واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فارس: يك تحليلگر معروف آمريكايي با بررسي هزينههاي جنگ آمريكا در عراق و افغانستان تنها راه براي خروج از وضعيت كنوني را توقف خونريزي و بازگرداندن سربازان به خانه عنوان كرد. فيليپ جرالدي در مقاله خود با عنوان "هزينه جنگ " در سايت آنتيوار به بررسي هزينه جنگهاي آمريكا ميپردازد. وي اينگونه آغاز ميكند كه جنگ ممكن است جهنم باشد، اما ارزان نيست و زمان آن رسيده كه ماليات دهنده آمريكايي اين سوال را بپرسد كه در ازاي پولش چه چيزي بدست ميآورد. ناپلئون زماني گفته بود كه يك ارتش با شكمش مسافرت ميكند. منظور او اين بود كه تغذيه و تامين آذوقه يك ارتش براي انجام نبرد در شرايط خوب، عواملي كليدي براي پيروزي هستند. او بارها هزينهها را كاهش داد، اما آذوقه نيروهايش را با تاراج مواد غذايي جمعيت محلي تامين ميكرد. اما هنگام مواجهه با پاسخ زمين سوخته روسها در حين عقبنشيني از مسكو در سال 1812، آن سياست به يك فاجعه منتهي شد و ناپلئون بسياري از افرادش را از دست داد. روديارد كيپلينگ، كه شاهد نبرد استعماري انگليس بر ضد قبيلهنشينهاي افغان و پاكستان بود نيز واقعيت اقتصادي جنگ را درك كرده بود. او در شعر خود با عنوان "حساب در صف جلو "، در توصيف نبرد در افغانستان اشاره ميكند كه چگونه يك افسر باسواد بريتانيايي ممكن است بدست يك قبيلهنشين بيسواد كه تفنگي قديمي با گلولههاي دست ساز به ارزش 2 سنت در دست دارد، كشته شود. وي با طرح اين سوال كه اگر ناپلئون و كيپلينگ زنده بودند در مورد جنگهاي آمريكا در عراق و افغانستان چه فكر ميكردند، ادامه ميدهد: ناپلئون به اندازهاي زرنگ ميبود كه فورا بفهمد تلاشهاي آمريكا فاقد هرگونه هدف سياسي روشن به جز حفظ وضعيت موجود هستند، همچنين بدون شك متوجه هزينه گزاف و بيخود اين ماجراجويي نيز ميشد. اگر كيپلينگ نيز با تفسير جديد آمريكايي از "حساب در صف جلو " آشنا ميشد، بدون شك حيرت ميكرد و ميخواست در ارقام خود بازنگري كند. ناپلئون و كيپلينگ هر دو اذعان ميكردند كه شورشيها در مقابل مهاجم زمختي كه كاملا به خطوط تداركاتي گسترده و آسيبپذير متكي است، موضع غالب را در اختيار داشته و براي جنگ نامتقارن از آزادي عمل برخوردارند. جيرالدي در ادامه با ارائه يك حساب سرانگشتي از هزينههاي جنگي عنوان ميكند كه دولت مركزي در بودجه سال مالي 2010 خود 130 ميليارد دلار، يا بيش از 10 ميليارد دلار در ماه، براي جنگهاي عراق و افغانستان اختصاص داده است. كاخ سفيد تخمين ميزند كه اعزام 1000 نيروي بيشتر به افغانستان يك ميليارد دلار در سال هزينه خواهد داشت. اگر، به طوري كه شايع شده، باراك اوباما تصميم بگيرد 34000 نيروي اضافي به افغانستان اعزام نمايد، آن هزينه 34 ميليارد دلار بيشتر خواهد بود و مجموع آن به حدود 14 ميليارد دلار در ماه بالغ خواهد شد. اينكه رقم 1 ميليارد دلار براي هر 1000 سرباز چگونه استخراج شده كاملا روشن نيست، اما به نظر ميرسد فرض را بر اين گذاشتهاند كه انعطافپذيري كاملي در سازماندهي تداركات وجود دارد، بدين معني كه به دليل افزايش نيازها يا اقدامات دشمن اين هزينهها افزايش نخواهند يافت. همچنين كاخ سفيد از پرداختن به يك مساله بارز خودداري كرده، و آن مساله هزينههاي متعاقب (Legacy costs) است كه از انجام يك نبرد با پول قرضي نشات ميگيرد. دولت اوباما چنان در قرض فرو رفته است كه حتي جورج بوش در مقايسه با او الگوي صرفهجويي قلمداد ميشود! در چنين شرايطي بايد فرض را بر اين گذاشت كه "جنگ ضروري " اوباما مورد حمايت كامل كنگره قرار نخواهد گرفت. اين امر به معناي قرض گرفتن از آسياييها يا چاپ كردن پول در حين تماشاي كاهش ارزش دلار است. خزانه آمريكا احتمالا مقداري از هر دو كار را انجام خواهد داد. وي سپس به بررسي چرايي پرهزينه بودن اين جنگها پرداخته و تداركات را عامل اصلي معرفي ميكند: پايگاههاي آمريكا در عراق از طريق يك جاده 554 كيلومتري، كه از انبارهاي عظيم در كويت تا شمال عراق كشيده شده، و يك شريان ديگر كه از تركيه به سمت جنوب امتداد دارد، تامين ميشوند. هر دوي اينها به كاروانهايي از كاميون با نگهبانان مسلح نياز دارند كه باعث ميشود هزينه هرچيزي كه وارد ميشود به طور چشمگيري افزايش يابد. در افغانستان نيز شبيه اين است، منتها بدتر. مسير تداركاتي اصلي از كراچي، در پاكستان، آغاز ميشود و راه خود را تا گذرگاه خيبر ادامه ميدهد. اينجا نقطهاي است كه كاروانها به وفور مورد حمله شورشيها قرار ميگيرند. هنگاميكه يك كاروان نابود ميشود، ارتش آمريكا خسارت را متقبل ميشود، زيرا هيچ كس چنين كار خطرناكي را بيمه نميكند. بعضي اوقات شركتهاي حملونقل به مهاجمان پول ميدهند تا با آنها كاري نداشته باشند، بدين معني كه پول ماليات دهندگان آمريكايي را دو دستي تقديم همانهايي ميكنند كه درصدد كشتن سربازان آمريكايي هستند. ارتش آمريكا كه در گذشته تداركاتش را خودش مديريت ميكرد، اكنون كار وارد ساختن تداركات به علاوه آب، غذا و سوخت را به پيمانكاران واگذار كرده است. قرارداد بستن باعث برقراري ثبات ميشود، اما همچنين بدين معنا است كه همه چيز در قبال منفعت انجام خواهد گرفت و بدين ترتيب گرانتر خواهد بود. اين كار همچنين باعث ايجاد سطح بالايي از فساد ميشود. در عراق، كه در تابستان دما گاها به 54 درجه نيز ميرسد، و سيستم تصفيه آب كشور نيز توسط بمبهاي ائتلاف از بين رفته بود، حتي آب شرب هم به يك كالاي با ارزش تبديل شد. "كايل داستي فوگو "، يك افسر ارشد سيا، به خاطر دست بردن در قراردادهاي چند ميليون دلاري تامين آب شرب پايگاههاي اين سازمان در عراق به زندان رفت. پيمانكاران كويتي بين سالهاي 2004 و 2007، 15 ميليون دلار رشوه به سه افسر آماد و پشتيباني ارتش آمريكا پرداخت كرده بودند تا قراردادهاي عظيم تامين آب نيروهاي آمريكايي را بدست بياورند. در سفارت آمريكا در بغداد حتي يك رستوران "كينگ برگر " وجود دارد كه تمام مواد اوليه خود را با يارانه دولت از طريق سيستم مبادله نيروي زميني و هوايي وارد ميكند، همچنين، در پايگاههاي بزرگ ديگر در عراق و پايگاه هوايي بگرام در افغانستان چندين رستوران و پيتزا فروشي يافت ميشوند. آن برگر يا پيتزاي دو دلاري ممكن است مزه خانه را داشته باشند، اما اگر همه هزينههاي واقعي را وارد كنيم قيمت آن به بيش از 20 دلار ميرسد. اين تحليلگر در ادامه با اشاره به اينكه سرانه سوخت در جنگ كنوني سه برابر بيشتر از سهميه آن براي هر سرباز در جنگ ويتنام است، به اهميت سوخت در اين مناقشه و توضيح نقش آن در افزايش هزينههاي جنگي آمريكا ميپردازد. وي مينويسد: يك سرباز مدرن آمريكايي 22 گالن سوخت در روز نياز دارد. نيروهاي آمريكايي در عراق به تنهايي توسط ناوگاني از 5500 تانكر تامين ميشوند. پنتاگون تخمين ميزند هزينه تحويل سوخت به خطوط مقدم در افغانستان و عراق به طور متوسط 45 دلار براي هر گالن است. اين سوخت به مصرف هليكوپترهاي "بلك هاوك " - كه براي هر دقيقهاي كه در هوا هستند 5 گالن مصرف ميكنند - "هاموي "هاي زرهي - كه با هر گالن 13 كيلومتر طي ميكنند - خودروهاي رزمي "استرايكر " - كه با هر گالن تنها 5 كيلومتر طي ميكنند - و نسل جديد خودروهاي ضد مين و ضد كمين (MRAP) كه به تعداد زياد در افغانستان به كار گرفته خواهند شد، ميرسد. MRAP ها بيترديد جان سربازان را نجات ميدهند، اما زره خيلي سنگيني دارند. وزن اين خودروها بسته به نحوه پيكربنديشان از 14 تا 52 تن متغير است. به ازاي هر گالن سوخت، سبكترين MRAP تنها 6.5 كيلومتر و سنگينترين مدل كمتر از يك مايل طي ميكنند. از آنجا كه هزينه سوخت از محل پول قرضي پرداخت ميشود، هزينه نهايي و واقعي كه به ازاي هر گالن سوخت بر ماليات دهنده آمريكايي تحميل ميشود احتمالا از 100 دلار فراتر ميرود. سوخت تنها يك جنبه از هزينههاي فزاينده جنگهايي است كه آمريكا در آنها درگير شده است. در مجموع تاكنون يك تريليون دلار در عراق و افغانستان هزينه شده است، اما اگر هزينههاي متعاقب آن از جمله تسويه پول قرضي و هزينههاي درماني سربازان مجروح را در نظر بگيريم هزينه كلي جنگ از 5 تريليون دلار فراتر خواهد رفت - حتي اگر جنگ همين فردا به پايان برسد. جوزف استيگليتز، اقتصاددان هاروارد، اكنون عنوان ميكند كه با لحاظ كردن افزايش نيروهاي آمريكايي در اوايل 2009 توسط اوباما، يك رقم نهايي نزديك 7 تريليون دلار چندان هم غيرقابل تصور نيست. اگر اوباما به درخواست ژنرال پترائوس و مككريستال هزاران نيروي ديگر به افغانستان اعزام كند، هزينه نهايي از آن هم بالاتر خواهد رفت. وي در انتها با بيان اينكه ارقام دروغ نميگويند، هرگونه پيروزي واشنگتن در اين جنگها را كه به نفع آمريكا و مردمش باشد، تخيل عنوان كرده و ادامه ميدهد: فارغ از هرگونه ملاحظات اخلاقي و عملي ديگر، آمريكا از عهده ادامه تغذيه يك ماشين جنگي سيريناپذير بر نميآيد. گسترش مناقشه به ايران احتمالا خزانه را ورشكست خواهد كرد. يك نفر بايد به رئيسجمهور اوباما - كه قول داده كار را در افغانستان تمام كند - حقيقت را بگويد، و به او توضيح دهد كه بهترين راه براي تمام كردن، پايان دادن به اين افتضاح شرمآور است. رئيس جمهور بايد اين تصميم مشكل اما ضروري را بگيرد كه به خونريزي پايان داده و سربازانمان را به خانه برگرداند. /1001/ /div>
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]