظيم نكنيم ممكن است از دوربرگردان رد شويم، شانس تصحيح حركت فقط در دورگردان بعدي امكان پذير است. روزي كه «راديو آمريكا » و «بي بي سي فارسي» و «وي او اي» و ... اعلام كردند در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري هيچ يك از گروههاي معارض با انقلاب اسلامي، انتخابات را تحريم نكرده اند با خود گفتم با يك «شاه»راه روبرو هستيم كه نبايد در آن مسير قرار گيريم، اگر هم قرار گرفتيم بايد به سرعت با رسيدن به اولين دور برگردان برگرديم والا تا آخر بايد برويم. متاسفانه استكبار جهاني به سركردگي آمريكا و اسرائيل و انگليس با مداخله در امور داخلي ايران و قرار گرفتن در يك ضلع رقابت «شاه»راهي به نام «نه به احمدي نژاد» درست كردند كه تمام علائم و نشانه هاي رانندگي را در اين «شاه» راه خودشان نصب كردند. پليس اتوبان را هم از خودشان گذاشتند و جناب جرج سوروس ، جين شارپ و مايكل لدين هدايت حركت در اين «شاه»راه را به عهده گرفتند. علائم ورود به به اين «شاه»راه ترديد در برگزاري سالم انتخابات و بستن نطفه نامشروع دروغ تقلب در انتخابات، اردوكشي خياباني، انتخاب يك نماد رنگين، تن ندادن به چارچوبهاي قانوني و ... بود. هر چه به دوستان و رقبا گفتيم راه را غلط نرويد گوش نكردند. لجاجت كردند و در همان روز انتخابات در اولين ساعات راي گيري فرمان ريختن به خيابانها صادر شد . لذا با سرعت وارد «شاه»راه شدند و هر لحظه به سرعت خود افزودند. روز قدس يك دور برگردان بود. آنها مي توانستند برگردند، نگذاشتند نخواستند و نتوانستند. روز13 آبان و16 آذر باز فرصت جديدي به دست آمد برنگشتند. روز عاشورا آنها را آوردند در برابر دين، خدا و امام حسين (ع) قرار دادند باز هم برنگشتند. روز9 دي روز قيام ملت عليه تبهكاريهاي فرقه سبز و آمريكا و يك روز ماندني در تاريخ ايران رسيد. روز9 دي در حقيقت يك رفراندوم بزرگ بود. ملت ايران يكپارچه در سراسر كشور به خيابانها ريخت و بيزاري خود را از اين قافله گمراه اعلام كرد. روز9 دي يك دور برگردان واضح و روشن بود فرياد مشفقانه ملت يكصدا به سران فتنه اين بود كه برگرديد . اما متاسفانه با همان سرعت در آن «شاه»راه مي روند. موسوي لشكر عمرسعد در خيابانهاي تهران را در روز عاشورا «مردم خداجوي» و آتش زدن خيمه هاي عزاداري مردم را «اقدامات مسالمت آميز» توصيف كرد. به نظر مي رسد دشمن پيام حضور ميليوني مردم را در راهپيمايي 9 دي گرفت و فهميد كه آتشفشان انقلاب اسلامي با همان حرارت و خروش اوليه فوران دارد لذا در لحن خود با ملت تجديدنظر كرد اما اين دوستان و رقباي فريب خورده ما همچنان همان مسير معارضه با نظام را پيش مي روند. به آخر «شاه»راه رسيده اند اما حاضر نيستند برگردند. انقلاب در سه دهه گذشته خود اين همه كينه و دشمني و لجاجت از سوي يك فرقه را به خود نديده است. جالب اينجاست عده اي كه از روي سادگي پرچم به اصطلاح «وحدت ملي» را در وسط معركه رقابت انتخاباتي بالا برده بودند اكنون با پرچم «آشتي ملي» با تغيير صورت مسئله و طي كردن اين همه حركت اشتباه رقبا در «شاه»راه دشمن مي خواهند راه نجاتي براي آنها پيدا كنند. اقدامات اين جماعت تاكنون نتوانسته از سرعت حركت فرقه سبز در«شاه»راه دشمن بكاهد و از پيوستن همين عده به مردم پرهيز شده است. هيچ كس راضي نيست كساني كه روزگاري به انقلاب خدمت كرده اند، حال در خط دشمن، مسير ضدانقلاب را طي كنند اما چه كنيم كه مردم در رفراندوم عظيم9 دي با صداي بلند به سران فتنه اعلام كردند: چندين چراغ دارد و بيراهه مي رود بگذار بيفتد و ببيند سزاي خويش سران فتنه از همه دوربرگردانهاي «شاه»راه دشمن عبور كرده اند و سرعت آنها به گونه اي است كه حتي اگر دشمن به آنها بگويد برگرديد ، نمي توانند برگردند كما اينكه تاكنون برنگشته اند. آنها به مقدسات مردم و باورهاي اسلامي و انقلابي اعلام جنگ كردند و حاضر نيستند حتي يك لحظه از هيجان اين جنگ بكاهند.وقتي حريف به اين نقطه رسيد از دست هيچ كس كاري ساخته نيست، سقوط در اسفل السافلين اجتناب ناپذير است. كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "قانون يا بازگشت به ملوك الطوايفي؟! " به قلم حسام الدين برومند آورده است: در حالي كه سيماي واقعي و بدون نقاب جريان فتنه و فريب عيان گشته است و مردم فهيم و بصير ايران اسلامي با حضور چند ده ميليوني در راهپيمايي بزرگ 9 دي بار ديگر وفاداري خود به نظام، اسلام، ولايت فقيه و قانون اساسي را به نمايش گذاشتند و خواستار برخورد قاطعانه با اغتشاشگران و آشوبگران- چه مباشران و عوامل ميداني و چه مسببان و طراحان اصلي- شدند و به تعبير مقام معظم رهبري «حجت را بر مسئولين تمام كردند» كماكان جماعتي كه مأموريت دارند -خواسته يا ناخواسته- به تطهيرسازي سران اصلي فتنه بپردازند از طرح نخ نما شده «آشتي ملي» برنگشته اند و به اصطلاح راهكار اصلي برون رفت از وقايع و حوادث پس از انتخابات- بخوانيد فتنه طرح ريزي و برنامه ريزي شده- را سازش سياسي مي دانند! ناگفته پيداست كه تمام عقلاي عالم بر اين نكته متفق القولند كه نزاع داخلي بر وحدت ملي خدشه وارد مي كند و از همين رهگذر آشتي ملي في نفسه و بماهو «آشتي ملي» اقدامي پسنديده و انسجام آفرين است. اما آنچه در اين ميان مغفول مانده و يا به عمد قرار بر اين است كه مغفول بماند تبيين كامل صورت مسئله و ارايه راهكاري يكسويه و جزيي نگر است. اين نوشته در پي آن نيست كه عقبه «طرح آشتي ملي» و راهكارهايي را كه در آن گنجانده شده و از سوي افراد مختلفي تا به حالا بيان و علني شده مورد واكاوي قرار دهد و به نقد مواضع سياسي اين افراد و به طور خاص جرياني كه به تكاپو افتاده تا به هر طريق ممكن طرح به اصطلاح آشتي ملي را عملياتي و اجرايي نمايد بپردازد. آنچه باعث شده تا ضرورت نگارش اين سطور عميقاً احساس شود اين مطلب است كه برخي- و به تعبير صحيح تر جرياني- با ژست استقلال در مواضع فكري و سياسي و با نگاه عاقل اندر سفيه آنچنان درباره درمان حوادث و وقايع پس از انتخابات نسخه مي پيچند كه گويي همه حقيقت در نسخه ادعايي آنها نهفته است! طرفه آنكه بيش از همه نيز بر «حفظ نظام» و «حقوق مردم» از يكسو و رعايت موازين اسلامي از سوي ديگر تأكيد و پافشاري دارند؛ اما در عين حال از افعال و اعمال مجرمانه اي كه خسارات مادي و معنوي سنگيني را بر آحاد ملت و نظام وارد نموده به راحتي عبور مي كنند. از همين روي؛ ذكر نكاتي درباره تبعات حقوقي طرح آشتي ملي كه به عنوان راهكار برون رفت از شرايط موجود كشور بر روي آن مانور داده مي شود خالي از لطف نيست: 1- آشوبگران و فتنه انگيزان در طي 7 ماه گذشته يك سلسله افعال مجرمانه مرتكب شده اند كه هيچ فرد و گروه و تشكلي قادر نيست آنها را انكار نمايد. اردوكشي هاي خياباني و غيرقانوني و خسارت به اموال خصوصي و عمومي و آتش زدن سطل زباله ها و وسايل نقليه تا تخريب بانك ها و ساختمان ها و اخلال در امنيت اجتماعي تنها بخشي از اين افعال مجرمانه است. همچنين هجمه و ضربه به دو ركن ركين نظام يعني جمهوريت و اسلاميت جرم بزرگي است كه آحاد ملت با حضور ميليوني خود در صحنه اين پيام را به مسئولان دادند كه تحت هيچ شرايطي متجاوزان را نمي بخشند. بنابراين چطور مي شود كساني را كه آراي ملت را برنتافتند و بدون هيچ گونه دليل و بينه اي ادعاي بزرگ تقلب در انتخابات را به ناحق و در راستاي پروژه اي كه از مدت ها قبل از انتخابات زمزمه مي نمودند فرياد كردند مورد بخشودگي قرار داد؟ علاوه بر آنكه به دروغ سلامت انتخابات ناديده انگاشته شد و جمهوريت نظام را برنتافتند در ادامه كار به جايي رسيد كه با شعارهاي ساختارشكنانه خود «اسلاميت» نظام را نشانه رفتند تا آنجا كه پس از پاره كردن عكس امام(ره) در 16 آذر، در عاشوراي حسيني گستاخانه و بي شرمانه به ساحت مقدس آن حضرت هجوم آوردند. اينك سوال اساسي اين است كه تكليف اين همه افعال مجرمانه و گستاخي ها و هتك حرمت ها به عقايد و اصول و ارزش هاي يك ملت چه مي شود؟! مگر با وقوع اين همه جنايت و جرايم متعدد كه طبق قوانين موضوعه كشور عدم احراز آن شدني نيست مي توان گفت و نسخه پيچيد كه «شتر ديدي، نديدي»!! 2- چطور مي شود كه عده اي به جرم اخلال در امنيت ملي و تلاش براي براندازي نظام محكوم مي شوند، با رعايت فرآيند دادرسي كيفرخواست براي آنها صادر مي شود و دادگاه بدوي نيز احكام بسياري از آنها را صادر كرده است آن وقت در قالب طرح آشتي ملي كه تنها ظاهري شيك دارد خواستار آزادي آنها شد؟! پس اجراي قانون كه بايد فصل الخطاب باشد چه مي شود؟ آزادي اين افراد تنها با اين توجيه كه فعال سياسي بوده اند و نام و نشاني- آنهم به بركت نظام- براي خود كسب كرده اند مغاير با «اصل تساوي افراد در برابر قانون» و «عدالت» نيست؟ اگر هست- كه قطعاً هست- با چه منطقي بر آزادي حكم مي رانيد؟ اگر مي گوييد كه «مصالح سياسي» اقتضا دارد كه حكم آزادي اين افراد صادر گردد پس تكليف «عدالت قضايي» چه مي شود؟ ضمن آنكه كدام مصلحت بالاتر از اجراي قانون است كه حكم بازدارندگي دارد و از تكرار تخلفات و جرايم جلوگيري مي نمايد؟ 3- اگر قرار باشد هرگاه در جامعه تنشي پديد آيد براي مهار آن به قانون پشت كرد ديگر چه انتظاري مي توان داشت كه در شرايط معمولي و عادي عموم افراد جامعه به قانون پايبند باشند. بديهي است آنچه منطقي مي نمايد اين است كه اتفاقاً در اينگونه شرايط بايد نسبت به اجراي قانون جدي تر و دقيق تر بود. 4- بيش از يكصد سال (از دوران مشروطه به بعد) از تدوين قانون و قانون گذاري در اين كشور مي گذرد و تمام تلاش مصلحان و علما بر اين بوده است كه قانون بر اين كشور حاكم شود. انقلاب اسلامي نيز با برچيدن رژيم هزار فاميل پهلوي كه مظهر بي قانوني و خودكامگي بود جلوه اي از «حاكميت قانون» را به منصه ظهور رسانده است كه ريشه در فقه و قانون اسلام دارد. بنابراين چگونه مي توان سير قهقهرايي داشت و به عقب بازگشت و بر راه حلي جولان داد كه مغاير با قانون و مسلمات فقهي و قواعد اسلامي است. اگر كسي مال ديگري را از بين ببرد ضامن است (من اتلف مال غير فهو ضامن) آنگاه اين همه خسارات مادي و معنوي را كه به ملت و نظام وارد آمده است چطور مي شود ناديده گرفت! بي شك در شرايطي كه قانون بر پيكره نظام جمهوري اسلامي جاري و ساري است نمي توان به روش و سياق ملوك الطوايفي و شيخوخيت به حل قضايا و مسايل پيش آمده حكم راند. 5- بنابراين هر راه حل سياسي از جانب افراد، گروهها و جريان هاي سياسي بايد تكليف و موضع خود را با افعال مجرمانه اي كه رخ داده و متقابلا اجراي قانون در برابر آن، شفاف و بدون ابهام مشخص نمايد. همچنانكه نظام در اين فتنه بزرگ پس از انتخابات در قبال پرونده كهريزك ساكت ننشست و يا به مسامحه از آن عبور نكرد بلكه با شجاعت « قانون» را معيار دانست و متخلفان را پاي ميز محاكمه كشاند. و بالاخره بايد گفت همانگونه كه رهبر بصير انقلاب در سخنان اخير خود فرمودند افرادي كه مسئوليت و وظيفه قانوني ندارند نبايد در اين قضايا دخالت كنند و از سوي ديگر دستگاههاي مسئول بايد به اعمال كامل و قاطع مر قانون بپردازند. جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "افغانستان و تهديدات چند لايه " آورده است: حامد كرزاي رئيس جمهور افغانستان در ميان « تهديدات چند لايه » به محاصره درآمده است . از يكطرف 17 تن از وزيران پيشنهادي كابينه اش نتوانستند راي اعتماد مجلس را بگيرند و فقط 7 وزير مورد تاييد قرار گرفتند و از طرف ديگر طي روزهاي اخير محل اقامتش مورد حمله طالبان قرار گرفت . هر چند به وي آسيبي نرسيد ولي اين چندمين بار است كه طالبان با قدرت نمائي محل اقامت كرزاي را هدف قرار مي دهد و ثابت مي كند كه خطر تا چه اندازه به كرزاي نزديك است . چه بسا اين سوقصدها بصورت عمدي به هدف نمي رسد تا فرصتي براي « چانه زني » و كسب امتياز براي طالبان فراهم شود. كرزاي روز شنبه 16 وزير جديد به مجلس معرفي كرد كه درصورت ادامه كار مجلس افغانستان پنجشنبه اين هفته بررسي راي اعتماد به آنها آغاز مي شود. در چنين شرايطي اوضاع افغانستان از وضع رقت بار رئيس جمهورش وخيم تر است . اوباما رئيس جمهور آمريكا بدون اعتنا به دولت و رئيس جمهور افغانستان از تصميم به اعزام 35 هزار نيروي جديد نظامي به افغانستان خبر داده و اعضاي اروپائي « ناتو » را براي اتخاذ تصميم مشابه فرا خوانده است . البته آلمان و فرانسه پاسخ منفي داده اند و حتي آلمانها تصميم دارند همان طيف نظاميان اعزامي به كابل را نيز فرا بخوانند ولي اين روند تاسف بار نشان مي دهد كه استقلال تماميت ارضي و اراده سياسي كامل شديدا زير چكمه هاي نظاميان ارتشهاي « ناتو » لگدكوب شده است و هيچگونه چشم انداز روشني براي پايان اين فجايع قابل تصور نيست . از سوي ديگر طالبان به قدرت نمائي بيشتر روي آورده و ضمن تشديد تحركات خود به جنايت و كشتار در مقياس انبوه پرداخته است . علاوه بر اين سخنگويان طالبان مدعي شده اند كه اين گروهك تروريستي دستكم بر 80 درصد خاك افغانستان تسلط دارد . شايد حكومت مركزي چنين ادعائي را تكذيب كند ولي نشانه گيري به سمت حامد كرزاي آنهم در ميان شديدترين تدابير امنيتي در اطراف رئيس جمهور نشان مي دهد كه حتي درصورت اغراق آميز بودن اين رقم نيز خطر طالبان در افغانستان تقريبا همه جا قابل مشاهده است . اين بدان معناست كه اگرچه طالبان بجز ايالت هلمند مركز ثقل كشت و تجارت مواد مخدر اين كشور در جاي ديگري هم حاكم نباشد اما درعين حال در هر فرصتي مي تواند در اكثر نقاط افغانستان ايجاد ناامني كند. نقشه هاي رسمي موجود در مراكز امنيتي و نظامي افغانستان كه در آن محل استقرار و محل عبور و حضور احتمالي طالبان را با رنگ قرمز مشخص كرده تقريبا فاقد هر جاي غيررنگي است و اين نشان مي دهد كه مطابق جمع بندي مراكز نظامي ـ امنيتي دولت مركزي هم طالبان همچون « طاعون » در سراسر كشور همه جا را آلوده ساخته است . حتي اگر اين گمانه زني هاي رسمي و غيررسمي هم قابل اعتنا نباشد اصرار جنون آميز آمريكا و انگليس براي مداخله دادن طالبان در قدرت كفه سياسي ـ نظامي ـ تبليغاتي را به سود تروريستهاي طالبان سنگين تر ساخته است . تقريبا بدون استثنا مقامات ارشد آمريكا طي ماههاي اخير حداقل هر ماه يكبار خواستار مشاركت دادن طالبان در حكومت مركزي شده و به « قدرت طالبان » اشاره كرده اند. مقامات پنتاگون حتي خواستار واگذاري قدرت و اداره برخي حكومتهاي محلي به طالبان هستند و مدعي شده اند گويا آنها امنيت را بهتر برقرار و حفظ مي كنند! البته درك علت وقوع اين پديده با در نظر گرفتن نقش مستقيم آمريكا در شكل گيري و به قدرت رسيدن طالبان چندان مشكل نيست و به خوبي نشان مي دهد كه طالبان هيچگاه از هدايت و حمايت واشنگتن محروم نشده است . بدين ترتيب روشن است كه حامد كرزاي و دولتش در تمامي اين دوره بازيچه هاي واشنگتن بوده اند و حتي در اوج قدرت هم نقش درجه چندم را ايفا كرده و مي كنند. دقيقا به همين دليل است كه حتي عدم تصويب دو سوم كابينه در افغانستان جنگ زده « بحران » محسوب نمي شود. دليل مهمتري هم وجود دارد كه دقيقا به تركيب اعضاي كابينه كرزاي برمي گردد. در واقع همان كساني كه براي كسب راي اعتماد مجلس معرفي شده بودند عموما از روساي قبايل افراد بانفوذ محلي و عمدتا از كساني بوده و هستند كه زماني در بخشي از جامعه نفوذ و مقبوليتي داشته اند. به عبارت ديگر حتي كسب راي اعتماد آنها از مجلس هم امتياز چنداني به دولت كرزاي نمي داد و فقط آنرا يكپارچه مي كرد. در واقع وقتي ورود چنين افرادي نتواند وزن و قابليت و كارآمدي كابينه را بيشتر كند طبعا حذف آنها هم چيزي از كابينه نخواهد كاست و اين درحاليست كه با وجود اشغالگران دولت كابل در حاشيه است و حتي بدون كابينه هم امور افغانستان در چارچوب اهداف اشغالگران اداره مي شود و اساسا اصل دولت كرزاي بود و نبودش علي السويه است تا چه رسد به اجزاي آن . اكنون كرزاي 16 وزير جديد پيشنهادي خود را معرفي كرده و مجلس نيز طبق وعده اي كه داده به دليل تكميل فهرست اعضاي كابينه بايد براي تشكيل جلسه اقدام نمايد . اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه قرار است ظرف 3 هفته آينده اجلاسي در لندن براي بررسي وضعيت افغانستان و يمن تشكيل گردد كه حضور وزراي دولت كرزاي هم در آن موثر خواهد بود. البته اين موضوع هم نمي تواند تاثيري بر روند تحولات داشته باشد چرا كه حتي با تكميل فهرست وزرا فرايند اعطاي راي اعتماد به خودي خود امري « زمانبر » است و مدتها به طول مي انجامد. علاوه براين وزرائي كه هنوز چند روز از انتخاب آنها مي گذرد چه تاثيري در سرنوشت اجلاس لندن مي توانند داشته باشند موضوع مهمتر آنكه مگر دولتهاي قبلي كرزاي كه ظاهرا سالها بر مقدرات اين كشور حاكم بودند تاثيري داشتند كه از اين دولت چند روزه انتظار تاثيرگذاري داشته باشيم مشكل بزرگ افغانستان فقدان استقلال راي و استقلال عمل ناشي از اشغال كشور است . قطعا تا زمانيكه اين كشور در اشغال بيگانه است و از دخالت سياسي و مداخلات نظامي بيگانه رنج مي برد وجود يا عدم وجود دولت مركزي تاثير محسوسي در روند تحولات اين كشور نخواهد داشت . مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان " بحران سرمايه گذاري و تامين منابع مالي "به قلم حميد رضا شكوهي آورده است: خبرهايي كه از همسايگان ما به گوش مي رسد خبرهاي خوش براي ما نيست. در شرايطي كه در كشور، با بحران سرمايه گذاري در بخش هاي مختلف اقتصادي بويژه انرژي- اعم از نفت، گاز و پتروشيمي- مواجه هستيم و سرمايه گذاران داخلي و خارجي به دلا يل متعدد، سرمايه گذاران در پروژه هاي اين حوزه را كم رنگ تر كرده اند، كشورهاي اطراف ما، باشتابي بيش از گذشته، در حال فاصله گرفتن از ما هستند و با توسعه سرمايه گذاري در بخش انرژي، ميزان توليد نفت و گاز خود را به سرعت افزايش مي دهند. از قطر بگذريم كه سالهاست در ميدان گازي مشترك پارس جنوبي، ايران را پشت سرگذاشته عراق هم كه سالها به خاطر وضعيت سياسي و جنگ با كويت و به تبع آن تحريم اقتصادي و حمله نيروهاي آمريكايي به اين كشور، ميدان نفت را براي رقبا خالي گذاشته بود اكنون با گذر از شرايط جنگي و بهبود نسبي اوضاع امنيتي، با قدرت بار ديگر وارد معاملا ت نفتي شده و دور نمايي بسيار روشن را در چشم انداز آتي صنعت نفت اين كشور ترسيم كرده كه حداقل اثر آن براي ايران، كاهش رتبه ايران از نظر ميزان توليد و صادرات نفت و واگذار كردن ميدان رقابت به رقيب ديگري به نام عراق است. عراق با 115 ميليارد بشكه ذخيره نفت خام، پس از عربستان و ايران سومين دارنده ذخاير بزرگ نفتي جهان به شمار مي رود- البته اگر رتبه جديد ونزوئلا را كه مدعي است از اين منظر از ايران پيش افتاده ناديده بينگاريم- و هم اكنون روزانه 2 ميليون و 4 هزار بشكه نفت خام توليد مي كند. اكنون عراق اهداف بزرگتري را در نظر گرفته كه مي تواند توليد روزانه نفت در اين كشور را در مدت زماني كوتاه به 4 ميليون بشكه در روز و سپس به 6 ميليون بشكه در روز برساند. شرايط براي نيل به اين هدف نيز فراهم است. چرا كه از يك سو ذخاير نفتي اين كشور پاسخگوي اين هدف خواهد بود و از سوي ديگر حجم سرمايه گذاري خارجي در اين كشور به حدي افزايش يافته كه دستيابي به اين هدف را با سهولت بيشتري امكان پذير مي سازد. طي هفته هاي اخير قراردادهاي متعددي بين دولت عراق و شركت هاي بزرگ نفتي جهان منعقد شده تا آنها با سرمايه گذاري در صنعت نفت عراق، هم با توجه به ريسك پايين سرمايه گذاري در عراق به سودبالا يي دست يابند و هم روند توسعه صنعت نفت را در عراق تسهيل كنند. طبيعتا با اين حجم از سرمايه گذاري، صادرات نفت عراق هم افزايش خواهد يافت و اين كشور به مرور، نقش پررنگ تري در بازار جهاني نفت ايفا خواهد كرد. البته اين روند پرشتاب از ماه هاي گذشته آغاز شده و از جمله پيامدهاي آن افزايش ميزان صادرات نفت خام عراق به چين دريازده ماهه نخست سال 2009 ميلا دي به ميزان سه برابر بوده كه اين ميزان در سال آينده دو برابر خواهد شد. اين حجم پرشتاب سرمايه گذاري و فعاليت در صنعت نفت عراق اگر چه براي عراقي ها مطلوب و مفيد محسوب مي شود اما براي ما نمي تواند چندان خبر خوشي باشد. كما اين كه ساير كشورهاي اطراف ايران نيز در اين زمينه گوي سبقت را از ما ربوده اند. به طوري كه عربستان سعودي نيز اعلا م كرد كه طي چند سال آينده بيش از 400 ميليارد دلا ر در بخش صنايع نفت و به ويژه گاز سرمايه گذاري خواهد كرد كه رقمي سنگين و در عين حال اعجاب آور است. وقتي به رشد پرشتاب صنايع نفت و گاز در كشورهاي همسايه مي نگريم و وضعيت سرمايه گذاري در حوزه انرژي در كشورمان را با آن مقايسه مي كنيم، در مي يابيم كه نه تنها جايگاه فعلي ما از نظر توليد نفت در معرض خطر قرار گرفته، بلكه با تداوم وضعيت فعلي، تا چند سال ديگر تواني براي رقابت در عرصه صادرات نفت را هم نخواهيم داشت. كشورما هم اكنون با بحران سرمايه گذاري مواجه شده كه پيامد طبيعي آن عدم افزايش توليد و حتي افت ميزان توليد خواهد بود. البته اين موضوعي نيست كه از نگاه مسوولا ن و تصميم گيران حوزه انرژي پنهان بماند. كما اينكه مهندس سيف الله جشن ساز مدير عامل شركت ملي نفت ايران طي يك سال اخير در هر جا سخني گفته به بهانه اي به معضل سرمايه گذاري در صنايع نفت، گاز و پتروشيمي اشاره كرده و خواستار تسهيل شرايط براي جذب سرمايه گذاران خارجي و حتي جذب سرمايه هاي ايرانيان، چه در داخل و چه در خارج از كشور شده است. اما نكته اينجاست كه هنوز گام جدي و تاثير گذاري براي رفع اين دغدغه برداشته نشده است. در شرايطي كه تحريم هاي اقتصادي، فشار زيادي بر صنعت نفت ايران وارد مي سازد و امكان بهره گيري از توان شركت هاي درجه اول اروپايي و آمريكايي در كشور وجود ندارد، بهترين راهكار، تقويت پيمانكاران ايراني و رفع مشكلا ت و معضلا ت مالي آنهاست. ايجاد بانك صنعت نفت و برداشت از حساب ذخيره ارزي به منظور سرمايه گذاري در بخش هاي مولدي همچون نفت و گاز- كه بر خلا ف بهره گيري از موجودي حساب ذخيره ارزي در بخش هاي جاري و هزينه اي اثر تورم زا هم نخواهد داشت- از جمله راهكارهايي است كه مي تواند در جهت رفع اين مشكل تاثير گذار باشد. جوان روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "شباهتهاي دو فرقه " به قلم رسول سنايي راد آورده است: اوج خيانت و جنايت منافقين در همراهي با دشمن متجاوز به ميهن اسلامي در دوران دفاع مقدس اين بود كه با ايجاد نفوذ و رخنه به خاكريزهاي رزمندگان اسلام با بهرهگيري از چهره و لهجه ايراني و ارائه اطلاعات پشت جبهه ما به عراقيها، اعتماد به نفس از دست رفته دشمن را به آنان برگردانده و با تصرف چند خاكريز در مهران و فكه دشمن بعثي را كه به لاك دفاع فرو رفته بود، به دور جديد حملات و اشغال مناطقي از خاك كشورمان تشويق كردند: روندي كه سرانجام با هراس برخي خواص و شتابزدگي آنان به قبول قطعنامه 598 و نوشيدن جام زهر توسط امام خميني (ره)، مراد رزمندگان انجاميد و حسرت جنگي ناتمام بر دل افواج رزمندهاي باقي ماند كه پس از درك خيانت منافقين به جبههها هجوم آورده، اما پذيرش قطعنامه و صداقت امام مظلومشان مانع تنبيه و سيلي پاياني بر گونه متجاوزان شد. وقايع تلخ و سياه روزهاي 16 آذر و روز عاشوراي گذشته كه توسط عدهاي از رجالههاي عقدهاي و كينهجو عليه ارزشهاي ديني، انقلابي و باورهاي مقدس مردم صورت گرفت، ريشه در خيانت برخي از ياران و دوستان گذشته انقلاب دارد كه با معركهگرداني بازيهاي بيهوده سياسي و چنگ انداختن بر چهره اقتدار نظام براي تحميل خواستههاي غيرمنطقي خويش، تنها جاده صاف كن طيفي از گروهكهاي كينهاي و ضربه خورده از انقلاب و نظام اسلامي شدند كه منافقين، بهاييها، سلطنتطلبان، كمونيستها و البته معدودي از فريبخوردگان فرقه رنگي را هم شامل ميشوند. جالبتر اينكه، منافقان جديد نيز همچون منافقين به بيوت برخي خواص نفوذ كرده و با متهم ساختن نيروهاي مدافع نظام، جنايات و خيانتهاي خويش را توجيه و با ردگمكني و كتمان نقش خويش در فجايع پيش آمده، دشمنان را ناجي معرفي كرده و از آنان به خداجوياني كه مسيرشان را خود انتخاب كردهاند، نام ميبرند. همانگونه كه يكي از خواص درگذشته جانياني مثل مهدي هاشمي را از فرمانده سپاه و وزير اطلاعات بالاتر و تنها تفاوتش را اين ميدانست كه «بز اخفش» نيست و توسط اطرافيان متقاعد شده بود از طريق يك طلبه تائب ارتباط خود را با منافقين حفظ كرده و با برخي از نيروهايي كه ستون پنجم دشمن به حساب ميآمدند، نشست و برخاست داشته باشد! چنين پديدهاي بود كه سرانجام برخي از خواص را روياروي امام عزيز قرارداد و قبل از جام زهر، خون به جگر آن يگانه دوران نمود. گويا تاريخ تكرار شده است و دوباره برخي مثل رجوي نفس اماره را در مسير قدرتطلبي، امام خويش قرار داده و فرقهاي به راه انداختهاند كه حتي از زمينهسازي و جادهصافكني براي دشمنان قسم خورده انقلاب باكي نداشته و در حالي كه شعارهاي مردمي و مدرن ميدهد، همچون گروهك نفاق رجوي حمايت ميليوني 9 دي از انقلاب و ولايت را ناديده گرفته و باز هم در بيانيههاي سياسياش براي نظام خط و نشان كشيده و شرط ميگذارد. شروطي كه به جز ادامه لجاجت و بسترسازي براي ادامه فتنه، معناي ديگري از آن برنميآيد. اما در اين ميان تفاوتهايي نيز وجود دارد و آن هم اينكه خوشبيني مردم به خواص و تجارب اوليه مردم در تحليل مسائل سياسي امكان شناخت خواص بيبصيرت و در دامن فرقه رجوي را چنان به تأخير انداخت كه امام عزيزمان با سالها خون دل مجبور به دفع وي شد، اما اينك بصيرت مردمي بدان پايه است كه براي مهار احساسات و غيرتهاي به جوش آمده، رهبري نظام، اين موج خروشان را دعوت به آرامش ميفرمايد. در آن دوران بخش عمدهاي از نيروهاي مدافع سرگرم دفاع در برابر دشمن متجاوز بود و تنها بخشي از آنها با زحمت آزادسازي شده و در برابر فرقه رجوي به اجراي مأموريت ميپرداخت، ولي امروز نيروهاي مدافع نجيبانه تاكنون به خويشتنداري پرداخته و تنها منتظر اشارتي از سوي ولي امر خويش هستند تا بساط فرقه رنگين و منافقين جديد را در هم پيچند. آخر اينكه علائمي از سرنوشت مشابه و مشترك دو فرقه نيز به چشم ميخورد كه اعلام حمايت سران گروهك رجوي از فرقه رنگي و انتقاد از حكم شرعي حضرت امام خميني عليه منافقين در سال 1367 از سوي سران فرقه رنگي و همچنين اردوكشيهاي مشترك در كف خيابانها و حمله به مقدسات مردم از ديگر پديدههاي مرتبط با اين سرنوشت مشترك است. آخر اينكه هر دو فرقه قدرت طلبي و كسب مناصب حكومتي را بهانه مقابله با رهبري و انقلاب قرار داده و سرانجام به نفي نظام و همكاري با دشمنان آن رو آوردند و البته هر دو ماسكي از نوگرايي و مثلاً روشنفكري نيز به چهره داشته و به زعم خويش مدافع جمهوريت در برابر اسلاميت بوده و شعار ضد ديكتاتوري نيز ميدادند، اما زشتترين چهره ديكتاتوري را در فرقهسازي از خود نشان دادهاند. جام جم روزنامه جام جم در سرمقاله روز خود با عنوان "دايي فرصت ميخواهد "به قلم حميد درخشان آورده است: شايد قضاوت درباره حضور علي دايي در پرسپوليس خيلي زود باشد؛ چرا كه اين مربي نياز به فرصت دارد تا تمام و كمال ايدهها و تفكرات تاكتيكياش را به اجرا بگذارد، اما با اين حال حضور دايي تاثيرات خاص خود را دارد و نميتوان اين مساله را ناديده گرفت. حقيقت اين است كه تغيير و تحول در راس كادر فني پرسپوليس خيلي دير اتفاق افتاد و اگر بنا بر شرايط عمل ميشد، اين جابهجايي در پايان نيم فصل بايد صورت ميگرفت؛ اما با اين حال انتخاب علي دايي به عنوان سرمربي پرسپوليس بارقه اميدي را در دل طرفداران تيم محبوب پايتخت ايجاد كرده است كه اين خود اتفاقي ميمون و مثبت است. بيشك دايي بهعنوان كسي كه سابقه بازي در پرسپوليس را دارد، در جمع خانواده سرخها از مقبوليت لازم برخوردار است و علاوه بر آنكه ميتواند تجاربش را در اين شرايط حساس در خدمت تيم قرار دهد، بهعنوان يك سرمايه فوتبالي اين فرصت را دارد كه تجارب و داشتههاي فنياش را دوچندان كند و توانمنديهايش را در ميدان عمل به رخ بكشد. بنابراين بازگشت علي دايي به عرصه ليگ، مثبت است و بايد آن را به فالنيك گرفت. با اين حال راجع به قضاوت درباره عملكردش، نبايد يك يا دو بازي را مد نظر قرار داد. دايي ديروز در مصاف با تيم منسجم و هماهنگ ذوبآهن كار سختي را در پيش داشت و گرچه بايد به او حق داد كه از مساوي ناراحت باشد، اما فكر ميكنم نتيجه به دست آمده براي شروع بد نباشد. دليل آن نيز روشن است، علي دايي حالا برداشتهاي خاص خود را از اين بازي و نقاط قوت و ضعف پرسپوليس خواهد داشت و ميتواند با چارهجويي لازم، پرسپوليس را با توجه به پتانسيلهاي موجود به جايگاه حقيقياش برساند. ديدار با ذوبآهن ثابت كرد پرسپوليس براي دگرگوني در شيوه بازي و ايجاد تغيير و تحولات مثبت در كيفيت بازياش، نياز به زمان دارد و نميتوان انتظار داشت تيمي كه خود را با تفكرات يك مربي خارجي هماهنگ كرده، بسرعت در قالبهاي تاكتيكي و موردنظر مربي جديد جا بيفتد. از اين حيث بازي با ذوبآهن اين شرايط را براي پرسپوليس و دايي ايجاد كرد تا شناختشان را از همديگر كاملتر سازند. اين نكته در تركيب اوليه پرسپوليس بخوبي مشخص بود، هر چند اين تركيب در طول فصل هم توسط ك
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 469]
-
گوناگون
پربازدیدترینها