تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835156336
- گزيده سرمقاله برخی از روزنامههای صبح كشور
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برخی روزنامه های صبح امروز سرمقاله های خود را به موضوعات زير اختصاص دادند. تهران امروز روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "درسهايي از سال 2009 "به قلم احمد نقيبزاده * آورده است: سال 2009 با رويدادهاي خاصي به پايان رسيد كه از آن ميان چند حادثه براي ايران آموزنده بود. اولين رويداد مهم به قدرت رسيدن حكومت باراك حسين اوباما بود كه ايدههاي زيادي را در جهان بوجود آورد و عدهاي ساده لوحانه فكر كردند غم ودرد بسياري از ملتها بويژه ملت فلسطين التيام خواهد يافت يا دست كم از شدت آن كاسته خواهد شد. در ايران نيز براي عدهاي اين باور پديد آمد كه زمان گفتوگو بين ايران و آمريكا فرارسيده و ايران بايد از حسن نيت رئيسجمهور جديد آمريكا كمال استفاده را ببرد. آن سوتر اتحاديه اروپا حول توافقنامه جديد ليسبون بر همگرايي خود افزود و يأسهاي ناشي از رد طرح قانون اساسي اروپا قدري جبران شد. محور اصلي توافقنامه ليسبون دستيابي به يك سياست خارجي مشترك بود كه از آغاز دهه 1970 در دستور كار بازار مشترك قرار گرفته بود و در معاهده ماستريخت يكي از سه ستون اين عهدنامه را تشكيل ميداد. بسيار محتمل است كه اتحاديه اروپا اولين آزمون سياست مشترك خارجي را در مورد پرونده اتمي ايران بكار گيرد. در نهايت آنچه براي ايران آموزنده است مواضع روسيه در آخرين روزهاي سال 2009 در برابر ايران است. گرچه جناب حسين اوباما جايزه صلح را دريافت كرد اما جنگ و خونريزي همچنان در افغانستان و عراق ادامه دارد و مردم فلسطين در رنجبارترين وضعيت ممكن قرار دارند. نه آمريكا از شهركسازيهاي اسرائيل جلوگيري كرد و نه اميد تازهاي در برابر چشمهاي رنجديده فلسطينيها قرار گرفت و نه آمريكا موضع تازهاي در برابر پرونده هستهاي ايران اتخاذ كرد كه چشمانداز توافقي بينابين را فراروي اين مساله بگشايد. سرانجام پس از يكسال اينك روشن شده است كه دوگانه ساختار- سوژه در آمريكا چه معادلهاي را ترسيم ميكند. ساختارها چنان متصلب هستند كه رئيسجمهور از هر قماش و هر رنگ و نژادي كه باشد جز اينكه در خدمت سرمايه داري اين كشور قرار گيرد انتخاب ديگري نخواهد داشت و دل بستن به اين رفت و آمدها بيهوده است. در همين سال 2009 بود كه ديپلماسي آمريكا بيش از هر زمان ديگر فعال بود تا كنسرتي جهاني به رهبري آمريكاعليه ايران و پرونده هستهاي آن بوجود آورد. ضربالاجلها تمام شد اما در پناه آن آمريكا توانست حسن نيت مورد نظر خود را به جهانيان بنماياند و نظر آنها را براي تحريمهاي بعدي جلب كند. اروپا از «همه گويندگان خوشذوقتر» فرياد «خر برفت و خر برفت» را با خوش رقصي هرچه تمامتر به گوش آمريكا رساند تا مبادا در ارادتش به آمريكا شبههاي ايجاد شود. اما آنچه در اين ميان اسفانگيزتر بود موضعي بود كه روسيه اتخاذ كرد. تمام افعال روسيه در سه چهار سال اخير نشان ميداد كه رهبران كرملين از هيچ صداقتي برخوردار نيستند و آنچنان ناشيانه با كارت ايران بازي كردند كه بر كسي پوشيده نماند كه وارثان استالين قصد دارند ايران را در حد نهايت بدوشند و وقتي زمان تسويه حساب رسيد بهانهاي از بينهايت بهانههايي كه ميتوان جور كرد پيش كشيده و حقوق ايران را تا قطره آخر سربكشند. البته با اين همه نشانهها ملامت و رسوايي سزاي ديپلماتهايي است كه چشم خود را بر خصلت مكارانه روسها بستند و همچنان دل به وعدههاي آنها خوش داشتند. قضيه مبادله اورانيوم هم تزوير ديگري بود كه پس از خروج اورانيومها از ايران خود را نشان ميداد. بيشك اراده غرب بر اين بود كه پس از گرفتن اورانيومها بهانهاي مثل كشف يك سايت ديگر، عدم اطمينان به نيت ايران و چيزهايي از اين قبيل عنوان كرده و از تحويل اورانيوم غني شده سرباز بزنند. حال بايد پرسيد چه درسي از اين همه مكر و حيله ميتوان گرفت. به نظر ما، دولت ايران جز به ملت خود به هيچ بني بشر ديگري نميتواند اطمينان كند. نه روسيه، نه سوريه، نه غرب و نه شرق از پيشرفتهاي ايران و بهويژه توان نظامي آن خشنود نخواهند بود. چه كسي در طول هشت سال دفاع مقدس از دولت پشتيباني بيشائبه به عمل آورد؟ چه كسي با كمبودها و نابسامانيهاي دوران جنگ ساخت و خم به ابرو نياورد؟ آيا جز ملت ايران كس ديگري بود؟ ايران فقط به اتكاي ملت خود ميتواند در عرصه بغرنج شطرنج روابط بينالملل به پيش برود. اين ملت شايسته حرمت و كرامت است و با آگاهي هر خدمتي را پاس ميدارد. نتيجه آنكه بهجاي حساب كردن روي اين يا آن قدرت و دوستيهاي ناپايدار اين و آن، بايد نظر خود را به داخل معطوف داشته و با تكيه بر نيروي لايزال اين مردم شرافتمند بر مشكلات فائق آيد. گمان ميرود دشمنان نيز به خوبي به اين نكته پي برده و از هيچ كوششي براي فاصله انداختن بين دولت و ملت فروگذار نيستند. اما اين بدان معني نيست كه اشتباهات دولتمردان در نارضايتي مردم قابل اغماض است بلكه بر عكس دقت و وسعت نظر بيسابقهاي را ميطلبد تا از هرآنچه موجب فاصله مردم و دولت ميشود، پرهيز كرد. زيرا بدون رضايت مردم هيچ حركتي به ثمر نميرسد؛ باشد كه بينديشيم. *استاد دانشگاه تهران جام جم روزنامه جام جم در يادداشت خود با عنوان " روياي 2010 آمريكا "به قلم محمدرضا عرفانيان آورده است: مجله نيوزويك چاپ آمريكا اخيرا فهرستي از وقايع مهمي را كه در سال 2010 احتمال وقوع آنها زياد است منتشر كرد. براساس اين فهرست، كودتا در پاكستان و ونزوئلا ، بحران در چين و اروپا، سقوط پوند انگليس و شكوفايي اقتصاد برزيل از جمله رويدادهايي هستند كه احتمال وقوع دارند. آصف علي زرداري ، رئيسجمهور پاكستان محبوبيت خود را بتدريج نزد مردم، وزرا و ارتش از دست خواهد داد و هوگو چاوز، رئيسجمهور ونزوئلا توسط مخالفان خود سرنگون خواهد شد. در فهرست پيش بينيهاي نشريه نيوزويك آمده است: ونزوئلا در دام يك تورم عظيم گرفتار خواهد شد و بحران اقتصادي و افزايش بي سابقه جنايات در انتظار اين كشور است. نشريه نيوزويك در ادامه پيش بينيهاي خود آورده است: شيرتازه، گوشت گاو و پنكه در اين كشور (ونزوئلا) به ابزار تجملاتي تبديل شده و عادت دوش گرفتن روزانه توسط چاوز به اقدام اجتناب ناپذير بورژوايي تعبير خواهد شد. مردم اين كشور دست از حمايت رئيسجمهور خود خواهند كشيد و نظاميان قدرت را بدست خواهند گرفت. در اين مقاله گفته شده كه برزيل به چين جديد تبديل ميشود. در سال 2010 ميلادي برزيل از ديگر كشورهاي عضو BRIC (برزيل، روسيه، هند و چين) فاصله زيادي خواهد گرفت. در بريتانيا هم محافظه كاران اكثريت مطلق پارلمان را بدست نخواهند آورد. ارزش پوند استرلينگ كاهش پيدا كرده و در اين كشور ركودي جدي آغاز ميشود. در بخش ديگري از اين پيش بينيها آمده است كه فيدل كاسترو فوت ميكند و روابط ميان كوبا و آمريكا بهبود خواهد يافت. قدرت به رائول كاسترو خواهد رسيد كه به خاطر منافع اقتصادي حاصل از بهبود روابط با آمريكا، لحن ضد آمريكايي خود را ملايمتر ميكند. نكته حائز اهميت اينكه در اين مقاله هيچ اشاره به بحران زيست محيطي جهان و نقش تخريبگر آمريكا در اين زمينه نشده است. مداخلات نظامي و سياسي آمريكا در آسياي مركزي و خاورميانه مد نظر قرار نگرفته و به بحران ناشي از عملكرد رژيم صهيونيستي در خاورميانه اشاره نشده است. بن بست آمريكا در افغانستان، عراق و مداخلات اخيرواشنگتن در يمن هم از جمله مواردي است كه در اين پيشگوييها مد نظر قرار نگرفته است. در شرايطي كه تحليلگران نيوزويك در پيش بيني وقايع آينده تا پيامدهاي دوش گرفتن هوگو چاوز نيز پيش رفتهاند ، جاي تعجب است كه به بحران اقتصادي آمريكا و كسر بودجه هزاران ميليارد دلاري اين كشور و راههاي برونرفت از چنين بحراني اشارهاي ندارند. به نظر ميرسد كه استراتژيستهاي آمريكا اين بار به جاي تدوين راهبرد براي رسيدن به اهداف خود به پيشگويي پناه بردهاند. شايد پيشگويي نيز از جمله راهبردهاي آنان است. رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان " تقويت يا تضعيف،كدام يك؟ " به قلم محمدكاظم انبار لويي آورده است:طرح يك فوريتي اصلاح موادي از قانون ديوان محاسبات كه يك فوريت آن در جلسه88/8/27 به تصويب مجلس محترم رسيده است، چونان شمشير دو لبه اي است كه مي تواند فرصت اصلاح قانون ديوان محاسبات (نه فقط اصلاح موادي از آن) را به تهديد عالي ترين اركان نظارتي و محكمه تخصصي مالي محاسباتي كشور تبديل كند و نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي بايد در تصويب نهايي چنين طرحي مرزهاي تهديد و فرصت را در لابه لاي مواد8 گانه چنين طرحي از هم بازشناخته تا نيت خير تقويت و اصلاح به نتيجه تضعيف منتهي نشود. توجه و تدقيق در مراتب زير مسير بحراني تهديدات و فرصت هاي يك نهاد نظارتي و يك محكمه تخصصي مالي محاسباتي را نشان مي دهد. طرح يك فوريتي اصلاح موادي از قانون ديوان محاسبات كه يك فوريت آن در جلسه88/8/27 به تصويب مجلس محترم رسيده است، چونان شمشير دو لبه اي است كه مي تواند فرصت اصلاح قانون ديوان محاسبات (نه فقط اصلاح موادي از آن) را به تهديد عالي ترين اركان نظارتي و محكمه تخصصي مالي محاسباتي كشور تبديل كند و نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي بايد در تصويب نهايي چنين طرحي مرزهاي تهديد و فرصت را در لابه لاي مواد8 گانه چنين طرحي از هم بازشناخته تا نيت خير تقويت و اصلاح به نتيجه تضعيف منتهي نشود. توجه و تدقيق در مراتب زير مسير بحراني تهديدات و فرصت هاي يك نهاد نظارتي و يك محكمه تخصصي مالي محاسباتي را نشان مي دهد. 1- قانون فعلي ديوان محاسبات كشور از حداكثر ظرفيت هاي پاسداري از بيت المال برخوردار بوده و اگر نقصي هم در انجام اين ماموريت مشاهده شود ناشي از مجريان قانون است نه منطوق و مفهوم قانون فعلي فلذا هر نوع اصلاح يا الحاق مواد قانون ديوان محاسبات كشور بايد با هدف در جهت تقويت اركان و اعضاي ديوان محاسبات به عنوان مجريان قانون از طريق نحوه گزينش و انتخاب آنان باشد كه هيچ يك از مواد8 گانه طرح موصوف ناظر به اين مهم نيست. 2- در مقدمه طرح مشكلي كه به زعم پيشنهاد دهندگان محترم طرح در عدم ارتباط نمايندگان با ديوان مطرح شده ناشي از مشكل قانون عنوان شده درحالي كه در قانون فعلي ديوان محاسبات چنين مشكلي كه باعث عدم ارتباط نمايندگان با ديوان را ايجاد كرده باشد وجود ندارد و عزل و نصب اركان و اعضاي ديوان هم در قانون فعلي و هم طرح اصلاحي كماكان بر عهده مجلس بوده و هست پس اصلا چه نيازي به ماده2 در طرح اصلاحي است؟ 3- در ماده3 طرح اصلاحي عبارتي به قانون ديوان اضافه شد كه عبارت است از اولويت نمايندگان ادوار مجلس براي سمت مستشاري؛ براين ماده ايرادات زير مترتب است: اولا: هم اكنون برخي از نمايندگان ادوار مجلس از جمله رئيس كميسيون اسبق بودجه و محاسبات حتي بدون تصويب ماده3 طرح، متصدي پست مستشاري ديوان هستند. پس تصويب يا عدم تصويب اين ماده طرح تحصيل حاصل است. ثانيا: قانوني كردن چنين رويكردي به جهت آنكه براي عده اي براي تصدي برخي مشاغل امتياز محسوب مي شود از جنس تبعيض ناروايي است كه در بند9 اصل سوم قانون اساسي منع شده است و در صورت تصويب بعد از قيام و قعودهاي هزينه بر در مجلس يقينا توسط شوراي محترم نگهبان مورد ايراد واقع خواهد شد. ثالثا: داشتن مدرك مرتبط از جمله شرايط احراز استخدامي در همه مسئوليت ها از جمله سمت مستشاري، شروط لازمي است كه كافي نيست و كفايت امر در تصدي سمت هر دادرس در مقام تمييز حقي مهمتر از مدرك اهليت است خصوصا اگر بحث بيت المال مطرح باشد و اين اهليت را نمي توان به نمايندگان ادوار يا مدارك مرتبط محدود كرد و به آن اولويت داد. 4- ماده5 طرح موضوع انتخاب مستشاران تجديد نظر توسط كميسيون و سلب اختيار رئيس ديوان از يك حق مسلم مديريتي و نظارتي از جمله مصاديق تضعيف اين اركان نظارتي است كه در تدوين آن اصول ابتدايي مديريت ناديده گرفته شده است. 5- در ادامه ماده5 طرح اصلاحي نه تنها ماده28 قانون فعلي ديوان محاسبات اصلاح نشده بلكه با خلع يد از حق قانوني رئيس ديوان براي انتخاب مستشاران كارشناس و اعطاي آن به اعضاي كميسيون في الواقع پرونده را از ديوان (بخوانيد محكمه خارج) و به صحن و سراي مجلس كشانيده است و رئيس ديوان را وادار به آن مي كند كه طول مسير ميدان ونك تا ميدان بهارستان را پرونده زيربغل چونان كارمند كميسيون طي كند . آيا چنين رويكردي منتهي به تقويت ديوان مي شود يا تضعيف ديوان ؟! 6- بندهاي ماده6 طرح اصلاحي هيچ يك نه تنها با ماموريت اصلي ديوان كه، پاسداري از بيت المال باشد انطباق ندارد بلكه طراحان ادبيات عفو و اغماض را وارد مباحث مالي محاسباتي آن هم در حوزه بيت المال نموده اند كه يقينا در صورت تصويب بايد شوراي نگهبان در مورد خلاف شرع بودن آن را مطمح نظر داشته باشند.شاه بيت تضعيف ديوان در بندهاي5 گانه ماده7 طرح، سلب صلاحيت ذاتي حسابداران و حسابرسان، اعضاي هيئت عمومي در تدوين و تنظيم وتصويب گزارش تفريغ بودجه است و اعطاي مرجعيت تشخيص نقض اين گزارش به كميسيون كه به معناي نفي استدلال و استنادات و اسناد مثبته كادر فني ديوان توسط غير است كه منطقا قابل توجيه نبوده و موجب سلب مسئوليت از افراد مسئول مي شود .با توجه به مراتب و توجه به اين نكته كه مسئوليت عواقب و اثر وضعي آنچه كه به نظر ممكن است نيت خير و اصلاح و تقويت يك دستگاه نظارتي تصور شود اما درعمل موجب تضعيف و تخريب يك نهاد نظارتي گردد، ايجاب مي كند كه نمايندگان محترم مجلس بايد همه جوانب كار را در نظر داشته باشند .اين نكته از آن جهت با اهميت است كه بدانيم ، اولا تدوين كنندگان طرح يك فوريتي نه تنها هيچ مشورتي و كسب نظري از مسئولين ديوان نداشته اند و برخي از امضاء كنندگان و پيشنهاد دهندگان طرح با تصور اينكه مفاد طرح مورد تائيد مسئولين ديوان است آن را امضاء كرده اند كه اين نكته كليدي باتوجه به فوريت طرح بايد مطمح نظر نمايندگان محترم مردم درمجلس قرار گيرد كه آيا هدف از اصلاح اين قانون همان منظوري است كه در مقدمه طرح آمده يا نه ، اگر منظور همان باشد (مشكل قانون ) كه با توجه به مراتب مشكل قانوني وجود ندارد ، در غير اين صورت چرا بايد بر سر راه ماموريت يك نهاد نظارتي سنگ اندازي شود؟ از بزرگواري شنيدم كه هيچ كس به قطار متوقف سنگ نمي زند، سنگ پراني به قطار در حالي صورت مي گيرد كه قطار در حال حركت باشد.گزارش تفريغ بودجه و غناي مفاد آن از سال83 تاكنون كه محصول كار عناصر خدوم و زحمتكش اعم از كاركنان و اعضا و اركان اين نهاد نظارتي است حكايت از آن دارد كه اين قطار از حالت سكون خارج و سال به سال بر سرعتش در ارائه گزارش تفريغ بودجه سال ماضي به منظور استفاده از مفاد آن براي بودجه سال آتي افزوده شده است و سزاوار نيست با طرح يا لوايحي با قيد فوريت از سرعت اين قطار آن هم بدين گونه كاسته شود.يك كلام و ختم كلام در اين مقال آنكه اگر قرار است چنين طرحي با چنين موادي از تصويب مجلس بگذرد همان به كه قانون فعلي كه به مراتب از ظرفيت هاي بالاتري نسبت به اين طرح در اعمال نظارت قانوني دارد ، دست نخورده باقي بماند تا مسئوليت عواقب آتي اين تغييرات متوجه مجلسي كه منتسب به اصولگرايان است نشود. كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "سال طلايي انقلاب " به قلم محمد ايماني آورده است: سال 1388 را بايد سال «انقلاب» ناميد. اين عبارت مبهم را بايد با تحولات مهمي كه امسال رقم خورد، شرح داد. انقلاب اسلامي 30ساله، در سال88 وارد چهارمين دهه از حيات خويش مي شد. 30سالگي براي يك انقلاب پويا، نقطه اي طلايي است. نقطه تلاقي «توانايي» و «پختگي»، تلاقي قدرت جواني و درايت ميان سالي. آيا مي توان ادعا كرد انقلاب اسلامي به چنين نقطه اي رسيده بود؟ در پاسخ مي توان به تفصيل گفت و نوشت و تحولات 30ساله را مرور كرد. اما همين تحولات مهم سال88 به تنهايي براي پاسخ «آري» گفتن به سؤال كفايت مي كند. سال88 سال طلايي انقلاب بود. اولين سال دهه «عدالت» و «پيشرفت» - با سرمايه هاي بزرگي كه اندوخته شده بود- آغاز شد. طراوت انقلاب بود كه 40ميليون ايراني- 85درصد واجدين شرايط- را مشتاقانه پاي صندوق انتخابات كشاند. 2رقيب اصلي بيش از ديگران دم از انقلاب و امام مي زدند و توانستند قريب 38ميليون رأي را به خود جلب كنند. انتخابات به تنهايي شاهدي بر طراوت انقلاب بود. اما طراوت انقلاب به همين جا ختم نمي شد. تفاوت موجود زنده و بالنده با موجود بي رمق و از پا افتاده در آن است كه اولي به موازات رويش، سموم را دفع مي كند و عفونت را پس مي زند، برخلاف دومي كه از رويش باز مي ماند، سموم را در خويش نگه مي دارد و عفونت تمام وجود او را فرامي گيرد. تحولات 7ماهه پس از انتخابات تا به امروز، شاهدي است بر طراوت و بالندگي انقلاب. از اين زاويه، سال 88 به طور مضاعف سال انقلاب بود، سال نهضت و جنبش، سال دگرگوني ها براي پالايش سموم و آفات. تحولات مهم امسال، جريان و جنبشي شد در رگ هاي انقلاب. سموم بيرون ريخت و خون تازه در رگ هاي انقلاب دويد. يك شاهد از هزاران، همين قيام عاشورايي چهارشنبه هفته گذشته در شاهراه «امام حسين(ع)، انقلاب و آزادي» كه صداي امواج خروشان اقيانوس ملت در آن، خاطرات عاشوراي 57 را تازه مي كرد. در سال طلايي انقلاب، سياست بازاني خواستند انقلاب در انقلاب كنند. چون خود از انقلاب برگشته بودند، خواستند انقلاب را نيز دگرگون، وارونه و معكوس كنند. آنها جماعت «ينقلب علي عقبيه» بودند غافل از اينكه قانون خداوند، تخلف ناپذير است. «پس هركس به عقب (جاهليت) بازگردد، هرگز به خداوند ضرري نمي رساند». غافل از اينكه دل هاي بيمار آنها به تصريح آيات الهي سبب مي شود فساد را اصلاح جا بزنند و با وجود تظاهر به انقلابيگري ، مؤمنان به انقلاب را به استهزا بگيرند اما سرانجام خود انگشت نماي خلايق شوند. «آنها كساني هستند كه هدايت را به گمراهي فروخته اند. فما ربحت تجارتهم. پس تجارت آنها سودي ندارد و هدايت نيافته اند.» دگرگون شدگان خواستند و غربال انقلاب به حركت درآمد. وارونگان خواستند انقلاب را وارونه بنمايانند غافل از اينكه «فتنه» تاريخ مصرف دارد. به سرعت «گريم» و آرايش خود را از دست مي دهد و باطن خويش را نمايان مي كند. آنها زيان كردند و قطب هاي استكبار و عناد در دنيا نيز كه بر سر آنها سرمايه و آبرو گذاشتند، دوچندان زيان ديدند. زخمي كه مستكبران دنيا به واسطه «وارونگان» و زير و رو شدگان بر پيكر انقلاب زدند، به جاي آن كه از پاي درآورد، نيشتري ناخواسته شد براي بيرون ريختن آلودگي ها و ناخالصي ها. عقده اي كه دشمن در اين 7ماهه به واسطه منافقين جديد عليه انقلاب اسلامي گشود، خون غيرت را در رگ هاي ملت ايران به جوش آورد و روح تازه در كالبد ملت ايران دميد. اگر استاد فرزانه شهيد مطهري(ره) در ريشه يابي انقلاب مي فرمود «ملت ما درپس قرن ها، صداي آشناي رسول خدا و علي و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) را از حلقوم امام خميني شنيد و برپا خاست»، دشمنان اصلي انقلاب خواستند پس از 1370 سال دوباره بر اين حنجر عاشورايي خنجر بكشند و آن صدا را كه «روح ايراني» را به حركت درمي آورد، در حلقوم خاموش كنند. اما چه محاسبه احمقانه اي! پس از 7ماه جولان فتنه، روز يكشنبه 6دي ماه در آن روز عاشورا، كارد به حلقوم يك ملت رسيد. آيا مي شد درد خنجر بر حنجر را پنهان كرد و دم برنياورد؟ قيام 9دي و فرياد عاشورايي آن، برآمده از زخم خنجر بني اميه بود. خلاصه كنم آمريكا و اسرائيل و انگليس و كارگزاران آنها در داخل، تن يزيد و معاويه و ابوسفيان را در گور لرزاندند، آن روز كه انقلاب عاشورا را با پروژه حماقت آلود خود زنده كردند. سران و بانيان فتنه با «انقلاب و ارتجاع به عقب» نقش انرژي و حرارتي را بازي كردند كه از موتورهاي هواپيما خارج مي شود و هواپيما را با شتاب به پيش مي راند. انقلاب با تحولات سال 88 شتاب انفجاري گرفت. بگذاريد از قوانين ديگري كه بر جهان حكمفرماست سخن بگوييم. به استناد اين قوانين، فتنه از اوج آبشاري خود گذشته و به سمت سقوط افتاده است. اين را نهضت ملي- اسلامي 9دي نشان داد، آنجا كه مرز تصنعي حاميان نامزدها شكست و رود تا رود آن 40ميليون در اقيانوس تبرّا و تولاي عاشورايي به هم رسيدند. معلوم شد غبار فرو نشسته و فتنه با حقيقت خود شناخته شده است. قانون تكويني نهفته در عالم مي گويد فتنه چون پشت مي كند و مي رود شناخته مي شود. موجودات را از پيش رو مي شناسند اما فتنه را از پشت سر. اميركلام علي عليه السلام فرمود «فتنه ها چون بيايند، به اشتباه اندازند و چون پشت كنند و برگردند، بيدار و متنبه مي كنند. ناشناسند به وقت آمدن و شناخته مي شوند به هنگام رفتن» (خطبه93 نهج البلاغه) و همان جا فرمود «من چشم فتنه را در آوردم و كسي جز من جرأت اين كار را نداشت». خداوندا ما امسال دوباره به تو ايمان آورديم! مسلمان كه خوب است، زنديق هم اگر صادق باشد، قاهريت و غلبه قوانين تو را بر جهان و انسان مي بيند و بر تو- طوعاً يا كرهاً- ايمان مي آورد. اين كلام صادق توست كه «بعضي از مومنان اولياي بعضي ديگر هستند به معروف فرا مي خوانند و از منكر باز مي دارند» (آيه 71 سوره توبه) اما «بعضي از منافقين اولياي بعضي ديگر هستند. امر به منكر و نهي از معروف مي كنند و دست خويش را مي بندند. خدا را فراموش كردند پس خدا نيز آنها را فراموش كرد. يقينا منافقين همان فاسقانند» (آيه 67 سوره توبه). صدق الله العلي العظيم. راست گفت خداوند بزرگ و بلند مرتبه. ما در سال طلايي انقلاب ديديم منافقان وارونه شده اي را كه در قول و فعل به منكر خواندند و از معروف بازداشتند. سكوت و فريادهاي آنان را ديدگان متحير يك ملت ديد كه چه نابهنگام و نامربوط بود. جان و جهان قاعده مند است، بي هيچ ترديد. «ايحسب الانسان ان يترك سدي. آيا انسان گمان مي برد بي هدف رها شده است» (قيامت، آيه 36). آيا مي توان انقلابي بود و از مجاهدت و ولايت و برائت روي برگرداند؟ «... و از مردم با ايمان كسي است كه منكر را نه به دست و نه به دل و نه به زبان زشت و منكر نشمارد، پس اين مرده اي است در ميان زندگان» (كلمات قصار نهج البلاغه، كلمه374). آيا مي شود انسان سروته شود و پايين وي جاي سر و مغز وي نشيند و بالاي وي به زير او آيد؟ قاعده جاري در هستي است، كسي بپسندد يا نپسندد. اميرمومنان از اين قانون الهي راز گشود و فرمود: «نخستين درجه از جهاد كه بازمانيد، جهاد با دست و عمل است، سپس جهاد با زبان هايتان، بعد از آن از جهاد به واسطه دل هايتان باز مي مانيد. پس هر كس با قلبش معروفي را نشناخت و منكري را زشت و ناپسند نشمرد، دگرگون و سرنگون مي شود. سپس پايين او بالايش و بالاي او پايينش قرار مي گيرد». (كلمه 375 نهج البلاغه). كسي كه در 20 سال تهاجم فزاينده دشمن سكوت مي كند و ابراز انزجار نمي كند و گستاخي به روح خدا خميني و امام حسين(ع) را در دهه اخير برمي تابد، طبيعي است چندان وارونه و مسخ شود كه حرمت شكنان يزيدي در روز عاشورا- مشتي محارب و منافق و تروريست و بهايي و سلطنت طلب و چپ آمريكايي- را «مردم خداجو» توصيف كند. از عدالت و حكمت خدا دور است، نمي شود به پول حرام شهرام جزايري آلوده شد و در جبهه حسين(ع) ايستاد. نمي شود چشم بر فساد و انحراف نزديكان بست و بر توسن غرور و جاه طلبي نشست و تعصب جاهلي را جانشين روحيه انقلابي كرد و پس از اين همه سكوت را شكست و بر فتنه گران شوريد. نمي شود حق را با باطل پوشاند و كتمان كرد و باز از فتنه رست. تداوم عمل انحرافي، چابكي مومن را مي ستاند و او را چنان سنگين و زمينگير مي كند كه در نقاط عطف تاريخ نتواند از جاي بجنبد مگر براي جبهه باطل. انحراف و نافرماني، انسان را به «قساوت قلب» و حضيض «سنگ وارگي» بلكه قسي تر از سنگ مي كشاند. «بعد از آن دل هاي شما را قساوت گرفت، پس مانند سنگ شد يا سخت و پرقساوت تر از آن چرا كه پاره اي از سنگ ها مي شكافد و از آنها رود جاري مي شود...» (آيه 74 سوره بقره). سال طلايي انقلاب درحالي به جشن پيروزي نزديك مي شود كه اوباما در آمريكا و برخي سران فتنه در داخل- اجاره دهندگان شانه و پشت خود به بيگانگان- از نقطه اعلان جنگ با انقلاب و صف آرايي خياباني، به نقطه دعوت به مسالمت و مذاكره و آشتي رسيده اند! رجز جنگ و آشوب خياباني- از كاخ سفيد تا خانه هاي تيمي در ايران- جاي خود را به زنده باد مسالمت و مذاكره و حكميت داده است. لاجرم صحنه صفين جلو چشم زنده مي شود آنجا كه معاويه در جنگي خودساخته گرفتار آمده و عمروعاص تا آستانه كشف عورت رفته بود. رسيد آنجا كه جنگ افروزان، قرآن سر نيزه كرده و شعار حكميت و صلح سر دادند. يعني در قيافه حتي يكي از آن ده ها ميليون نفري كه قيام 9 دي را در يك روز وسط هفته رقم زدند، اثري از تسليم در برابر فريب فتنه گران به چشم مي خورد؟! يعني مي شود جنگ برافروخت و هزينه نداد و به قول برخي منافقين خارج كشور، مفت و بي هزينه به «تسخير عرصه عمومي» پرداخت و يك انقلاب را در نقطه طلايي و شكوه آن ربود؟! و پس از اين همه رسوايي، مثل فرماندهاني بي لشكر، قبضه شمشير تيغ شكسته را بر ميز مذاكره و چانه زني كوبيد؟! آيا جنگ طلبان منهزم، جايي هم براي مسالمت يا برگ برنده اي براي مذاكره باقي گذاشته اند؟ جهان عرصه عمل و عكس العمل است. سران استكبار و دنباله داخلي آنها آنچه در خشاب داشتند، خالي كردند. حالا حق دارند از تلافي ملت و نظام اسلامي وحشت زده باشند. حق دارند همديگر را لعنت كنند درحالي كه اين طرف در جبهه انقلاب، امت يكپارچه و مشتاق و پاكباخته در ركاب امام و مقتداي خويش ايستاده است. 9 دي فقط يك مانور و رزمايش بود. پس از اين منتظر ضرب شست ملت و نظام جمهوري اسلامي باشند. جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "جنگ قدرت در ساختار رژيم صهيونيستي " آورده است: رفتارهاي غيرعادي « بنيامين نتانياهو » در طول ماههاي اخير در چند محور تجلي يافته و نشان دهنده شرايط بحراني و دشواري است كه رژيم صهيونيستي در آن بسر مي برد. 1 ـ تشديد عمليات احداث شهركهاي صهيونيستي در بيت المقدس و كرانه باختري و تصرف املاك جديدي از فلسطيني ها 2 ـ تهاجم نظامي به غزه توسط جنگنده بمب افكن هاي اف 16 تانك و توپخانه . 3 ـ برخورد تهاجمي در بعد سياسي با اعراب اتحاديه اروپا و حتي آمريكاي اوباما در خصوص كنار گذاشتن طرح تشكيل فلسطين و ناديده گرفتن اعتراضات جهاني عليه جنايات جنگي در غزه و حتي حركت در جهت تنبيه آمريكا و انفعال اوباما و دستيارانش . 4 ـ استمرار محاصره نظامي غزه و تشديد آن با فشار بر قاهره براي احداث ديوار فولادي . 5 ـ اصرار در موارد لغو حق بازگشت 4 5 ميليون فلسطيني مهاجر به سرزمين مادري . 6 ـ چنگ و دندان نشان دادن به لبنان و طرح احتمال وقوع يك تهاجم جديد نظامي عليه اين كشور . 7 ـ دهن كجي به افكار عمومي جهان از طريق اقدامات « آويگدور ليبرمن » وزيرخارجه افراطي رژيم صهيونيستي كه رفتار سياسي دولت نتانياهو را نسبت به گذشته تهاجمي تر كرده است . بر اين فهرست مي توان موارد ديگري راهم افزود ولي به نظر مي رسد همين مقدار براي اثبات ماهيت فكري نتانياهو و دستيارانش در حزب « ليكود » كافي باشد. اخيرا وي تهاجم تازه اي را در صحنه « سياست داخلي » رژيم صهيونيستي آغاز كرده تا با حذف « تزيپي ليوني » رئيس حزب « كاديما » اين حزب را تقريبا از هم بپاشد و زمينه هاي فروپاشي دروني حزب رقيب خود را فراهم سازد. در واقع همه چيز به پيامدهاي جنگ 22 روزه باز مي گردد كه ايهود اولمرت نخست وزير جنگ افروز رژيم صهيونيستي از حزب « كاديما » طي دوره حاكميت در 2 جنگ عليه حزب الله لبنان و غزه با شكست خفت باري مواجه شد و تزيپي ليوني وزير خارجه ناكام رژيم صهيونيستي پس از « اولمرت » رياست حزب كاديما را برعهده گرفت . اگر چه « ليوني » امتياز بيشتري براي دريافت حكم نخست وزيري داشت ولي در پرتو 2 شكست عمده صهيونيست ها در خلال جنگهاي 33 روزه و 22 روزه « شيمون پرز » رئيس رژيم صهيونيستي ترجيح داد سكان دولت را در اختيار فرد ديگري از حزب رقيب بگذارد تا بلكه پيامدهاي شكست « كاديما » بر دولت جديد كمتر سنگيني كند. ليوني از اين رفتار و اقدام غير منتظره به قدري برآشفته است كه هنوز هم با الفاظ ركيك عليه نتانياهو و دولتش موضع گيريهاي شديدي در صحنه داخلي و حتي بين المللي از خود بروز مي دهد. در عوض نتانياهو بارها از وي دعوت به همكاري و شركت در يك كابينه ائتلافي كرده است . در برخورد اول ممكن است اين رفتار حزب « ليكود » به حساب « خويشتنداري سياسي » گذاشته شود ولي واقعيت امر اينست كه نتانياهو به چند دليل درصدد « انتقام جوئي از كاديما » برآمده و شگرد مسالمت جويانه اش عمدتا براي پنهان كردن اهدافش لازم و كافي بنظر مي رسد. الف ـ نتانياهو با وارد ساختن افراطيوني همچون « آويگدور ليبرمن » به كابينه اش آنچنان فضاي بحراني و غيرقابل توجيهي ايجاد كرده كه « ليوني » مايل به حضور در كنار وي نيست . با اينحال اين نفرت عميق دو طرفه است و « ليبرمن » هم فقط با اين شرط وارد دولت نتانياهو شده كه حزب كاديما قطعا وارد ائتلاف نشود. ب ـ نتانياهو با دعوت از ليوني در واقع مايل به واگذاري پست هاي كليدي به حزب « كاديما » نيست بلكه سعي دارد با ارائه سمت هاي بي ارزش و كم اهميت اين حزب وشخص ليوني را « تحقير » كند. ج ـ نتانياهو با پيشنهاد ائتلاف مايل است خود را « طرفدار همكاري » و ليوني را « مخالف همكاري » معرفي كند و با دامن زدن به اختلافات درون حزب كاديما از همين ابزار به عنوان اهرم فشار عليه ليوني در مسير فروپاشي حزبش بهره گيري نمايد. هدف نتانياهو اينست كه اعضاي ارشد حزب « كاديما » را عليه « ليوني » بشوراند و آنها را به سمت « انشعاب حزبي » يا حتي « فروپاشي حزب كاديما » بكشاند. البته نتانياهو بر روي نكات حساسي متمركز شده و سعي دارد جنگ قدرت را در لايه هاي مختلف حزب « كاديما » عملياتي كند. واكنش ها و پيامدهاي اين زورآزمائي به خوبي نشان مي دهد كه وي در انجام اين امر و پيگيري اين هدف موفقيت هاي زيادي كسب كرده و حزب كاديما تا فروپاشي كامل فقط يك گام ديگر فاصله دارد. از يكطرف « شائول موفاز » رقيب سرسخت ليوني درون حزب كاديما خواستار همكاري با نتانياهو و تشكيل ائتلاف حزب با « ليكود » است و با جملات نيشدار خود به ليوني و ديگران مي فهماند كه حزب كاديما فقط متعلق به ليوني نيست و در واقع ليوني مدتها است كه در حاشيه قرار دارد. اين ديدگاه « موفاز » درون حزب « كاديما » طرفداران ديگري هم دارد. « عنت يل شنيلز » عضو ارشد كاديما در جملاتي اخطارگونه خاطرنشان مي سازد كه ادامه مخالفت ليوني به شكاف و انشعاب مي انجامد و اين 12 عضو كاديما در « كنيست » هستند كه « كاديماي واقعي » را تشكيل مي دهند. اظهارات تهديدآميز « شنيلر » به زمزمه هائي اشاره دارد كه پس از ارتباط گيري مستقيم نتانياهو با اعضاي كاديما در مجلس رژيم صهيونيستي آنها سرگرم ارزيابي اوضاع براي پيوستن به قدرت و پشت كردن به ليوني هستند كه تقريبا تصميم خودشان را هم گرفته اند و به پست هاي پيشنهادي مي انديشند بدين ترتيب حزب كاديماي بدون حق نمايندگي در مجلس همانند يك حزب از هم پاشيده است كه از تاريخ مصرف آن بيش از يكسال مي گذرد. در واقع شكست خفت بار « ايهود باراك » در 2 جنگ ناكام عليه حزب الله لبنان و غزه تير خلاص حزب ناكارآمد « كاديما » هم بود كه حتي جسد نيمه جان « آريل شارون » بر تخت بيمارستان نظامي تل آويو هم نتوانست معجزه اي در حقش انجام دهد. فروپاشي قريب الوقوع « كاديما » وحذف هميشگي « تزيپي ليوني » البته در كريدورهاي قدرت با استقبال مواجه مي شود ولي درس عبرتي براي تمامي صهيونيستها بهمراه دارد كه شايد كسي به سادگي از آن عبرت نگيرد. آن درس بزرگ و فراموش نشدني اينست كه حزب كاديما زماني حرف اول را در صحنه سياسي اسرائيل مي زد ولي اكنون همگي با خوشحالي آنرا به سمت زباله دان تاريخ بدرقه مي كنند و حتي اعضاي آن براي نابوديش كف مي زنند! اين كمترين بهاي پرداختي كاديما براي شكست خفت بار در 2 جنگ 33 روزه عليه حزب الله و 22 روزه عليه مردم غزه است . اين شكستهاي پي در پي توان رزمي رژيم صهيونيستي در جنگ عليه ديگران را به شدت به تحليل برده است و گرگهاي گرسنه در تل آويو اكنون براي دريدن شكم يكديگر وسوسه شده اند. فروپاشي كاديما در مقياس بزرگتري بمنزله قدرتهاي اوليه براي فروپاشي رژيم صهيونيستي محسوب مي شود كه از آن گريزي نيست . مردمسالاري روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان "دعوت به حركت در مسير سند چشم انداز "به قلم مهدي عباسي آورده است: «چشم انداز» را آرمان قابل دستيابي جامعه در يك زمان بلند مدت مي گويند كه متناسب با ارزش ها و آرمان هاي نظام و مردم تعيين مي گردد. در واقع چشم انداز سياست گذاري هاي كلا ن را تدوين مي كند تا برنامه هاي كوتاه مدت و ميان مدت و داراي افق، مشخص باشند.امروز يكي از مهمترين مباحثي كه در سطوح مختلف مديريتي طرح مي شود، طراحي چشم انداز براي هر سازماني است به طوري كه در دنياي جديد بسياري از كشورها يا سازمان هاي بزرگ اقتصادي براي افزايش بهره وري و دستيابي به كارايي و كار آمدي بيشتر، چشم اندازي براي دوره هاي مختلف زماني تدوين مي كنند تا عملا افق حركت براي تمام سطوح مشخص شود. جمهوري اسلا مي ايران در راستاي تدوين يك افق بلند مدت براي رسيدن به جايگاه بالا يي در منطقه و جهان سند چشم انداز 20ساله را تدوين كرد. سندي كه بر اساس آن طبق يكي از بندهاي مشخص شده قرار است ايران در سال 1404، «توسعه يافته متناسب با مقتضيات فرهنگي، جغرافيايي و تاريخي خود، متكي بر اصول اخلا قي و ارزش هاي اسلا مي، ملي و انقلا بي، با تاكيد بر مردم سالا ري ديني، عدالت اجتماعي، آزادي هاي مشروع، حفظ كرامت و حقوق انسان ها و بهره مندي از امنيت اجتماعي و قضايي» باشد. همچنين در عرصه اقتصادي نيز قرار است طبق سند چشم انداز 20 ساله ايران به كشوري دست يافته به جايگاه اول اقتصادي، علمي و فناوري در سطح منطقه آسياي جنوب غربي (شامل آسياي ميانه، قفقاز، خاورميانه و كشورهاي همسايه) با تاكيد بر جنبش نرم افزاري و توليد علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادي، ارتقاي نسبي سطح درآمد سرانه و رسيدن به اشتغال كامل تبديل شود. نزديك ترين كشور به ايران به لحاظ جغرافيايي كه مدل موفقي از حركت به سمت سند چشم انداز به حساب مي آيد، مالزي است. ماهاتير محمد كه پدر مالزي مدرن نام گرفته است با همكارانش سندي راهبردي تدوين كردند كه طبق آن مالزي در سال 2020 ميلا دي قرار است پيشرفت هاي قابل توجهي داشته باشد. گزارش ها و ديدارهاي صورت گرفته از اين كشور حكايت از آن دارد كه سطوح مختلف مديريتي و اجتماعي مالزي، تمام توان خود را براي رسيدن به اين سند به كار گرفته اند به طوري كه يكي از سوغات هاي فرهنگي توريست ها از اين كشور شناخت مالزي 2020 است.توسعه همه جانبه در مالزي و تدوين برنامه هاي كوتاه مدت و ميان مدت در راستاي سند چشم انداز حكايت از آن دارد كه اين كشور پله پله گام بر مي دارد تا به افق 2020 مورد نظرش برسد. اما، حال سوال اساسي اين است كه كشور ما تا چه ميزان در راستاي رسيدن به افق هاي سند چشم انداز و جامعه ايراني توسعه يافته در 1404 در حال حركت است؟ آيا گام هاي برداشته شده در امروز مي تواند بخشي از پازل توسعه همه جانبه كشور باشد؟ آيا سطوح مختلف جامعه و به طور خاص تر كليه بخش هاي مديريتي، چه دولتي و چه خصوصي خود را همراه با اين سند براي توسعه كرده اند؟ قطعا نمي توانيم صرفا با نوشتن يك سند چشم انداز منتظر تحقق آن در سال 1404 شمسي بنشينيم بلكه هر گام امروز آينده را مي سازد و اگر 20 سال زمان تحقق سند چشم انداز باشد بايد گام به گام قدم برداشت تا اهداف سند محقق شود. در يك مقايسه ساده بين ايران ومالزي در نحوه اجراي سند چشم انداز در ابتدايي ترين نقطه اختلا في، به ميزان آگاهي جامعه و مديران از اين سند برخورد مي كنيم. يكي از آيتم هاي لا زم براي اجراي هر سند و برنامه اي در يك سازمان، آگاهي و همراهي مديران و زير مجموعه ها از آن است حال آيا مي توان ادعا كرد كه در طول اين چند سالي كه اين سند از سوي مقام معظم رهبري به دستگاه هاي مختلف ابلا غ شده آگاهي لا زم درباره اين سند در جامعه و بين مديران ايجاد شده است؟ نسبت به اين سوال با تشكيك مي توان پاسخ داد. اگر از اين موضوع عبور كنيم، مقايسه آمارهايي كه در خصوص مقايسه شاخص هاي مختلف اقتصادي بين ايران و كشورهاي منطقه و جهان منتشر مي شود حكايت از آن دارد كه هنوز عزم جدي براي رسيدن به اهداف سند چشم انداز ايجاد نشده است. به طوري كه مركز پژوهش هاي مجلس به تازگي آماري منتشر كرده كه ايران در رتبه 16 منطقه و 124 جهان در شاخص ريسك قرار دارد. نگاهي به شاخص هايي نظير تورم، رشد اقتصادي، بيكاري، GNP،GDP، تراز تجاري، ريسك كلي و... و مقايسه با كشورهاي منطقه اين هشدار را مي دهد كه بايد تلا ش و توانمان را براي رسيدن به افق هاي سند چشم انداز بيشتر كنيم.سند چشم انداز 20 ساله افق جامعه ايراني است كه همه در رسيدن به آن سهيم هستيم. جوان روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان " راهبرد نااميدسازي " به قلم عبدالله گنجي آورده است: به ازاي هر نفري كه جهت تخريب اموال عموم و فحاشي به خيابانهاي تهران ميآيد صد سايت و ماهواره خبري نويد سرنگوني نظامي جمهوري اسلامي را ميدهند! يعني اگر 100 نفر وارد خيابان شوند 1000 سايت و وبلاگ به صورت همزمان و كليشهاي، سرنگوني نظام جمهوري اسلامي را سر ميدهند. نكتهاي كه در اين شگرد وجود دارد و نبايد مورد غفلت قرار گيرد اين است كه دشمن در عمليات رواني و رسانهاي خود «نمود» را صدها برابر «بود» جلوه ميدهد تا بتواند عمليات مرعوبسازي را انجام دهد. هدف اين اقدام و راهبرد، ايجاد ارعاب و نااميد ساختن نيروهاي مؤمن به انقلاب اسلامي است. در انقلاب مخملي صربستان، يك كاميون برگه A4 را از غرب وارد صربستان كردند كه فقط يك جمله كوتاه روي هر برگ نوشته شده بود. اين جمله فقط دو كلمه بود كه:«او ميرود» و حدود 200 دانشجو را استخدام كرده بودند كه اين برگهها را در سراسر صربستان توزيع نمايند. برگههاي مذكور، در آسانسورها، ترمينالها، دستشوييهاي عمومي، قهوهخانهها، دانشگاهها، مدارس و... نصب شد و بالاخره او (رئيسجمهور صربستان) رفت و نقشه غرب عملي شد. هم دولتمردان غربي و هم مارتين لوترهاي وطني در تطبيق نظام جمهوري اسلامي و مؤلفههاي انسجام بخش آن با كشورها و ملتهاي ديگر دچار اشتباه شدهاند. بنابراين تصويري از نظام جمهوري اسلامي به نمايش ميگذارند كه گويي با آتش زدن چند بانك و سطل زباله، درهاي خود را به روي گوردون براون و اوباما و ساركوزي ميگشاييم. در تحليل شرايط نظام جمهوري اسلامي دو مسأله اساسي را نبايد از نظر دور داشت و بدون توجه به اين دو مؤلفه اساسي نميتوان رمز ماندگاري و استمرار نظام جمهوري اسلامي را پيدا كرد. در تجربه گذشته انقلاب اسلامي، دنياي غرب از ياد برده است كه ملت ايران با دست خالي با 50 كشور جهان در طول هشت سال جنگيد. غرب فراموش كرده است كه در طول يك سال نظام جمهوري اسلامي دو كودتا را در سال 59 از سر گذراند و در طي چهار ماه سه رئيسجمهور عوض كرد و رئيس قوه قضائيه و مجريه خود را طي دو ماه از دست داد. اين آسيبها زماني بود كه با صدام از يك سو و ترورهاي پرحجم وكور منافقين در سال 1360 همزمان ميجنگيديم. شرايط امروز يك درصد هم از شرايط سال 1360 را شامل نميشود و ملت ايران صحنههاي شش ماه گذشته را تاكنون جدي نگرفته است. مثل ملت ايران مثل درختي است كه گنجشكي بر روي آن نشسته و برخاسته است. ظرفيتهاي بكر نظام جمهوري اسلامي ايران. در حوادث شش ماه گذشته فقط بخشي از نيروي انتظامي كه وظيفه ذاتي آن حفظ امنيت است به كار گرفته شد و بسيج نيز كه بدنه فعال ملت است براي كاستن از خشونتها، در حد بسيار محدود وارد صحنه شد. پس هنوز ظرفيتها به كار گرفته نشده است. از جمله اين ظرفيتها عبارتند از : 1- هنوز رهبري انقلاب اسلامي اشارهاي نداشتهاند و مطالبهاي از مردم نكردهاند و حضور ميليوني مردم در نهم دي ماه بدون اشاره رهبري صورت گرفته است. حال اگر اين اشاره صورت گيرد چه اتفاقي ميافتد؟ 2- اكثر جوانان اين كشور بسيجيند و بسيجي يعني منتظر اشاره مقتدا. دهها ميليون نفر بسيجي آمادهاند كه هر آن، فتنهها را در هم بپيچند، از اين دهها ميليون چقدر وارد ميدان شدهاند؟ 3- خانوادههاي معظم شهدا هنوز وارد عرصه نشدهاند. 4- مراجع تقليد هنوز حكمي صادر نكردهاند، ارتش مكتبي و سپاه دشمنشناس ما هنوز احساس حضور نكردهاند و ملت ما هنوز به خروش نيامده است. اما دشمن همه ظرفيت خود را در عاشورا به كار گرفت، همه اين ظرفيت به اندازه مردمي كه ظهر عاشورا در دانشگاه تهران مشغول عزاداري بودند، نبود. آشوب درخيابان انقلاب و طالقاني فقط با حضور بخشي از مردم حاضر در مسجد دانشگاه تهران جمع شد. بنابراين نظام جمهوري اسلامي يك درصد هم از ظرفيت معنوي، مادي و انساني خود به كار نگرفته است و دشمن نيز اين را ميداند. آنچه دشمن انجام ميدهد فقط جنگ رسانهاي است. آنچه در روز چهارشنبه گذشته مشاهده شد نمايي از ظرفيت عظيم ملت بود. كدام ملت، همان ملتي كه به فرموده امام راحل، بهتر از ملت رسول الله است و با همه مشكلات موجود در كشور، خواب را از چشم دشمنان گرفته است. ملتي كه آرمان صهيونيستها در گستره جغرافيايي از نيل تا فرات را به كشيدن حصار به دور خود در سرزمينهاي اشغالي تبديل كرد و خواب بنياسراييل در تصرف از نيل تا فرات را آشفته ساخت. ملتي كه دودمان پهلوي و صدام را سوزاند، ملتي كه در تشييع جنازه امام خويش بيشتر از روز استقبال از وي آمدند و اين مفهوم را منتقل كردند كه تا روز آخر مانند روز اول هستند. قدس روزنامه قدس در سرمقاله روز خود با عنوان "مداخلات سايبري شبكه العربيه "به قلم غلامرضا قلندريان آورده است: شبكه العربيه وابسته به عربستان سعودي كه در اغتشاشات پس از انتخابات ايران سعي در بحراني نشان دادن وضعيت داشته و دارد، علاوه بر خبرسازي كذب در اقدامي به نظرسازي در قالب نظرسنجي با عنوان «تشديد برخورد با معترضان در ايران» منتشر كرده است. نشريه العربيه در حوزه رسانه هاي منطقه اي از ديدگاه هاي افراطي برخوردار بوده و تاكنون با ارائه تحليلهاي ضد شيعي و متعصبانه، ايران ستيزي را در رفتار رسانه اي خود به نمايش گذاشته است. رسانه مذكور ارگان طيف سلفي و تندرو كه همواره با ديدگاه هاي بدبينانه پروژه ضد تبليغي عليه ايران را تعقيب مي نمايد. العربيه با اتخاذ سوژه هاي سياسي در حوزه هاي گوناگوني از قبيل انرژي هسته اي، اغتشاشات پس از انتخابات، لبنان، فلسطين و عراق، همواره تلاش نموده است با سياه نمايي از رسالت رسانه اي خويش فاصله بگيرد و مواضع ضد ايراني را آناليز نمايد. اكنون اين رسانه پس از راهپيمايي ميليوني مردم در نهم دي ماه كه در نوع خودش پس از انقلاب بي نظير بوده است، سعي كرد اين تظاهرات ميليوني و مردمي ملت ايران را تنها تجمعي دولتي قلمداد كند و تأكيد كرد كه اين تظاهرات با حمايت دولت برگزار شده است. نكته قابل توجه در اين نظرسنجي، حضور 106 شركت كننده و تعميم پاسخ آنها به كل جامعه ايران است. پر واضح است كه بر اساس شاخصها و استانداردهاي تحقيقات ميداني جامعه اي، با عدد ياد شده نمي تواند بيانگر انعكاس نظرات ملت ايران باشد. از سوي ديگر، نحوه طراحي سؤال و پاسخهاي از پيش تعيين شده، سابقه اين شبكه عربي را در تحريك آشوبگران و اغتشاشات پس از انتخابات يادآور مي شود. سؤالات به گونه اي طراحي گرديده كه انتخاب هر كدام از گزينه هاي موجود توسط مخاطب عامل محركي براي دعوت به ادامه ناآرامي در ايران باشد. العربيه كه همگام با ساير رسانه هاي وابسته به رژيم صهيونيستي براي ارائه چهره اي مداخله جو از ايران در نظام بين الملل ايميج سازي مي كند، همزمان با اين جريان سازي، خبر ديگري را مبني بر اينكه «كاربران العربيه ايران را محرك شورش حوثي ها مي دانند»، بر روي سايت خود قرار داده كه نمونه كاملي از «تبديل نظرسازي به خبرسازي» است. بررسي سير حوادث در كشور يمن بيانگر اين موضوع است كه فراز و فرودهايي در پرونده تعاملات دولت و اين گروه به چشم مي خورد، اما زماني برخوردها عليه اين گروه شدت مي يابد كه گروه مذكور در سال 2003 در مس�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 345]
-
گوناگون
پربازدیدترینها