تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نيت خوب صاحب خويش را به بهشت مى برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816345415




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دانشجو در بيان رهبر فرزانه انقلاب


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

 فارس: دانشجويان، فلسفه‏ي محوري وجود دانشگاه هستند.با آنان، سلسله‏ي تعليم و تربيت نسل فرهيخته‏ي جامعه تداوم مي‏يابد و آينده‏ي علمي جوامع رقم مي‏خورد.اين نسل، داراي خصلتهاي خاص هستند .بدون شناخت آن، نمي‏توان به اين مجموعه راه برد و در تعليم و تربيت و همراهي و همدلي با آنان توفيق يافت.   ويژگيهاي نسل دانشجو دانشجويان، فلسفه‏ي محوري وجود دانشگاه هستند.با آنان، سلسله‏ي تعليم و تربيت نسل فرهيخته‏ي جامعه تداوم مي‏يابد و آينده‏ي علمي جوامع رقم مي‏خورد.اين نسل، داراي خصلتهاي خاص هستند .بدون شناخت آن، نمي‏توان به اين مجموعه راه برد و در تعليم و تربيت و همراهي و همدلي با آنان توفيق يافت.   پيش از بازشماري برخي از ويژگيهاي اين نسل، دو نكته را بايستي يادآور شد:   اولا: نسل دانشجو، گرچه بخشي از نسل جوان جوامع است، اما محكوم ضوابط و قواعد روان شناخت نسل جوان نبوده و نيست؛ به عنوان يك گروه بزرگ اجتماعي، از خصلتها و روحيات خاص و متمايز نيز برخوردار است:   محيط دانشجويي، محيطي با خصلتهاي خاص خودش است.اين محيط بايستي حقيقتا مورد احترام باشد؛ يعني كساني كه با دانشگاهها سر و كار دارند، بدانند كه اين مجموعه چه كساني هستند و چه خصال جمعي ويژه‏يي دارند.در هيچ جمعي غير از اينها، اين خصال نيست.حتي در جمعهاي جواني كه دانشجو نيستند، اين خصوصيات نيست؛ اين خصوصيات متعلق به جمع دانشجويي است.اينها را بايد بشناسند و با آنها تعامل صحيح داشته باشند. (1)   ثانيا: فضاي دانشگاه، به نسل دانشجو ويژگيهايي مي‏بخشد و آنان را به اوصافي متصف مي‏كند كه در خارج از آن ارتباط، از آن اوصاف بي‏بهره‏اند و يا شكل كمرنگي از آن در ايشان وجود دارد.يك جوان دانشجو، درخارج از محيط دانشگاه ممكن است خصلتها و خلقياتي داشته باشد كه در جمع دانشجويي در دانشگاه، چنان نباشد.بنابراين، صرف ارتباط با دانشجويان، در شناخت درست آنان كفايت نمي‏كند.دانشجو را بايستي در محيط دانشگاه ديد و شناخت و او را در آن جايگاه درك كرد:   محيط دانشجويي و فرهنگ دانشجويي كه بر يك جا حاكم است، غير از روحيات و خصلتهاي تك تك دانشجويان است.ممكن است كسي با چند نفر دانشجو مربوط باشد، اما وقتي كه وارد محيط دانشجويي شد، آن‏جا چيزهاي ديگري وجود دارد كه آن دانشجو در خانه‏اش يا در ملاقاتش با زيد و عمر ـ خارج از محيط دانشجويي ـ آنها را ندارد. (2)   با توجه به دو نكته‏ي ياد شده، به بازشناخت خصايل نسل دانشجو اشاراتي صورت مي‏گيرد:   1ـ دانشجويان، قشر پيشتاز جوامع هستند.انديشه‏هاي نو و نهضتهاي اجتماعي در سده‏هاي اخير، عمدتا در بستر جنبشهاي دانشجويي شكل گرفته‏اند و يا به گونه‏يي با آن مربوط بوده‏اند .   مقام معظم رهبري، ضمن تأكيد بر اين نكته، به چون و چرايي آن پرداخته‏اند و تحليل روشني از اين خصلت ممتاز نسل دانشجو ارايه فرموده‏اند:   در همه جاي دنيا، دانشجويان يكي از قشرهاي پيشرو هستند؛ علت هم واضح است.روح ناآلوده‏ي جوان، هنگامي كه با ذهن و فكر روشن ناشي از تحصيل و با ديد بصير و آگاه همراه مي‏شود، تركيب خيلي ممتاز و فاخري به وجود مي‏آورد.آن تركيب، همان‏دانشجو است.به همين خاطر است كه دانشجويان هميشه از قشرهاي پيشتازند.در مملكت ما هم همين طور بوده است. (3)   2ـ تركيب سن جواني و طبقه‏ي روشنفكري، موجب مي‏شود كه نسل جوان دانشجو، نسل حساس و آماده‏ي برانگيختگي باشد.نسل دانشجويي، باروت آماده‏ي انفجار را مي‏ماند كه با تلنگرهاي نامساعد، مي‏تواند به آشفتگي و درهم‏ريزي اوضاع جاري رو بياورد:   مادامي كه دانشگاه جاي جواناني است كه فاصله‏ي سني تقريبا مشخص هفت، هشت، ده ساله دارند، و مادامي كه در دانشگاه، دانش و به تبع آن روشنفكري، در اين سن به اين نسل منتقل مي‏شود، همواره بايد از دانشگاه انتظار برانگيختگي داشت. (4)   3ـ دانشجو، طالب آگاهي است؛ براي حضور خود در دانشگاه، منزلت مي‏بيند؛ رهيابي به راههاي پرپيچ و خم را فضيلت مي‏شمرد و در تلاش بر مي‏آيد كه از ديدگاهها، مكاتب و نظريات گوناگون اطلاع يابد:   دانشجو، غير از آن جوان در بازار است كه نه از مجله‏ي خارجي، نه از كتاب خارجي و نه از معارف بيرون اين مرز اصلا مطلع نيست.دانشجو، قاعدتا اطلاع پيدا مي‏كند و آگاه و هوشيار است و معارف دنيا برايش مطرح مي‏شود. (5)   4ـ دانشجو، با تعبد مطلق نمي‏تواند زندگي كند؛ ابهام براي او خوره‏يي است كه روح وجود او را مي‏خورد و درهم مي‏ريزد؛ در تعبد هم به دنبال فلسفه و حكمت مي‏گردد، تا ظرف انديشه و روان خود را از آن مملو و سيراب سازد.اين عطش مستمر، خصلت و فضيلت نسل دانشجوست:   دانشجو، به طور طبيعي روشنفكر است؛ يعني جزو گروههاي‏روشنفكر قهري است و نسبت به اوضاع جاري كشور، صاحب نظر و صاحب فكر و صاحب عقيده است و مي‏خواهد اظهار نظر بكند.دانشجو، به اين قانع نيست كه بگويند ما اين طور تشخيص داده‏ايم و مي‏خواهيم عمل بكنيم.دانستن و اظهار نظر او، با تعبد هم منافات ندارد.تعبد هم مي‏كند، اما دلش مي‏خواهد وجه اين كاري را كه به آن تعبد كرده است، بداند.اگر ندانست، تدريجا دچار شبهه و ابهام مي‏شود .اين ابهام، او را حتي در نفس تعبد هم تضعيف مي‏كند و تعبدش رفته رفته ضعيف مي‏شود. (6)   5ـ دانشجو، روحيه‏ي انقلابي دارد؛ تسريع در امور را مي‏طلبد؛ محافظه‏كاري و عملكرد گام به گام را نمي‏پذيرد؛ آرمانگرايي، او را به انديشه‏ها و تلاشهاي حاد فرا مي‏خواند و در جذبه‏ي شعارهاي تند و داغ قرار مي‏گيرد:   در محيط دانشگاه، بايستي به اين نكته خيلي توجه كرد؛ آنگاه روحيه‏ي انقلابي دانشجويان را در نظر گرفت.اين دانشجويان بايستي مثل قشر دانشجو در همه جاي دنيا، كساني باشند كه جزو پيشبرندگان انقلاب و جزو پايه‏هاي اصلي انقلاب باشند و نسبت به مسايل انقلابي هرگز احساس سردي نكنند...روحيه‏ي انقلابي اينها در دانشگاه نبايد ضربه بخورد. (7)   6ـ دانشجو، به طور طبيعي پرسشگر است؛ با تفكر انتقادي با مسايل پيراموني برخورد مي‏كند؛ شيوه‏ي اعتراض و پرخاش را پيش مي‏گيرد و در برابر كژيها و لغزشها ـ كه مي‏بيند يا مي‏پندارد ـ واكنش سريع و عاطفي نشان مي‏دهد: ما نبايد انتظار داشته باشيم كه دانشجو جماعت، سياستهاي دستگاههاي اجرايي را به طور كامل و با همه‏ي وجود بپذيرد و قبول بكند.البته بايد در مقابل سياستهاي مسؤولان دستگاه تسليم شد؛ در اين شكي نيست.وقتي كه دستگاهها و مجريان كشور تصميمي مي‏گيرند، آن تصميم براي افرادي كه در محدوده‏ي كار آنها هستند، واجب الاطاعه است.اما بايد اين حق را به آن دانشجو داد كه به مقتضاي جواني و به مقتضاي آن روحيه‏ي شور و نشاط و شوقي كه دارد، حالت سؤالي داشته باشد، احيانا اعتراضي داشته باشد، پيشنهادي داشته باشد.در محيط دانشگاه، اينها را بايستي تحمل كرد و پذيرفت.اين، از جمله‏ي عواملي است كه آن شور و نشاط را در آنها زنده نگه مي‏دارد. (8)   7ـ نسل دانشجو، اهل درد و دغدغه است؛ با آن مي‏زيد و در آن تنفس مي‏كند؛ و همين نكته؛ شاخص سلامت روح و روان اين نسل است.حيات و ممات نسل دانشجويي كشور را مي‏بايست با اين ميزان سنجيد و در اين آيينه، قامت استوار و يا خميده و فرسوده‏ي آن را به تماشا نشست .   ساده‏بينان، سكوت و قعود نسل دانشجويي را علامت رضا و دليل راست و درستي امور مي‏شمرند و گمان مي‏برند كه نسل رام و آرام دانش پژوهي، دليل ثبات و تثبيت نظام و كشور است؛ اما واقع‏بينان، آن را نه تنها شاخص سلامت سيستم نمي‏شمرند، بلكه دليل آن مي‏دانند كه سلولها و عناصر هشدار دهنده از كار افتاده‏اند و يا در معرض از كارافتادگي قرار دارند.   مقام معظم رهبري، با همين عنايت و توجه، به مخاطبان دردمنددانشجوي خود بذل توجه داشته و دارند:   هر وقت كه دانشجويان، بخصوص دانشجوياني كه در زمينه‏ي مسايل اسلامي و گرايش اسلامي، به يك اهتمام ويژه شناخته شده‏اند ـ مثل انجمنهاي اسلامي و امثال اينها ـ بيايند نسبت به برخي از مسايل اظهار دغدغه بكنند، من خوشحال مي‏شوم.ما از اين كه شما نگران باشيد، خوشحال مي‏شوم؛ اين را شما بدانيد.ما آن وقتي نگران مي‏شويم كه ببينيم شما جوانان اصلا نگراني نداريد و نسبت به آنچه كه در جامعه مي‏گذرد، هيچ حساسيتي نداريد. (9)   خطرات و مخاطرات براي نسل دانشجو نسل دانشجو، هم بايستي وجوه ممتاز و تشخص‏بخش خود را بشناسد، و هم نقطه‏هاي ضعف خوديش را پيدا كند، تا با تيرهاي زهرآگين، رويين‏تن بودن خود را از دست ندهد.   مخاطرات زير، حداقل خطراتي است كه مي‏بايست اين نسل به آن توجه كند و براي رفع آن به چاره‏جويي برخيزد:   1ـ نسل دانشجو، به عنوان گروهي از نسل جوان، داراي امتيازات آن نسل و نيز آفتها و مشكلات آن مجموعه‏ي سني است؛ از جمله‏ي آن، مي‏توان به «بي‏تجربگي» و يا «كم‏تجربگي» اشارت داشت.   فاصله‏ي سني با دوره‏ي پختگي و بلوغ انديشه، موجب تصميمها و يا عملكردهاي خام و سطحي نسل جوان است.اين نسل هنوز در معرض حوادث مشابه و مكرر قرار ندارد، تا با جمع‏بندي آن، به نتيجه‏گيري روشن دست يابد.او اولين برخوردها و حادثه‏ها را در پيش دارد و بر آن‏اساس، به تحليل و تعميم مي‏پردازد و در نتيجه، در نوسان انديشه و رأي قرار مي‏گيرد؛ قطعيت و جزميتهاي سريع پيدا مي‏كند و به سهولت در دام ديدگاهها، انديشه‏ها و يا جذب و انجذاب در اشخاص و گروهها فرو مي‏غلتد:   نسل جوان، همه چيزش خوب است؛ جز بي‏تجربگي.هر چه هم كه شما بگوييد نه، بي‏تجربه نيستيم، همان اصرارتان دليل بي‏تجربگي است! يك ده، پانزده سال ديگر اين را قبول مي‏كنيد.آنهايي كه در سن كنوني شما هستند، بي‏تجربه‏اند.اين سخن را بايستي از آن كساني كه دوران شما را گذرانده‏اند، چشم بسته قبول كنيد؛ چاره‏يي هم نداريد؛ چون اين دوراني را كه شما در آن هستيد، آنها ديده‏اند، و آن دوراني را كه آنها در آن بودند، شما نديده‏ايد. (10)   2ـ روحيه‏ي آمادگي دانشجو براي اعتراض و برانگيختگي، هم سكوي پرش دانشجو و جامعه است، و هم مي‏تواند موجب زوال و انحطاط اجتماعي باشد.در مواردي، افراد و يا گروههاي داخل و يا بيرون دانشگاه، با استفاده از همين روحيه و خصلت، ممكن است بذر آشفتگي و اغتشاش را بپاشند و اهداف خاص حزبي و گروهي خود را از آن تمنا كنند:   همواره بايد از دانشگاه انتظار برانگيختگي داشت.برانگيختگي بد نيست ـ چيز خوبي است ـ اما در شرايطي هم ممكن است بر اين برانگيختگي، آثار بدي مترتب شود.در چنين محيطي كه برانگيختگي آسانترين چيز است، هر كسي بايد سعي كند كه اين در آن‏جا انفجار ايجاد نكند و برانگيختگي بد را زمينه‏سازي ننمايد. (11) ـ كنجكاوي فكري، ارتباط فرهنگي با مراكز فكر و انديشه و...، مزيتي است كه نسل دانشجو از آن برخوردار است؛ اما همين مزيت، گاه و بيگاه نقطه‏ي ضعف مي‏شود و نسل ياد شده را در معرض آسيبهاي فكري، فرهنگي قرار مي‏دهد.سياستمداران هواپرست، احزاب قدرت‏طلب و مكاتب انحرافي، بيشترين طعمه‏ي خود را از اين نسل گرفته و برمي‏گيرند؛ از خصوصيت روح كنجكاو و انديشه‏ي پرسشگرا سود مي‏جويند و دام مي‏نهند و فوج فوج در كمند خويش مي‏افكنند:   دانشجو، غير از آن جوان در بازار است كه نه از مجله‏ي خارجي، نه از كتاب خارجي و نه از معارف بيرون اين مرز اصلا مطلع نيست.دانشجو، قاعدتا اطلاع پيدا مي‏كند و آگاه و هوشيار است و معارف دنيا برايش مطرح مي‏شود.پس اين فرد، در معرض نفوذ آسيبهاي فرهنگي و بي‏مبالاتي در مقابل دين و بي‏تفاوتي در مقابل ارزشهاي ديني و انقلابي است.اين، يكي از مشكلات محيط دانشجويي و دانشجوست.   يكي از مشكلات ديگر ـ كه نزديك به مشكل قبلي است ـ آسيب‏پذيري در مقابل لغزشها و انحرافات فكري است.در گذشته كه ماركسيزم خيلي فعال و پرنشاط بود، هر كسي كه با دانشگاه ارتباط داشت، واقعا اين را بروشني مي‏يافت.اصلا در دانشگاه، حتي آن دانشجوي مسلماني كه سوهان تفكرات ماركسيزم به مغزش نخورده بود، خيلي بندرت مي‏شد پيدا كرد. (12)   4ـ نظام آموزشي جديد، بر پايه‏ي دنيامداري شكل گرفت.در اين نظام، تحصيل براي پول و شهرت، نه تنها مذموم تلقي نمي‏شد، بلكه‏ممدوح و پسنديده شناخته مي‏شد.اين روحيه، همچنان خود را مي‏نماياند و نسل دانشجو را در تب و تاب خود همراه مي‏برد.بخشي از آفات و مخاطرات اخلاقي، فرهنگي در اين نسل، برخاسته از اين روحيه‏ي حاكم است:   مشكل سوم، همين مشكل مدرك گرايي و توجه وافر به زندگي مادي و اضغاث و احلام جواني است .در حوزه‏ها، به شكل سنتي چنين چيزي نيست ـ اگر چه گاهي به شكل عارضي هست ـ اما جوان دانشجو كه كارش تحصيل علم است، به اين سمت كشانده و رانده شده كه به فكر آينده و دكان آينده و كار آينده و پول و اين كه كدام رشته پردرآمدتر است و كدام رشته تواناييهاي بيشتري به آدم مي‏دهد، باشد.اين هم مشكل بزرگي است كه بايستي به فكرش بود؛ چون به علم لطمه مي‏خورد. (13)   5ـ همان‏گونه كه پيشتر اشارت شد، دانشجو تعبدپذير مطلق نيست؛ در تعبد خود، گونه‏يي تعقل ورزي را مي‏جويد؛ به فلسفه‏ها و علتها توجه مي‏دارد و درصدد ارضاي عقل و خرد خويش در امور دين و دنياي خود بر مي‏آيد.اين ويژگي موجب مي‏شود كه از زندگي در ابهام رنج برد؛ كمبود و يا فقدان اطلاعات را برنتابد و بنياد تعبد خويش را از كف دهد:   دانشجو دلش مي‏خواهد وجه اين كاري را كه به آن تعبد كرده است، بداند.اگر ندانست، تدريجا دچار شبهه و ابهام مي‏شود.اين ابهام، او را حتي در نفس تعبد هم تضعيف مي‏كند و تعبدش رفته رفته ضعيف مي‏شود.پس، يكي از مشكلات دانشجو، اين است.دانشجويان چون غالبا از جريانات هم بي‏خبرند و از بطون كارها اطلاع‏ندارند، چنانچه خبري در راديو يا در روزنامه پخش مي‏شود، ذهنشان شروع به كار مي‏كند.اين در صورتي است كه مؤثر خارجي هم نباشد؛ اگر باشد، كه ديگر واويلاست! (14)   6ـ دانشجو، اهل درد و دغدغه است؛ از ضعفها و نارساييها برمي‏آشوبد و توان خويشتنداري از كف مي‏دهد.اين خصوصيت، فضيلت اين نسل است؛ اما مي‏تواند به منقصت بينجامد؛ زيرا طاعنان و خرده‏بينان سعي و تلاش مي‏دارند كه از همين ويژگي سود جويند و با تلقين و القاي ضعفها و كمبودها، روح اميد و تلاش را از اين نسل برگيرند و بذر نااميدي و دلسردي را در مزرع وجودي اين نسل آينده‏ساز بپاشند:   جوانان عزيز! دشمن روي شما سرمايه گذاريهاي زيادي مي‏كند؛ حواستان جمع باشد.عده‏يي را به بي‏تفاوتي مي‏كشاند، وعده‏يي را دلسرد و مأيوس مي‏كند.يأس، بزرگترين آفت جوان است .جوانها بدانند كه متأسفانه يأس به روح جوان زودتر راه پيدا مي‏كند؛ همچنان كه اميد اين گونه است.در مقابل يأسي كه دشمن مي‏خواهد به جوانها تلقين و تزريق كند، خودتان را مصونيت بدهيد. (15)   در سخني ديگر، مقام معظم رهبري، ضمن تمجيد و تحليل از دغدغه‏ها و دردهاي اين نسل، اين هشدار را داده‏اند كه مبادا يادكرد نابسامانيها و ضعفها، چنان دلمشغولي پديد آورد كه روحيه‏ي نشاط و اميد را از اين نسل پرتكاپو برگيرد و آنان را به خمودي و افسردگي سوق دهد:   بعد از اين كه دغدغه‏ي شما را ما مجموعا بجا مي‏دانيم، مي‏خواهيم اين توصيه را هم بكنيم كه برادران عزيز! تا وقتي كه مشاهده مي‏كنيد در وجود خودتان انگيزه و نشاط براي تحرك اسلامي‏و سازندگي اسلامي هست، به آينده با چشم خوشبيني نگاه كنيد.دغدغه خوب است؛ نااميدي بد است. (16)   7ـ روحيه‏ي انقلابي، در دانشجو روح تكاپوي اجتماعي ايجاد مي‏كند؛ او را به فعاليت و تلاش حاد فرا مي‏خواند؛ او را به تغييرات جهشي سوق مي‏دهد؛ و اين همه، بذر مساعدي براي سياستبازان حرفه‏يي پديد مي‏آورد، تا از انبوه جوانان آماده و مشتاق، فوج فوج سرباز برگيرند و فدايي راه خود سازند.   تأكيد مقام معظم رهبري بر حفظ نشاط سياسي در دانشگاه همراه با پرهيز از سياستبازي، توجهي اساسي و اصولي به اين مخاطره است كه دانشجو نبايد خود را طعمه‏ي اغراض سياستبازان قرار دهد و نردبان ترقي و شهرت خواهي آنان گردد:   بايد اين حق را به آن دانشجو داد كه به مقتضاي جواني و به مقتضاي آن روحيه‏ي شور و نشاط و شوقي كه دارد، حالت سؤالي داشته باشد، احيانا اعتراضي داشته باشد، پيشنهادي داشته باشد.در محيط دانشگاه، اينها را بايستي تحمل كرد و پذيرفت.اين، از جمله‏ي عواملي است كه آن شور و نشاط را در آنها زنده نگه مي‏دارد و آنها را همچنان دانشجو نگه مي‏دارد .البته اين را هم بايد مراقبت كرد كه محيط دانشجويي، ميداني براي تاخت و تاز سياستبازان حرفه‏يي نشود.اين كه يك نفر از آن طرف بلند شود، براي خاطر يك غرض سياسي و يك هدف ناسالم، دانشگاه را به هم بريزد و عده‏يي از دانشجويان را مشوش كند، اين هم اصلا قابل قبول نيست . (17)   8ـ نسل دانشجو در شرايط كنوني، گرفتار مشكل اساسي ديگري‏است.او نمي‏داند كه در كدامين نقطه از پرگار وجودي جامعه جاي دارد.در سلولهاي حيات‏ساز جامعه، نه خود را مي‏شناسد و نه به نقش خود باور دارد.او در موج زمانه مي‏زيد، بي آن كه بداند موجها ره به كدام سو مي‏پويند و او در ساخت و ساز موجها و يا تغيير جهت آن، چه مي‏تواند بكند و چه بايد بكند.اين مشكل، در دانشجوي امروزين، بحران هويت ايجاد مي‏كند و او را از «خود» بيخود مي‏كند و در پيچ و تاپ اثبات هويت مي‏افكند:   آن مشكلي كه به نظر بعضيها شايد مهمترين مشكل است، مشكل بي‏هويتي و عدم درك رسالت واقعي در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تاريخ و آينده است.دانشجو، حقيقتا نمي‏داند كه چكاره است.او نمي‏داند كه الان چكاره است و در آينده چه نقشي خواهد داشت؛ مثل كاسبي كه به دنبال نان و نام مي‏دود و زندگي مي‏كند.به عبارت ديگر، رسالت حقيقي دانشجو، براي خود او درست روشن نيست. (18)   نهضت اسلامي و دانشجويان جنبش سياسي دانشجويي در كشورمان، چند دهه سابقه دارد.دانشجويان، چه در جنبشهاي ملي، ديني ـ مانند نهضت ملي نفت و قيام پانزده خرداد ـ و چه در حركتهاي خالص دانشجويي در سطح دانشگاههاي كشور، در مبارزه و اعتراض عليه رژيم حضور داشتند.تا اين جاي سخن، نكته‏ي نهفته‏يي نيست؛ اما سخن در تحليل و چند و چون حركت سياسي دانشجويي در كشور است.مقام معظم رهبري در تحليلي جامع، سه مرحله‏ي تاريخي براي جنبش دانشجويي بيان داشته‏اند:   مرحله نخست: در اين مقطع، جنبش دانشجويي در كشور، با جريان روشنفكري پيوند خورده است؛ از اين منبع برخاسته و به آن وابسته است.حركت دانشجويي، رشته‏يي از جريان عام روشنفكري شناخته شده و خود را به آن گره زده است:   دانشجويان قبلا در موضع دانشجويي، يعني چيزي شبيه روشنفكري قرار داشتند و در آن موضع، چه دختر و چه پسر مبارزه مي‏كردند. (19)   البته بايستي يادآور شد كه حركت دانشجويي، در عين وابستگي و يا ارتباط به جريان روشنفكري، ويژگيهاي خاص خود را نيز داشت؛ ويژگيهايي كه برخاسته از شرايط و روحيات نسل دانشجو بود؛ نسلي كه به واسطه‏ي سن جواني، داراي التهابهاي خود بود و به خاطر روح پاك، از صداقت بيشتر برخوردار، و از دوز و كلكهاي سياسيكاران پيچيده به دور بود:   روشنفكران، رهبران گروهها و احزاب و حتي دانشجويان، به شعار و مقابله‏ي سياسي و احيانا جنگ و گريز در مقابل نظام حاكم مي‏پرداختند، و علي اختلاف مراتبهم، دانشجويان خيلي بيشتر، صميمانه‏تر و صادقانه‏تر عمل مي‏كردند؛ اما رهبران احزاب و گروهها، نه به اين حد از صداقت و نه به اين حد از پيگيري مبارزه مي‏كردند. (20)   مرحله‏ي دوم: با انقلاب اسلامي و مردمي 57ـ 56، جنبش روشنفكري و دانشجويي كشور كه خود را پيشتاز جنبش سياسي مي‏انگاشت، ناگهان‏خود را عقب‏مانده يافت.مشتهاي برافراشته و صداهاي آهنگين مردم در اعتراض عليه رژيم، خرده احزاب و گروههاي سياسي و نيز جريان روشنفكري و جنبش دانشجويي را به تعجب واداشت و آنان را در برابر موج جديد، به اعلان موضع فرا خواند.در اين شرايط و احوال، جريان روشنفكري عمدتا در سردرگمي بود و چندان به عمق، گستره و ماندگاري قيام باور نداشت و به گونه‏هاي مختلف تلاش مي‏كرد كه آن را حركتي نافرجام و كور تعبير كند و عقب‏ماندگي خود را از جامعه موجه نشان دهد.مقام معظم رهبري، در تحليل موضع جريان روشنفكري فرموده‏اند:   احزاب و گروههاي مبارزي كه سالها مبارزه‏ي سياسي كرده بودند و عاقبت مبارزه‏ي سياسي بايد چنين چيزي مي‏شد، حالا كه آن چيز را به چشم خودشان ديدند، تخطئه كردند و كنار كشيدند .بعضيها گوش خواباندند ببينند چه مي‏شود، بعضيها تخطئه هم كردند.در همان اوقات غوغاي سالهاي 56 و 57، به نظرم در همين دانشگاه تهران يا شايد در دانشگاه كنوني شريف بود كه چند نفر از اين روشنفكران سخنراني كردند؛ روشنفكراني كه الان از همه‏ي زمين و زمان طلبكارند، بعضيهايشان فراريند، بعضيشان هم كه در ايران هستند، از جناب‏عالي و بنده و اين ملت و همه طلبكارند كه چرا آنها را به بازي نمي‏گيريم! صريحا گفتند مشت است و درفش.يعني حرفي را كه ما از پدران پيرمان مي‏شنيديم و آنها را تخطئه مي‏كرديم و برايشان استدلال مي‏كرديم، تا ذهن پدر پير و مادر پير را برگردانيم كه نه، مشت و درفش نيست، و بعلاوه مشت بر درفش مي‏تواند پيروز بشود، و اگر آن پيرمردان و پيرزنان قبول نمي‏كردند، رويمان را از آنها برمي‏گردانديم ودر دوران مبارزه، بي‏اعتنا كار خودمان را ادامه مي‏داديم، اين حرف را جوانان مدعي، روشنفكران حرفه‏يي و قلم به دستان پرگو و ياوه‏گو صريحا گفتند! (21)   در اين مرحله، اهميت و حرمت حركت سياسي دانشجويي در آن بود كه خود را از بند ناف روشنفكري گسست و از همراهي با مردم، احساس شرم و آزرم نكرد و پا به پاي مردم پيش آمد.   اين مرحله، حساسترين مقطع براي جنبش دانشجويي كشور بود.اين جنبش، در برابر دو راه قرار داشت: راه روشنفكري را در پيش گيرد، در برج عاج بنشيند و با طعن و طنز، قيام مردم را به سخره و استهزا گيرد.اين راه فاجعه‏آميزي بود كه جنبش دانشجويي مي‏توانست پي‏گيرد .   مقام معظم رهبري، در همين خصوص و در ادامه‏ي تحليل حركت روشنفكري در برابر قيام گسترده‏ي مردمي در سالهاي 57ـ 56، چنين فرموده‏اند:   دانشجو مي‏توانست اين كار را بكند.قشر دانشجو اگر دچار يك اشتباه تاريخي مي‏شد، آن اشتباه تاريخي همين بود كه در موضع دانشگاه بايستد و بگويد به من چه، ما كه نگفتيم اين مردم به ميدان بيايند؛ دنبال ما كه نيامدند، دارند اشتباه مي‏كنند؛ اين‏طوري راهش نيست، بگذاريد ما جلو بياييم، شما پشت سر ما بياييد، تا هم تلفات كمتري بدهيم و هم پيش برويم! (22)   اگر جنبش دانشجويي، چنان راهي را مي‏پيمود، جامعه و نهضت را دچار مخاطرات سخت مي‏كرد و آسيبهاي متعددي را در روابط درون اجتماعي و نيز مسير قيام و مبارزه ايجاد مي‏نمود؛ زيرا جريان دانشجويي‏برخلاف جريان حزبي و روشنفكري، از درون جامعه و مرتبط با آن مي‏زيست .كناره‏گيري چنان موجي، براي قيام مردمي بي‏آسيب نبود و از آن سوي، دانشگاه و دانشجو را با فاجعه‏ي ديگر مواجه مي‏كرد و فاصله‏ي تاريخي دانشگاه و محيط اجتماعي را افزون مي‏ساخت:   نتيجه‏ي آن، يك فاجعه‏ي تاريخي مي‏شد، كه اين فاجعه عناصري دارد.اولين عنصرش، جدا ماندن قشر جوان دانشجو از توده‏ي مردم است؛ يعني همان ديواري كه هميشه بين دانشگاه و بين مردم در طول سالها وجود داشت.شما خوب مي‏دانيد كه دانشجو علم بلد بود، اصطلاحي بلد بود، لغت و واژه‏يي بلد بود كه پدر و مادر پيرش و همسايه‏هايش و بقال سر محله‏اش بلد نبودند، و اينها به خاطر همين واژه‏ها از هم جدا مي‏شدند؛ نتيجتا اين حصار پولادين‏تر، قطورتر، و غير قابل نفوذتر مي‏شد و ديگر قشر دانشجو ميان مردم بيا نبود، و اين هم براي مردم مصيبتي بود؛ چون مردم از يك مشت جوان تحصيلكرده‏ي فعال پر انرژي محروم مي‏ماندند.اين فاجعه عناصر ديگري هم دارد كه حالا كاري نداريم؛ آن هم باز تحليل جداگانه‏يي دارد. (23)   راه ديگر براي حركت دانشجويي، همراهي بي‏ادعا با مردم بود؛ و اين راه را جنبش دانشجويي برگزيد و براي خود، افتخاري بس عظيم در تاريخ سياسي ايران كسب كرد.   رهبري معظم انقلاب، با عباراتي روشن و گويا، اين حضور تاريخي را ارج نهادند و اهميت اين انتخاب بزرگ را گوشزد فرمودند:   راه دومي كه دانشجو مي‏توانست انتخاب بكند، اين بود كه تا ديداين روند يك جست و يك خيز برداشت، نگذارد عقب بماند و فوري خودش را جلو برساند؛ هر كس مي‏خواهد شعار را بدهد، هر كس مي‏خواهد حرف درست را بزند.وقتي درست است، وقتي همان نهايتي است كه من براي او داشتم خودم را مي‏كشتم و تلاش مي‏كردم و شعار مي‏دادم، حالا اين به وسيله‏ي مردم دارد انجام مي‏گيرد، به وسيله‏ي عوام دارد انجام مي‏گيرد؛ به وسيله‏ي فلان روحاني‏يي كه اصلا نمي‏شناختمش، دارد انجام مي‏گيرد، حالا كه آن چيزي كه مي‏گفتيم بشود، دارد مي‏شود، پس جلو برويم.اين، راه دوم بود.خوشبختانه دانشجويان اين راه دوم را انتخاب كردند؛ درست بر عكس يهود صدر اسلام...كه منتظر بعثت يك پيامبر بودند و آمده بودند در مدينه ساكن شده بودند، براي اين كه مي‏دانستند اين پيامبر از مدينه ظهور خواهد كرد و مي‏گفتند اين اميين و اين بي‏سوادان كه در مدينه زندگي مي‏كنند ـ بت‏پرستان و كفار ـ اينها كه قابل نيستند پيامبر در ميانشان ظاهر بشود؛ پيامبر اگر هم بيايد، متعلق به ماست، مريدانشان هم ماييم.وقتي پيامبر آمد، ...چون متعلق به آنها نبود، از قشر آنها نبود، از ميان آنها نبود، به او كفر ورزيدند! اين، آن شق اول بود.خوشبختانه دانشجويان آن شق را انتخاب نكردند .دانشجو به ميدان آمد.هنگامي كه ديد مردم محله‏اش حركت كرده‏اند، دارند با علم و كتل و شعار مرگ بر فلان و درود بر فلان به طرف مسجد مي‏روند، او هم قاطي مردم شد و رفت؛ نگفت من دانشجويم.اين، يك تجربه‏ي تاريخي و يك موضعگيري دقيق تاريخي بود. (24)   مرحله‏ي سوم: با پيروزي انقلاب اسلامي، حركت سياسي دانشجويي، در برابر رخداد و تجربه‏ي تاريخي نويي قرار گرفته است.از يك سو، رگه‏هاي ارتباطي تاريخي خود را با جريان روشنفكري دارد، و به همين علت، احزاب و گروههاي سياسي در تلاش بودند كه با اين موج قوي و پر نفوذ ارتباط يابند و از نيروهاي مستعد، توانمند و پر انرژي آن سود جويند؛ و از سوي ديگر، با اتصال جنبش دانشجويي به نهضت مردمي، ايده‏ها و آرمانهاي انقلاب به داخل دانشگاه آمد و جريان سياسي دانشجويي را تحت تأثير خود قرار داد.   در چند و چون وظايف جنبش دانشجويي در اين مرحله، سخن بسيار است و مقام معظم رهبري در پيامها و سخنان خود، به نكات متعددي اشارت داشته‏اند كه در فصلي مستقل به آن خواهيم پرداخت.اما در اين مقام، به اختصار دو نكته‏ي اساسي و اصلي را يادآور مي‏شويم:   1) وظيفه‏ي هدايتگري: با اتصال جنبش دانشجويي به قيام مردمي در سالهاي 57ـ 56، گاه اين انديشه پديد آمد كه حركت سياسي دانشجويي نبايد چونان شاخه‏يي مستقل از قيام مردمي، ادامه‏ي حيات يابد.نگاه توده‏يي و فراگير به انقلاب مردمي، اين تصور را پديد آورد كه دانشجو همانند آحاد مردم است؛ با مسؤوليتي مشترك و نقشي همانند.در اين تصور، تشكلهاي دانشجويي، تنها يك هويت صنفي پيدا كردند؛ گروههايي كه چونان ديگر تشكلهاي صنفي، به بهسازي محيط خود موظف و مكلفند و آحاد آن در زندگي اجتماعي، نقشي فراتر از مسؤوليت يك شهروند نداشته و ندارند.   رهبري معظم انقلاب، مكررا اين خطاي نابخشودني را مورد نقد قرار داده، از مسؤوليت مضاعف نسل دانشجو و نقش ويژه‏ي دانشجويان در مشاركت اجتماعي و سياسي سخن گفته‏اند، و از جمله :   من آن روز مي‏گفتم كه دانشجو پريروزي دارد و ديروز و امروزي.امروزمان چه باشد؟ آيا دانشجو باز هم مثل بقيه‏ي مردم منتظر باشد تا شعار جبهه صادر بشود، به جبهه برود؛ شعار جهاد سازندگي صادر بشود، به جهاد سازندگي برود؛ شعار تظاهرات صادر بشود، به تظاهرات برود؟ آيا دانشجو بايد به همين بسنده بكند؟ اين خوب است؟ اين كافي است؟ يا نه، دانشجو به مقتضاي اين كه درس خوانده و جزو يك قشر متحرك فعال به طبيعت قشر هست، مسؤوليت بيشتري هم به عهده دارد...يعني علاوه بر وظايفي كه مردم معمولي و عادي بر عهده دارند، قشرهاي روشنفكر و انديشمند و درس خوانده و تيز و كساني كه امكان يك تحرك فوق‏العاده دارند، يك مسؤوليت اضافي هم دارند و آن مسؤوليت اضافي، مسؤوليت هدايت است....در زمينه‏ي حركت سياسي و انقلابي، شما وظيفه‏ي هدايت را هم به عهده داريد؛ همچنان كه روحانيون هم وظيفه‏ي هدايت را به عهده دارند.چرا؟ براي خاطر اين كه شما امكان بيشتري داريد، و آن امكان بيشتر در روز قيامت سؤال دارد....دانشجو كه دارد درس مي‏خواند، فكر مي‏كند و كارش اين است، مي‏تواند بفهمد، مي‏تواند قضاوت كند، مي‏تواند هدايت كند، مي‏تواند آينده‏نگري كند، مي‏تواند قشرهاي عمومي مردم را از اشتباهات برحذر بدارد...آيا اين يك مسؤوليت بيشتري ندارد؟ (25)   2) حفظ نقش پيشتاز و پيشروي اجتماعي: نسل دانشجويي در تمام جوامع، در طلايه‏ي جنبشهاي فكري، اجتماعي قرار داشته و دارد.قيام مردميـ 56، با تمامي بهره‏ها و فوايد، گونه‏يي انفعال در جنبشهاي دانشجويي پديد آورد و به جاي استمرار نقش پيشتازي، همگوني و همگني با محيط اجتماعي را در آنان تقويت بخشيد.اين تأثير، گرچه در درك متقابل توده‏هاي مردم و نسل دانشجويي مؤثر افتاد و فاصله‏هاي تاريخي اين دو نسل را اندك ساخت، اما كم و بيش به بهاي كمرنگ شدن نقش پيشتازي دانشجويي در هدايت فكري جامعه انجاميد.   رهبري معظم انقلاب، در اشارتي بدين نكته فرموده‏اند:   جاهايي بود كه دانشجويان نتوانستند حداقل نقش پيشتازي و پيشگامي خودشان را داشته باشند .علت هم اين بوده كه فراگيري انقلاب و عظمت اين حادثه به قدري بوده كه به صورت يكسان و هماهنگي فضاي جامعه را پر كرده، ديگر ميداني براي اين كه قشري مثل دانشجويان بتوانند پيشتاز باشند، باقي نگذاشته است.اما دانشجو بايد پيشتاز باشد.قشر جوان آگاه با معرفت پرانگيزه بايد پيشگام باشد. (26)   حفظ جايگاه پيشروي اجتماعي، بستگي به آن دارد كه دانشجويان و حركتهاي دانشجويي، به تجديد نظر و كاوش مجدد در نقش و جايگاه خود بپردازند و با درك همه جانبه از موقعيت جديد، به مدل‏سازي براي حفظ پيشتازي نسل دانشجو دست يابند:   اگر امروز قشر دانشجو بخواهد همچنان حركات پيشتازانه و هدايتگر را براي آينده‏ي انقلاب حفظ كند، احتياج به اين دارد كه به وضع دانشجويي خودش برسد و به موضع اجتماعي و ملي خود نيز بينديشد. (27) با درك درست از موقعيت، دانشجويان و جنبشهاي دانشجويي درخواهند يافت كه حفظ نقش پيشروي اجتماعي، تنها در يك كليشه خلاصه نمي‏شود؛ تنها در قالب شعار، اعتصاب و داد و فرياد، به پيشتازي جامعه نمي‏توان رسيد.درك روشن از مسير حركت جامعه و تلقي واقع‏بينانه از توانمندي حوزه‏هاي تأثيرگذاري، مي‏تواند نسل دانشجويي را به موقعيت ممتاز و متمايز پيشروي جامعه نزديك سازد و ايشان را در جايگاه   «و اجعلنا للمتقين اماما»   قرار دهد:   بعضيها خيال مي‏كنند كه نقش پيشروي و پيشتازي دانشجو و درخشندگي نقشش در اين خلاصه مي‏شود كه مشتهايش را گره كند و عليه هيأت حاكمه و دستگاه رهبري كشور شعار بدهد.اين، غلط ترين فكرهاست. (28)   دانشجو مي‏بايست مشروعيت سيستم را بسنجد؛ شرايط سياسي، اجتماعي و اقليمي و جهاني را بنگرد؛ مسير رشد و تغييرات جامعه را مطالعه كند؛ استفاده‏ها و سوء استفاده‏هاي ممكن را حدس زند و دهها نكته‏ي مشابه ديگر را مورد ملاحظه قرار دهد و با درايت و تيزبيني، قالبهاي حضور و نفوذ اجتماعي را بررسي كند و بهترين آن را برگزيند:   يك روزي بايستي شعار داد؛ آن روز چه موقع است؟ آن روز وقتي است كه وضع فساد و انحطاط و خيانت در نظام و رژيم يك حكومت به نحوي باشد كه وظيفه ايجاب كند در مقابل آن بايستند .طبعا اين‏جا بايستي جوان جلوتر از ديگران باشد؛ آن هم جوان دانشجو.اما آن وقتي كه وظيفه‏ي ملي و انقلابي و ديني و تكليف فكر به انسان ايجاب مي‏كند كه همه‏ي مردم از يك نظام و از يك رژيم‏در مقابل دشمنان جهانيش حمايت كنند، آن‏جا نقش پيشروي دانشجو، نقش ديگري است....دانشجو هميشه بايد نقش پيشرو بودن و پيشتاز بودن و پيشقراولي در جامعه را داشته باشد؛ منتها كيفيت اين نقش، به تفاوت اوضاع و احوال جامعه، تفاوت مي‏كند. (29)   پي‏نوشت‏ها:   1ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي 28/9/ 1374   2ـ بيانات در ديدار با اعضاي دفتر تحكيم وحدت 6/6/ 1361   3ـ سخنراني در ديدار با دانشجويان حزب جمهوري اسلامي 1/2/ 1363   4ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي مركزي انجمن اسلامي مدرسين دانشگاهها، به همراه مهندس مير حسين موسوي 18/6/ 1369   ر.ك: حديث ولايت (مجموعه‏ي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 5، ص 141   5 و 6ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي مركزي نمايندگان ولي فقيه در دانشگاههاي كشور و مسؤولان دفاتر نمايندگي 8/7/ 1369   ر.ك: حديث ولايت (مجموعه‏ي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 5، ص 210   7 و 8ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي 20/9/ 1370   9ـ سخنراني در ديدار با اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران 31/2/ 1375   10ـ سخنراني در ديدار با اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان 4/9/ 1361   11ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي مركزي انجمن اسلامي مدرسين دانشگاهها، به همراه مهندس مير حسين موسوي 18/6/ 1369   ر.ك: حديث ولايت (مجموعه‏ي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 5، ص 141   12 و 13 و 14ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي مركزي نمايندگان ولي فقيه در دانشگاههاي كشور و مسؤولان دفاتر نمايندگي 8/7/ 1369   ر.ك: حديث ولايت (مجموعه‏ي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 5، ص 210   15ـ سخنراني در ديدار با گروه كثيري از دانشجويان و دانش‏آموزان 10/8/ 1368   ر.ك: حديث ولايت (مجموعه‏ي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 2، ص 296   16ـ سخنراني در ديدار با اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران 31/2/ 1375   17ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي 20/9/ 1370   18ـ بيانات در ديدار با اعضاي شوراي مركزي نمايندگان ولي فقيه در دانشگاههاي كشور و مسؤولان دفاتر نمايندگي 8/7/ 1369   ر.ك: حديث ولايت (مجموعه‏ي رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 5، ص 210   19 و 20 و 21 و 22 و 23 و 24 و 25ـ سخنراني در ديدار با اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان 4/9/ 1361   26 و 27ـ سخنراني در ديدار با دانشجويان حزب جمهوري اسلامي 1/2/ 1363   28 و 29ـ سخنراني در جلسه‏ي پرسش و پاسخ دانشگاه امير كبير 6/3/ 1368         /1001/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن