محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846107190
دانشجو در بيان رهبر فرزانه انقلاب
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فارس: دانشجويان، فلسفهي محوري وجود دانشگاه هستند.با آنان، سلسلهي تعليم و تربيت نسل فرهيختهي جامعه تداوم مييابد و آيندهي علمي جوامع رقم ميخورد.اين نسل، داراي خصلتهاي خاص هستند .بدون شناخت آن، نميتوان به اين مجموعه راه برد و در تعليم و تربيت و همراهي و همدلي با آنان توفيق يافت. ويژگيهاي نسل دانشجو دانشجويان، فلسفهي محوري وجود دانشگاه هستند.با آنان، سلسلهي تعليم و تربيت نسل فرهيختهي جامعه تداوم مييابد و آيندهي علمي جوامع رقم ميخورد.اين نسل، داراي خصلتهاي خاص هستند .بدون شناخت آن، نميتوان به اين مجموعه راه برد و در تعليم و تربيت و همراهي و همدلي با آنان توفيق يافت. پيش از بازشماري برخي از ويژگيهاي اين نسل، دو نكته را بايستي يادآور شد: اولا: نسل دانشجو، گرچه بخشي از نسل جوان جوامع است، اما محكوم ضوابط و قواعد روان شناخت نسل جوان نبوده و نيست؛ به عنوان يك گروه بزرگ اجتماعي، از خصلتها و روحيات خاص و متمايز نيز برخوردار است: محيط دانشجويي، محيطي با خصلتهاي خاص خودش است.اين محيط بايستي حقيقتا مورد احترام باشد؛ يعني كساني كه با دانشگاهها سر و كار دارند، بدانند كه اين مجموعه چه كساني هستند و چه خصال جمعي ويژهيي دارند.در هيچ جمعي غير از اينها، اين خصال نيست.حتي در جمعهاي جواني كه دانشجو نيستند، اين خصوصيات نيست؛ اين خصوصيات متعلق به جمع دانشجويي است.اينها را بايد بشناسند و با آنها تعامل صحيح داشته باشند. (1) ثانيا: فضاي دانشگاه، به نسل دانشجو ويژگيهايي ميبخشد و آنان را به اوصافي متصف ميكند كه در خارج از آن ارتباط، از آن اوصاف بيبهرهاند و يا شكل كمرنگي از آن در ايشان وجود دارد.يك جوان دانشجو، درخارج از محيط دانشگاه ممكن است خصلتها و خلقياتي داشته باشد كه در جمع دانشجويي در دانشگاه، چنان نباشد.بنابراين، صرف ارتباط با دانشجويان، در شناخت درست آنان كفايت نميكند.دانشجو را بايستي در محيط دانشگاه ديد و شناخت و او را در آن جايگاه درك كرد: محيط دانشجويي و فرهنگ دانشجويي كه بر يك جا حاكم است، غير از روحيات و خصلتهاي تك تك دانشجويان است.ممكن است كسي با چند نفر دانشجو مربوط باشد، اما وقتي كه وارد محيط دانشجويي شد، آنجا چيزهاي ديگري وجود دارد كه آن دانشجو در خانهاش يا در ملاقاتش با زيد و عمر ـ خارج از محيط دانشجويي ـ آنها را ندارد. (2) با توجه به دو نكتهي ياد شده، به بازشناخت خصايل نسل دانشجو اشاراتي صورت ميگيرد: 1ـ دانشجويان، قشر پيشتاز جوامع هستند.انديشههاي نو و نهضتهاي اجتماعي در سدههاي اخير، عمدتا در بستر جنبشهاي دانشجويي شكل گرفتهاند و يا به گونهيي با آن مربوط بودهاند . مقام معظم رهبري، ضمن تأكيد بر اين نكته، به چون و چرايي آن پرداختهاند و تحليل روشني از اين خصلت ممتاز نسل دانشجو ارايه فرمودهاند: در همه جاي دنيا، دانشجويان يكي از قشرهاي پيشرو هستند؛ علت هم واضح است.روح ناآلودهي جوان، هنگامي كه با ذهن و فكر روشن ناشي از تحصيل و با ديد بصير و آگاه همراه ميشود، تركيب خيلي ممتاز و فاخري به وجود ميآورد.آن تركيب، هماندانشجو است.به همين خاطر است كه دانشجويان هميشه از قشرهاي پيشتازند.در مملكت ما هم همين طور بوده است. (3) 2ـ تركيب سن جواني و طبقهي روشنفكري، موجب ميشود كه نسل جوان دانشجو، نسل حساس و آمادهي برانگيختگي باشد.نسل دانشجويي، باروت آمادهي انفجار را ميماند كه با تلنگرهاي نامساعد، ميتواند به آشفتگي و درهمريزي اوضاع جاري رو بياورد: مادامي كه دانشگاه جاي جواناني است كه فاصلهي سني تقريبا مشخص هفت، هشت، ده ساله دارند، و مادامي كه در دانشگاه، دانش و به تبع آن روشنفكري، در اين سن به اين نسل منتقل ميشود، همواره بايد از دانشگاه انتظار برانگيختگي داشت. (4) 3ـ دانشجو، طالب آگاهي است؛ براي حضور خود در دانشگاه، منزلت ميبيند؛ رهيابي به راههاي پرپيچ و خم را فضيلت ميشمرد و در تلاش بر ميآيد كه از ديدگاهها، مكاتب و نظريات گوناگون اطلاع يابد: دانشجو، غير از آن جوان در بازار است كه نه از مجلهي خارجي، نه از كتاب خارجي و نه از معارف بيرون اين مرز اصلا مطلع نيست.دانشجو، قاعدتا اطلاع پيدا ميكند و آگاه و هوشيار است و معارف دنيا برايش مطرح ميشود. (5) 4ـ دانشجو، با تعبد مطلق نميتواند زندگي كند؛ ابهام براي او خورهيي است كه روح وجود او را ميخورد و درهم ميريزد؛ در تعبد هم به دنبال فلسفه و حكمت ميگردد، تا ظرف انديشه و روان خود را از آن مملو و سيراب سازد.اين عطش مستمر، خصلت و فضيلت نسل دانشجوست: دانشجو، به طور طبيعي روشنفكر است؛ يعني جزو گروههايروشنفكر قهري است و نسبت به اوضاع جاري كشور، صاحب نظر و صاحب فكر و صاحب عقيده است و ميخواهد اظهار نظر بكند.دانشجو، به اين قانع نيست كه بگويند ما اين طور تشخيص دادهايم و ميخواهيم عمل بكنيم.دانستن و اظهار نظر او، با تعبد هم منافات ندارد.تعبد هم ميكند، اما دلش ميخواهد وجه اين كاري را كه به آن تعبد كرده است، بداند.اگر ندانست، تدريجا دچار شبهه و ابهام ميشود .اين ابهام، او را حتي در نفس تعبد هم تضعيف ميكند و تعبدش رفته رفته ضعيف ميشود. (6) 5ـ دانشجو، روحيهي انقلابي دارد؛ تسريع در امور را ميطلبد؛ محافظهكاري و عملكرد گام به گام را نميپذيرد؛ آرمانگرايي، او را به انديشهها و تلاشهاي حاد فرا ميخواند و در جذبهي شعارهاي تند و داغ قرار ميگيرد: در محيط دانشگاه، بايستي به اين نكته خيلي توجه كرد؛ آنگاه روحيهي انقلابي دانشجويان را در نظر گرفت.اين دانشجويان بايستي مثل قشر دانشجو در همه جاي دنيا، كساني باشند كه جزو پيشبرندگان انقلاب و جزو پايههاي اصلي انقلاب باشند و نسبت به مسايل انقلابي هرگز احساس سردي نكنند...روحيهي انقلابي اينها در دانشگاه نبايد ضربه بخورد. (7) 6ـ دانشجو، به طور طبيعي پرسشگر است؛ با تفكر انتقادي با مسايل پيراموني برخورد ميكند؛ شيوهي اعتراض و پرخاش را پيش ميگيرد و در برابر كژيها و لغزشها ـ كه ميبيند يا ميپندارد ـ واكنش سريع و عاطفي نشان ميدهد: ما نبايد انتظار داشته باشيم كه دانشجو جماعت، سياستهاي دستگاههاي اجرايي را به طور كامل و با همهي وجود بپذيرد و قبول بكند.البته بايد در مقابل سياستهاي مسؤولان دستگاه تسليم شد؛ در اين شكي نيست.وقتي كه دستگاهها و مجريان كشور تصميمي ميگيرند، آن تصميم براي افرادي كه در محدودهي كار آنها هستند، واجب الاطاعه است.اما بايد اين حق را به آن دانشجو داد كه به مقتضاي جواني و به مقتضاي آن روحيهي شور و نشاط و شوقي كه دارد، حالت سؤالي داشته باشد، احيانا اعتراضي داشته باشد، پيشنهادي داشته باشد.در محيط دانشگاه، اينها را بايستي تحمل كرد و پذيرفت.اين، از جملهي عواملي است كه آن شور و نشاط را در آنها زنده نگه ميدارد. (8) 7ـ نسل دانشجو، اهل درد و دغدغه است؛ با آن ميزيد و در آن تنفس ميكند؛ و همين نكته؛ شاخص سلامت روح و روان اين نسل است.حيات و ممات نسل دانشجويي كشور را ميبايست با اين ميزان سنجيد و در اين آيينه، قامت استوار و يا خميده و فرسودهي آن را به تماشا نشست . سادهبينان، سكوت و قعود نسل دانشجويي را علامت رضا و دليل راست و درستي امور ميشمرند و گمان ميبرند كه نسل رام و آرام دانش پژوهي، دليل ثبات و تثبيت نظام و كشور است؛ اما واقعبينان، آن را نه تنها شاخص سلامت سيستم نميشمرند، بلكه دليل آن ميدانند كه سلولها و عناصر هشدار دهنده از كار افتادهاند و يا در معرض از كارافتادگي قرار دارند. مقام معظم رهبري، با همين عنايت و توجه، به مخاطبان دردمنددانشجوي خود بذل توجه داشته و دارند: هر وقت كه دانشجويان، بخصوص دانشجوياني كه در زمينهي مسايل اسلامي و گرايش اسلامي، به يك اهتمام ويژه شناخته شدهاند ـ مثل انجمنهاي اسلامي و امثال اينها ـ بيايند نسبت به برخي از مسايل اظهار دغدغه بكنند، من خوشحال ميشوم.ما از اين كه شما نگران باشيد، خوشحال ميشوم؛ اين را شما بدانيد.ما آن وقتي نگران ميشويم كه ببينيم شما جوانان اصلا نگراني نداريد و نسبت به آنچه كه در جامعه ميگذرد، هيچ حساسيتي نداريد. (9) خطرات و مخاطرات براي نسل دانشجو نسل دانشجو، هم بايستي وجوه ممتاز و تشخصبخش خود را بشناسد، و هم نقطههاي ضعف خوديش را پيدا كند، تا با تيرهاي زهرآگين، رويينتن بودن خود را از دست ندهد. مخاطرات زير، حداقل خطراتي است كه ميبايست اين نسل به آن توجه كند و براي رفع آن به چارهجويي برخيزد: 1ـ نسل دانشجو، به عنوان گروهي از نسل جوان، داراي امتيازات آن نسل و نيز آفتها و مشكلات آن مجموعهي سني است؛ از جملهي آن، ميتوان به «بيتجربگي» و يا «كمتجربگي» اشارت داشت. فاصلهي سني با دورهي پختگي و بلوغ انديشه، موجب تصميمها و يا عملكردهاي خام و سطحي نسل جوان است.اين نسل هنوز در معرض حوادث مشابه و مكرر قرار ندارد، تا با جمعبندي آن، به نتيجهگيري روشن دست يابد.او اولين برخوردها و حادثهها را در پيش دارد و بر آناساس، به تحليل و تعميم ميپردازد و در نتيجه، در نوسان انديشه و رأي قرار ميگيرد؛ قطعيت و جزميتهاي سريع پيدا ميكند و به سهولت در دام ديدگاهها، انديشهها و يا جذب و انجذاب در اشخاص و گروهها فرو ميغلتد: نسل جوان، همه چيزش خوب است؛ جز بيتجربگي.هر چه هم كه شما بگوييد نه، بيتجربه نيستيم، همان اصرارتان دليل بيتجربگي است! يك ده، پانزده سال ديگر اين را قبول ميكنيد.آنهايي كه در سن كنوني شما هستند، بيتجربهاند.اين سخن را بايستي از آن كساني كه دوران شما را گذراندهاند، چشم بسته قبول كنيد؛ چارهيي هم نداريد؛ چون اين دوراني را كه شما در آن هستيد، آنها ديدهاند، و آن دوراني را كه آنها در آن بودند، شما نديدهايد. (10) 2ـ روحيهي آمادگي دانشجو براي اعتراض و برانگيختگي، هم سكوي پرش دانشجو و جامعه است، و هم ميتواند موجب زوال و انحطاط اجتماعي باشد.در مواردي، افراد و يا گروههاي داخل و يا بيرون دانشگاه، با استفاده از همين روحيه و خصلت، ممكن است بذر آشفتگي و اغتشاش را بپاشند و اهداف خاص حزبي و گروهي خود را از آن تمنا كنند: همواره بايد از دانشگاه انتظار برانگيختگي داشت.برانگيختگي بد نيست ـ چيز خوبي است ـ اما در شرايطي هم ممكن است بر اين برانگيختگي، آثار بدي مترتب شود.در چنين محيطي كه برانگيختگي آسانترين چيز است، هر كسي بايد سعي كند كه اين در آنجا انفجار ايجاد نكند و برانگيختگي بد را زمينهسازي ننمايد. (11) ـ كنجكاوي فكري، ارتباط فرهنگي با مراكز فكر و انديشه و...، مزيتي است كه نسل دانشجو از آن برخوردار است؛ اما همين مزيت، گاه و بيگاه نقطهي ضعف ميشود و نسل ياد شده را در معرض آسيبهاي فكري، فرهنگي قرار ميدهد.سياستمداران هواپرست، احزاب قدرتطلب و مكاتب انحرافي، بيشترين طعمهي خود را از اين نسل گرفته و برميگيرند؛ از خصوصيت روح كنجكاو و انديشهي پرسشگرا سود ميجويند و دام مينهند و فوج فوج در كمند خويش ميافكنند: دانشجو، غير از آن جوان در بازار است كه نه از مجلهي خارجي، نه از كتاب خارجي و نه از معارف بيرون اين مرز اصلا مطلع نيست.دانشجو، قاعدتا اطلاع پيدا ميكند و آگاه و هوشيار است و معارف دنيا برايش مطرح ميشود.پس اين فرد، در معرض نفوذ آسيبهاي فرهنگي و بيمبالاتي در مقابل دين و بيتفاوتي در مقابل ارزشهاي ديني و انقلابي است.اين، يكي از مشكلات محيط دانشجويي و دانشجوست. يكي از مشكلات ديگر ـ كه نزديك به مشكل قبلي است ـ آسيبپذيري در مقابل لغزشها و انحرافات فكري است.در گذشته كه ماركسيزم خيلي فعال و پرنشاط بود، هر كسي كه با دانشگاه ارتباط داشت، واقعا اين را بروشني مييافت.اصلا در دانشگاه، حتي آن دانشجوي مسلماني كه سوهان تفكرات ماركسيزم به مغزش نخورده بود، خيلي بندرت ميشد پيدا كرد. (12) 4ـ نظام آموزشي جديد، بر پايهي دنيامداري شكل گرفت.در اين نظام، تحصيل براي پول و شهرت، نه تنها مذموم تلقي نميشد، بلكهممدوح و پسنديده شناخته ميشد.اين روحيه، همچنان خود را مينماياند و نسل دانشجو را در تب و تاب خود همراه ميبرد.بخشي از آفات و مخاطرات اخلاقي، فرهنگي در اين نسل، برخاسته از اين روحيهي حاكم است: مشكل سوم، همين مشكل مدرك گرايي و توجه وافر به زندگي مادي و اضغاث و احلام جواني است .در حوزهها، به شكل سنتي چنين چيزي نيست ـ اگر چه گاهي به شكل عارضي هست ـ اما جوان دانشجو كه كارش تحصيل علم است، به اين سمت كشانده و رانده شده كه به فكر آينده و دكان آينده و كار آينده و پول و اين كه كدام رشته پردرآمدتر است و كدام رشته تواناييهاي بيشتري به آدم ميدهد، باشد.اين هم مشكل بزرگي است كه بايستي به فكرش بود؛ چون به علم لطمه ميخورد. (13) 5ـ همانگونه كه پيشتر اشارت شد، دانشجو تعبدپذير مطلق نيست؛ در تعبد خود، گونهيي تعقل ورزي را ميجويد؛ به فلسفهها و علتها توجه ميدارد و درصدد ارضاي عقل و خرد خويش در امور دين و دنياي خود بر ميآيد.اين ويژگي موجب ميشود كه از زندگي در ابهام رنج برد؛ كمبود و يا فقدان اطلاعات را برنتابد و بنياد تعبد خويش را از كف دهد: دانشجو دلش ميخواهد وجه اين كاري را كه به آن تعبد كرده است، بداند.اگر ندانست، تدريجا دچار شبهه و ابهام ميشود.اين ابهام، او را حتي در نفس تعبد هم تضعيف ميكند و تعبدش رفته رفته ضعيف ميشود.پس، يكي از مشكلات دانشجو، اين است.دانشجويان چون غالبا از جريانات هم بيخبرند و از بطون كارها اطلاعندارند، چنانچه خبري در راديو يا در روزنامه پخش ميشود، ذهنشان شروع به كار ميكند.اين در صورتي است كه مؤثر خارجي هم نباشد؛ اگر باشد، كه ديگر واويلاست! (14) 6ـ دانشجو، اهل درد و دغدغه است؛ از ضعفها و نارساييها برميآشوبد و توان خويشتنداري از كف ميدهد.اين خصوصيت، فضيلت اين نسل است؛ اما ميتواند به منقصت بينجامد؛ زيرا طاعنان و خردهبينان سعي و تلاش ميدارند كه از همين ويژگي سود جويند و با تلقين و القاي ضعفها و كمبودها، روح اميد و تلاش را از اين نسل برگيرند و بذر نااميدي و دلسردي را در مزرع وجودي اين نسل آيندهساز بپاشند: جوانان عزيز! دشمن روي شما سرمايه گذاريهاي زيادي ميكند؛ حواستان جمع باشد.عدهيي را به بيتفاوتي ميكشاند، وعدهيي را دلسرد و مأيوس ميكند.يأس، بزرگترين آفت جوان است .جوانها بدانند كه متأسفانه يأس به روح جوان زودتر راه پيدا ميكند؛ همچنان كه اميد اين گونه است.در مقابل يأسي كه دشمن ميخواهد به جوانها تلقين و تزريق كند، خودتان را مصونيت بدهيد. (15) در سخني ديگر، مقام معظم رهبري، ضمن تمجيد و تحليل از دغدغهها و دردهاي اين نسل، اين هشدار را دادهاند كه مبادا يادكرد نابسامانيها و ضعفها، چنان دلمشغولي پديد آورد كه روحيهي نشاط و اميد را از اين نسل پرتكاپو برگيرد و آنان را به خمودي و افسردگي سوق دهد: بعد از اين كه دغدغهي شما را ما مجموعا بجا ميدانيم، ميخواهيم اين توصيه را هم بكنيم كه برادران عزيز! تا وقتي كه مشاهده ميكنيد در وجود خودتان انگيزه و نشاط براي تحرك اسلاميو سازندگي اسلامي هست، به آينده با چشم خوشبيني نگاه كنيد.دغدغه خوب است؛ نااميدي بد است. (16) 7ـ روحيهي انقلابي، در دانشجو روح تكاپوي اجتماعي ايجاد ميكند؛ او را به فعاليت و تلاش حاد فرا ميخواند؛ او را به تغييرات جهشي سوق ميدهد؛ و اين همه، بذر مساعدي براي سياستبازان حرفهيي پديد ميآورد، تا از انبوه جوانان آماده و مشتاق، فوج فوج سرباز برگيرند و فدايي راه خود سازند. تأكيد مقام معظم رهبري بر حفظ نشاط سياسي در دانشگاه همراه با پرهيز از سياستبازي، توجهي اساسي و اصولي به اين مخاطره است كه دانشجو نبايد خود را طعمهي اغراض سياستبازان قرار دهد و نردبان ترقي و شهرت خواهي آنان گردد: بايد اين حق را به آن دانشجو داد كه به مقتضاي جواني و به مقتضاي آن روحيهي شور و نشاط و شوقي كه دارد، حالت سؤالي داشته باشد، احيانا اعتراضي داشته باشد، پيشنهادي داشته باشد.در محيط دانشگاه، اينها را بايستي تحمل كرد و پذيرفت.اين، از جملهي عواملي است كه آن شور و نشاط را در آنها زنده نگه ميدارد و آنها را همچنان دانشجو نگه ميدارد .البته اين را هم بايد مراقبت كرد كه محيط دانشجويي، ميداني براي تاخت و تاز سياستبازان حرفهيي نشود.اين كه يك نفر از آن طرف بلند شود، براي خاطر يك غرض سياسي و يك هدف ناسالم، دانشگاه را به هم بريزد و عدهيي از دانشجويان را مشوش كند، اين هم اصلا قابل قبول نيست . (17) 8ـ نسل دانشجو در شرايط كنوني، گرفتار مشكل اساسي ديگرياست.او نميداند كه در كدامين نقطه از پرگار وجودي جامعه جاي دارد.در سلولهاي حياتساز جامعه، نه خود را ميشناسد و نه به نقش خود باور دارد.او در موج زمانه ميزيد، بي آن كه بداند موجها ره به كدام سو ميپويند و او در ساخت و ساز موجها و يا تغيير جهت آن، چه ميتواند بكند و چه بايد بكند.اين مشكل، در دانشجوي امروزين، بحران هويت ايجاد ميكند و او را از «خود» بيخود ميكند و در پيچ و تاپ اثبات هويت ميافكند: آن مشكلي كه به نظر بعضيها شايد مهمترين مشكل است، مشكل بيهويتي و عدم درك رسالت واقعي در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تاريخ و آينده است.دانشجو، حقيقتا نميداند كه چكاره است.او نميداند كه الان چكاره است و در آينده چه نقشي خواهد داشت؛ مثل كاسبي كه به دنبال نان و نام ميدود و زندگي ميكند.به عبارت ديگر، رسالت حقيقي دانشجو، براي خود او درست روشن نيست. (18) نهضت اسلامي و دانشجويان جنبش سياسي دانشجويي در كشورمان، چند دهه سابقه دارد.دانشجويان، چه در جنبشهاي ملي، ديني ـ مانند نهضت ملي نفت و قيام پانزده خرداد ـ و چه در حركتهاي خالص دانشجويي در سطح دانشگاههاي كشور، در مبارزه و اعتراض عليه رژيم حضور داشتند.تا اين جاي سخن، نكتهي نهفتهيي نيست؛ اما سخن در تحليل و چند و چون حركت سياسي دانشجويي در كشور است.مقام معظم رهبري در تحليلي جامع، سه مرحلهي تاريخي براي جنبش دانشجويي بيان داشتهاند: مرحله نخست: در اين مقطع، جنبش دانشجويي در كشور، با جريان روشنفكري پيوند خورده است؛ از اين منبع برخاسته و به آن وابسته است.حركت دانشجويي، رشتهيي از جريان عام روشنفكري شناخته شده و خود را به آن گره زده است: دانشجويان قبلا در موضع دانشجويي، يعني چيزي شبيه روشنفكري قرار داشتند و در آن موضع، چه دختر و چه پسر مبارزه ميكردند. (19) البته بايستي يادآور شد كه حركت دانشجويي، در عين وابستگي و يا ارتباط به جريان روشنفكري، ويژگيهاي خاص خود را نيز داشت؛ ويژگيهايي كه برخاسته از شرايط و روحيات نسل دانشجو بود؛ نسلي كه به واسطهي سن جواني، داراي التهابهاي خود بود و به خاطر روح پاك، از صداقت بيشتر برخوردار، و از دوز و كلكهاي سياسيكاران پيچيده به دور بود: روشنفكران، رهبران گروهها و احزاب و حتي دانشجويان، به شعار و مقابلهي سياسي و احيانا جنگ و گريز در مقابل نظام حاكم ميپرداختند، و علي اختلاف مراتبهم، دانشجويان خيلي بيشتر، صميمانهتر و صادقانهتر عمل ميكردند؛ اما رهبران احزاب و گروهها، نه به اين حد از صداقت و نه به اين حد از پيگيري مبارزه ميكردند. (20) مرحلهي دوم: با انقلاب اسلامي و مردمي 57ـ 56، جنبش روشنفكري و دانشجويي كشور كه خود را پيشتاز جنبش سياسي ميانگاشت، ناگهانخود را عقبمانده يافت.مشتهاي برافراشته و صداهاي آهنگين مردم در اعتراض عليه رژيم، خرده احزاب و گروههاي سياسي و نيز جريان روشنفكري و جنبش دانشجويي را به تعجب واداشت و آنان را در برابر موج جديد، به اعلان موضع فرا خواند.در اين شرايط و احوال، جريان روشنفكري عمدتا در سردرگمي بود و چندان به عمق، گستره و ماندگاري قيام باور نداشت و به گونههاي مختلف تلاش ميكرد كه آن را حركتي نافرجام و كور تعبير كند و عقبماندگي خود را از جامعه موجه نشان دهد.مقام معظم رهبري، در تحليل موضع جريان روشنفكري فرمودهاند: احزاب و گروههاي مبارزي كه سالها مبارزهي سياسي كرده بودند و عاقبت مبارزهي سياسي بايد چنين چيزي ميشد، حالا كه آن چيز را به چشم خودشان ديدند، تخطئه كردند و كنار كشيدند .بعضيها گوش خواباندند ببينند چه ميشود، بعضيها تخطئه هم كردند.در همان اوقات غوغاي سالهاي 56 و 57، به نظرم در همين دانشگاه تهران يا شايد در دانشگاه كنوني شريف بود كه چند نفر از اين روشنفكران سخنراني كردند؛ روشنفكراني كه الان از همهي زمين و زمان طلبكارند، بعضيهايشان فراريند، بعضيشان هم كه در ايران هستند، از جنابعالي و بنده و اين ملت و همه طلبكارند كه چرا آنها را به بازي نميگيريم! صريحا گفتند مشت است و درفش.يعني حرفي را كه ما از پدران پيرمان ميشنيديم و آنها را تخطئه ميكرديم و برايشان استدلال ميكرديم، تا ذهن پدر پير و مادر پير را برگردانيم كه نه، مشت و درفش نيست، و بعلاوه مشت بر درفش ميتواند پيروز بشود، و اگر آن پيرمردان و پيرزنان قبول نميكردند، رويمان را از آنها برميگردانديم ودر دوران مبارزه، بياعتنا كار خودمان را ادامه ميداديم، اين حرف را جوانان مدعي، روشنفكران حرفهيي و قلم به دستان پرگو و ياوهگو صريحا گفتند! (21) در اين مرحله، اهميت و حرمت حركت سياسي دانشجويي در آن بود كه خود را از بند ناف روشنفكري گسست و از همراهي با مردم، احساس شرم و آزرم نكرد و پا به پاي مردم پيش آمد. اين مرحله، حساسترين مقطع براي جنبش دانشجويي كشور بود.اين جنبش، در برابر دو راه قرار داشت: راه روشنفكري را در پيش گيرد، در برج عاج بنشيند و با طعن و طنز، قيام مردم را به سخره و استهزا گيرد.اين راه فاجعهآميزي بود كه جنبش دانشجويي ميتوانست پيگيرد . مقام معظم رهبري، در همين خصوص و در ادامهي تحليل حركت روشنفكري در برابر قيام گستردهي مردمي در سالهاي 57ـ 56، چنين فرمودهاند: دانشجو ميتوانست اين كار را بكند.قشر دانشجو اگر دچار يك اشتباه تاريخي ميشد، آن اشتباه تاريخي همين بود كه در موضع دانشگاه بايستد و بگويد به من چه، ما كه نگفتيم اين مردم به ميدان بيايند؛ دنبال ما كه نيامدند، دارند اشتباه ميكنند؛ اينطوري راهش نيست، بگذاريد ما جلو بياييم، شما پشت سر ما بياييد، تا هم تلفات كمتري بدهيم و هم پيش برويم! (22) اگر جنبش دانشجويي، چنان راهي را ميپيمود، جامعه و نهضت را دچار مخاطرات سخت ميكرد و آسيبهاي متعددي را در روابط درون اجتماعي و نيز مسير قيام و مبارزه ايجاد مينمود؛ زيرا جريان دانشجوييبرخلاف جريان حزبي و روشنفكري، از درون جامعه و مرتبط با آن ميزيست .كنارهگيري چنان موجي، براي قيام مردمي بيآسيب نبود و از آن سوي، دانشگاه و دانشجو را با فاجعهي ديگر مواجه ميكرد و فاصلهي تاريخي دانشگاه و محيط اجتماعي را افزون ميساخت: نتيجهي آن، يك فاجعهي تاريخي ميشد، كه اين فاجعه عناصري دارد.اولين عنصرش، جدا ماندن قشر جوان دانشجو از تودهي مردم است؛ يعني همان ديواري كه هميشه بين دانشگاه و بين مردم در طول سالها وجود داشت.شما خوب ميدانيد كه دانشجو علم بلد بود، اصطلاحي بلد بود، لغت و واژهيي بلد بود كه پدر و مادر پيرش و همسايههايش و بقال سر محلهاش بلد نبودند، و اينها به خاطر همين واژهها از هم جدا ميشدند؛ نتيجتا اين حصار پولادينتر، قطورتر، و غير قابل نفوذتر ميشد و ديگر قشر دانشجو ميان مردم بيا نبود، و اين هم براي مردم مصيبتي بود؛ چون مردم از يك مشت جوان تحصيلكردهي فعال پر انرژي محروم ميماندند.اين فاجعه عناصر ديگري هم دارد كه حالا كاري نداريم؛ آن هم باز تحليل جداگانهيي دارد. (23) راه ديگر براي حركت دانشجويي، همراهي بيادعا با مردم بود؛ و اين راه را جنبش دانشجويي برگزيد و براي خود، افتخاري بس عظيم در تاريخ سياسي ايران كسب كرد. رهبري معظم انقلاب، با عباراتي روشن و گويا، اين حضور تاريخي را ارج نهادند و اهميت اين انتخاب بزرگ را گوشزد فرمودند: راه دومي كه دانشجو ميتوانست انتخاب بكند، اين بود كه تا ديداين روند يك جست و يك خيز برداشت، نگذارد عقب بماند و فوري خودش را جلو برساند؛ هر كس ميخواهد شعار را بدهد، هر كس ميخواهد حرف درست را بزند.وقتي درست است، وقتي همان نهايتي است كه من براي او داشتم خودم را ميكشتم و تلاش ميكردم و شعار ميدادم، حالا اين به وسيلهي مردم دارد انجام ميگيرد، به وسيلهي عوام دارد انجام ميگيرد؛ به وسيلهي فلان روحانييي كه اصلا نميشناختمش، دارد انجام ميگيرد، حالا كه آن چيزي كه ميگفتيم بشود، دارد ميشود، پس جلو برويم.اين، راه دوم بود.خوشبختانه دانشجويان اين راه دوم را انتخاب كردند؛ درست بر عكس يهود صدر اسلام...كه منتظر بعثت يك پيامبر بودند و آمده بودند در مدينه ساكن شده بودند، براي اين كه ميدانستند اين پيامبر از مدينه ظهور خواهد كرد و ميگفتند اين اميين و اين بيسوادان كه در مدينه زندگي ميكنند ـ بتپرستان و كفار ـ اينها كه قابل نيستند پيامبر در ميانشان ظاهر بشود؛ پيامبر اگر هم بيايد، متعلق به ماست، مريدانشان هم ماييم.وقتي پيامبر آمد، ...چون متعلق به آنها نبود، از قشر آنها نبود، از ميان آنها نبود، به او كفر ورزيدند! اين، آن شق اول بود.خوشبختانه دانشجويان آن شق را انتخاب نكردند .دانشجو به ميدان آمد.هنگامي كه ديد مردم محلهاش حركت كردهاند، دارند با علم و كتل و شعار مرگ بر فلان و درود بر فلان به طرف مسجد ميروند، او هم قاطي مردم شد و رفت؛ نگفت من دانشجويم.اين، يك تجربهي تاريخي و يك موضعگيري دقيق تاريخي بود. (24) مرحلهي سوم: با پيروزي انقلاب اسلامي، حركت سياسي دانشجويي، در برابر رخداد و تجربهي تاريخي نويي قرار گرفته است.از يك سو، رگههاي ارتباطي تاريخي خود را با جريان روشنفكري دارد، و به همين علت، احزاب و گروههاي سياسي در تلاش بودند كه با اين موج قوي و پر نفوذ ارتباط يابند و از نيروهاي مستعد، توانمند و پر انرژي آن سود جويند؛ و از سوي ديگر، با اتصال جنبش دانشجويي به نهضت مردمي، ايدهها و آرمانهاي انقلاب به داخل دانشگاه آمد و جريان سياسي دانشجويي را تحت تأثير خود قرار داد. در چند و چون وظايف جنبش دانشجويي در اين مرحله، سخن بسيار است و مقام معظم رهبري در پيامها و سخنان خود، به نكات متعددي اشارت داشتهاند كه در فصلي مستقل به آن خواهيم پرداخت.اما در اين مقام، به اختصار دو نكتهي اساسي و اصلي را يادآور ميشويم: 1) وظيفهي هدايتگري: با اتصال جنبش دانشجويي به قيام مردمي در سالهاي 57ـ 56، گاه اين انديشه پديد آمد كه حركت سياسي دانشجويي نبايد چونان شاخهيي مستقل از قيام مردمي، ادامهي حيات يابد.نگاه تودهيي و فراگير به انقلاب مردمي، اين تصور را پديد آورد كه دانشجو همانند آحاد مردم است؛ با مسؤوليتي مشترك و نقشي همانند.در اين تصور، تشكلهاي دانشجويي، تنها يك هويت صنفي پيدا كردند؛ گروههايي كه چونان ديگر تشكلهاي صنفي، به بهسازي محيط خود موظف و مكلفند و آحاد آن در زندگي اجتماعي، نقشي فراتر از مسؤوليت يك شهروند نداشته و ندارند. رهبري معظم انقلاب، مكررا اين خطاي نابخشودني را مورد نقد قرار داده، از مسؤوليت مضاعف نسل دانشجو و نقش ويژهي دانشجويان در مشاركت اجتماعي و سياسي سخن گفتهاند، و از جمله : من آن روز ميگفتم كه دانشجو پريروزي دارد و ديروز و امروزي.امروزمان چه باشد؟ آيا دانشجو باز هم مثل بقيهي مردم منتظر باشد تا شعار جبهه صادر بشود، به جبهه برود؛ شعار جهاد سازندگي صادر بشود، به جهاد سازندگي برود؛ شعار تظاهرات صادر بشود، به تظاهرات برود؟ آيا دانشجو بايد به همين بسنده بكند؟ اين خوب است؟ اين كافي است؟ يا نه، دانشجو به مقتضاي اين كه درس خوانده و جزو يك قشر متحرك فعال به طبيعت قشر هست، مسؤوليت بيشتري هم به عهده دارد...يعني علاوه بر وظايفي كه مردم معمولي و عادي بر عهده دارند، قشرهاي روشنفكر و انديشمند و درس خوانده و تيز و كساني كه امكان يك تحرك فوقالعاده دارند، يك مسؤوليت اضافي هم دارند و آن مسؤوليت اضافي، مسؤوليت هدايت است....در زمينهي حركت سياسي و انقلابي، شما وظيفهي هدايت را هم به عهده داريد؛ همچنان كه روحانيون هم وظيفهي هدايت را به عهده دارند.چرا؟ براي خاطر اين كه شما امكان بيشتري داريد، و آن امكان بيشتر در روز قيامت سؤال دارد....دانشجو كه دارد درس ميخواند، فكر ميكند و كارش اين است، ميتواند بفهمد، ميتواند قضاوت كند، ميتواند هدايت كند، ميتواند آيندهنگري كند، ميتواند قشرهاي عمومي مردم را از اشتباهات برحذر بدارد...آيا اين يك مسؤوليت بيشتري ندارد؟ (25) 2) حفظ نقش پيشتاز و پيشروي اجتماعي: نسل دانشجويي در تمام جوامع، در طلايهي جنبشهاي فكري، اجتماعي قرار داشته و دارد.قيام مردميـ 56، با تمامي بهرهها و فوايد، گونهيي انفعال در جنبشهاي دانشجويي پديد آورد و به جاي استمرار نقش پيشتازي، همگوني و همگني با محيط اجتماعي را در آنان تقويت بخشيد.اين تأثير، گرچه در درك متقابل تودههاي مردم و نسل دانشجويي مؤثر افتاد و فاصلههاي تاريخي اين دو نسل را اندك ساخت، اما كم و بيش به بهاي كمرنگ شدن نقش پيشتازي دانشجويي در هدايت فكري جامعه انجاميد. رهبري معظم انقلاب، در اشارتي بدين نكته فرمودهاند: جاهايي بود كه دانشجويان نتوانستند حداقل نقش پيشتازي و پيشگامي خودشان را داشته باشند .علت هم اين بوده كه فراگيري انقلاب و عظمت اين حادثه به قدري بوده كه به صورت يكسان و هماهنگي فضاي جامعه را پر كرده، ديگر ميداني براي اين كه قشري مثل دانشجويان بتوانند پيشتاز باشند، باقي نگذاشته است.اما دانشجو بايد پيشتاز باشد.قشر جوان آگاه با معرفت پرانگيزه بايد پيشگام باشد. (26) حفظ جايگاه پيشروي اجتماعي، بستگي به آن دارد كه دانشجويان و حركتهاي دانشجويي، به تجديد نظر و كاوش مجدد در نقش و جايگاه خود بپردازند و با درك همه جانبه از موقعيت جديد، به مدلسازي براي حفظ پيشتازي نسل دانشجو دست يابند: اگر امروز قشر دانشجو بخواهد همچنان حركات پيشتازانه و هدايتگر را براي آيندهي انقلاب حفظ كند، احتياج به اين دارد كه به وضع دانشجويي خودش برسد و به موضع اجتماعي و ملي خود نيز بينديشد. (27) با درك درست از موقعيت، دانشجويان و جنبشهاي دانشجويي درخواهند يافت كه حفظ نقش پيشروي اجتماعي، تنها در يك كليشه خلاصه نميشود؛ تنها در قالب شعار، اعتصاب و داد و فرياد، به پيشتازي جامعه نميتوان رسيد.درك روشن از مسير حركت جامعه و تلقي واقعبينانه از توانمندي حوزههاي تأثيرگذاري، ميتواند نسل دانشجويي را به موقعيت ممتاز و متمايز پيشروي جامعه نزديك سازد و ايشان را در جايگاه «و اجعلنا للمتقين اماما» قرار دهد: بعضيها خيال ميكنند كه نقش پيشروي و پيشتازي دانشجو و درخشندگي نقشش در اين خلاصه ميشود كه مشتهايش را گره كند و عليه هيأت حاكمه و دستگاه رهبري كشور شعار بدهد.اين، غلط ترين فكرهاست. (28) دانشجو ميبايست مشروعيت سيستم را بسنجد؛ شرايط سياسي، اجتماعي و اقليمي و جهاني را بنگرد؛ مسير رشد و تغييرات جامعه را مطالعه كند؛ استفادهها و سوء استفادههاي ممكن را حدس زند و دهها نكتهي مشابه ديگر را مورد ملاحظه قرار دهد و با درايت و تيزبيني، قالبهاي حضور و نفوذ اجتماعي را بررسي كند و بهترين آن را برگزيند: يك روزي بايستي شعار داد؛ آن روز چه موقع است؟ آن روز وقتي است كه وضع فساد و انحطاط و خيانت در نظام و رژيم يك حكومت به نحوي باشد كه وظيفه ايجاب كند در مقابل آن بايستند .طبعا اينجا بايستي جوان جلوتر از ديگران باشد؛ آن هم جوان دانشجو.اما آن وقتي كه وظيفهي ملي و انقلابي و ديني و تكليف فكر به انسان ايجاب ميكند كه همهي مردم از يك نظام و از يك رژيمدر مقابل دشمنان جهانيش حمايت كنند، آنجا نقش پيشروي دانشجو، نقش ديگري است....دانشجو هميشه بايد نقش پيشرو بودن و پيشتاز بودن و پيشقراولي در جامعه را داشته باشد؛ منتها كيفيت اين نقش، به تفاوت اوضاع و احوال جامعه، تفاوت ميكند. (29) پينوشتها: 1ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي 28/9/ 1374 2ـ بيانات در ديدار با اعضاي دفتر تحكيم وحدت 6/6/ 1361 3ـ سخنراني در ديدار با دانشجويان حزب جمهوري اسلامي 1/2/ 1363 4ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي مركزي انجمن اسلامي مدرسين دانشگاهها، به همراه مهندس مير حسين موسوي 18/6/ 1369 ر.ك: حديث ولايت (مجموعهي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 5، ص 141 5 و 6ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي مركزي نمايندگان ولي فقيه در دانشگاههاي كشور و مسؤولان دفاتر نمايندگي 8/7/ 1369 ر.ك: حديث ولايت (مجموعهي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 5، ص 210 7 و 8ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي 20/9/ 1370 9ـ سخنراني در ديدار با اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران 31/2/ 1375 10ـ سخنراني در ديدار با اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان 4/9/ 1361 11ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي مركزي انجمن اسلامي مدرسين دانشگاهها، به همراه مهندس مير حسين موسوي 18/6/ 1369 ر.ك: حديث ولايت (مجموعهي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 5، ص 141 12 و 13 و 14ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي مركزي نمايندگان ولي فقيه در دانشگاههاي كشور و مسؤولان دفاتر نمايندگي 8/7/ 1369 ر.ك: حديث ولايت (مجموعهي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 5، ص 210 15ـ سخنراني در ديدار با گروه كثيري از دانشجويان و دانشآموزان 10/8/ 1368 ر.ك: حديث ولايت (مجموعهي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 2، ص 296 16ـ سخنراني در ديدار با اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران 31/2/ 1375 17ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي 20/9/ 1370 18ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي مركزي نمايندگان ولي فقيه در دانشگاههاي كشور و مسؤولان دفاتر نمايندگي 8/7/ 1369 ر.ك: حديث ولايت (مجموعهي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 5، ص 210 19 و 20 و 21 و 22 و 23 و 24 و 25ـ سخنراني در ديدار با اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان 4/9/ 1361 26 و 27ـ سخنراني در ديدار با دانشجويان حزب جمهوري اسلامي 1/2/ 1363 28 و 29ـ سخنراني در جلسهي پرسش و پاسخ دانشگاه امير كبير 6/3/ 1368 /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]
-
گوناگون
پربازدیدترینها